مقدمه
در سوره علق (1) به شناخت ساختار انسان و نظام ارتباطی پرداخت شد. ولی این شناخت بُعد ذهنی و شناختی دارد و جنبه اجرائی ، تراپی و حالت رفتاری پیدا نکرده است.
ادیان، مصلحین و تعالیم بنحوی به این جنبه معرفتی شناخت انسان اشاره میکنند ولی بُعد تغییر و شوندگی انسان فقط به عهده خود اوست. ارائه تبیین و روش پاکسازی مقدمهای برای فهم و باور است و شرایط لازم و ضروری است ولی شرط کافی برای انسان بودن و شدن نیست . تغییر رفتاری یک فرآیند تدریجی ، طولانی و همیشگی همراه با بازنگری و اصلاح است وبه عبارتی یک “تراپی” است. هدف انسان جهت انسان شدن همین شوندگی و تغییر است و سایر امور ذیربط جنبههای معرفتی دستیابی به این تراپی است. انسان در مسیر شوندگی باذره ذره امور در تعامل ارتباط برقرار میکند و کیفیت این ارتباط که منجر به تغییر و شوندگی میشود به هدف است نه اینکه صرفاً کار را برای پایان دادن ،تحقق بخشیدن و دستیابی به نتیجه آن باید انجام داد. به عبارت دیگر رسیدن به اهداف تنها ابزاری جهت صیقل شدن جسم، فکر و روان انسان در کوره و بستر زیست – محیط ممکنات است که به آن شدن، شوندگی، صیرورت همیشگی میگویند. درک، فهم و باور به این فرآیند همیشه جاودان، بازنگری و اصلاح دائمی بُعد معرفتی انسان شناسی و اجرای آن در رفتار انسان بُعد تراپی و رفتاری آن است. آموزش این فرآیند منجر به پرورش نمیشود و تعالیم فقط جنبه آموزشی دارد و جنبه پرورشی با صرف آموزش منجر به تغییر رفتار نمیشود. متأسفانه انسانها به صورت عام و کسانی که به تعالیم مذهبی آشنا هستند به صورت خاص فکر میکنند با یادگیری تعالیم به اهداف انسانی دست یافته اند
پس از سوره علق و با توجه به آمادگی اولیه محمد(ص) جهت درک و دریافت که شناخت ماهیت و ابعاد انسان است تازه کار اساسی او شروع میشود. او در حالت خاصی بسر میبرده است که نه تنها حاکی از دریافت وی بوده است بلکه بار سنگین این فهم باید رسالت مرحله بعدی او را تبیین میکرده است. او نگران تداوم راه و نحوه انجام آن بوده است و در حالیکه بخود پیچیده بوده است (جامه به خود پیچیده) مراحل بعد را فهم و دریافت میکند.
وقتی محمد(ص) به ساختار انسان و شوندگی او در مسیر تعاملات و ارتباطات پی برد فهمید که پاکسازی او با شناخت از یک طرف و پاکسازی عملی درونی و بیرونی خود او از طرف دیگر ربط دارد. باید مبادرت به افزایش ظرفیت و سامانه دانایی خود بپردازد و به موازات آن خود را پاک و طیب گرداند. فهم روش این پاکسازی نیز خیلی مهم است و او دریافت که حالت تنهایی و در خود پیچیدن و به حال خود فرو رفتن مسیر درستی نیست بلکه پاکسازی درونی از مسیر پاکسازی بیرونی و در بستر ارتباط با اجتماع و مردم گذر میکند. (2) به همین دلیل آیات اولیه سورههای مدثر و مزمل به پاکسازی بیرونی و درونی میپردازد تا حرکت با اصول اولیه جامع تداوم یابد.
نکته جالب این است که در قرآن سوره مزمل جلوتر از سوره مدثر آمده است ولی آیات اولیه سوره مدثر بالافاصله پس از آیات اولیه سوره علق فهم و دریافت شده است (3) که میتواند حاکی از این باشد که محمد(ص) نباید تنها باشد و باید وارد اجتماع شود. و پاکسازی درونی خود را از بستر نظام ارتباطی جامعه انجام دهد و این فهم را با یک خطاب، لحن هشداری وبعضاً به مانند نهیبی حس میکند که حالت دستوری دارد که همه تاکیدی بر شناخت و روش مراحل بعد است. محمد(ص) فهمیده است که شناخت ساختار انسان براو رسالت سنگینی ایجاد کرده است و در فکر نحوه تحقق آن است.
آیات اولیه حاوی آموزشهای پایهای و اصولی تغییر و شوندگی انسانهاست که در دورانهای متفاوت باید به صورت روز جهت تراپی طراحی و اجرا شود.
پس از سوره مدثر – پاکسازی بیرونی – به سوره مزمل – پاکسازی درونی- میپردازد که در اساس پاکسازی درونی در بستر اجتماعی به صورت توأمان میباشد و دریافتهای محمد(ص) برای مدتی قطع میشود و سورههای ضحی و انشراح دریافت میشودکه برداشت و قرائت آن بعداً خواهد آمد.
بررسی آیات اولیه سوره
یا ایّها المّدثر، قم فانذر (4)
پس از خروج از غار حرا و دریافت آیات اولیه سوره علق محمد(ص) تعاملی با خدیجه دارد که با نهیبی آیات اولیه سوه مدثر را میفهمد. واژه “مدثر” در اصل “متدثر” بوده از مصدر “تدثر” مشتق شده است و “ت” در “د” ادغام شده است چون قریب المخرج است. “مدثر” از “دثار” به معنای جامعه رویین یا شمدی است که هنگام خوابیدن روری خود میکشند. نقطه مقابل آن “شعار” است که به معنای جامه زیرین است.
“قم” به معنای “برخیز” و “انذار” به معنای “هشدار دادن و آگاه ساختن از خطر ” است که حاکی از مبادرت به امر اجتماعی است. فرآیند انذار به صورت عام و برای تمام مردم آمده است و گرده خاصی را در مد نظر نداده است و همچنین نگفته است چه چیزی را انذار دهد. بنابراین حالت دستوری “قم فانذر” در لفظ و زبان در فهم محمد(ص) گویای موارد زیر است:
“چه کسی” را و “چه چیزی” را انذار کند فعلاً مطرح نیست
انذار شونده که مفعول جمله “فانذر” است در کلام حذف شده است که منظور عموم مردم است.
چون محمد(ص) در ابتدای کار ترویج و دریافت خود است فعلاً قصد ارائه اصول و چارچوب تغییر و پاکسازی رادارد و نیاز نیست که به جزئیات پرداخته شود. بعلاوه مخاطبان و محتوا متناسب شرایط هر دوره به مرور مشخص و تدوین خواهد شد.
انذار به عموم باعث تفکیک اقشار خواهد شد و افراد مستعد به عنوان هسته اولیه به محمد(ص) وصل خواهند شد.
بنابراین محمد(ص) جامه بخود پیچیده که در قالب الفاظ و زبان روز بکار رفته است کنایه از عمق شگرف معنایی به شرح زیر دارد:
” ای کسی که ” من ” خود را درون جامه ” خود “پوشاندهای” “و حالت ظاهری خواب داری باید بپاخیزی و وارد اجتماع شوی” ” و به فکر مراحل بعدی باشی. باید “من خود “را که مانند لباس خواب وجود تو را پوشانده و محاصره کرده است بیرون آورده شود تا زمینه درک و فهم من واقعی انسانی خود را – که در آیات اولیه سوره علق فهمیده بود- فراهم شود. راه رهایی وابستگیهای فردی، سنتی و قومی و رسیدن به من انسانی و جهانی ورود به کوره داغ اجتماع و انذار دادن به مردم است که باعث خلوص و پاکسازی خود و مردم خواهد شد.
در حقیقت پالایش و خالص سازی “من” با نگاه و پذیرش “دیگری” امکانپذیر است و “من فردی” باید وارد “من جمعی” شود تا این پاکسازی صورت گیرد و مفهوم عبادت در فرآیند حج نیز همین است (5).
و ربکّ فکّبر (6)
در مسیر خروج از “من خود” و اتصال به “من دیگران” با انذار دادن در اجتماع باید راه، هدف، جهت و مسیر حرکت مشخص باشد.
اتصال و پیوند با جهان آگاهیها، همدردی با همه پدیدههای در حال ارتباط ، تعامل و دوست داشتن آن و باور همیشگی به این مسیر و دراین مسیر بودن به معنی بزرگداشت آن است.
وثیابک فطهر (7)
“ثیاب” جمع “ثوب” به معنای جامه و لباس است و “طهر” به معنای پاکیزه داشتن میباشد. و آیه به معنای “جامه خود را پاکیزه دار” میباشد که معنایی کنایهای میباشد.
در زبان عرب بسیار دیده میشود که از پاکی درونی و اصلاح عمل به “طهارت جامه” کنایه میآورند.
این آیه به معنای در نظرگیری فرآیند پاکسازی است. انسان باید درک کند که فرآیند پاکسازی با باور درونی و در بستر اجتماع با اتصال به همه پدیدهها و دیگران و بزرگداشت این مسیر امکانپذیر خواهد بود. منظور از “ثیابک فطهر” پاکسازی درون از طریق بیرون از جامه من و پیوستن به دیگران است. روش این پاکسازی در آیه بعد آمده است.
والرجز فاهجر(1)
“رجز” به معنای پلیدی است و “هجر” به معنای پرهیز و دوری کردن است.
در مسیر بیان شده باید از پلیدها دوری شود. این پلیدیها انواع منّیتها، ندیدن دیگران و وابستگیها میباشد که در دورانهای مختلف و متناسب شرایط حالات مختلف پیدا میکنند.
در هجرت عام (مکانی) فرد تحت شرایطی که امکان توسعه ظرفیتها و فعالیت نیست مبادرت به هجرت میکند و در هجرت خاص (وجودی) فرد باید از منّیتها هجرت کند و آنها را از خود دور نماید.
در اینجا انواع پلیدها و روش هجرت ذکر نشده است زیرا همانطور که گفته شد غرض ارائه پایههای پاکسازی است و محتوا و روشها باید متناسب هر دوره طراحی و تدوین شود.
ولا تمنّن تستکثر (9)
“تمنّن” به معنای منت گذاری و “تستکثر” یعنی آدمی چیزی را که میدهد به چشمش زیاد آید.
معنای آیه این است که در این مسیر که مردم را انذار میدهی و خود را از پلیدها پاک میکنی برکسی منت نگذار و کارهای خیر خودت را زیاد و بزرگ نبین.
به بیان دیگر کار خیر کردن جهت پاکسازی خود نیز است و صرف کار خیر ملاک نیست. کار خیر باید باعث شوندگی فرد و جمع هر دو گردد تا جامعه توسعه یابد.
در نگرش حداقل اگر انسان کار خیری صورت نمیدهد باید نکات خیر دیگران را ببیند و ابراز کند و اگر ابراز نکند به نوعی به خود فکر کردن ، حسادت و ندیدن دیگران خواهد بود.
کار خیر باید با باور و علاقه انجام شود تا منجر به منتگذاری نشود. یادآوری کار خیر انجام شده تحت تأثیر قرار دادن ارتباط و گفتمان است.
بعضی افراد از تعالیم دینی فراگرفته احساس میکنند که میبایست به دیگران تبلیغ “خود” نمایند و و یا بنحوی به دیگران امر و نهی نمایند نه اینکه مبادرت به رفتار حسنه نمایند تا دیگران به باور و تعالیم آنها اعتقاد پیدا کنند.
ولربکّ فاصبر (11)
در این مسیر که یک راه همیشگی و تدریجی است و متناسب ظرفیت افراد و اجتماع باید طی شود و باید صبر داشت . امور انسانی و پاکسازی و شوندگی متناسب سامانه دانایی و وضعیت پاکی افراد بسیار متفاوت و مراتب مختلف دارد و هرگونه عجله جهت کسب نتیجه باعث انحراف از پاکسازی خواهد شد. هدف رسیدن به یک نقطه مشخص نیست بلکه هدف دستیابی به یک حالت از طریق صیرورت، شدن و شوندگی به صورت همیشگی و بازگشت همیشه جاویدان جهت اصلاح و تغییر است. بنابراین در هفت آیه اولیه پس از 5 آیه اولیه سوره علق فرد پس از شناخت ساختار انسان وخود میبایست از “من خود ” در آید ، برخیزد و “من جمع” رادر نظر بگیرد و به آن بپیوند و دریافت خود را انذار دهد و این پیوند را بزرگ بدارد. باید در این مسیر خود را پاک کند و از پلیدها به طور مستمر دوری نماید و در مقابل بخششها به مردم منت نگذارد و کار خیر خود را بزرگ نشمارد و دراین مسیر همیشگی پاکسازی صبور باشد.
بررسی سایر آیات سوره
پس از آیات اولیه که پس از آیات اولیه سوره علق نازل شده است سایر آیات بعداً و در سالهای اولیه مکه آمده است.
در سوره علق بازتاب گفتمان آیات اولیه با “کلاّ” طرح شده است و در این سوره با “انذاری” که داده میشود با سنبل دمیدن در صور(12) آمده است که گفتمان مخالف به تکذیب پیام میپردازد.
در آیات بعدی (13) به مصداق گفتمان مخالف میپردازد که بعلت ثروت و قدرت زیاد انذار را دریافت نمیکند و آنها را سحر میداند ولی ماحصل تعامل در گفتمان را به دگرگونی و تغییر در آینده میداند (14). در تشبیه این تغییر که ضرورت تعامل گفتمانهاست تمثیلی را به عدد نوزده بیان میکند (15)و متعاقب آن بلندترین آیه سوره میاید. در تفاسیر به عدد نوزده با نگرشهای مختلفی برخورد کردهاند که هر یک وجهی از آن را بیان کردهاند. که مشابه آن با طرح “شتر صالح” و موارد دیگر نیز آمده است این تشبیهات که متناسب زبان شناسی شرایط خود و بازخوانی در شرایط بعدی را در بر دارد در گفتمانهای در همه جوامع وجود دارد. در مجموعه آیات دیگری (16) با “کلاّ” به نفی گفتمان قبلی میپردازد با سوگند آنها را تقویت میکند. سوگند به ماه که بازتاب نورخوشید به نیمهای از زمین در شب را دارد و کنایه از نور پیام و انذار است، سوگند به شب که نزدیک طلوع فجر است حاکی از مراحل پایانی تاریکی و به نتیجه رسیدن دو گفتمان است و سوگند به صبح به کنار رفتن پردهها و افشا شدن برخورد گفتمانها است(12) و تغییر در روند در پرتو نور انذار در شرف انجام است.
در آیات بعدی (18) تعامل گفتمانها و نتایج آنرا در اثر عملکرد انسان و مکتسبات او میداند و هر کس مسئول اعمال خود خواهد بود و به ویژگیهای دو گفتمان بپردازد.
آیات پایانی (19) که نتیجهگیری سوره را در بردارد همواره در برابر گفتمان توحید که به صورت پیام انذار داده میشود گفتمان تکذیب شکل میگیرد و به انواع مختلف به تکذیب، اتهام و مقابله میپردازند. این فرآیند تکذیب را در این آیات با تمثیل فرارگورخران که از ترس شیر که حمله میکند و فرار میکنند تشبیه کرده و علت آنرا در این سوره استکبار به دلیل تجمیع ثروت و قدرت دانست و راه دریافت “تذکره” را به صورت ارادی در “مشی” دانسته که ضرورت آن “تقوی” (جهتگیری) و “مغفره” (پاکسازی) است.
واژههای “تذکره، مشیت ،تقوی و مغفره”
ضرورت ایجاد این تغییر پس از دریافت پیام داشتن “تقوی” به منزله جهت گیری و دائماً در مسیر بودن “مغفره” به معنای بازنگری و اصلاح همیشگی است.
پاورقی
برداشتی از سوره علق، سایت ملی- مذهبی ، قسمت اندیشه، حسن پویا
این مسیر راه آقرانی را از راه صوفیان و بعضی عرفای ذهنی زاهدگونه جدا میسازد.
عموم مورخان و مفسرین این مورد را مد نظر قرار دادهاند که باسیاق قرآن و انسان نیز سازگارتر است.
سوره مدثر آیه 1 و 2
مفهوم “عبارت” در برداشتی از سوره کافرون خواهد آمد.
سوره مدثّر آیه 3
سوره مدثّر آیه 4
سوره مدثّر آیه 5
سوره مدثّر آیه 6
لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبون سوره آل عمران آیه
سوره مدثّر آیه 7
سوره مدثّر آیات 8 تا 10
سوره مدثّر آیات 11 تا 30
واژه “سقر” در آیه 26 سوره مدثّر
سوره مدثّر آیه 30
سوره مدثّر آیات 32 تا 38
واژه “السفر” آیه 34 سوره مدثّر
سوره مدثّر آیات 38 تا 48
سوره مدثّر آیات 49 تا 56
سوره مدثّر آیات 53 تا 55، 36 و 37
مفردات راغب