مقدمه
شرایط جنگی و آمادهسازی برای آن پس از ترک دیار و تحمل حرکتهای ایذائی یک ضرورت بود. در سوره محمد این آمادهسازی را یک آزمایش (ابتلاء) دانسته و پس از جنگها درس آموزی از آنها بسیار مورد تاکید بوده است.
ورود به سوره فتح که در سال هفتم نازل شده است بدون درک صلح حدیبیه با قریش مکه امکانپذیر نیست. در سوره فتح مکه را فتح المبین و پیروزی بزرگ نامیده است و تاکید زیادی روی دستیابی به صلح حدیبیه شده است و کسانی را که از پیوستن به آن از زمان حرکت از مدینه به مکه خودداری کردند (مخلفین) به طور واضح شرح میدهد و شرکت در فرآیند دستیابی به صلح را بسیار مهم تلقی میکند.
پیمان صلح حدیبیه که در سال ششم هجری منعقد شده و حدود دو سال بعد به فتح مکه انجامید در ابتدا مورد استقبال بعضی صحابه و مسلمین به اصطلاح انقلابی قرار نگرفت ولی قرآن آنرا فتح المبین دانسته و بلافاصله دستور پاکسازی بر پیامبر و مسلمین آمده است. درسگیری از جنگها یک مشی قرآنی بوده ولی پس از صلح و فتح مکه فوجی از مردم به اسلام روی آوردند و لذا پاکسازی بعنوان یک اصل مطرح شد. اگرچه پاکسازی یک فرآیند مستمر است که با بازگشت همیشه جاویدان به ارزیابی عملکردها و اصلاح آنها میپردازد و یک ضرورت “تکرار شوندگی” جهت “شوندگی” انسان را دارد ولی در دوران پس از جنگ تاکید مجدد شده است زیرا بهترین شرایط جهت بررسی و درس گیری است. پس جنگ و صلح هدف دراز مدت اساسی نیستند بلکه هر تجربه و گفتمانی حلقهای از زنجیره تکرار شونده پاکسازی انسانی است.
در برداشت از این سوره مشخص خواهد شد که روش حرکت از مدینه به سمت مکه یک مثال جهت تبیین پاکسازی تکرار شونده و همیشگی و نه به منظور کشورگشایی میباشد. در هر دوره روشهای مختلفی جهت انسان سازی وجود دارد و نباید هدف سوره حذفی و به معنای کشورگشایی مدنظر قرار گیرد.
شرایط
در کتب تاریخی و تفاسیر مطالب نسبتاً مشابهی در مورد صلح حدیبیه آمده است. در اینجا صرفاً به منظور آمادهسازی فضا برای سوره فتح اشاره کوتاه و خلاصهآی از زمان حرکت از مکه، احرام در ذوالحیفه، ورود به منطقه حدیبیه، گفتمانها در این محل، مذاکرات صلح، دستآوردها، بازگشت به مدینه، جنگ خیبر و سپس آمدن به مکه در سال بعد خواهد شد. پیامبر طرحی داشت که در ماه ذیعقده که جنگ حرام است جهت اعمال حج که در ماه ذیحجه است به همراه مردم مدینه و مردم در طول مسیر عازم مکه شود. این طرح را قرآن یک رؤیا نامیده که بعداً صادق میشود(1). این طرح بسیار خطرناک بوده و امید به بازگشت نبود (2) زیرا مسلمین از نظر قدرت کمی ضعیف تر از قریش بوده و تجربه جنگهای بدر، احد و خندق نیز پیش رو بوده و قریش قصد ریشه کن کردن نهصت جدید را داشته است. قرآن نیز اشاره میکند که بسیاری از مسلمانان و غیر آنها اعتقاد داشتند که این حرکت پیروزی ندارد و کسی سالم برنخواهد گشت (3).
پیامبر میدانسته است که جنگ در ایام حج حرام است و مسلمین قصد حرکت با ساز و برگ جنگی را ندارند و با لباس احرام و یک شمشیر که عرف روز بوده است وارد مکه خواهند شد. لذا اگر جنگی صورت گیرد مخالف عرف است و برای پرده داران کعبه مناسب نخواهد بود و اگر اجازه ورود یابند در حقیقت افراد رانده شده دارای هویت و رسمیت میشوند و این قابل تحمل برای قریش نیست.
لذا رؤیای پیامبر یک آرزو یا طرحی حساب شده بوده است که در اثر تحلیل شرایط بطور حساب شده طراحی شده بود.
پیامبر با 1400 نفر در ذیقعده سال ششم مسلمانان و سایر قبائل را برای زیارت کعبه دعوت میکند و در طول راه نیز این مسئله را با قبائل مطرح میکند و در خواست میکند به آنها بپیوندند این تعداد بدون ساز و برگ جنگی و به قصد زیارت و با قربانی حرکت میکنند و در ذوالحیفه(مسجد شجره) لباس احرام میپوشند. وقتی به روستای حدیبیه (در حوالی مکه) رسیدند و مشرکین قریش متوجه امر شدند خیال کردند مسلمین آهنگ جنگ دارند لذا راه را بر آنها بستند و قصد جان آنها را کرده بودند (4). لذا پیامبر به مسلمین نیز آماده باش جنگی میدهد و با توجه به شرایط نابرابر با یاران خودپیمانی را زیر درختی منعقد میکند که تاپای جان مبارزه کنند (5) و مسلمین نیز با پیامبر بیعیت میکنند و نام این بیعت را بیعت سَمُره (نام درخت مزبور در بیان مغیلان) میگذارند (6).
پیامبر قصد ارسال نمایندهای جهت دریافت اوضاع و مذاکره داشته و عمر را کاندید میکند ولی او به علت اینکه دشمنان زیادی داشته پیشنهاد صرف نظر میدهد و پیامبر عثمان را میفرستد. دیر آمدن عثمان شائبه قتل او را بوجود میآورد و لذا پیامبر دستور آماده باش جنگی میدهد و مسلمین نیز بیعت میکنند (بیعت سَمُره).
پس از مدتی عثمان باز میگردد و مذاکرات با نماینده قریش به نام سمیل بن عمر انجام میگیرد و در موقع نوشتن شرایط پیمان یا صلح حدیبیه به شرح زیر است:
1- تا 10 سال جنگی نباشد
2- امسال مسلمین به زیارت نیایند ولی سالهای بعد به مدت سه روز بلامانع است
3- اگر فردی از مکه به مسلمین بدون اجازه و بیخود پناهنده شد بازگردانده شود.
این بند برای مسلمین گران بود و حالت سرافکندگی داشت. پس از عقد قرارداد پسر سهیل و بعداً ابابصیر پناهنده شدند و پیامبر آنها را برگرداند. این امر برای قریش بسیار مهم بود زیرا نگران مسلمان شدن افراد در قریش و فرار به مدینه بودند و قصد داشتند از توسعه نهضت جدید جلوگیری کنند.
البته در دراز مدت تازه مسلمانان که نمیتوانستند به مدینه فرار کنند و تعدادشان زیاد شده بود در اطراف مکه مراکزی ایجاد کرده بودند که باعث شد قریش پیشنهاد لغو بند مربوط را بدهد.
4- فراهم شدن امکان تبلیغ نهضت جدید
5- اگر جنگی درمیگرفت افراد سالمند در مکه زیر دست و پا از بین میرفتند و باعث تبلیغات علیه مسلمین میشد.
6- امنیت را تا حدودی در مکه برای مسلمان شدگان فراهم کرد.
7- ورود مسلمان به مکه و سفر قریش به مدینه و یا شام و مصر امن میشد.
8- این دستآورد با کمترین هزینه بدست آمد.
9- به هویت نهضت جدید رسمیت بخشید.
10- در سال هشتم مسلمین قادر به فتح مکه شدند.
11- پیامبر و مسلمین به تراشیدن سر و ارئه قربانی پرداخته و به سمت مکه باز میگردند. این حرکت سنبلیک گویای این است که صرف حضور در حج ملاک نیست بلکه حج یک کارگاه آموزشی است که باید آموخت و بعداً به طور مستمر در زندگی بکار گرفته شود.
ماهیت طرح پیامبر در کوتاه مدت و بلافاصله نمایان نمیشد و پس از مدتی که مکه فتح شد مسلمین متوجه این امر شدند. لذا کلید فتح مکه صلح حدیبیه بوده است که با صبر و تحمل و تحلیل مناسب صورت گرفته بود.
محتوای سوره
سوره با تاکید پیروزی درخشان و بزرگ شروع شده است که اسم سوره نیز از همین آیه ابتدائی اخذ شده است (7) و این فتح را فتح المبین نامیده است.
ماضی بودن “فتحنا” و نسبت دادن “نا” به فتح و توصیف آن به “مبین” به منزله قطعیت، تاکید و اهمیت مسئله است و در گفتمان عرب این جمله گویای منت قرار دادن است. یعنی این فتح یک ضرورت در اثر درک درست شرایط در زمان صلح حدیبیه بوده و به دست آمده است.
این صلح فتحی مبین بوده است زیرا پیامبر بر اساس تحلیل درست شرایط بود که بسیار در انظار خطرناک بود آنرا تدوین کرده بود. زیر بنای فتح مکه این صلح بود زیرا تعداد زیادی در اثر شرایط پیمان صلح حدیبیه به نهضت پیوستند و زمینههای توسعه را فراهم نمودند.
“ذنب – استغفار- نصر”
دیدن واژههای مرتبط به صورت مجموعهای راهگشای درک بهتر و پویاتری میشود و دریافتها را فراتر از صرف دانستن ادبیات عرب برده و با بکارگیری ساختار زبانشناسی، روایت و گفتمان امکانپذیر میشود. نگرش انسان گرایانه و هرمنوتیکی نیز باعث درس آموزی اساسی از سوره و فتح المبین بودن آن میشود و یک نگرش پرورشی و تراپی مستمر را به انسان میدهد. برای مثال عمده تفاسیر اسیر معنای “ذنب” به تنهائی برای پیامبر شدهاند و با توجه به فرضیه عصمت به انواع توجیهات دست زدهآند تا این ذنب را از پیامبر دور کنند تا به عصمت او خدشهای وارد نشود در صورتیکه پیامبر مانند عموم پیامبری از جنس خود مردم است و با مردم و درمتن شرایط تاریخی به تکوین شخصیت خود میپردازد و آماده دریافت بیشتر و عمیقتری میشود.
خوانش مجرد و سطحی از واژه عصمت و گناه و عدم دیدن واژههای مرتبط با هم و اکتفا صرف به ادبیات عرب باعث میشود که معنای فتح المبین بودن در حد فتح مکه و مسلمان شدن کفار قریش دیده شود ولی به فرآیند تکرار شونده همیشه جاویدان پاکسازی انسانی که “علت” این فتح بزرگ بوده است توجه نشود. قرآن با تاکید زیاد در واژه “لیغفرلک” (8) حرف “ل” را بکار میبرد که لام تعلیل است یعنی هدف از این “فتح مبین” که در آیه اول آمده است فرآیند پاکسازی در آیه دوم است. استنباط از معنای “ذنب” و به مفهوم “گناه” نیز خطای برداشت دیگری است. گناه در فرهنگ عوام کار زشت است که عقوبت دارد و برای همین مفسرین سعی کردهاند بنحوی در تفسیر این آمرزش گناه از پیامبر را با توجیه دور کنند. در آیه دوم پاکسازی خطاهای دنبالهدار را یک نعمت دانسته که اگر فرد در صراط المستقیم باشد پاکسازی محقق خواهد شد و محصول آن آرامش و سکینه خواهد بود که باعث افزایش ایمان به صورت هم افزائی (سی نرژی) میشود و این ایمان براساس علم میباشد. فرآیند دستیابی به پاکسازی که هدف قرآن است اگر به صورت تکرار شونده و همیشه جاویدان به بازنگری و اصلاح بپردازد یک پیروزی شکست ناپذیر تکرار شدنی است (9).
“ذنب” در لغت به معنای دم و دنباله است. در مجموعه واژههای بکار رفته در پاکسازی نمایانگر خطاهای دنبالهدار گذشته و آینده است که تکرار میشود و لذا عامل باز دارنده در پاکسازی است. “استغفار” پاک کردن این ” ذنب” است که به معنای مصطلح پوشاندن گناهان برداشت شده است که این تفکر هیچ سودی برای مؤمن و انسان ندارد.
پس این فتح به علت فرآیند پاکسازی پیامبر و مسلمین صورت گرفته است و سطوح پاکسازی متناسب افراد مختلف متفاوت است و مراتب دارد و لذا نسبی است.
اگر به صورت پویا این فرآیند برداشت شود هدف فتحالمبین روشن میشود و این یک نعمت است به شرط اینکه فرد در راه صراط المستقیم باشد(10).
اگر این فرآیند طی شود همواره شوندگی صورت میگیرد و این یک نصرت و پیروزی تکرار شوند خواهد بود (11).
لذا واژههای “ذنب – استعفار- نصر” با هم یک فرآیند و تراپی هستند.
دستآورد این فرآیند ایجاد حالت آرامش (سکینه) در قلب مؤمن است که ایمان بر ایمان میافزاید و این ایمان براساس علم است (12).
“نعمت –صراط المستقیم”
در سورههای قبلی به واژههای نعمت و رحمت زیاد اشاره شد و توضیح داده شد که آنچه در اثر تعامل انسان و پدیدهها در جهان صورت میگیرد دائماً در حال زایش، ریزش و رویش است و تنظیم رابطه متعادل به کمک عقل و کار برای ایجاد یک زندگی سالم با این توسعه “نعمت و رحمت” است. هر گونه تعامل و رابطه غیر متعادل، سلطهای ، بدون کار و تلاش و ابتلاء، بدون اصالت به نقش انسان با این نعمتها منجر به ظلم خواهد شد. این گفتمان توحید و یگانگی است و در صورتیکه فرد در مسیر اصلی صراط المستقیم باشد رابطه متعادل ایجاد خواهد شد. همانطور که در سوره های قبل آمد در صراط المستقیم واژههای مشی، عبد، هدایت، اتصال و تسلیم نقش دارند و این مسیری است که عابد با تلاش جهت پرورش نفس در متن و کوران مسائل اجتماعی و با اراده جهت اتصال به جهان هماهنگ انجام میدهد. این مسیر توان پاککنندگی خطاها را داشته و فرد را همواره در مسیر حفظ میکند.
بنابراین چارچوب سوره فتح به صورت خلاصه و فهرستوار بهشرح زیر است:
منبا: درک و باور به نعمتها و تنظیم رابطه متعادل با آنها
هدف: پاکسازی همیشه جاویدان (بازگشت به بازنگری و اصلاح همیشگی)
مسیر: صراط المستقیم
حالت: تکرار شوندگی در سطوح بالاتر به صورت مستمر به منظور شوندگی
وسیله: انواع تعاملات مستمر به صورت عام و صلح در این سوره به صورت خاص
دستآوردها: افزایش علم، ایمان، آرامش و سکینه و تقوی (13).
“ذنب –عصمت – نصر” پیامبران
خطاب آیه دوم برای پاکسازی خطاهای تکرار شونده به پیامبر است که شامل همه انسانها میشود. همانطور که ذکر شد مفسرین بعضاً در دایره باطل “عصمت-ذنب” برای پیامبران بخصوص محمد(ص) گرفتار شدهاند و به توجیهات متفاوت دست زدهاند در صورتیکه انسان از نظر ساختاری مطلق نیست و ماهیت وجودیش با خطا همراه است و همین عامل رشد اوست. پیامبران نیز دائماً استعفار میکردند و آیات زیادی در این مورد آمده است. بخصوص در مورد داود و سلیمان که در اوج قدرت و کشور داری بودهاند توصیه به انابه، ا واب و منیب شده است. همچنین انبیاء مانند دیگران آزمایش میشوند. بنابراین اگر انبیاءاین خصلت انسانی را نداشتند از جنس انسان نمیبودند.
واژه “نصر” نیز در رابطه با پیامبران پس از استغفار آمده است (15) یعنی در هر لحظه از پاکسازی و شوندگی یک پیروزی تکرار شونده بدست میآید و مبنای استغفار و اصلاح مراتب بعدی میشود.
پیامبران و مصلحین در مراتب عالیتر و حالات برتر به این ضرورت و حق بودن این روش پاکسازی باور دارند وعمل میکنند و چون در مسیر صراط المستقیم هستند ، تقوی (جهتگیری دائم) دارند خطاها و نواقص جزئی در این مسیر و جهت گیری دائماً باز بینی و اصلاح میشود و این مفهوم “عصمت” است که برای سایرین به طور نسبی در هر مرتبه وجود دارد.
شخصیتها و بازیگران سوره
در این سوره از مؤمنین و مؤمنات، مشرکین و مشرکات، منافقین و منافقات، مخلفین ، کافرین و محمد(ص) نام برده شده است. چند نکته مهم در شکل سازی شخصیتها در این سوره مطرح است:
1- خطابها به مردان و زنهاست. زیرا به مرور نقش زنها در جنگها نیز مطرح میشود و بعلاوه طرحهای پاکسازی مطرح شده برای عموم است.
2- در این سوره منافقین تفکیک شدهاند زیرا نقش آنها بارز شده و در دوران صلح و مسائل درون گروهی عملکرد آنها فعالتر شده و تبدیل به یک بازیگر میشوند.
3- مخلفین
به علت تاکید زیادی که سوره روی اهمیت صلح حدیبیه دارد گروهی از مردم را که به جریان حرکت از مکه به مدینه جهت زیارت که منجر به صلح حدیبیه شده را همراهی نکردند تفکیک کرده است و در چندین آیه مورد بحث و بررسی قرار داده است.
شخصیتها و بازیگران سوره به شرح زیر لیست شدهاند:
1- مؤمنین و مؤمنات
در آیات اولیه پس از طرح مبانی، هدف، روش، مسر، زمان، وسیله و دستآوردهای پاکسازی، به کسانیکه در این راستا حرکت میکنند و از نتایج آن بهرهمند میشوند را به “مؤمنین و مؤمنات” مشخص کرده است و مجدداً تاکید میکند که آنها خطاهای خود را دائماً پاک میکنند (16). در آیه دیگری به نقشهای دیگر آنها میپردازد (17).
2- منافقین و منافقات ، مشرکین و مشرکات
در ادامه توصیف قشر مؤمنین و مؤمنات به طرح قشر دیگر میپردازد. البته ویژگی نفاق و شرک مانند سایر اقشار طیفی بوده است و در مسلمین نیز این صفات وجود داشته و دارد و اگر مسلمین در راستای مبانی، هدف و روش پاکسازی حرکت کنند و جهت گیری نمایند توانائی پاک کردن شرک و نفاق را دارند. قشری که جهتگیری آن نفاق و شرکت باشد تفکیک میشود و بعنوان یک بازیگر در صحنه اجتماع ظاهر میشود (18).
ویژگی عمده منافقین عملکرد دوگانه، دوروئی و نفاق است که متناسب شرایط موضعگیری میکنند و نیات خود را کاملاً علنی نمیکنند و در سوره محمد(ص) این ویژگیها را بر شمرده است. ویژگی مشرکین وجود وابستگیها و دلبستگی به این ها که باعث میشود به مسیر توحید متصل نشوند. یکی از ویژگیهای مسلمان، مشرکین و منافقین که هنوز آلوده به نفاق و شرک هستند را در این سوره “ظن” به توحید و قرار گرفتن در راه آن میداند (19). عدم باور به راه توحید را با واژه “دائرة السوء” آورده است . منافقین به دنبال منافع مالی خود بودهاند و هنوز پیچیده نشدهاند.
3- محمد و رسول
یکی دیگر از مخاطبان و شخصیتهای سوره محمد است. قبلاً در سوره محمد(ص) آمد که در چهار آیه سورههای محمد(ص) و فتح نام محمد(ص) آمده است که عموماً در سورههای جنگی است. علت آن ضرورت رهبری و وحدت در دوران حاد جنگی است که در سوره قبلی به آن پرداخته شد. در آیهای از این سوره او را حاضر و ناظر (شاهد)، بیم دهنده (نذیر) و مبشر (نویده دهنده) نامیده است و در خواست شده است به راه او ایمان آورده او را حمایت کنند (تعزروه)، بزرگ بدارند (توفروه) و سپس تاکید کرده است که توحید و یگانگی را در ابتدا و انتهای روز تسبیح و نیایش کنند، در این آیه ضمن ارائه نقش رسول بعلت شرایط خاص سوره به حمایت و بزرگ داشت او جهت تقویت رهبری تاکید شده است ولی در نهایت همگی باید تسلیم توحید و یگانگی باشند.
در این سوره بارها مشتقات کلمه “رسل” بکار رفته است (21).
و علت طرح و بزرگ کردن آن چندین نکته است:
1- تاکید به نقش رهبری در شرایط جنگی و پس از جنگ
2- ضرورت اطاعت و وحدت در شرایط جنگی و پس از جنگ
3- ضرورت پاکسازی پس از جنگ برای همه مسلمین
4- تاکید روی اهمیت صلح حدیبیه
5- این تاکیدات در آخر سوره محمد با تأیید طرح رسول و نحوه موضعگیری او آمده است (22)
4- مخلفون
یکی از بازیگران مطرح این سوره ک تفکیک شده است و بارها در سوره آنها صحبت شده است مخلفین میباشند. مخلفون جمع “مخلف” و به معنای واپس مانده و عدول کننده از جهاد است کسانیکه در شهری مانند و همراه کوچکنندگان نمیروند.
علت تفکیک آنها و جدا کردن از مؤمنین، مشرکین، منافقین و کافرین مهم است. زیرا در این سوره اهمیت زیادی به حرکتی که به صلح حدیبیه رسید میدهدو بعلاوه این مخالفان در مجموعه اقشار مختلف وجود داشته اند. ولی دلایل و انگیزههای متفاوت در جنگ شرکت نمیکردند.
پیامبر از اهل مدینه و کسانیکه در طول راه به سمت مکه میدیدند دعوت به شرکت در زیارت کعبه میکردند و عموماً نیز بعلت نابرابری شرایط و ترس از جنگ به او نمیپیوستند.
گروهی از بادیهنشینان عرب که ماهیتی منافقانه داشتند به زبان نه با دل میگفتند ما به دلیل مشغله زندگی و خانواده نمیتوانیم در جنگ شرکت کنیم (24). از ظاهر آیه بر میآید که پس از صلح حدیبیه و در راه بازگشت به مکه و بروز جنگ حنین بوده است . ولی علت اصلی را بیان نمیکردند بلکه دلیل این بودکه گمان میکردند پیامبر و مؤمنین به سوی خاندان باز نخواهند گشت زیرا سپاه قریش آنها را نابوده خواهد کرد (25).
در آیه دیگری اهمیت شرکت در حرکت به سوی مکه و صلح حدیبیه را بهتر بیان میکند (26). اندکی پس از صلح حدیبیه و در آغاز سال هفتم عازم جنگ خیبر میشوند. یهودیان خیبر با مشرکان مکه بر ضد مسلمین هماهنگ شده بودند و پیامبر قرار میگذارد کسانیکه در صلح حدیبیه شرکت داشتند به این جنگ بیایند و غنائم بین آنها تقسیم شود. این امر احتمال پیروزی در جنگ را میداده و لذا منافقان به طمع غنائم اعلام آمادگی برای حضور کردند ولی پیامبر مانع شدند. خیبر منطقهای سرسبز در حجاز مکه بوده است و یهودیان قلعههای تو در تو ساخته بودند و امکان فتح آنها مشکل بوده است. حدود بیست هزار فرد جنگی در این قلعهها بودند. این جلوگیری باعث شد آنها مسلمین و پیامبر را به حسادت متهم کردند. در آیه دیگری مخلفین را میآزماید (27). گفتمان با اعرابی است که از رفتن به زیارت مکه خودداری کردند و پیامبر به آنها میگوید برای جنگ با مردمی سخت نیرومند آماده شوید تا بدین وسیله جبران نمایند. بین مفسران در مورد ماهیت قوم جنگجو اختلاف نظر است. از ظاهر آیه بر میآید که اهل کتاب نبودند زیرا آیه میگوید با آنها پیکار کنید تا اسلام آورند و اهل کتاب بین انتخاب اسلام یا دادن جزیه آزاد بودند لذا این قوم باید مشرکان باشند. احتمال زیاد را به طایفه هوازن و بنی سعد میدهند و در ابتدای جنگ حُنین به مسلمانان ضربه سختی وارد کردند. البته قرآن جهت گرفتن بهانه شرکت نکردن در جنگ را برای کور، لنگ و بیمار لازم نمیداند. در آیه آخر سوره (28) به یک جمعبندی فشرده با نقش پیامبر میپردازد و میگوید او و یارانش با مجموعه خود مهربان و با کافران سختگیر هستند (حفظ موجودیت و هویت) و آنها در مسیر توحید و یگانگی هستند و به آن رکوع و سجده میکنند و به آن خشنود هستند و اثرش در سیمای آنها نمایان است. در تورات و انجیل آنها رابه مانند کشتزاری که جوانههای خود را به بار مینشاند و سپس نیرو و رشد میدهد تا ستبر گردند و بر ساقههای خود راست و استوار بایستند چنانچه نظارهگران (کشاورز) را به تحسین و شگفتی وا میدارد وصف میکند . این روند کافران را خشمگین میکند و گفتمان آنها ادامه خواهد داشت.
پاورقی و منابع
1- سوره فتح آیه 27
2- بل ظننتم ان لن ینقلب الرسول و المومنون الی اهلیهم ابدا
3- سوره فتح آیه 12
4- سوره فتح آیه 26
5- سوره فتح آیه 18
6- نام دیگر آن بیعت رضوان است. سوره فتح آیه 18
7- سوره فتح آیه 1
8- سوره فتح آیه 2
9- سوره فتح آیات 2، 3، 4 و 5
10- سوره فتح آیه 2
11- سوره فتح آیه 3، سوره غافر آیات 50 تا 55، سوره محمد آیه 19 سوره نصر بطور کامل
12- سوره فتح آیه 4
13- سوره فتح آیات 4، 18 و 26
14- سوره نوح آیات 28 و 153، سوره ابراهیم آیه 41، سوره اعراف آیات 151، 153، سوره قصص آیه 16، سوره ص آیه 24، سوره مؤمنون آیه 118
15- مورد 14
16- سوره فتح آیه5
17- سوره فتح آیه 26
18- سوره فتح آیه 6
19- سوره فتح آیات 6 و 12
20- سوره فتح آیه 8 و9
21- سوره فتح آیات 9، 13، 7، 26، 27 و 28
22- سوره فتح آیه 29
23- سوره فتح آیات 11 تا 16
24- سوره فتح آیه 11
25- سوره فتح آیه 12
26- سوره فتح آیه 15
27- سوره فتح آیه 16
28- سوره فتح آیه 39