برداشتی از سوره دخان

اوج گیری روند مجادله و نتیجه آن

مقدمه

در سوره های مؤمن، فصلت، شوری و زخرف به مبانی مجادله و روش برخورد و به تدریج تناسب توسعه و باز شدن شرایط به تفضیل  آن پرداخته و به نقش شوری می پردازد و در نقطه اوج تفضیل به بررسی زیاده روی در سوره زخرف می رسد.

در سوره دخان انبساط فوق منقبض می شود و دوباره به مبانی برمی گردد، حجم سوره کوچکتر می شود، با یک جمع بندی به اوج گیری روند مجادله و روش برخورد جدیدتری می پردازد که نهایتاً به جدائی منجر می شود. این جمع بندی با تاکید به انذار و تذکر مجدد که حالت یادآوری مستمر دارد می باشد.

گفتمان توحید – شرک

در سوره زخرف در مورد واژۀهای کتاب و مبین به تفصیل بحث شد. کتاب مجموعه خواندنی دریافتها در شرایط زیست – محیط ممکنات می باشد که پیامبر آن را دریافت و سپس در قالب مجموعه دستآوردهای بشری به آیندگان منتقل میشود(1).

در این سوره ویژگیهای دیگری را برای کتاب بر می شمارد که به روند جدال باورها در مجادله ارتباط دارد. این کتاب روشنگر (مبین) در شب مبارک قدر انزال شده است. منظور از “مبارک” ظرفیت توسعه کثیر است که به طور مستمر در حال زایش، رویش و ریزش است و به صورت رحمت و نعمت بر همه پدیده ها و انسانها نازل می شود و انسانها براساس ظرفیت و میزان پاکی و بوسیله عقل و کار به تناسب آنرا دریافت می کنند و این خیر و مبارک است(2). این دریافت (انزال) به صورت کلی و جامع صورت گرفته است(3)و سپس توسعه یافته است(4).

ویژگی دیگر این کتاب “یفریق من کل امر حکیم” است. صیغه مضارع “یفریق” دائمی بودن و استمرار را می رساند و دلالت بر این دارد که دریافت کتاب همواره تکرار می شود و این تکرار نشانه این است که کتاب با ویژگیهائی که قبلاً در سوره های قبلی آمد مجموعه دستآوردهای دریافتی انسانها می باشد که خواندنی است(5) .

بعلاوه در آیات پایانی اشاره می کند که این کتاب آسان شده تا مردم بفهمند و متذکر شوند. این “یفرق” که از فرق و تمایز می آید و باعث “مبین” شدن و تعضیل می شود درچارچوب “حکیم” به معنای یکپارچه و هماهنگ است.

این امر در اثر تعامل انسانها با توجه به شرایط موجود و به تناسب سامانه دانایی و میزان پاکی آنها دائماً بوسیله رسولان و مصلحین در شرایط زیست – محیط ممکنات دریافت و توسعه داده می شود(6). مجموعه این توسعه دائمی که دریافت و تکثیر می شود را “رحمت” می نامند(7) که در سوره های قبلی مفصل در مورد آن بحث شده است. این رحمت بوسیله سامانه دانایی و پاک بودن کسب و توسعه داده می شود.(سمیع و علیم).

این “رحمت” را به جهان هستی که دارای جمع ویژگی ربوبیت و الوهیت است نسبت می دهد تا از واسطه تراشی و پرستش آنها پرهیز شود(8).

فرآیند شکل گیری و توسعه رحمت را کسانیکه توانایی داشته باشند دریافت می کنند و به آن یقیین دارند(9).

پس از بیان گفتمان توحید که ضروری و حق می باشد فضای گفتمان با حالت جدیدی تغییر می کند و در واژۀ “بل” آنرا متجلی می سازد(10).

پیامبر پس از بیان دریافتها به قوم خود (کلمه هم) با واکنش اعراض آنها روبرو می شود. “بل” اعراض از بیان گفتمان رحمت و توسعه در قالب توحید است و در مقابل یقین به گفتمان توحید، گفتمان شرک بکار گرفته شده است که دائماً به صورت دائمی در شک به سر می برند و با این شک دلخوش هستند.

شک فی نفسه در فرآیند اندیشه خوب است و شک به امور باعث طرح سؤال شده و انسان را به اندیشه و ارتباط وامی دارد و باعث توسعه رحمت می شود ولی شکی که به دستآورد نرسد و دائماً اصلاح نشود و تداوم این حالت به صورت دلخوشی و سرگرمی درآید باعث رشد و توسعه نمی شود.

در فرآیند اندیشه اگر شک منجر به بازگشت مستمر فوری و همیشه جاویدان گردد (توبه، اواب، منیب و انایه) انسان ساز است و روش اصلاح گری قرآن در رابطه با انسان می باشد. واکنش پیامبر همانطور که در سوره های قبلی آمد توصیه به “انتظار” است که با واژه “ارتقاب” آمده است.

شک مستمر و ماندن در این حالت فرد و جامعه را در حالت سکون و خمود فرو می برد و عوامل شناخت جهت دریافت کار نمی کند و اطراف آنها را شبکه ای بهم تنیده ای از گفتمان توسعه نایافته فرامی گیرد که با واژه “دخان” آمده است(11). زیرا این حالت مانند دودی است که فضا را پر کرده است و بر مردم احاطه پیدا کرده است.

این دود فراگیر باعث گرفتاری خود آنها خواهد شد(12) و قرآن آنرا به صورت “عذاب الیم” آورده است. خود مردم تا حدی آنرا فهمیده و خواهان کشف آن هستند(13) ولی وقتی پیامبران و مصلحین گفتمان رحمت و توسعه را تبیین می کنند، آنها رو بر می گردانند و او را مجنون می خوانند زیرا امکان دریافت را ندارند(14).

این ویژگی قوم شکاک دائمی را قابل بازگشت نمی داند. زیرا به صورت دودی فراگیر همه عوامل شناخت را پوشانده است و اگر کمی روزنه باز شود بعلت عدم جهت گیری و عادت مجدداً به حالت قدیمی بر می گردند(15). و آنها به هر حال از نظام هستی به صورت سخت و بزرگ دفع شده اند(16). بنابراین در برابر کتاب مبین، مبارک، تفریق، رحمت و حیات بخش حالت تولی، تهمت مجنون، شک مستمر، دچار عذاب شدن، انتقام و صولت است، که این حالت عذاب نامیده شده است.

مصداق

گفتمان توحید- شرک مخصوص این سوره در گفتمان و تعامل خاص فرعون – موسی متجلی و آزمایش می شود(17).

“فتنا” ماضی از مصدر “فتنه” است و فتنه به معنای امتحان و ابتلا است تا حقیقت پدیده مورد امتحان روشن شود. این امتحان در قالب قوم فرعون و موسی کریم صورت می گیرد(18). صفت کریم به معنای کسب رحمت و توسعه آن برای سایرین است.

موسی خواستار آزادی قوم بنی اسرائیل (عبادالله) که تحت فشار ستم و ظلم بودند می باشد. واژه “عبادالله” خلاصه شده گفتمان های قبلی موسی- فرعون است که نشانه استکبار فرعون بر این قوم و طرح درخواست از موسی شده است(19).

در آیه سپس به شرح این رابطه می پردازد و می گوید با بیان گفتمان من اعراض و تکبر نکنید (لا تعلوا) زیرا من دلایل روشن آورده ام و اگر مرا سنگ کنید به خدا پناه می برم منظور این است که در اثر گفتمان موسی و هارون فضایی ایجاد شده است که فرعون امکان حذف فیزیکی یکباره را ندارد و مجادله ادامه می یابد(19). در گفتمان های قبلی(20) قوم موسی می ترسیدند به سمت موسی روانه شوند و گفتمان روشن موسی و هارون قصد دارد به آنها اطمینان دهد که مسیر روشن است و در صورت پیوستن رحمت توسعه می یابد و به همین دلیل صفت موسی را در اینجا “کریم” بیان می کند. موسی به قوم می گوید اگر با این همه دلایل روشن هنوز شک دارید از من کناره گیری کنید و با من کاری و ارتباطی نداشته باشید(21). واژه “اعزال” به معنای کناره گیری بنحوی است که ارتباطی نیست و حالت خنثی برقرار است و دوستی و دشمنی وجود ندارد.

موسی از این حالت قوم ناراحت بود وآنها را مجرم به معنای دور از مدار گفتمان خود خواند(22).

چون موسی کریم مسئولیت اصلاح گری برای خود قائل بود قوم بنی اسرائیل (عبادی) را به منظور سیری شبانه حرکت داد و فرعون و سپاهش به تعقیب آنها پرداختند و این همان ترسی بود که بنی اسرائیل داشت و می دانست فرعون آنها را رها نخواهد ساخت(23).

در سوره اسرا، کهف و مریم به واژه “سری” پرداخته شد(24) که منظور توسعه سامانه دانایی و پاکی جهت توسعه سیر و دریافت های نو و اصلاحی تر در آینده است. موسی نیز قصد دارد با آزادی و حرکت دادن قوم بنی اسرائیل – که در این سوره عباد خوانده شده اند  حالت فراگیر دخان را که به صورت ظلم و ستم فرعون ایجاد شده است را بزداید. و ویژگی کریمیت خود را در تعامل با قوم خود توسعه دهد. لذا پس از حرکت موسی و قومش فرعون و سپاهیانش او را تعقیب می کنند ولی بعلت شرایط گفتمان خود که تنیدن نوعی از شبکه فراگیر دخانی به دور خود و قومش بود در تور تنیده شده اعمال خود غرق شدند(25).

آزادی و حرکت قوم موسی و واگذاری نعمت های ظاهری که با واژه های تشبیهی خبات، عیون، زروع و مقام کریم (قصرها) آمده است که مانند دخانی اطراف آنها را گرفته بود باعث شد عذاب که حالت دخان – تشبیه اشباع گرفتاریهاست- از آنها دور شود(26).

این گفتمان که مصداق گفتمان اولیه است به صورت تعامل ویژگیهای تعلوا، جرم، اسراف و ترحمون در قالب فرعون در برابر دوری و کناره گیری (انی عذت به ربی و واژه اعتزال) در قالب موسی آمده است. و علت آنرا در مورد فرعون اسراف در حد گزاف و در مورد بنی اسرائیل کسب استحقاق خود در اثر آزاد کردن خود از ظلم فرعون بیان کرده است(28). و نتیجه این گفتمان تاریخی را یک آزمایش روشنگر جهت آینده میداند.

ولی گفتمان شرک که دخانی فراگیر آنها را احاطه کرده است همچنان در حالت خود فرو رفته اند و حاضر نیست نظام هماهنگ جهان و نقش انسان را درک کنند و قرآن مجدداً با اشاره اسمی به قوم تبع مثال دیگری را یادآوری می کند(29).

چکیده مبانی طرح شده در سوره های مؤمن، فصلت، شوری و زخرف در اینجا مجدداً با فضای گفتمانی جدیدی خلق می شود.

در اثر اوج گیری گفتمان توحید – شرک از نظر جهت گیری، جدائی صورت می گیرد و هر گفتمان نتایج اکتسابات خود را دریافت خواهد کرد(30).

در این فضای گفتمانی دو بازیگر متقین و مجرمین شکل می گیرد. اکتسابات مجرمین را با واژه های شجره زقوم (سیستم بد ) طعام اثیم (خودخواهی)، کالمهل یغلی فی السبطون (آهن گداخته غلیان در درون)، کغلی الحمیم (مانند مذاب فلزات)، عذاب الحمیم و اکتسابات متقین را با واژه های مقام امین، جنات و عیون، لباسهایی از سندس و استبرق، همنشینی با حور و در دسترس بودن هر نوع فاکهه (میوه) مورد نظر شبیه سازی می کند.

روش برخورد

در قرآن معمولاً پس از ارائه بحث و مصداقها به زمان حال پیامبر برمیگردد و توصیه و ارائه روش می کند. طبیعی است دریافت پیامبر متناسب زیست – محیط ممکنات و تکوین شخصیت او می باشد و در روند زمان دوران زندگی او شکل می گیرد. لذا بایسته است که از مجموع تجارب قبلی و دریافتهای زمان حال (کتاب) مبناها و روش کار خود را ارائه دهد.

این روش ها در سوره های متفاوت و متناسب شرایط تفاوت دارد و از نظر زبان شناسی، نحوه ارتباطات و فضای گفتمانی دوران خود واژه های مختلفی بکار رفته است که در ترجمه فارسی آن (حتی ترجمه به سطوح زبانی دیگر) معمولاً معنایی یکنواخت بکار می رود که سطوح متفاوت معنا و شرایط مختلف را تداعی نمی کند.

جهت فهم و بکارگیری تربیتی – رفتاری باید این سطوح معنا را شناخت و در روال تاریخی به طور تبارشناسانه آنها را بررسی کرد و نحوه بکارگیری آنها را در هر زمان تدوین کرد. دوری از این فرآیند به منزله نگاه سطحی، مجرد و تک بعدی به یک مسئله در یک دوره خاص و به دور از شرایط روز خواهد بود و دریافتها محدود، اجرائی و رشد یابنده نخواهد بود. از یک سو دیدگاه حوزوی دارای این مشخصه است و عین احکام را به دور از شرایط فوق در هر دوره و زمان اجرا می کند و از سوی دیگر بعضی روشنفکران دینی جهت رفع تناقضات قرآن در شرایط حال به تقلیل قرآن می پردازند ولی این امر همواره ادامه دارد و مسائل نو دائماً بوجود می آید که نیاز به تاویل مستمر پی در پی دارد.

تلاش جهت سازگار کردن قرآن در شرایط روز به روش تعلیق آن از روش شناسی مناسب جامعی برخوردار نیست. در صورتیکه اگر به غیر از ادبیات عرب امور ارتباطات، زبان شناسی، تئوریهای گفتمان و ساختار روایت گری بکار گرفته شود و شرایط مؤلف – مفسر ملحوظ شود دریافتهای هر زمان قابل به روز کردن و استفاده کردن هستند.( کتاب با ویژگیهائی که در سوره های قبلی آمد مجموعه دستآوردهای دریافتی انسانها می باشد که خواندنی است).

در این سوره روشهای زیر طرح شده است:

1 – ارتقاب (31)

کلمه “فارتقب” امری و از باب “ارتقاب” است. ارتقاب به معنی انتظار است. این انتظار با رقبه و مراقبت و محافظت همراه است. در قرآن دو بار این واژه بکار رفته است که هر دو مورد در سوره دخان و مخاطب پیامبر است.

همانطور که در بررسی سوره زخرف آمد قرآن از این نظر واژه های متفاوتی نظیر ذر، اعراض، تولی، هجران، انتظار، ابصر، استماع، ارتقاب، تربص و مهلت استفاده کرده است که از نظر ذهن روان، رقتار، کنش، زمان خاص، دوره خاص، عمق تدبر و تأمل و دقت، عدم عجله، تحقیق عینی یا آینده نگری با دید مثبت یا منفی و جهت رفع ناامیدی یا امید بخشی کاربرد آنها فرق دارد. لذا به پیامبر توصیه شده است در فضای تعامل باورها باید به فرآیند تعامل که باعث خودسازی خود و یاران می شود توجه کرد. عمل گفتمان توحید به تنهایی و در خلاء شکل نمی گیرد بلکه در تعامل با گفتمان شرک رشد می کند و افراد به افزایش توانایی در درک فهم و رفتار می رسند.

2 – پناه به پروردگار(32)

در گفتمان موسی با فرعون پس از ارائه گفتمان توحید، فرعون خود را اعلی می داند و موسی می گوید من با گفتمان روشن آمده ام و اگر بخواهید به من سنگ بزنید به پروردگار خود پناه می برم.

موسی در دیالوگ -اگرچه فرعون در فکر حذف او بود- ولی موسی وارد فاز برخورد فیزیکی نمی شود و هدف او تداوم دیالوگ بیان مستدل آن می باشد که این روش مراحل حرکت را تدریجی و کاملتر می کند و دریافتهای جدیدی را توسعه می دهد و آخرین مرحله قصد حذف و برخورد آن هم از طرف فرعون و سپاهیانش است.

3 – اعتزال(33)

در این سوره موسی تقاضای دوری کردن از خود را می دهد که نه دوستی و نه دشمنی کنید (اعتزال). در سوره مؤمن(34) فرد مومن بسیار ساده و روشن می گوید موسی دلیل هایی روشن دارد و پروردگار خود را یکتا می داند ولی شما قصد جان او را دارید. اگر دروغ می گوید خود مسئول است و اگر راست می گوید شما باید تجدید نظر کنید ولی فرعون در جواب خود را مسئول قوم خود می داند.

در حقیقت موسی، هارون و مؤمن با رفتن به سمت فرعون و ارائه دلایل روشن قصد ایجاد زمان و فضا جهت جذب بنی اسرائیل و حرکت دادن آنها به دور از ظلم می باشد که در مراحل بعدی آنها را در دورانهای متفاوتی به آزمایش بگذ ارد تا به وجود انسانی خود دست پیدا کنند. براساس این طرح و تفکر فرآیندی به فرعون می گوید از من دوری کنید یا حداقل خنثی باشید و کار افراد را به خود واگذ ارید(34).

مفهوم عذاب

در این سوره به دو نوع عذاب اشاره می کند:

1 – در اثر ارائه کتاب روشن و ساده افرادی در شک دائمی و دلخوشی به این شک بسر می برند و این حالت را به فراگیری دودی(دخان)در اطراف آنها تشبیه می کنند که امکان دریافت ندارند و این حالت احاطه دود را عذاب الیم می داند(35).

در حقیقت این عذاب در اثر عملکرد خودشان و در زمان خودشان شکل گرفته است.

2 – در اثر ابتلا و تجارب اقوام باید به سنت ها و آینده واقف شوند و روند آنرا درک کنند و نقش اکتسابات خود را در آینده انکار نکنند وگرنه در شگل گیری عذاب آینده نقش دارند(36).

عذاب از ریشه “عذب” و به معنای آب گوارا می باشد و در باب تفعیل تبدیل به عذاب  می شود که به معنای از دست رفتن گوارائی آب است. پس وقتی کلمه عذاب در مورد انسان بکار می رود به مفهوم این است که انسان در اثر عملکرد خود فضا را برخود ناگوار و تلخ می کند و آرامش خود را خدشه دار می کند.

در نگاه عام عذاب را ارسال تنبیه از طرف خدا در این دنیا یا آخرت می دانند و کمتر به ایجاد و بازسازی گرفتاری توسط خود و سایرین توجه می کنند که این فرافکنی است. عمومآً نیز فکر می کنند عذاب بعداً در دنیای دیگری خواهد آمد و حالات عذابی تنیده شده در اطراف خود توسط خود را نمی بینند. با ایجاد گرفتاری یا عذاب  فرد امکان دریافت نعمت ها را از دست می دهد و خود را محروم می کند. در بعد اجتماعی افراد جامعه که در یک شبکه هستند نیز برای خود گرفتاری درست می کنند و سرنوشت قوم خود را ترسیم می کنند.

عذابها در اثر ناآگاهی و یا آگاهی بروز می کند ولی اگر به گرفتاریها به صورت فرآیندی و به منظور اصلاح نگاه شود انسان همواره می تواند با فرآِیند “توبه، اواب، منیب و انابه” خود را از هر مرحله گرفتاری برهاند و اصلاح کند. گرفتاری صرفاً بد نمی تواند باشد بلکه هرگونه اعمالی که با نگرش اصلاح توام باشد مرحله ای از دوران توسعه فرد است.

شاید عملی از نظر فردی حتی گرفتاری نباشد ولی اگر فرد به فکر عموم و آینده نباشد سطح دیگری از عذاب را برای خود می سازد و به همین میزان از دریافت و کسب نعمت ها که دائماً در حال زایش، ریزش و رویش هستند محروم می کند.

مثلاً یونس در دوران آگاهی بخشی به قوم خود خشمگین شد و آنها را ترک کرد اگرچه به ظاهر دچار عذابی نشده است ولی بعداً فهمید که رسالت او بیش از این حد است و نباید شرایط را بر خود تاریک کند و لذا دست به خودسازی در ابعاد مختلف زد تا توانایی و ظرفیت اجرای رسالت را پیدا نماید(37).

در حقیقت یونس با این درک نه تنها به قوم خود خدمت بیشتری خواهد کرد بلکه به تکوین شخصیت خود نیز خواهد پرداخت.

تبارشناسی آزمایش و امتحان (38)

در این سوره دوبار از مشتقات “بلاء” به صورت “فتنا” و “بلواء” استفاده شده است.

“فتنا” ماضی و از مصدر “فتنه” به معنای امتحان و ابتلاء است تا بوسیله آن حقیقت چیزی مورد امتحان روشن شود.

کلمه “بلاء” به معنای آزمایش و امتحان است.

در نظر عام معمولاً مشتقات دو واژه “اوب” و “بلاء” که به صورت توبه، ابتلاء، فتنه و غیره آمده است دارای بار منفی است در صورتیکه اساساً و در بسیاری موارد دارای بار مثبت و مبنایی در شکل دهی ساختار وجودی انسان و رشد او هستند.

توبه در مراحل عمل بازگشت همیشه جاویدان برای اصلاح عمل و ابتلاء تعامل و چالش جهت شکل دهی ساختار وجود انسان و افزایش دریافت و ظرفیت است.

مشتقات “اوب” به صورت “اواب، منیب، انابه” به صورت توأمان برای داود و سلیمان که در اوج کشور داری بوده اند و دائماً و فوراً به اصلاح اعمال خود می پرداختند بکار رفته است. لذا همه افراد پیامبران را اقوام مشمول فرآیند توبه و ابتلاء هستند. افزایش سامانه دانایی و پاکی (طیب) انسانها در فرآیند توبه و ابتلا صورت می گیرد که منجر به دریافت و فهم سطوح عالی تر به صورت دائمی می شود.

“بلاء” وقتی به باب افتعال می رود تبدیل به “ابتلاء” می شود که به معنای نوعی پذیرش و آمادگی برای بلاء می باشد.

کلمه بلاء معنای کهنه و فرسوده گی می دهد ولی وقتی در مورد پدیده ها و یا انسانها بکار می رود مفهوم متفاوتی را بروز می دهد. بعضاً عموم فکر می کنند منظور از ابتلاء کنترل یا تشخیص اعمال بندگان است درصورتیکه ابتلاء عامل ساخت و پرورش انسان است.

همانطور که در سوره زخرف در مورد فرآیند “رحمانیت – عبادت” و سوره های قبلی آمد انسان در محدوه شرایط زیست – محیط ممکنات خود براساس سامانه دانایی  و میزان پاکی خود دست به تصمیم می زند و به دریافت نعمت ها نائل می شود. اگر در این فرآیند به صورت مستمر و خودی دست به اصلاح و بازنگری بزند در حقیقت فرآیند “توبه – ابتلاء” را به صورت مستمر، پی در پی و دورانی در سطوح عالی تر بکار می گیرد و ظرفیت های  جدیدی کسب می کند.

“فتنه” به فرآیند خالص سازی طلا و نقره و فلزات گرانبها از ناخالصی ها در کوره آتش می گویند. این واژ ه ابتدا در صنعت خالص سازی فلزات گرانبها بکار می رفته است و سپس به منظور پاکسازی انسان شبیه سازی و بکار گرفته شده است.

بنابراین واژه “بلاء” با سختی، کار، بکارگیری عقل و تجارب و خواستن همراه است و در مواردی که به ظاهر دارای دید منفی بکار رفته است منظور ارتقاء و تعالی انسان بوده است.

توبه و ابتلاء در مورد همه افراد جامعه، پیامبران، مصلحین و اقوام مطرح است و اساس ساختار و رشد انسان است که ابعاد مختلف در قرآن آمده است.

در صورتیکه مشتقات آن در قرآن استخراج ، طبقه بندی فردی جمعی و موضوعی شود و سپس به روند تاریخی آن توجه شود یک بررسی تبارشناسانه خواهد بود.

در قرآن برای طرح موضوع آزمایش و امتحان واژه های دیگری نیز بشرح زیر بکار رفته است:

 

1 – امتحان (39)

امتحان از ریشه “محن” گرفته شده است. مصدر آن “محنت” است. امتحان با “سختی” همراه است یعنی باید کاری برای رسیدن به هدفی انجام شود تا موضوعی امتحان شود و این فرآیند با استمرار همراه است.

2 – تمحیص(40)

تمحیص از ریشه “محص” به معنای پاکسازی و پالایش می باشد.

3- تمخیص (41)

“مخص” به معنای زیر و رو شدن و بالا و پایین شدن است. و در مورد مریم به معنی درد زایمان آمده است. از نظر عمومیت در کاربرد به معنای تحمل دردهای سخت جهت بروز تولدهای تعیین کننده است.

4- اختبار (42)

اختبار از ریشه “خبر” در باب افتعال است و به معنی محصول آزمایش است.

تمام واژه های فوق که کمتر از ابتلاء در قرآن تکرار شده است به نوعی و سطحی از سختی و پالایش را بیان می کند و جا دارد واژه ها تبارشناسی شود.

در این سوره با ذکر مصداقها که واژه “بلاء” را بکار برده است در پی تبین تعامل گفتمان توحید- شرک جهت ساختن، پالایش، بازسازی، و پاکسازی انسان در همه ابعاد است و لذا واژه بلاء و فتنه را بکار برده است.

هدف از تعامل باورها رشد انسان و جوامع می باشد. پس می توان گفت فرآیند توسعه و تعالی از مسیر صیرورت و پذیرش دیگران  بخصوص مخالفان عبور می کند و پالایش انسانها و جوامع در این کوره تحقق می پذیرد.

همچنین قرآن وقتی در مورد مهلت و زمان دادن به کافران یا سایرین صحبت میکند منظور ایجاد فضا و زمان برای تحقق تعاملات و گفتمانهاست تا در این کوران ساختن انسانها میسر شود.

 

 

پاورقی و منابع

 

(1) به سوره زخرف، قسمت اول گفتمان توحید- شرک در تنظیم رابطه با “رحمانیت – عبادت” حسن پویا، سایت ملی – مذهبی قسمت اندیشه مراجعه شود.

(2) به معنای واژه “خیر” در مورد (1) مراجعه شود.

(3) سوره دخان آیات 2 و 3

(4) سوره دخان آیه 4

(5) به مهنای واژه قراء در مورد (1) رجوع شود.

(6) سوره دخان آیه 3 و 5 ، اناکنا منذرین، اناکنا مرسلین

(7) سوره دخان آیه 6

(8) به مورد (1) بحث و پرسش مراجعه شود.

(9) سوره دخان آیه 7 ، ان کنتم موقنین

(10) سوره دخان آیه 9

(11) سوره دخان آیه 10

(12)  سوره دخان آیه 11

(13)  سوره دخان آیه 12

(14) در سوره دخان آیات 13 و 14

(15)سوره دخان آیه 15

(16) سوره دخان آیه 16

(17) سوره دخان آیات 17 تا 24

(18) سوره دخان آیه 17 و 18

(19) سوره دخان آیه 19

(20)  سوره دخان آیه “قالا ربنا اننا نخاف ان یفرط علینا اوان بطغی قال لاتخافااننی معکما اسمع واری”

(21) سوره دخان آیه 21

(22) سوره دخان آیه 22

(23)  سوره دخان آیه 23

(24)  به سوری اسری، سایت ملی-  مدهبی، قسمت اندیشه حسن پویا مراجعه شود.

(25)  سوره دخان آیه 24

(26)  سوره دخان آیات 25 تا 30

(27)  سوره دخان آیه 33

(28)  سوره دخان آیات 31 و 32

(29)  سوره دخان آیات 34 تا 39

(30)  سوره دخان آیات 40 تا 57

(31)  سوره دخان آیات 10 و 59

(32)  سوره دخان آیه 20

(33)  سوره دخان آیه 21

(34)  به سوره مؤمن، سایت ملی – مذهبی، قسمت اندیشه ، حسن پویا مراجعه شود.

(35)  سوره دخان آیه 11

(36)  سوره دخان آیات 34 تا 59

(37)  در سوره های قبلی مفصل در مورد نحوه نگرش به داستان یونس و روش پاکسازی او پرداخته شده است.

(38)  سوره دخان آیات 17 و 33

(39)  سوره حجرات آیه 3، سوره ممتحنه آیه 10

(40)  سوره آل عمران آیه 141 و 154

(41)  سوره مریم آیه 23

(42)  سوره توبه آیه 94

 

مطالب مرتبط

انجمن‌ها با ابراز تأسف و محکو‌م‌کردن تجاوزگران،

زنده‌باد به خودمان! رفتاری که این روزهای بعد از حملات به تهران و شهرهای دیگرمان داشتیم، واقعا بهتر و منطقی‌تر از آنی بود که انتظار داشتیم. رفتاری خردمندانه و مدنی و... . رفتاری صمیمی همراه با مهر و صبوری. زنان و مردان از کوچک و بزرگ، در گرو‌ه‌های مجازی درخشیدند و روحیه پرستاری و محبت خود را در مقابل بلای جنگ و تخریب و خون‌ریزی به همه سرایت دادند.

ثبيت و افزايش اين سرمايه ايجاد شده در گروی تغيير رفتار عمومي حاكميت است

اكنون ما در اين مقطع نيازمند افزايش سريع و جدي قدرت ملي خود هستيم كه بسيار فراتر از بحث جنگ‌افزار و توان نظامي است. مجموعه حاكميت بايد با درايت و تدبيري سريع، رويكردي متفاوت نسبت به جامعه را در پيش بگيرد و از اين مسير امتياز تقويت قدرت ملي را براي مقاطع و مخاطرات احتمالي دريافت كند. خلاصه اينكه ما در اين جنگ هم به واسطه فعاليت‌هاي گسترده خيانتكارانه زنگ خطر ادامه رويكرد عمومي فعلي را شنيديم و هم با رفتار متين عامه مردم پيام ضرورت اعتماد و اطمينان به اين جامعه را دريافت کردیم.

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است و تصمیم‌های بزرگ نیز نیازمند تغییر پارادایم‌ها و نگرش‌ها. با اعلام آتش‌بس و خاتمه موقت د‌رگیری‌ها، لازم است حرکت در مسیر تغییر نگرش و گفتمان، چه در داخل و در نسبت با افراد و جریان‌های وطن‌دوست و چه در خارج و در نسبت با کشورها و نهادهای بین‌المللی معقول و صلح‌طلب آغاز شود.

مطالب پربازدید

مقاله