مقدمه:
در سوره مومن با بکارگیری واژه هایی که حالت استمرار را بافعل مضارع بیان می کرد با محوریت ” کتاب ” حول واژه های ” حکمت” و ” رحمت” پرداخت .در اثر زایش ، رویش افزایش جهان هستی در شرایط زیست محیط ممکنات و تعامل پدیده ها و انسانها کتاب (نظام متفن) خلق می شود که نیاز به دریافت و ترویج دارد( فرآیند ضروری ،حق ).
در قسمت مبانی مجادله به نحوه توسعه و خلق گفتمانها و نقش انسان اشاره شد. فرآیند شکل گیری گفتمان نیاز به گفتمان غیر دارد تا بوجود و توسعه یابد و لذا گفتمان توحید – شرک تولید می شود .
در فضای گفتمانها برخوردهای مختلفی صورت می گیرد که به مرور فرآیند رشد آنها عمیق می شود . بررسی تبار شناسانه سوره های حوامیم این فضاها ، شخصیت ها و کنش ها و واکنش ها را روایت می کند و به عنوان تجربه هر دوران روش آموزش و پرورش را به گفتمان توحیدی ارائه دهد .
در سوره فصلت این روند توسعه داده می شود و شخصیتها از گفتمان مومن – کافر به مومن – کافر و مشرک می رسد و روند مجادله ، علل و انگیزه های آنرا بیان می کند . نقش انسان درایجاد فضای گفتمانی ، دستاوردهای تجربی وشکل دادن به شخصیت آینده خود ( وعده ، قیامت ) بررسی شده وروش برخورد اصلاحی تبیین می شود .
نام سوره
واژه” فصلت ” گویای تفصیل ابعاد بحث مجادله درمبانی وروش برخورد است که به توسعه نقش شخصیتها و کنشهای آنها نیز می انجامد(1). واژه “فصلت ” از ریشه ” فصل” به معنی جدایی و تباین بین دو چیز می باشد . ” فصلت ” در باب تفعیل به صورت ” تفصیل ” در می آید که به معنی استمرار در بیان تمایز بین تنوعات است . لذا به خوبی نشان می دهد که برای فهم پدیده ها و گفتمانها
باید گسست ها و تنوعات را به صورت تاریخی بررسی کرد تابهتر قابل فهم باشد روش تبار شناسی قصد دارد همین نقش را انجام دهد .
این تفصیل در واژه ها و موضوعات مختلفی صورت می گیرد و قرآن به آن پرداخته است . در یک مورد به تمایز بین ” حرام و حلال ” اشاره کرده است (2) و در آیه دیگری تفاوت در اوقات و روز و شب را با حالات مختلفی که کره ماه می گیرد بیان کرده است (3) و در بعضی آیات اشاره دارد که تفصیل روشی جهت بررسی بین پدیده ها و گفتمانهاست (4) که به تناسب توسعه و پیچیدگی در جوامع باید بکار گرفته شود .
در آیه دیگری اشاره می کند که این تفصیل به کمک علم صورت می گیرد (5) و اگر تفصیل به کمک علم باشد و روشنگری نمایداز شک جلو گیری می کند (6) و به طور کلی انسان در کسب هر دستاوردی ابتدا چار چوب طرح را به صورت اجمالی و کلی بررسی می کند (احکمت) و سپس به بررسی تفضیلی آن ( فصلت ) می پردازد (7) .
این واژه و بررسی استمراری با واژه های دیگری نیز در قرآن آمده است و به طور کلی قصد دارد بگوید که در بررسی پدیده ها باید روش های دیرینه شناسی و تبار شناسی را مد نظر قرار داد(8)
تفصیل مبانی شکل گیری مجادله
در سوره مومن به مبانی ایجاد مجادله به صورت کلی پرداخته شد و در این سوره آنرا بسط می دهد .
زایش ، رویش و ریزش تدریجی ( تنزیل ) دائماً در حال توسعه است ( رحمت ) و انسان بر اساس سامانه دانایی و میزان پاکی (طیب ) و بر اساس توانایی و ظرفیت خود به جذب این نعمات و رحمتها می پردازد ( رحیم ) (9) .
توسعه و فرآیند فهم و دریافت آن ( رحمان و رحیم ) به صورت ضروری و دائمی ادامه دارد که در سوره مومن به آن “حق” می گفت و دراین سوره به آن ” عزیز” می گوید که گفتمان غالب است و دارای ویژگی ” حکیم و حمید ” است یعنی توسعه و گسترش دارای حکمت است و لذا امری پسندیده و قابل ستایش است (10) .
مجموعه دریافتها در نحوه برخورد با توسعه به صورت دستاوردهای تجربی انسان ها در می آید و به نسلهای بعدی منتقل می شود و این دستاوردها متناسب شرایط به صورت ” گفتاری” یا ” نوشتاری”در می آید و قرآن به آن ” کتاب ” می گوید . پس با نگاه تبار شناسانه به واژه کتاب مجموعه دستاوردهای بشری در دورانهای مختلف است (10) .
برای کتاب در این سوره از واژه های ” قرآن ” (11) و ” ذکر ” (12) نیز استفاده شده است . دریافت پیامبر در دوره خود به صورت کتابی خواندنی (قرآن ) و روشن و واضح (عریباً )بیان شده (13) و دارای ویژگیهای بشارت و انذار (14) ، هدایت و درمان (15) گفتمان غالب در زمان خود (16) ، ضروری و حق (17) و به صورت تدریجی (18) می باشد .
گفتمانهای دیگر فرآیند برخوردی متفاوتی متناسب شرایط مختلف بروز می دهند که در بررسی آن به کنش ها و شخصیتها ی آن می پردازد .
تفصیل روش برخوردها
الف- کافران و مشرکان
گفتمان مخالف با گفتمان توحید روال مخالف خود را به شرح زیر نشان میدهد :
1- اختلاف
به محض فهم و دریافت و اعلام کتاب عده ای به دلایل مختلف شروع به مخالفت می کنند (19)و آنرا روشن نمی دانند (شک دارند) و در حالت بعدی به شک خود پای بند می شوند ( مریب ، شک منفی )
2- اعراض
در آیات مختلفی اعراض اکثر مردم را در مقابل کتاب ( به معنای بیان شده) بیان می کند (20) . حالت اعراض در یک آیه با عدم گوش دادن به کتاب است (21) و در آیه دیگر همراه با عواقب اعراض (12) و در آیه سوم (23) به رویگردانی انسانها در برابر ریزش نعمات اشاره می کند .
3- تشویق به اعراض سایرین
گفتمان کفر به تبلیغ اعراض می پردازند (24) و به سایرین می گویند به این کتاب گوش ندهید(لاتسمعوا) و جلوی گفتمان و پیام را گرفته و مبادرت به بهم ریزی شرایط می زند (و اللغوفیه ) تا شاید گفتمان مسلط شوند .
4- تفکیک جهت و راه
در فرآیند مخالفت و مجادله به تفکیک گفتمان و جهت گیری انحرافی از گفتمان حق مبادرت می ورزند لذا مرزهای گفتمان توحید – شرک و یا مومن –کفر واضح تر می شود. و جهت گیری به سمت شرک (انداد) خواهند کرد(26)
5-در فکر غلبه دادن گفتمان خود
کسانیکه دریافتهای پیامبر و دستاوردهای بشری را که به صورت گفتار و یا نوشتار منتقل می شود را سد می کنند در نهایت به فکر غلبه گفتمان خود (تغلمون) در جامعه هستند (27) .
گفتمان غالب مبادرت به تسلط معرفت و قدرت خود خواهد کرد و یک شبکه ارتباطی بهم تنیده در همه ابعاد برای تسری غالبیت گفتمان خود شکل خواهد داد .
علل و اعراض گفتمان شرک
1- علل معرفتی
مجموعه ای از عوامل معرفتی در قالب واژه های متفاوت بشرح زیر در این سوره لیست شده است :
-ابزارشناخت
بکار گیری واژه های علم ، سمع ، پوشیدگی و پرده جلوی قلب ( قلوبنافی اکنه) ، سنگینی گوش (فی اذانناوتر) ، موانع فردی و اجتماعی ( بیننا و بینک حجاب ) ، کوری ( عمی ) ، بصرو حدود نشانه عدم بکار گیری یا استفاده درست از عوامل شناختی دارد .
-عوامل فهم و دریافت
یکی از ویژگیهای گفتمان شرک از نظر معرفتی ذهنی بودن است . گرفتاری تصورات ذهنی را قرآن با واژه ” ظن ” به دفعات در این سوره ذکر کرده است (29) .
تجلی ظن و ذهنی بودن حالات مختلفی دارد . فکر می کنند دیگران به عملکرد آنها آگاه نیستند و یا به کتاب و دستاوردهای بشری ظن دارند و یا به عواقب ظن خود آگاه نیستند .
-رسوبات ارتجاعی
یکی از علل نفی کتاب و دستاوردها برای گفتمان شرک این است که مانند گذشتگان انتظار دارند پیامبران باید جنس غیر بشری داشته باشند و اساسا به دریافتهای همگانی انسانی اعتقادی ندارند . لذا پیامبر می گوید من نیز مانند شما بشر و از جنس شما هستم ولی بعللی توانایی و ظرفیت و دریافت پیدا کرده ام و راه و جهت را نشان می دهد (30) .
-علل شخصیتی2
سوره فصلت در باز کردن نقش شخصیت و کنش جناحهای مجادله بیشتر به تفضیل پرداخته است و علل و انگیزه های مخالفت گفتمان کفر – شرک با توحید را بشرح زیر بشرح زیر لیست می کند :
-دنیا و مال پرستی
بلافاصله پس از آیات اولیه می گوید گفتمان شرک زکات نمی دهد و به عاقبت اعمال خویش بی اعتناست (31) ندادن زکات حاکی از مال پرستی و به فکر خود بودن و عدم توجه به دیگران است .
– استکبار
گفتمان شرک مخالفت با گفتمان حق را از موضع قدرت انجام می دادند(32)
-لجبازی
عدم پذیرش گفتمان حق بیشتر به علت دنیا پرستی و شخصیت لجبازانه کفر- شرک است (33) .
این عوامل را با مثالها و مصداقهای تاریخی آورده است تا ملموس و موثر باشد.
شخصیت گفتمان غیر توحیدی
در سوره مومن فقط به گفتمان مومن – کافر پرداخت ولی در این سوره به گفتمان مومن –کافرو شرک می پردازد زیرا انگیزه گفتمان مخالف یا در اثر نفهمیدن و پیروی از رهبران خود است و حقایق را می پوشانند (کفر) و یا بعلت منافع خود است ( شرک).
آیات زیادی این سوره این شخصیت را وصف کرده است(34) .
نتایج عملکرد گفتمان کفر –شرک
در این سوره نتایج عملکرد گفتمان کفر – شرک را با ترکیب واژه عذاب با سایر واژه ها آورده است . عذاب محصول اکتساب عمل خود افراد است که با زبان تمثیل انواع آنرا متناسب شرایط دوران و میزان فهم و جایگاه اندیشه لیست کرده است .
1-عذاب خزی
بعلت عملکرد غیر توحیدی تمثیل ” ریح صرصراً” به معنای لغوی باد سخت و ” عذاب خزی” یعنی عذاب خوار کننده آورده است (35) که می توان گفت عملکرد آنها شبیه با بادی است که خود آنها را سرافکنده و خوار خواهد کرد .
2-عذاب هون
هون به معنای اهانت و توهین است . بعلت کوری (عدم توجه و شناخت ) عذاب صاعقه هون را کسب کردند (36) یعنی در نتیجه اکتسابات خود که به دلیل کوری ( عمی، شناخت) بوده است شبیه صاعقه خوار کننده دریافت خواهند کرد .
3-عذاب شدید
در شرایطی که گفتمان غیر توحیدی دیگران را تشویق به دوری از گفتمان توحیدی و تشویق به بهم ریزی گفتمان (لغوافیه) آنها می کردند و سعی در غلبه گفتمان خود با روش منفی و حذفی داشتند قرآن نتیجه عمل آنها را شبیه عذاب شدید کرده است .(37)
4-عذاب غلیظ
در روند گفتمان جریان کفر – شرک وقتی به دستاوردهایی می رسد آنرا محصول خودبینی می پندارد و نقش سایرعوامل را فراموش می کند و لذا در اثر این تلقی اکتسابات غیر رشد یابنده دریافت می کند که به عذاب غلیظ تشبیه شده است .
عذاب در زبان عرب از ریشه ” عذب” به معنی آب گوارا می باشد . عذب در باب تفعیل تبدیل به عذاب می شود که به معنای از دست رفتن گوارایی و مکدر شدن زندگی است . لذا هر عملی که باعث شود آرامش و تعادل و شاکله زندگی فرد و جامعه بهم ریزد عذاب نامیده می شود .
متاسفانه در گفتمان مصطلح عذاب را تنبیه خدا می دانند در صورتیکه عذاب رنج و دستاورهای است که هر فرد به تناسب اعمالش بدست می آورد . قرآن عذاب ها را در سوره های مختلف طبقه بندی متفاوتی کرده است که به طور اجمال ماحصل عمل فرد یا جمع منجر به بروز انواع اختلالات و آسیب ها خواهد شد . وقتی انسان تنظیم رابطه درست با نعمات و رحمتهای جهان هستی نمی کند به جای دریافت نعمت به دریافت عذاب نائل می شود که ماحصل عمل خود اوست و در مجموع عذابها می توانند پایه های بررسی اعمال و اصلاح باشند .
ب- مومنان
در سوره مومن روش برخورد مومنان را اساساً به واگذاری طرف مقابل به حال خود و برخورد اصلاحی بیان کرده بود ولی در سوره فصلت تفصیل بیشتری داده است .
1-واگذاری به حال خود
پس از بیان اجمالی مبانی گفتمان توحید – شرک در برخوردها بلافاصله می گوید هر کس به کار خود بپردازد (39) .
2-تشویق به عمل صالح
در مقابل دنیا پرستی و به خودبین بودن کافران به مومنان می گوید به اعمال صالح که باعث هم افزایی می شود مبادرت ورزند(40) .
3-جهت گیری ، استقامت و افزایش روحیه
مومنان تشویق به جهت گیری به سمت هماهنگی با جهان هستی می شوند که باید در این راه استقامت بورزند و دائماًروحیه خود را افزایش دهند (41).
4-تسلیم به قول احسن
در برخوردها گفتمان توحید باید به قول احسن که هماهنگی با جهان هستی یگانگی است بپردازد و همواره تسلیم این راه و روش باشد (42) .
5-عمل برتر
یکی از مهمترین نگرش ها در مقابل برخوردهای منفی برخورد خوب وبرتر به بهترین شیوه است تا امکان اصلاح فراهم گردد (43) .
6-صبر
تعامل و گفتمان برتر و تسلیم و تداوم به آن نیاز به پرورش دارد و یک درمان است و در این مدل صبر حافظ آن خواهد بود (44) .
هدف از گفتمان توحیدی
توصیه هایی که به مومنان در تعامل با سایرین ارائه شده است بر مبنای پاکسازی انسانی و اثر گذاری اجتماعی است .
ملاک اعمال و اکتسابات انسان
مانند سوره مومن اساس تعاملات مومنان- کافران را فهم، دریافت و عملکرد انسانها می داند که تا چه حدبه سمت یگانگی و توحید جهت گیری کرده اند . توصیه هایی که به مومنان میشود در این راستاست و مواردیکه در رابطه با رفتار کافران و مشرکان ارائه می دهد قابل پرهیز برای مومنان است .
در این سوره نیز مشخصاً می گوید عمل شایسته به سود فرد است و اگر عمل بد انجام دهد به زیان اوست (45) و تشویق جهت تمرین عمل صالح می دهد (46) .
اکتسابات و آینده
در این سوره حجم زیادی را به نتایج اعمال انسانها و رابطه با آینده آنها و واژه هایی نظیر آخرت ، عقاب ، ساعت و لقاءآورده است (47) .
در قرآن واژه ” معاد” که حاکی از محل یا مکان است نیامده است ولی ترکیبات آن مانند وعید ، وعده ، توعدون ……… زیاد آمده است که به منزله یک فرآیند است که انسان پس از انجام عمل به بازنگری و بازگشت به آن مبادرت میورزد و با اصلاح مستمر آنرا در آینده و در راستای جهان هستی بکار می گیرد . این فرآیند قبلاً در قالب ” توبه، اواب و منیب ” و صیرورت توضیح داده شده بود .
قیامت ماحصل تداوم نظام متقین هستی این جهان می باشد و در آینده اتفاق می افتد و از قبل تنظیم نشده است (48) .
واژه ” معاد ” به معنای حرکت به عقب و گذشته مورد استفاده قرآن قرار نگرفته است بلکه ” توعدون ” به معنای حرکت به جلو و آینده و تجسم اعمال انسان بکار برده شده است .
قرآن با رجوع به جهان و طبیعت و بدون طرح بحثهای کلامی و ذهنی با تشریح اصل شوندگی در حوزه های طبیعت ، انسان و جهان می پردازد و به هدفداری بر اساس توسعه انسانی تاکید دارد (49)
بنابراین قیامت از نظر ساختاری محصول تداوم شوندگی این جهان است . تجسم مکان مستقل از اعمال انسان از پیش به منزله نفی انسان و ویژگیهای اوست و نفی مسئولیت پذیری از انسان است (50) .
تبیین قیامت در سالهای بعثت متناسب شرایط مخاطبان همان دوران بوده است و قرآن مجبور بوده است از زبان تمثیل و تشبیه و بکار گیری واژه ها و فرهنگ موجود مخاطبان استفاده کند . چون اعراب به شراب ، زن ، انواع خوراکی ها ، سایه ، آب خنک ، رود خانه و باغ آشنایی داشته و مورد خواست آنها بوده است قرآن از واژه های کاس ، باریق ، اکواب ، شراب ، کافور ، زنجبیل ، ساقی ، حورعین ، رحیق ، مختوم ، برد ، حمیم ، غساق ، مغازه ، حدائق ، اعناب ، کواعب اترابا ، کاسا دهاتا ، لحیم طیر ، سرو موضوعه ، طلح منضود ، ظل ممدود ، فرش مرفوعه ،….. استفاده کرده است .
بنابراین قیامت :
-محصول همین جهان است (الدنیا مزرعه الاخره)
-از قبل ایجاد نشده است و مکانی تنظیم شده نیست بلکه در آینده محقق می شود
-محصول عمل انسان است و لذا شفاعت نیز معنی ندارد
– قیامت هر کس متناسب خود اوست
– تشبیه بهشت و جهنم و حالات آن معلول احساس عملکرد خود انسانها در دنیاست .
– بهشت و جهنم حالتی است که تجلی عمل فرد است . (51)
پاورقی و منابع
1-سوره فصلت آیات 3و 44
2-سوره انعام آیه 119
3-سوره اسراء آیه 12
4-سوره اسراءآیه 12 سوره یوسف آیه 111، سوره انعام آیه 114، سوره اعراف آیه 145
5-سوره اعراف آیه 52
6-سوره یونس آیه 37
7-سوره هود آیه 7
8-واژه های ” رتق و فتق ” و یا ” شفع و وتر “
9-سوره فصلت آیه 2
10-سوره فصلت آیات 3 و 41
11-سوره فصلت آیات 3 و 44
12-سوره فصلت آیه 41
13-سوره فصلت آیات 3 و 26
14-سوره فصلت آیه 4
15-سوره فصلت آیه 44
16-سوره فصلت آیه 41
17-سوره فصلت ، آیه 53
18-سوره فصلت ، آیات 2 و 42
19-سوره فصلت ، آیه 45
20-سوره فصلت ، آیات 3 ، 13 ، 51
21- سوره فصلت ، آیه 3
22-سوره فصلت ، آیه 13
23-سوره فصلت ، آیه 51
24-سوره فصلت ، آیه 26
25-سوره فصلت ، آیه 40
26-سوره فصلت ، آیه 9
27-سوره فصلت ، آیه 26
28-سوره فصلت ، آیات 3، 4 ، 5، 17 ، 20 ، 21 ، 22 ، 38 ، 44
29-سوره فصلت ، آیات 22 ، 23 ، 48 ، 50
30-سوره فصلت ، آیه 6
31-سوره فصلت ، آیه 7
32- سوره فصلت ، آیات 15 ، 37 ، 38
33- سوره فصلت ، ایات 15، 28
34- سوره فصلت ، آیات 5 ، 6 ، 14 ، 26 ، 27 ، 29 ، 41 ، 47 ، 50 ، 52
35- سوره فصلت آیه 16
36- سوره فصلت ، آیه 17
37- سوره فصلت ، آیات 26 ، 27
38- سوره فصلت ، آیه 50
39- سوره فصلت ، آیه 5
40- سوره فصلت ، آیه 8
41- سوره فصلت ، آیه
42-سوره فصلت ، آیه 33
43-سوره فصلت آیه 34
44-سوره فصلت آیه 35
45- سوره فصلت آیه 46
46- سوره فصلت آیه 8، 33، 46
47- سوره فصلت آیات 7، 16 ، 40، 42 ، 47 ، 48 ، 50 ، 54
48- سوره تکویر آیات 1 تا 6
49- سوره مومنون آیه 115