نظام جمهوری اسلامی ایران برای مشروعیت خود به شرکت مردم در انتخابات دل بسته، واز این بابت بر همسایگان فخر می فروشد و آن را نشان ثبات خود به جهانیان اعلام می کند. عربستان و مصر و سوریه و اردن و کشورهای خلیج فارس را بهمین دلیل غیر مردمی می خواند. این امری است مبارک ، زیرا هر اندازه از طریق شورای نگهبان و دیگر نهادها مانع یک انتخابات راستین بشوند ، بازهم باید به محدودیت های آن تن بدهند و نمی تواند انتخابات را کاملا نفی کند و یا سراسر تقلب و زور گویی کند . همین امر برای نیروهای مردمی فرصت های بسیاری فراهم آورده است . انتخاب آقای خاتمی یا روحانی ، مبارزه جامعه مدنی با انحصار گرایانی مثل آقای مصباح یزدی است که اعلام می کنند دموکراسی و انتخابات غیر اسلامی است . تفاوت مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی با مجلس فرمایشی و کاملا مصنوعی زمان شاه و بیشتر کشور های منطقه در این است که بسیاری از مجلسیان به صدای بلند علیه جناح مقابل ها افشاگری می کنند و دائماً در حال جنگ علنی با همدیگر هستند.
به هر حال پذیرش بازی در میدان انتخابات ،حکومت را ناگزیر از پیروی از قواعد و ملاحظاتی می کند که نظام هایی که در این میدان گام نمی گذارند، چنین سازش هایی را هم نمی کنند. تقلب در انتخابات سال 88 چنان بر نظام گران تمام شد، که فریاد آیت الله خامنه ای را به آسمان رسانید و مرتبا می گوید این اصحاب فتنه صدمه ای به اعتبار نظام زدند که هیچ گروهی نزده . حصر خانم رهنورد و اقایان موسوی و کروبی استخوانی شده در گلوی ایشان و یارانشان که هر روز بیشتر گلوی قدرتشان را زخمی می کند و با گذشت زمان فریاد های دفاع از اینان رساتر می شود. اتهامات بی شرمانه آیت الله جنتی که می گفت اصلاح طلبان صدها میلیون ، بلکه میلیاردها دلار از آمریکا وعربستان گرفته بودند تا نظام را سرنگون کنند، مسخره تر و بی اعتبار تر شده است.
در این دوره نیز انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان بلای جان اقتدارگرایان شده است. به ویژه که انتخاب مجلس خبرگان که تا این دوره مورد توجه کسی نبود از اهمیت بی سابقه ای برخور دار شده است. زیرا سرنوشت ولایت فقیه به آن بستگی پیدا کرده است. از این روی انتخابات به بازی شطرنجی بسیار چشمگیر و ماهرانه ای تبدیل شده است. یک سوی بازی اقتدار گرایانی هستند که نیروهای نظامی و امنیتی و قوه قضائیه را در دست دارند ، و سوی دیگر نیروهای مردمی ، که در فرصت های مناسب نشان داده اند که قدرت جامعه مدنی چنان زیاد شده که بازی قدرت بدون حضور آنان ممکن نیست. اقتدار گرایان یا باید با اینان مصالحه کنند یا تمام بازی را بر هم زنند. به مصر السیسی دیگری تبدیل شوند و چهره استبدادی خود را بدون نقاب نشان دهند که این خلاف تمام ادعاهای حکومت است.
بازی چنان آغاز شد که آقای خامنه ای خواستار انتخاباتی پر شور، با شرکت هرچه وسیع تر مردم شد. سوی دیگر این بازی هم فرصت را مغتنم شمرده و در حد بسیار وسیعی در انتخابات شرکت کرد تا جایی که بیش از سیزده هزار نفر نامزد انتخابات شدند . یاران آقای خامنه ای که در برابر این بازی خوب نگران شده بودند شروع به تهدید و جو سازی کردند .شورای نگهبان شمشیرش را در آورده و گرد و خاک کرد که زبان می برم و هر نادرستی را حذف می کنم . این که گفته می شود ، دامنه اختیارات ما رد صلاحیت آدم های نا صالح است ، سخن اصحاب فتنه است. کار ما در حقیقت تعیین صلاحیت کاندیدا هست و تشخیص آن که چه کسی باید وارد میدان شود.
در مقابل این حرکت رقیب مهره دیگری را به پیش راند و آن بررسی صلاحیت کاندیدا های مجلس از سوی هیات اجرایی وزارت کشور بود .نهادی که بر طبق قانون برگزار کننده انتخابات ومرجع معین شده در قانون است.
اقتدارگرایان ناگهان دیدند حریف حرکت بسیار تاکتیکی خطرناکی کرد و صلاحیت بیش از یازده هزار کاندیدا راتایید کرد. مگر شمشیر شورای نگهبان تا چه حد می تواند سر بزند. از این پس مسئله تنها رد صلاحیت نامزدها نیست بلکه نفی صلاحیت وزارت کشور نهادی است که قانون معین کرده است. لذا بر آن شد که بازی را بر هم زند و شمشیر را از رو ببندد ، واعلام کند که کشتیبان را سیاستی دیگر افتاده است. فله ای هزاران نفر را حذف کرد و پیه هر سرزنشی بر جان مالید.
اصلاح طلبان حرکتی دیگر کردند و آن پیش راندن مهره اعتراض بود. گفتند طبق قانون خود شورای نگهبان باید دلیل رد صلاحیت نامزدها اعلام شود. شورای نگهبان درمانده دست به حرکت انکار زد ، که ما وقت نداریم که به چندین هزار اعتراض پاسخ دهیم. بعد هم بازی کهنه اتهام و هو و جنجال، که ما متوجه شده ایم پاره ای از کاندیداها جرمهایی چون زنای با محارم و فسادهای اخلاقی دارند .اما این ترفند کهنه و شناخته شده ای بود که خریداری نداشت. لذا کیهان و نشریات مشابه فریاد بر داشتند که اصلاح طلبان دروغ می گویند و با مبالغه در تعداد رد صلاحیت شدگانشان مظلوم نمایی می کنند . امامان جمعه و صدا وسیما این شلوغ بازی را ادامه دادند.
اما این حرکت، مثل حرکت رخ در صحنه شطرنج ، چنان توانمند بود، که آیت الله خامنه ای خود شخصا مجبور شد وارد بازی شود و سخنی را بگوید که در تاریخ بی سابقه است و برای همیشه در کارنامه اش می ماند : “من گفتم مردم در انتخابات شرکت کنند و رای بدهند ،نه آن که انتخاب هم بشوند “. برای توجیه این سخن بی معنی گفتند، هیچ نظامی اجازه نمی دهد مخالف و دشمن نظام انتخاب شود .اما این بهانه نا پسند و خامی بود. چگونه می توان نمایندگان کنونی مجلس ونام آوران نظام ، از جمله نوه آیت الله خمینی و اعضای سابق مجلس خبرگان را ضد انقلاب خواند . اگر در جنبش سبز چند نفر متهم شدند ، این بار هزاران نفر در معرض این اتهام سنگین قرار گرفتند.
برای تقویت این حمله نه تنها پیاده هایی چون کیهان و امام جمعه ها بسیج شدند، بلکه همه مهره های اصلی نیز به میدان آمدند.از سران سپاه تا نمایندگان ویژه رهبری ، تا سرانی از اصولگرایان . اما همه مهره های قوی رخ و اسب و فیل هم حریف را از پا نینداخت . حتی وزیر – آیت الله جنتی – هم شخصا وارد میدان شد. اما فشار چنان بود که شاه – آیت الله خامنه ای – که همیشه به قلعه ورای جناحی پناه می برد ، مجبور شد شخصا خطر کرده و به میدان بیاید.
حال که اقتدارگرایان تمام مهره ها یشان را به میدان آورده بودند، و حتی وسط شاه را هم درمعرض خطر قرار داده بود بهترین راه نجاتشان آن بود که حریف قهر کرده و از بازی بیرون برود و با تحریم انتخابات میدان را یک سره در اختیار اقتدار گرایان بگذارد. در آن صورت نه وزارت کشور موی دماغ می شود و نه نامزدهای رقیب چهار چشمی صحنه را مراقبت می کنند . چنین که بشود ، حکومت به آسانی هر رقمی از مشارکت مردم را که مطلوب می داند اعلام می کند و گناه هر نارسایی را هم به گردن تحریم کنندگان می اندازند.
پژوهش گسترده متیو فرانکل، برای موسسه بروکینگز پیرامون تحریم انتخابات در ۱۷۱ مورد در سه دهۀ اخیر، که تحت عنوان “تهدید بکن، ولی شرکت کن : چرا تحریم انتخابات، گزینۀ نادرستی است؟ ” منتشر شده ، نشان می دهد که تقریبا در همه موارد به ضرر تحریم کننده ها تمام شده است . همه جا حاکمان خود را برنده اعلام کرده ، و دیر یا زود کشورهای دیگر، بنا بر منافع و ملاحظات خود ، نتیجه را پذیرفته اند . با توجه به شرایط کنونی ایران ، که هیچ نیروی جدی سیاسی داخلی و جهانی خواستار سرنگونی این نظام و ایجاد لیبی ، سوریه و یا عراق دیگری نمی باشد، صدای تحریم کنندگان حتی به گوش خودشان هم نمیرسد و در اوجش در چند تارنمای فارسی پخش می شود ، آن هم در حاشیه خبرها. در مجلس نهم آزموده شد که قهراصلاح طلبان با صندوق آرا ، سبب شد که مرتجع ترین مجلس این نظام شکل بگیرد.
اما حریف که نشان داده قواعد بازی را خوب می شناسد، و بازیگر ماهری است، به جای تحریم حرکت سرنوشت ساز دیگری کرد. نه تنها لیست کاندیداهای خود را معرفی کرد ، بلکه در سطح وسیعی نام کسانی را که به برجام رای نداده بودند پخش کرد ، تا صف دوست و دشمن کاملا روشن شود ، و طرفداران اصلاحات از سر بی خبری در دام رقیبان نیفتند و به آنان رای بدهند.
مجلس خبرگان
انتخابات این مجلس چنان بی توجه انجام می شد ، که آن را همزمان با انتخاب مجلس کردند ،تا کسادی بازار آن آشکار نشود . اما همان طور که همگان می دانند ،این بار صحبت بر سر جانشینی آقای خامنه ای است . با رفتن آقای خامنه ای ،که بسیار محتمل است ،چه کسی جانشین او میشود. آیا آقای خامنه ای مهره مطلوب خود را از پیش بر مسند می نشاند . آیا ممکن است فرزند جای پدر را بگیرد ،آیا بر آن است که با حمایت سپاه ، و کسانی که به اولین اصول دموکراسی هم باور ندارند، و رویای بسیاری از آنان شیوه عمل رضا شاهی است ، همین دموکراسی ناقص را نیز از بین ببرد؟
به همین سبب آن بازی شطرنح درانتخابات مجلس شورا در این مورد هم به نوعی تکرار شد . با این تفاوت که در این جا از اول شورای نگهبان مستقیم وارد بازی بود و سخنگوی شورای نگهبان درمصاحبه اش اعلام کرد که تعیین صلاحیت نامزدان مجلس خبرگان در اختیار فقط 6 نفر فقها ی شورای نگهبان است که از آن ها تنها دو سه نفر به رهبری آقای جنتی تصمیم گیرندگان واقعی هستند . از آن جا که عموم نامزدها افراد سرشناس و علمای شناخته شده هستند، لذا حذف هر کدامشان نه تنهاهزینه سنگینی را بر آن نهاد تحمیل می کند، بلکه مقام رهبری نیز نمی تواند در حاشیه به ایستد. بر همه کس معلوم است که آقای جنتی ، با تایید آقای خامنه ای است ، که هر کس را که نمی پسندد رد صلاحیت می کند.
لذا انتخابات مجلس خبرگان صحنه جنگ شاه مهره ها است . هر تلفاتی برای دو جناح گران تمام می شود . تمام پرده های حرمت آقای رفسنجانی را پاره کرده اند . او را متهم به ضدیت با نظام، ابزار دست دشمن بودن ، مخالف رهبر، و مستحق محاکمه اعلام کرده اند. نوه امام سرنوشت نوه پیامبر را تداعی می کند. جامعه مدرسین ، فهرست کاندیدا هایش را بدون نام آقای رفسنجانی بیرون داده. ایادی اقتدار گرایان به صراحت به آقای روحانی و دولتش حمله می کنند . پیروزی او را در برجام مساوی فروش کشور به بیگانگان ، خیانت به آرمان های انقلاب ، و ضدیت با خط امام خمینی می خوانند.
به این سان حال فرصت طلایی پیش آمده ، تا سخت ترین ضربه به اقتدار گرایان زده شود .از آنجا که همه بزرگانشان به میدان آمده اند ، ضربه بر آنان ضربه سنگین بر خود شاه است . و چه ضربه ای از این کارآی تر که مهره های اصلی آنان چون آقایان جنتی و مصباح و یزدی و علم الهدی وعلی فلاحیان انتخاب نشوند. در پیروی از این سیاست است که طیف اصلاح طلبان فهرست نامزدهای خود را اعلام کرده اند، ونام اینان را از لیست خود حذف کرده اند .حتی آقای خاتمی به صراحت از این سیاست سخن می گوید.
آقای اکبر گنجی در مقاله “شکست جنتی و یزدی و مصباح، آزمون فیصله بخش خامنهای” در ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ، پیشنهاد کردند به “مثلث جیم”، یعنی آیت الله ها احمد جنتی ، محمدیزدی ،مصباح یزدی، رأی ندهید تا از این طریق خامنه ای و شورای نگهبان و سپاه را شکست دهید. اصطلاح “مثلث جیم” را آقای گنجی برای این ساخته که مردم به راحتی به خاطر خواهند آورد که به چه کسانی نباید رأی دهند. آقای گنجی در مقاله “نه به فقه داعشی از طریق انتخابات خبرگان” هم دلایل دیگری برای رأی اعتراضی علیه شاخص ترین چهره های نزدیک به خامنه ای و سپاه و فقه داعشی ارائه کرده است.
اگر این حرکت موفق شود، واینان رای نیاورند، حرکت کیش و مات است. تجربه انتخابات آقایان روحانی و خاتمی نشان داده که این سیاست کار می کند ومردم همین انتخابات را چشم اسفندیار نظام کرده اند. لذا برای حریف راهی نمی ماند به جز تقلب ، یا زدن زیر صفحه شطرنج .که بهر حال نشان باخت مسلم آنان می شود و آنان را مجبور به پذیرش هزینه ای سنگین تر از جنبش سبز می کند . اگر اقتدار گرایان همه نهادهای اعمال قدرت را در دست دارند، اصلاح طلبان ، و نیروهای مدنی ای که به گرد آنان جمع شده اند ، با حرکات سیاسی درست ، رقیب را مجبور به پذیرش شکست- حداقل در این مرحله – می کنند.
اصلاح طلبان، اعتدالیون، نهضت آزادی، نیروهای ملی و مذهبی، سید محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی، عبدالله نوری، حسن روحانی، مصطفی تاج زاده ، زندانیان جنبش سبز ، و دیگر گروه ها و شخصیت های برجسته داخل کشور، مردم را به “مشارکت اعتراضی” و “نه گفتن” به نیروهای افراطی و سرکوبگر و حذف کننده دعوت کرده اند. مشارکت حذفی به دنبال حذف نیروهای تندرو و تشکیل مجلسی میانه رو است. به دنبال حذف “مثلث جیم” در تهران از مجلس خبرگان رهبری است. اگر این کوشش به نتیجه بینجامد، ضربه سهمگینی بر اقتدارگرایان وارد خواهد امد.
آنان که گمان می کنند از طریق خارج از کشور می توانند نقش موثری بر مردم داخل کشور، در تعارض با نیروهای داخلی ، بگذارند، آب در هاون می کوبند. مردم به زندگی روزمره و نیروهایی که در کنارشان زندگی می کنند و هزینه می دهند می نگرند. آنان می بینند که مصطفی تاج زاده از درون زندان و پس از 6 سال حبس به آنها می گوید : “خطای ۲۸ مرداد را تکرار نکنیم” و می نویسد:
“ما نباید خطای پدران و مادرانمان را در ۲۸ مرداد ۳۲ مرتکب شویم و صحنه را ترک کنیم و فراموش نکنیم که حاصل انتخاب هوشمندانه اکثریت رأی دهندگان در ۲۴ خرداد ۹۲ دست یابی به برجام بود و تکرار همان اقدام هوشیارانه و انتخاب درست در ۷ اسفند می تواند راه را در برجام ۲ و نیل به توافق و اجماع ملی بگشاید. ملت ایران در ۷ اسفند باید ثابت کند که از چند مداحی که بسیج شده اند تا برجام را به کامشان تلخ کنند، شکست نمی خورند بلکه حماسه ای خواهند آفرید که بار دیگر اعجاب و ستایش جهانیان را برخواهد انگیخت”.