نهضت آزادی و نیروهای ملی مذهبی بیشتر ازهر چیز به شیوه صحیح حکمرانی اهمیت می دهند و مسائل را شخصی و حزبی نمی کنند. طبیعی است اگر بساط حذف بازرگان و یارانش بر پا نمی شد و هشدارهای طالقانی در مورد حاکمیت استبداد دینی جدی گرفته می شد امروز کشور شاهد بحران های متعدد سیاسی فرهنگی و اقتصادی نبود اما شعارهایی که بازرگان و نیروهای ملی مذهبی 35 سال پیش در بحبوحه جنگ قدرت خونین میان حاکمیت و برخی از گروه های مخالف مسلحش سردادند آرام آرام در ساختارهای فرهنگی، سیاسی و فکری جامعه جای خود را باز کرده اند و شاهدیم چگونه مردم در انتخابات های 76، 80، 88 و 92 به سیاست خارجی تنش زدا، تامین آزادی های سیاسی و مدنی ، دفاع از فعالیت آزادانه احزاب و نهادهای مدنی ،مبارزه با رانت خواری …رای مثبت داده اند. از این منظر برای نهضت آزادی و نیروهای ملی مذهبی نهادینه شدن این شعارها حکم پیروزی را دارد. شاید بد شانسی باهنر است که هنوز در خط بازرگان حرکت نکرده است.
اظهارات محمدرضا باهنر در مورد جنبش سبز و مهندس موسوی و مقایسه آن با نهضت آزادی در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا نشان دهنده ذهنیت وارونه و قدرت زده وی و بخش زیادی از قدرتمداران امروز ایران است. باهنر در این مصاحبه می گوید:
“ به او گفتم با این ۱۳ میلیون کار کن قطعا در دوره آینده رئیسجمهور خواهی بود. بعد گفتم هر دولتی نیاز به اپوزیسیون دارد. شما هم اپوزیسیون این دولت شوید اما نظام اپوزیسیون نمیخواهد. اساسا هیچ نظامی اپوزیسیون خود را تحمل نمیکند به او گفتم اگر اپوزیسیون نظام باشی خیلی خوششانس باشی؛ نهضت آزادی میشوی.”
به نظر میرسد که باهنر دریچه تنگ حفظ قدرت سیاسی را مبنای قضاوت در مورد افراد قرار داده است و به موسوی نسبت به سرنوشت نهضت آزادی هشدار میدهد.
رویارویی نهضت آزادی ایران و بویژه شخص مرحوم مهندس بازرگان با سیاستهای نادرست و خانمان برانداز انقلابیون در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اگرچه منجر به اعمال فشارهای متعدد و مختلف بر اعضای نهضت آزادی و بویژه مرحوم مهندس بازرگان شد اما در عین حال پایه های نخستین بنایی را پی ریزی کرد که تاکنون منشاء تأثیرات فراوانی در کشور شده است.
از گروگانگیری تا اعدام مخالفان: اختلاف بازرگان و روحانیون حاکم
الف -یکی از نخستین رویارویی های بازرگان و انقلابیون و در رأس آنها آیت الله خمینی جدای از مداخلات غیرکارشناسی در اداره کشور مربوط به گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا در ایران بود.
اقدام دانشجویان انقلابی و حمایت بسیاری از روحانیون حاکم از آنها تبدیل به یکی از مهمترین کانونهای رویارویی دولت موقت مهندس بازرگان با نیروهای انقلابی آن دوران شد. بازرگان یک روز پس از اشغال سفارت از سمت نخست وزیری استعفا داد و از این اقدام به عنوان نقض قوانین بینالمللی یاد کرد و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط گروگانها شد. گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا به مدت ۴۴۴ روز طول کشید و نهایتا بدون هیچ دستاوردی و با از دست دادن امتیارهای فراوان از سوی جمهوری اسلامی به پایان رسید و تنها منجر به ارايه تصویری نامطلوب از ایران در عرصه بین المللی شد.
ب- ادامه جنگ ایران و عراق پس از آزادسازی خرمشهر نیز عرصه دیگر رویارویی نهضت آزادی و مهندس بازرگان با آیت الله خمینی و دیگر انقلابیون بود. در حالی که نظام شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم و یا جنگ جنگ تا پیروزی سر می داد بازرگان به انحاء مختلف با تداوم جنگ مخالفت می کرد و نهایتا نیز رهبر انقلاب ناچار به نوشیدن جام زهر شد. هرچند که در واقع این جام زهر همانند شهد گوارایی در کام همه مردم بود.
ج _ رویارویی دیگر بازرگان و نهضت آزادی با آیت الله خمینی و نظام جمهوری اسلامی بر سر ولایت مطلقه فقیه که به قول بازرگان مفهومی شرک آلود بود رخ داد
د- و نهایتاً در ماجرای اعدامها و شکنجه گسترده زندانیان سیاسی بازرگان به شدت از این اقدام انتقاد کرد و در باره آن چنین نوشت:”شگفتا کار این آئین به جائی رسیدهاست که مدعیان پیروی از آن امامان نه تنها نتوانستهاند پس از گذشت ۱۰ سال از انقلاب، در زندانهائی که دانشگاهش مینامند، تأثیری بر خیل عظیم اسیران خود که شمار آنان در تاریخ اسلام و ایران بیسابقه است، بگذارند بلکه مجبور شدهاند کسانی را که از عقیده خود برنگشتهاند، روانه دیار عدم نمایند. گرچه در سایه سانسور حاکم بر جامعه رسانههای داخلی، طبق معمول اشارهای به آنچه در زندانها گذشته است نکردهاند ولی ناله و ندای داغدیدگانی که جگرگوشههای خود را از دست دادهاند سینه به سینه در سطح جامعه پخش گشته و رادیوهای خارجی آنرا نقل کردهاند. اگر این اعدامها مطابق شرع و قانون اساسی انجام گشته چرا در سکوت و بیخبری و در پشت درهای بسته اجرا شدهاست؟ چرا خانوادههای اعدام شدگان تهدید شدهاند که مبادا گریه کنند، سیاه بپوشند و یا مجلس ختم تشکیل دهند؟ بگذریم از این که اهانت و زخم زبان به مادران و پدران داغدیده و تبریک گفتن به آنان به عنوان این که لکه ننگی را از دامان خانواده شما پاک کردهایم، با هیچ معیار اسلامیو انسانی قابل توجیه نیست.”
اینک پس از گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب شاهدیم که چگونه انتقادهایی که مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران با پرداخت هزینه های فراوان در جامعه مطرح کردند تبدیل به گفتمان سیاسی و مدنی غالب در کشور شده است.
و بویژه در جریان مذاکرات اخیر ایران و کشورهای غربی و بویژه آمریکا منطق ۳۵ سال پیش مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران حاکم گشت و به قول دکتر ابراهیم یزدی: “این روند، پس ازحدود ۳۵ سال نبود رابطه مستقیم ایران با ایالات متحده آمریکا و روابط نه چندان خوب با دیگرکشورها رخ داده است، بازگشتی به اهداف اصلی جمهوری اسلامی ایران و دولت موقت انقلاب اسلامی، که می خواست روابطی گسترده، عزتمندانه وتوام با احترام متقابل با دیگرکشورهای دنیا داشته باشد، به شمار می رود.”
حقانیت میرحسین موسوی
علاوه بر این مهندس میرحسین موسوی نیز با تکیه بر حقانیت رأی مردم و پایداری بر اصول خود توانست تأثیر بزرگی در کشور بر جای گذارد. اگرچه مهندس موسوی پیشنهاد باهنر را نپذیرفت و درنتیجه رئیس جمهور ایران نشد اما امروز کیست که هشدارهای او و مهدی کروبی در مورد فساد و ناکارآمدی دولت احمدی تژاد را از خاطر برده باشد. عدم اقبال مردم به جلیلی در انتخابات ۹۲ به عنوانی تالی احمدینژاد خود به خوبی نشان از تأثیر عمیق جنبش سبز و بویژه پایداری مهندس میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد داشت.
کیست که امروز به حقانیت هشدارهای مهندس میرحسین موسوی و مهدی کروبی در مورد تبعات سنگین تداوم ریاست احمدی نژاد بر قوه مجریه پی نبرده باشد؟ حتی خود جریان راست امروز از انتساب و نزدیکی به احمدی نژاد پرهیز میکند.
در نتیجه باید گفت که میرحسین موسوی نیز همانند مرحوم مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران در جنگ حجت برنده شد هرچند که جنگ قدرت را مانند مهندس بازرگان با کمال میل و داوطلبانه به تشنگان آن واگذاشت تا بر اصول اخلاقی خود وفادار باقی بماند.
پس جا دارد که به آقای باهنر یادآوری شد که بله مهندس موسوی خوش شانس بود و به سرنوشت نهضت آزادی و مهندس بازرگان مبتلا شد و اگر چه امروز همچنان به دلایل ناعادلانه و غیر قانونی در حصر خانگی است و با شرایط سخت زندان دست و پنجه نرم می کند اما در عین حال مظلومیت و حقانیت او گریبان امثال آقای باهنر را رها نمی کند و آنها را ناچار به بیان اینگونه سخنان میکند.
ایران مهم تر از نظام سیاسی
نهضت آزادی و نیروهای ملی مذهبی عاری از اشتباه نبوده اند اما عملکرد آنها از زاویه دفاع از منافع ملی بوده است و هیچ گاه حاضر نبوده اند ایران را بر منافع گروهی و شخصی خود ارجحیت بدهند. تفاوت تیپ های اصولگرایی مانند باهنر با شاخص های جریان ملی مذهبی در نوع نگاه آنها به قدرت است. طیف های مختلفی از اصولگریان قدرت را برای تحکیم جایگاه خود و تامین منافع گروهی و باندی خود می دانند و سخنان باهنر هم در راستای جنگ قدرتی است که در بزنگاه های مختلف منافع ملی را قربانی کرده است. اما برای نیروهای ملی مذهبی بیشتر از هر چیز تامین خیر عمومی و منافع ملی ارجحیت دارد و ایران برای آنها مهم تر از نظام سیاسی مستقر است. در این رویکرد اصل بر جامعه محوری ، تامین آزادی های اساسی و مشروع مردم و اجرای فصل های فراموش شده حقوق ملت در قانون اساسی است .
بر همین مبنا نهضت آزادی و نیروهای ملی مذهبی بیشتر ازهر چیز به شیوه صحیح حکمرانی اهمیت می دهند و مسائل را شخصی و حزبی نمی کنند. طبیعی است اگر بساط حذف بازرگان و یارانش بر پا نمی شد و هشدارهای طالقانی در مورد حاکمیت استبداد دینی جدی گرفته می شد امروز کشور شاهد بحران های متعدد سیاسی فرهنگی و اقتصادی نبود اما شعارهایی که بازرگان و نیروهای ملی مذهبی 35 سال پیش در بحبوحه جنگ قدرت خونین میان حاکمیت و برخی از گروه های مخالف مسلحش سردادند آرام آرام در ساختارهای فرهنگی، سیاسی و فکری جامعه جای خود را باز کرده اند و شاهدیم چگونه مردم در انتخابات های 76، 80، 88 و 92 به سیاست خارجی تنش زدا، تامین آزادی های سیاسی و مدنی ، دفاع از فعالیت آزادانه احزاب و نهادهای مدنی ،مبارزه با رانت خواری …رای مثبت داده اند. از این منظر برای نهضت آزادی و نیروهای ملی مذهبی نهادینه شدن این شعارها حکم پیروزی را دارد. شاید بد شانسی باهنر است که هنوز در خط بازرگان حرکت نکرده است و با دوپینگ شورای نگهبان در انتخابات های یکطرفه پیروز می شود و همراه طیف وسیعی از محافظه کاران سرعت پیشرفت کشور را با کارشکنی در برابر خواسته های مردم می گیرند. اگر تاریخ روزی خوانده شود از بازرگان و یارانش به نیکی یاد خواهند کرد اما مردم در مورد محافظه کارانی که در برابر پیشرفت کشور به خاطر منافع باندی و فردیشان ایستادند قضاوت سختی خواهند داشت. محافظه کارانی که حاضر شدند برای بقا و حفظ قدرت یکی از فاسد ترین دولت های تاریخ ایران را با تقلب بزرگ انتخاباتی بر مسند قدرت نگه دارند تا پرونده های میلیاردی اختلاس، فسادهای کلان و مشکلات بزرگ فرهنگی و سیاسی را به عنوان میراث خود بر جای بگذارد.