جهان وامدار تمدن ایران است

می‌دانیم که حدود چهار بیلیون از مردم جهان پیرو اسلام و مسیحیت هستند . لذا اندیشه زرتشت هم چنان نقش مهمی در باور های بیشتر مردم جهان امروز دارد. اندکی درنگ کنیم و ببینیم آیا اندیشه و تعلیمات چه کسی تا بدین حد بر نظام عقیدتی جهان اثر داشته است. آیا همه فلاسفه یونان روی هم ، به اندازه کوروش و زرتشت بر تفکر و شیوه زندگی مردم جهان اثر داشته اند ؟ آیا اروپا محوری سبب نشده که ما نیز گزافه های آنان را در مورد خوشان تکرار کنیم ، و از دست آوردهای بزرگ تمدن ایرانی غافل بمانیم . و حداکثر به این قناعت کنیم که ما روزگاری کشور نیرومند ی بودیم . آن هم کشور نیرومندی، اسیر چنگال استبداد و جهل و دین خویی ، که قدرت تفکر نداشته ، و در مقایسه با تمدن یونان تمدنی عقب مانده بوده‌است و نه ملتی که دست آوردهایش هنوز هم در شکل دهی زندگی فکری واجتماعی جهان نقش مهمی ایفا می کند

در چند دهه گذشته از دو جانب در تخریب فرهنگ و تاریخ ایران تلاش می شود. یکی از سوی منابع غربی ، به ویژه اسرائیل، از جمله فیلم های “بدون دخترم هرگز” “سیصد ” “آرگو” ، و بدترین آنها نطق آقای ناتانیاهو در کنگره آمریکا ، که باردیگر سخن سال پیشش را در کاخ سفید تکرار کرد، که ایرانیان از دیر باز تاریخ به دنبال قتل عام یهودیان بوده اند . وی با بازی کلامی حتی ایران را از جنس آلمان نازی خواند .
گروه دیگر متاسفانه پاره ای از روشنفکران ایرانی هستند . اینان در تاریخ ایران جز استبداد و شقاوت و تعصب دینی و عقب ماندگی ذهنی نمی بینند . و تاسف بارتر آن که رسانه ها ، با تکرار آین اتهامات بی اساس ، به مقدار زیادی آنها را در ذهن مردم خشمگین از شرایط روز جا انداخته اند . اینان خشم خود را از دست حکومت انقلاب ، به دلیل داشتن پایگاه وسیع مردمی ، به همه تاریخ و تمدن ایران گسترش داده اند
اما هیچ ملتی بدون باور به خود رشد نمی کند . و مهمتر آن که این باور باید مستدل و حقیقی باشد ، والا تعاریف سطحی و کم مایه رضایت خاطر موقت می آورد ، اما باعث اعتماد به نفس و قوت قلبی نمی شود، که در برابر این همه تبلیغات مسموم ایستادگی کند.
از این روی دو شخصیت ایران را بررسی می کنم . دو بزرگی که تاثیر عمیقی بر کل تاریخ داشته اند ، و اندیشه آنان بیش از دوهزار سال است که بر زندگی بیشترین بخش جهان اثر داشته ودارد.

1-کوروش 2- زرتشت

کوروش

در میان ایرانیان به دو ویژگی او تکیه می شود : ” حقوق بشر” و ” کثرت گرایی دینی ” . اما این دو مفاهیمی هستند متعلق به جامعه مدرن ، و شامل دو هزار و پانصد سال پیش نمی شوند.
حقوق بشر تکامل یافته روندی است که در آن شهروندی ایجاد شد و حکومت قانون ، و لذا انسان ها صاحب حق شدند. روندی که کم کم از حق در درون یک کشور، به حق جهان شمول رسیده است. آری در مورد کوروش می توان گفت که انصاف و عدالت داشت و ستمکار نبود، نه آن که پایه گذار خقوق بشر بود.
کثرت گرایی دینی هم حاصل هم‌زیستی نظام های باوری در کنار یک دیگر، و رسیدن افراد به آن است که حق کامل در انحصار کسی نیست . و مهمتر آن که هر انسانی حق گزینش دارد . از این روی مومنین به یک دین، پیروان سایر ادیان را نباید نفی ، و دیگراندیشان را سرکوب کنند. مفهومی که هنوز در بیشتر جهان ، به ویژه در ایران ، پذیرفته نشده است . دین درآن روزگاران بخشی از هویت یک مردم بود . لذا قوم فاتح ، برای آن که قوم شکست خورده امکان سازمان دهی مجدد نیابد، و در اندیشه تلاش برای زنده کردن قدرت از دست رفته اش بر نیاید ،همه هویت او را نابود می‌کرد و به ساختار سیاسی جامعه مغلوب بسنده نمی‌شد و علاوه بر آنکه همه جنگ آوران آن را از دم تیغ می گذراند؛ معابد و نمادهای قومی آنان را نیز ویران می‌کرد. در آن زمان هیچ پیروزی نمی کوشید و نمی خواست شکست خوردگان را پیرو دین خود کند . همان گونه که حال هم افراد نمی توانند یهودی یا هندو بشوند. زیرا در اولی دیگر قوم برگزیده ،که اساس باور یهودیت است ،از بین می‌رود ، و در دومی آن که دین هندو را بر می گزیند ،عضو چه کاستی خواهد شد. دین جهان شمول از مسیحیت آغاز شد ، و به اسلام هم رسید . و آز آن پس این دو دین تحمیل عقیده خود را بر دیگران بر حق و درست دانستند و می دانند. منتهی جمعی با زور، و پاره ای با تبلیغ و تطمیع و تشویق

خلق نظامی نوین

با این وجود چرا کوروش بر خلاف همه مردم تا آن ایام ،شکست خوردگان را آزار نمی داد ، و سعی در نابودی هویت آنان ،از جمله دینشان ، نمی کرد. برای فهم آن که چرا او چنین می‌کرد ، باید مفهوم “شاهنشاهی” را ،که دیگران امپرطوریش خواندند ، و او خلق کرد ، شناخت. با این نظام سیاسی نو ،هر سرزمینی را که فتح می‌کرد، به قلمرو خود می افزود . بدین سان حاکمی ، برای اولین بار، سرزمین وسیعی را در قلمرو حکومت خود در آورد. دیگر صحبت از چند دولت شهر مثل آتن و اسپارت و غیره، یا حد اکثر حکومت بابلیان یا آشوریان در منطقه محدود بین النهرین نبود. بلکه صحبت از حکومتی بود که از نزدیک چین تا مصر، از خلیج فارس تا دریای مدیترانه و از سند تا یونان را در بر می گرفت.

مزایای نظام سیاسی نوین

امنیت : حکومت ها تا آن زمان یا دولت شهر ها بودند ، مثل آتن و اسپارت ، یا حکومت های کوچکی به وسعت چندین شهر، و حداکثر تمام منطقه بین النهرین مثل بابلیان و آشوریان و کلدانیان . و همانند همه همسایه ها در جنگ دائم با یک دیگر، بر سر سود خواهی بیشتر، یا جاه طلبی حاکمان . اما در یک امپراطوری وسیع امنیت برقرار می شود. زیرا هر کس در داخل این قلمرو یا خارج از آن به سرزمینی آز آن یورش برد ، نه با یک حاکم محلی، که با سپاه عظیم امپراطوری مواجه است. به اشارت شاه شاهان هر شاهی، سپاه و امکاناتی نزد او می فرستد ،و با این نیرو هر مهاجمی به سرعت سرکوب می شود . به همین سبب بود که دو امپراطوری ایران و روم هریک هزار سال دوام آوردند، و ستیز گهگاه آنان با یکدیگر در محدوده مناطق مرزی بود
توسعه اقتصادی : پیشتر برای بردن کالایی ، مثلا از شوش به قندهار، یا از همدان به یونان ، باید از دهها قلمرو گذشت ، و به هریک خراج داد .تازه هر سرزمینی واحد پولی و وزنی خود را داشت . با این همه مشکلات در عمل تجارت ناممکن می شد. اما در یک امپراطوری از یک سوی آن تا سوی دیگرش می توان تبادل کالا کرد ،با پول و معیار اندازه گیری تقریبا یکسان. و این یعنی رشد ناگهانی کسب و کار، و رونق بی سابقه تجارت ، ورفاه اقتصادی ای که تصورش نمی رفت
گسترش ارتباطات : پست ( این لغت ایرانی و از آن ایام است) ، جاده سازی ، وسایل حمل ونقل ، و دهها امتیاز دیگر، زیست در درون امپراطوری را چنان مطبوع می کرد ،که کمتر منطقه ای در اندیشه جدایی بر می آمد . و اگر هم حاکم جاه طلبی خلقی را به سرکشی تحریک می کرد ،تاب ایستادگی در برابر سپاه وامکانات شاهنشاه را نمی آورد
از این روی پس از آن هر حکومت بزرگی که در جهان آمد از همین شیوه تقلید کرد . حتی اسکندر پس از فتح ایران این شیوه حکومتی را بر گزید. زیرا با شیوه حکومت آتن ، که مردم سالاری قبیله ای و ابتدایی بود، تنها می شد یک یا دو شهر را اداره کرد ( توجه شود مردم سالاری یونان ربطی به مردم سالاری جهان کنونی ندارد، و تشابه آن دو تنها تشابه اسمی است) . روم هم ، با آن که از بسیاری از دست آوردهای تمدن یونان بهره گرفت ،اما در کشور داری مقلد ایران شد، همان گونه که همه حکومت های بزرگی که از آن زمان تا به حال شکل گرفته اند . آن شیوه در دنیای جدید هم متداول است ، اما اشکال نوینی گرفته است ، همانند “کشورهای مشترک المنافع”” اتحادیه اروپا”،و یا نهاد هایی چون “ناتو”” سنتو ” ” نفتا ”
بدین سان کوروش مبدع و خالق نظام سیاسی ای بود که بیش از دوهزار سال ، با اندک تفاوت هایی، نظام سیاسی بخش وسیعی از جهان شد ، و امروزه نیز بسیاری از نهادهای نظامی، سیاسی و اقتصادی جهان ، برای ایجادشان ، از همان نظریه الهام گرفته اند
اگر توجه کنیم که پس از قدرت یابی آمریکا ، نظام حکومتی آن مبتنی بر تفکیک سه قوه جکومتی،الگویی مطلوب جهان شد ، متوجه اهمیت این گرته برداری از شیوه کشور داری ایرانیان در بیش از دوهزار سال در جهان می شویم . پاره ای از ایرانیانی در اثر تبلیغات اروپا محور، و بی خبری از تمدن و تاریخ ایران ، خودرا در برابر تمدن یونان و روم کوچک می شمارند، و حد اکثر می پذیرند که ایران زمانی کشوری نیرومند ، نه فرهنگ ساز بوده است . اینان باید از خود بپرسند که چرا غرب نیرومند ، پس از بیست و پنج قرن ،هنوز در گیر آن است که “دو ماراتن” را جزوالمپیک کند ، تا بگوید اجداد ما روزگاری ایرانیان رادر یک جنگ شکست دادند . و یا از یک مقاومت چندروزه 300 جنگ آور اسپارت در برابر سپاه ایران ، افسانه ها می سازند، و بر مبنای آن فیلم سینمایی بزرگ “300 ” را می سازد

2- زرتشت

تا پیش از او خیر و شر و احکام اخلاقی، همه جا قبیله ای بود. برای مثال در ده فرمان آمده ” که کسی را نکش”، اما در همان تورات خداوند از یهودیان می خواهد که در فتح فلسطین تمام مردم آن ، حتی زنان و کودکان و پیران را بدون هیچ گناهی از دم تیغ بگذارانند . و وقتی آنان ، پس از کشتار 600 هزار نفر مردم منطقه ، حیوانات آنان را نمی کشند، خداوند بر آنان خشم می گیرد. و یهودیان برای رضایت یهوه تمام حیوانات فلسطینیان را هم می کشند. و یا در قوانین حمورابی زنا و کشتار محکوم است ، اما نه در حق مردم شوش .
زرتشت برای اولین بار صحبت از دو نیروی جهانی خیر و شر یا سپنتا مینو و انگره مینو یا اهریمن کرد و بر آن بود که اهورا مزدا چون می داند شر همزاد خیر است ، و اهریمن مثل سایه است برای سپنتا مینو، لذا راه اصلاح نهایی جهان را در آن می بیند که زمان کرانه مند را خلق کند. تا پس از دوازده هزار سال ، که عمر جهان خلقت پایان می پذیرد، اهریمن هم نابود شود. و دو باره جهان به زمان بی کران برود، که در آن از خیر و شر خبری نیست. . بین سان جهان خلق شده یا موجود میدان رزم همیشگی خیر و شر است . از آن مهمتر آن که سپنتا مینو برای پیروزی بر اهریمن یا نیروی شر به یاری انسان نیاز دارد . لذا هر زرتشتی هر روز باید یا جانب سپنتا مینو را بگیرد یا در دام اهریمن بیفتد .
و از آنجا که زمان خلقت کرانه مند شد ، و عمر این جهان دوازده هزار سال معین شد، پس باید در آخر زمان نجات بخشی ، که نامش “سوشیانس ” است؛ بیاید و اهریمن را برای همیشه نابود کند. پس از آن جهان دیگر آغاز شود. پس از برای رفتن از این جهان کران مند به جهان جاوید باید پلی باشد ، تا مردمان از روی آن به گذر کنند. این پل باریک تر و برنده از لبه تیغه شمشیر است . آن گاه رستاخیز بر پا می شود . همگان به پیشگاه اهورامزدا می‌روند، پاکان به پردیس یا بهشت می روند . گناهکاران به دوزخ می روند ،تا پس از دیدن کیفر لازم و پاک شدن ،به بهشت راه یابند. و فضایی میان این دو جهان است که برزخش می خواند.
بدین سان سیر منطقی جهان زرتشت باید به مفاهیمی چون آخر زمان، سوشیانس، رستاخیز ، جهان ابدی پس از مرگ ، بهشت و دوزخ بیانجامد. مفاهیمی که پیش از او وجود نداشت ، نه در یهودیت ، نه در یونان ، ونه در بین النهرین. بر باور آنان جهان پس از مرگ جهانی بود ناشناخته در زیر زمین . وهمه شعار و مراسم مربوط به مرگ ، برای آن بود که روح مرده آزادشود ، و از این چنبره منحوس حیات رها شود . حتی در مصر که صحبت جهان پس از مرگ بسیار مطرح بود ، و اهرام مصر و مومیایی کردن مردگان در آن رابطه بود، و سخن از ارزیابی پس از مرگ وامکان باز گشت به جهان بود ، باز هم جهان دیگر گنگ بود و ناروشن . .حداکثر از پاداش خوبان گفته می شد ، که عبارت بود ازسفری ابدی با کشتی بر روی رونیل ، و رفتن به جزایری که همه لذاید به فراوانی و رایگان در دسترس است . اما در مورد خطاکاران سخنی نیست ، جز ماندن در جهان تاریک و ناشناخته و تعریف نشده .
یهودیان اسیر در بابل مرتب از رهبرانشان می پرسیدند ،مگر یهوه با ما عهد نکرد که در ازای عبادت او قوم برگزیده امان کند . چگونه است که ما برگزیدگان چنین خواریم واسیر. لذا وقتی رهبران دینیشان با تعلیمات زرتشت آشنا شدند، گفتند ملکوت خدا در آسمان ها و جهان دیگر است ، هرچند از این فراتر نرفتند.اما حضرت عیسی یهودی ، مفهوم ملکوت آسمانها و دیگر تعلیمات زرتشت را وارد نظام عقیدتی خود کرد . اسلام که تماسی نزدیکتر با تمدن ایران داشت ،تقریبا همه آن تعلیمات را وارد دین خود کرد. و ما ایرانیان ، که با تعلیمات زرتشت بیش از همه مانوس بودیم، سوشیانس را از همه جدی تر گرفتیم ، و امام زمان و ظهورش از محور های اصلی اعتقادات ما شد
می‌دانیم که حدود چهار بیلیون از مردم جهان پیرو اسلام و مسیحیت هستند . لذا اندیشه زرتشت هم چنان نقش مهمی در باور های بیشتر مردم جهان امروز دارد. اندکی درنک کنیم و ببینیم آیا اندیشه و تعلیمات چه کسی تا بدین حد بر نظام عقیدتی جهان اثر داشته است. آیا همه فلاسفه یونان روی هم ، به اندازه کوروش و زرتشت بر تفکر و شیوه زندگی مردم جهان اثر داشته اند ؟ . آیا اروپا محوری سبب نشده که ما نیز گزافه های آنان را در مورد خوشان تکرار کنیم ، و از دست آوردهای بزرگ تمدن ایرانی غافل بمانیم . و حداکثر به این قناعت کنیم که ما روزگاری کشور نیرومند ی بودیم . آن هم کشور نیرومندی، اسیر چنگال استبداد و جهل و دین خویی ، که قدرت تفکر نداشته ، و در مقایسه با تمدن یونان تمدنی عقب مانده بوده. نه ملتی که دست آوردهایش هنوز هم در شکل دهی زندگی فکری واجتماعی جهان نقش مهمی ایفا می کند.

خلاصه ای از سخنرانی در کانون فرهنگی دماوند در 21 ژوئن 2015

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله