این پرسش مطرح می شود آیا پاریس که مسئله عدم ادغام فرهنگی جوانان مسلمان در محله های فقیر به یکی از مسائل و چالش های امنیتی اش تبدیل شده می تواند خود را از بار سنگین این چالش امنیتی رهایی دهد؟شاید پاریس و شهرهای دیگر فرانسه و حتی اروپا در آینده با چالش های بدتری هم روبرو شوند. تقابل فرهنگی در این شهرها برای مسئولان نگران کننده شده است. از طرفی جمعیتی مهاجر مسلمان هست که به سختی در ساختارهای جامعه فرانسوی ادغام می شود و از طرفی رشد ناسیونالیسم افراطی به نفی وجود این جمعیت های مهاجر منجر شده است. پاریس در سال ها و شاید ماه ها و حتی هفته های آینده از این تقابل ضربه خواهد خورد به خصوص اینکه موجی از جوانانی که به سوریه و عراق رفته بودند و حالا هم اموزش اسلحه دیده اند و هم آخرین فنون خرابکاری را یاد گرفته اند به کشورهایشان باز می گردند.
فرانسه دیروز در بهت و شوک بود. کابوس بزرگ در نهایت رخ داد. 12 روزنامه نگار مجله طنز ” شارلی ابدو” کشته شدند و بیش از ده نفر نیز زخمی شدند. حالِ 4 نفر از زخمی ها وخیم گزارش شده است . شاید فرانسوی ها می دانستند این کابوس دیر یا زود رخ خواهد داد. چند سالی است پلیس فرانسه مجبور شده برج ایفل را تخلیه کند . تروریست ها هر بار تهدید به بمبگذاری می کنند و پلیس هم تعطیل می کند. تراکم ماموران انتظامی در متروهای پاریس توجه را جلب می کند. چند ماه قبل از پایان ریاست جمهوری اولاند بود که از تولوز خبر سو قصد تروریستی منتشر شد، جایی که محمد مراح چند نظامی و یهودی را به قتل رساند. سو قصدی که به ابزار تبلیغاتی سوسیالیست ها علیه رئیس جمهور راست گرای وقت فرانسه نیکلا سارکوزی تبدیل شد. آنها از ناتوانی دولت در تامین امنیت سخن گفتند. آیا حالا وقت انتقام فرا رسیده؟ در روز روشن دو مسلح به دفتر مجله ای می روند که بارها تهدید شده و 12 نفر را می کشند. آنها ابتدا سراغ شارلی را گرفته اند. به سالن جلسه تحریریه رفته اند و یکی یکی اسامی را صدا کرده و هدف های مورد نظرشان را کشته اند.حالا وضعیت برای رئیس جمهور سوسیالیست خراب تر هم شده است. دولت اولاند با بحران مواجه است. رئیس جمهور سوسیالیست را کسی دوست ندارد. شاید او تنهاترین رئیس جمهور فرانسه هم باشد.برای او کلیپ های طنز هم می سازند. کلیپ هایی که در آنها رئیس جمهور را نشان می دهد که کسی نه او را می شناسد ونه دوستش دارد. گاهی در این کلیپ ها حرکات و ژست هایش تمسخر می شود. گاهی هم به جمله معروف ” من به عنوان رئیس جمهور فرانسه…” در مناظره با سارکوزی استناد می کنند که ضعف های او را برای خود نقطه قوت می کرد. حالا در شبکه های اجتمای کمپینی به نام “من رئیس جمهور ناتوان فرانسه هستم”راه افتاده است. نظر سنجی ها نشان می دهد فرانسوا اولاند حاشیه ساز که حتی در دوران ریاست جمهوری اش از جنجال در زندگی زناشویی اش دست بر نداشت نامحبوب ترین رئیس جمهور فرانسه است. این همه مشکل یک طرف مشکل عدم تامین امنیت هم یک طرف .
افزایش سو قصدها
چند صباحی است که از فرانسه خبر می رسد فردی با فریاد الله اکبر به جمعی یا پلیسی حمله کرده است. دیروز که خبر سو قصد منتشر شد شایعه باز هم در شهر پیچید: قاتل الله اکبر را فریاد کرده و روزنامه نگارها را به قتل رسانده است. در فیلم منتشر شده ضاربین فریاد می زنند “انتقام محمد را گرفتیم.” اشاره آنها به درج کاریکاتوری در مجله طنز”شارلی ابدو” در سال 2011است که مدت ها مایه اعتراض شده بود. مسلمان ها در تجمعات مختلف از طراح کاریکاتور و مسئولان نشریه ابراز انزجار کردند. آنها بارها تهدید شدند. برای مدتی، پلیس وظیفه حمایتشان را بر عهده داشت. اما کم کم این حمایت ها کمتر شد. وقتی که “دیدیه” کمدین معروف فرانسوی در سال گذشته علامت نازی را بر عکس دربرنامه هایش اجرا می کرد و با استقبال مردمی هم مواجه شد نخست وزیر فرانسه به اتهام ایجاد تفرقه و اشاعه نفرت از ادامه برنامه هایش تا مدتی جلوگیری کرد. همان موقع عده ای انتقاد کردند چرا کاریکاتور محمد نمی تواند نفرت آفرین باشد؟ آنها دولت را به اتخاذ معیارهای دو گانه متهم کردند. “شارلی ابدو” دیر زمانی بود که با بحران مالی نیز برخورد کرده بود. حتی برخی از منتقدان این مجله طنز می گفتند کاریکاتورها راه درآمدزایی مجله است. مجله بدون تحریک بزرگان مذاهب مختلف نمی توانست چندان دوام بیاورد اما در نهایت بعد از تهدیدهای مکرر کابوس “شارلی ابدو” به وقوع پیوست.دو مرد مسلح در حالی که اسلحه خودکار داشتند در کمال حوصله کشتند و زخمی کردند. شاهدان ماجرا می گویند آنها اسم مقتولان را صدا می کردند و می کشتند.حالا دو برادر الجزایری الاصل 32 و 34 ساله مظنونان اصلی این سو قصد هستند . یک نفر دیگر هم بازجویی شد و تحت نظر پلیس قرار گرفته است. او نیز مظنون به مشارکت در این عملیات است. پلیس به لوموند گفته بعید است وی در این عملیات نقشی داشته باشد.
بزهکارهای ناحیه 19 پاریس که جهادی شدند
فرانسه در شور و عزاست. رسانه ها، شبکه های اجتماعی همه می گویند “ما همه شارلی هستیم”. دیروز فرانسوی ها در میدان جمهوری جمع شدند. بیش از چند هزار فرانسوی آمده بودند تا به جانباختگان ادای احترام کنند. فضای حزن و اندوه میدان رپابلیک را غمگین و سوزناک کرده بود. پرچم فرانسه با نشان سیاه رنگ عزا به خود گرفت. اما در ورای این همه شور و بغض و حسرت باید کمی به عقب بازگشت . وقتی که لوموند در مقاله سال 2008 از واقعیت های تلخ فرانسه پرده برداشت. گزارش لوموند از ناحیه نوزدهم پیوند “فقر” و” جهاد” در این محله فقیر را نشان می داد. بسیاری از جوانان این محله در سال های 2000 به سوریه رفتند تا در کلاس های سلفی آموزش ببیند و بعد به عراق می رفتند تا جهاد کننند. بسیاری از آنها برنگشتند. آنها که برگشتندد از خاطراتشان می گویند اینکه چگونه به سوریه رفته و چه تجربه ای کسب کردند. این جوانان عموما قبل از عزیمت و آموزش بزهکار بودند. انواع سرقت و دزدی در پروند شان ثبت شده بود، اما به ناگهان بزهکاری را کنار می گذارند وسیگار کشیدن را ترک می کنند. نماز اقامه می کنند و رفتارشان عوض می شود. به گونه ای که خانوادها تعجب می کنند. علت این تغییر رفتار آموزش های سلفی بوده که توسط جوانی واعظ به آنها داده شده. آنها هر چند وقت یک بار، در خانه ای گرد هم می آمدند. سری به اینترنت و شبکه های اجتماعی می زده اند. سایت های جهادی ها را نگاه می کرده اند و تحت تاثیر پیام مبارزه با کفار قرار می گرفته اند.این جوانان به عراق می رفتند و تعداد اندکی از آنها بر می گشت. برگشتی ها هم زخمی هایی بودند که به سوریه برای مداوا فرستاه می شدند اما بعد از مدتی از سوی دولت سوریه شناسایی و استرداد می شدند.آنها پس از بازگشت به خاطر علایق جهادی شان در فرانسه مورد بازجویی قرار می گرفتند.داستان رفت و آمد آنها از زمانی شروع شد که مصعب الزرقاوی جوانان مسلمان اروپایی را برای جهاد در عراق ترغیب می کرد. عراقی که مرزهایش نه امنیت و نظار ت سابق را داشتند و نه دیگر از اقتدار مرکزی نشانی مانده بود. وقتی امنیت مرزها رفت، رفت و آمد های غیر قانونی هم راحت شد به خصوص در سال های اخیر که جنگ داخلی در سوریه، بحران اقتدار مرکزی در عراق زمینه را برای ظهور هیولایی به نام داعش فراهم کرد. هیولایی که بر عکس القاعده از توانایی های منحصر به فردی برخوردار بود. داعش هم در تکنیک های ارتباطی از پیشرفته ترین متدها استفاده می کند و مانند القاعده به هسته های خودمختاری که قرار بود عملیات های ایذایی علیه غربی ها در مناطق مختلف انجام دهند بسنده نمی کند. داعش برای جوانان عرب اروپا مدلی جذاب شده زیرا هم دولت دارد، هم نفت، هم سلاح ،هم پول و هم ایدئولوژی دارد و هم انگیزه و هم مدلی دارد که جوان عرب تحقیر شده در جامعه غربی را با اطمینانی که از آیه های قرآن به او سرازیر می کند به سوی خود جذب می کند و از سویی از بازی ها و رقابت های منطقه ای و حفره های ایجاد شده امنیتی برای توسعه تشکیلاتی خود استفاده می کند. اکنون که داعش بخشی از خاک عراق و سوریه را تحت تسلط خود گرفته به مدینه جوانان تحقیر شده شاید ماجراجو و شاید بی اطلاع تبدیل شده است.
پلیس فرانسه: آنها آموزش دیده و حرفه ای بودند
حالا پلیس فرانسه برای یافتن دو برادر به نام های سعید و شریف 34 و 32 ساله فراخوان داده است.آنها هنگام فرار کارت های شناساییشان را در یک اتومبیل جا گذاشته اند. پلیس عکس هایشان را منتشر کرده و اکنون در رسانه های فرانسه نام هایشان بیشتر از هر شخصیت و هر رویدادی تکرار می شوند. آنها به همراه حمید سه جوان فرنسوی بودند که سالیان پیش کاندیدای سفر به عراق بودند و در ردیف مبازران اسلامگرایی در امده بودند. مبارزانی که قرار بوده با اشغال عراق و دولت شیعی این کشور مبازره کنند. سعید به همراه برادرش شریف و حمید جوان 19 ساله بی خانمان در سال 2005 بازداشت می شود. بعد از بازداشتشان مورد هیچ گونه بازجویی از سوی پلیس قرار نگرفته اند. شریف در ژانویه 2005 از سوی پلیس درست قبل از اینکه به سمت سوریه پرواز کند بازداشت می شود. قرار بوده در سوریه جوانی نوزده ساله از او استقبال کند و کلاشینکفی 200 دلاری به او بفروشد و با پاسپورتی تقلبی او را راهی عراق کند تا در صف مبارزه قرار بگیرد. او در سال 2006 آزاد می شود اما در سال 2008 هم به اتهام عضویت در شبکه ای که کاندیداهای جهادی را به عراق می فرستاد بازداشت شد. شریف و برادرش از کودکی دوران یتیمی شان را تجربه کردند. پدر و مادر مهاجر الجزایری شان را از دست می دهند تا در خوابگاهی در شهر “رن ” بزرگ شود. او قبل از آنکه وارد پاریس شود معلم ورزش بوده است . شریف به همراه بردارش در منزل یک فرانسوی مسلمان شده سکونت میابند. این فرانسوی از شریف به عنوان مسلمانی یاد می کند که گاه گاه مناسک مذهبی اش را انجام می داده. مسلمانی که هم شرابش را می خورده،هم سیگار را می کشیده و قبل از ازدواجش هم دوست دختر داشته است و شباهتی به جهادی ها نداشته است. اما زمانی که اخبار ابوغریب و شکنجه را می بیند شوکه می شود. شریف در ناحیه نوزدهم پاریس همان محله محروم و فقیر مرید “بن یتو” می شود همان واعظ جوانی که جوانان فرو ر فته در بزهکاری این ناحیه را به جهاد ترغیب و آنها را برای رفتن به عراق تشویق می کرده است. شریف هم تحت تاثیر تعلیماتش برای جهاد و مبارزه با آمریکا انگیزه می یابد و به رغم اینکه می دانسته از ژوئیه تا اکتبر 2004 دو سوم فرانسوی هایی که برای مبارزه به عراق سفر کرده بودند برنگشته اند اما برای سفر خود جهت انجام جهاد مصمم می شود تا خود رادر مقام قهرمان نشان دهد. دو برادر بعد از اینکه از زندان هم مرخص می شوند همیشه در اندیشه جهاد بوده اند. حالا در کمال خونسردی 12 روزنامه نگار فرانسوی را به قتل می رسانند. یک افسر پلیس فرانسه به لیبراسیون گفته “عملیات های مترو پایان یافته” منظور او ظهور نوع جدیدی از عملیات هایی است که پیشگیری از آنها سخت است. آنها سلاح سنگین کلاشینکف داشته اند. درست مانند کماندو مجهز و دارای آموزش نظامی بالایی بوده اند. او با اشاره به اینکه در پاریس جنگی در جریان است از مهارت این دو نفر در پیشروی شان به سمت ساختمان و شلیک تیر به ماشین پلیس صحبت می کند و می گوید فیلم های این واقعه نشان می دهد دو برادر کاملا آموزش دیده اند.این پلیس از خونسردی آنها و عدم شتابزدگی شان هنگام ترک صحنه قتل تاکید می کند و می گوید اینها از انگیزه و اعتماد بالایی برخوردار بودند.قاتلان نقشه خود را هدفمندانه با کمترین اشتباه اجرا کره اند.
مسلمانانی که به سختی در جامعه فرانسه حل می شوند
این پرسش مطرح می شود آیا پاریس که مسئله عدم ادغام فرهنگی جوانان مسلمان در محله های فقیر به یکی از مسائل و چالش های امنیتی اش تبدیل شده می تواند خود را از بار سنگین این چالش امنیتی رهایی دهد؟شاید پاریس و شهرهای دیگر فرانسه و حتی اروپا در آینده با چالش های بدتری هم روبرو شوند. تقابل فرهنگی در این شهرها برای مسئولان نگران کننده شده است. از طرفی جمعیتی مهاجر مسلمان هست که به سختی در ساختارهای جامعه فرانسوی ادغام می شود و از طرفی رشد ناسیونالیسم افراطی به نفی وجود این جمعیت های مهاجر منجر شده است. پاریس در سال ها و شاید ماه ها و حتی هفته های آینده از این تقابل ضربه خواهد خورد به خصوص اینکه موجی از جوانانی که به سوریه و عراق رفته بودند و حالا هم اموزش اسلحه دیده اند و هم آخرین فنون خرابکاری را یاد گرفته اند به کشورهایشان باز می گردند. ناسیونالیسم افراطی بدترین پاسخ ممکن به رشد این ناهنجاری است. جایی که ترور و خشونت افزایش می یابد.شاید روزهای بدتری در انتظار پاریس باشد. روزهایی که تروریست های آموزش دیده با خونسردی، عملیات های آدمکشی شان را انجام دهند و میانه روهای سیاسی تحت فشار راست افراطی منزوی شوند.