به بهانه سخنان اخیر رئیس جمهور آمریکا

آیا جمهوری اسلامی پیام اوباما را شنید؟

باراک اوباما در آخرین  مصاحبه اش پیامی واضح به سران جمهوری اسلامی داده است که غفلت از این پیام می تواند تبعات منفی برای آینده ایران داشته باشد. رئیس‌جمهوری آمریکا  در مصاحبه با شبکه “ان.پی.آر” حل پرونده هسته ای ایران را یکی از پیش شرط های برقراری رابطه عادی میان تهران و واشنگتن دانسته و درباره احتمال بازگشایی سفارت این کشور در تهران گفته است که پیش از بهبود روابط دو کشور، باید قدم‌های مختلفی برداشته شود که حل پرونده هسته‌ای مهم‌ترین مرحله آن است. اوباما در این مصاحبه ایران را به تروریسم دولتی متهم کرده اما پشت این اتهام چراغ سبزی را نیز به مقامات تهران نشان داده است:” ایران، با توجه به منابع و توانایی شگفت‌انگیزش، این فرصت را دارد که به یک قدرت منطقه‌ای موفق تبدیل شود.”به رسمیت شناخته شدن به عنوان  یک  قدرت منطقه ای همان هدفی است که مقامات جمهوری اسلامی از سالیان پیش دنبال کرده اند. سخن رئیس جمهور آمریکا در مورد اینکه ایران می تواند قدرت منطقه ای موفقی باشد را نباید دست کم گرفت. روسای دولت های آمریکا در دوره های پیشین تلاش کرده اند،ازبه رسمیت شناختن ایران به عنوان قدرت منطقه ای اجتناب کنند. اما ادبیات رئیس جمهور آمریکا  در بین مقامات آمریکایی  اگر نگوییم بی نظیر بلکه کم نظیر است. او در سخنان خود پرده از چالش قدرت منطقه ای شدن ایران بر می دارد، جایی که به مقایسه میان کوبا و ایران می پردازد:” پیچیدگی‌های این موضوع در ارتباط با کشوری مانند کوبا که تهدیدی برای آمریکا و متحدان آن نیست، کمتر است.”او درباره روش متفات  رویارویی آمریکا با ایران و کوبا، گفت که ایران نه تنها آمریکا که اسرائیل را هم تهدید می‌کند. این سخنان در حالی بیان می شوند که باراک اوباما اخیرا اعلام کرده که سفارت آمریکا در کوبا را بعد از ۵۰ سال قطع رابطه، دایر خواهد کرد. اما تفاوت کوبا با ایران در نظر اوباما چیست؟ کوبا دشمنی است که بعد از پایان دوران جنگ سرد زهرش ریخته شده  و همانگونه که رئیس جمهور آمریکا تاکید کرده  دیگر خطری برای آمریکا نیست. کوبا نه تنها آمریکا را تهدید نمی کند بلکه با متحدانش نیز دشمنی ندارد. اما ایران چالشی برای سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه است.  دشمنی که  هم در منطقه زهر دارد و هم نفوذ. جمهوری اسلامی در طول چند دهه اخیر تلاش کرده به شیوه های مختلف خود را در قامت قدرتی منطقه ای معرفی کد. قدرتی که هیچ ابایی از یارگیری در منطقه ندارد. همان گونه که از میان گروه های فلسطینی نزدیک به دکترین سیاست خارجی اش یارگیری می کند در بحرین، لبنان، یمن و عراق از امتیاز شیعه بودنش استفاده می کند.

حالا که اوباما برای به رسمیت شناختن قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی چراغ سبز نشان داده بهتر است مقامات جمهوری اسلامی به خصوص رهبری، اشتباه پرونده گروگانگیری را تکرار نکنند. این به معنای  مقایسه اهمیت این دو پرونده در افکار عمومی آمریکا نیست زیرا تاثیر و گستره پرونده گروگانگیری بر مردم آمریکا به نسبت پرونده هسته ای ایران  قابل مقایسه نیست اما عدم توجه به فرصتی مانند اوباما هم دست کمی از عدم توجه به تفاوت میان کارتر و ریگان ندارد. به خصوص اینکه کنگره را جمهوریخواهان فتح کرده اند و  از هم اکنون در اندیشه تصویب طرحی برای بی اثر کردن وتوی اوباما در پرونده تحریم ایران هستند.

سیاست خارجی ایران: تقابل دیپلماسی و نظامی گری

جمهوری اسلامی، عراق، یمن و لبنان را حیات خلوت خود می داند  همچنانکه سوریه را عمق استراتژیکش می دانست و اگر نگوییم بقای اسد به صورت کامل مدیون جهوری اسلامی است اما نقش تهران در ماندن رژیم اسد غیر قابل jafari1انکار است. جمهوری اسلامی برای بقای اسد ریسک هم کرد. زمانی که مقامات عالی نظام از بیداری اسلامی سخن می گفتند به ناگاه در سوریه اتفاقاتی افتاد. اتفاقاتی که به جنگ داخلی امروز مشابهتی ندارد و حرکت های مردمی مسالمت آمیزی بود که از همان روزهای نخست با شدت تمام سرکوب شدند. رهبر جمهوری اسلامی در همان هفته های نخست اعتراض ها در سوریه، مرزبندی خود را با آنچه که بهار عربی نامیده می شد اعلام کرد. در نظر او هر جا علیه دشمنان اسرائیل شورش شود به نفع اسرائیل است و مورد حمایت جمهوری اسلامی نیست. از همان روزهای پس از این سخنرانی بود که خبرهایی از حضور شبه نظامیان ایرانی در خاک سوریه منتشر شد. دفاع تمام قد جمهوری اسلامی از رژیم بشار اسد که خون هزاران غیر نظامی را بر زمین ریخته بود باعث شد افکار عمومی منطقه نسبت به نظام جمهوری اسلامی بد بین شود و وجهه ضد اسرائیلی ایران تخریب گردد و از طرفی زمینه را برای تعمیق جنگ شیعه و سنی که در سال های دولت احمدی نژاد میان ایران و عربستان شدت یافته بود فراهم کرد. جمهوری اسلامی هم شاید راضی به از دست دادن بخشی از افکار عمومی منطقه به خاطر دخالت در بحران سوریه نبود اما از سویی از دست رفتن سوریه به عنوان یکی از محورهای جبهه ضد اسرائیلی را نیز تحمل نمی کرد. پس هر آنچه در توان داشت به کار برد تا از سقوط اسد جلوگیری کند چرا که مقامات تهران مجبور به انتخاب شده بودند: “حفظ بخشی از افکار عمومی عرب منطقه و از دست دادن سوریه یا حفظ رژیم نامحبوب اما ضد اسرائیلی بشار اسد؟” تهران هزیه سنگینی برای این کار پرداخت اما نشان داد نمی خواهد پایگاههای خود در منطقه را از دست بدهد. تمام کوشش جمهوری اسلامی این بوده که خود را به عنوان قدرت منطقه ای در خاورمیانه به غربی ها تحمیل کند. خرج پول و اسلحه از یمن تا عراق، از سوریه تا کردستان در راستای همین هدف منطقه ای است. در ساختار سیاست جمهوری اسلامی، شناسایی ایران به عنوان قدرتی منطقه ای هدف واحدی برای گرایش های رفرمیستی درون ساختار و گرایش های محافظه کار بوده است. اما روش های رسیدن به این هدف متفاوت بوده به گونه ای که در ادوار مختلف، سیاست خارجی جمهوری اسلامی پس از جنگ،  در مقاطعی شاهد تزریق دیپلماسی و در مقاطعی شاهد تزریق نظامی گری بوده است. تقابل لفظی ظریف و فرماندهان سپاه در جریان مذاکرات هسته ای بی دلیل ،صوری و نمایشی نیست. ظریف دو بار در یک سال اخیر تاکید کرده بمب و موشک امنیت نمی آورد و یک بار گفته از زمان توافق ژنو امنیت ایران افزایش یافته است. هر دو بار، وزیر خارجه مورد انتقاد شدید نظامیانی قرار گرفته که قدرت دفاعی و نظامی را مولفه اصلی در چانه زنی ایران در مسائل دیپلماتیک می دانند.در آخرین مورد، فرماندهان سپاه هشدار دادند این سخنان زیر سئوال بردن اقتدار ملی و نادیده گرفتن سیاست های دفاعی کشور است.

این تقابل میان دو گرایش از سیاست خارجی همچنان وجود دارد. سیاستی محافظه کار که بر گفتمان امنیتی سوار می شود و سیاستی اصلاح طلب که رسیدن به قدرت منطقه ای را از طریق تعامل سازنده با قدرت های غربی و منطقه ای می داند.محافظه کاران همانگونه که اوباما در این مصاحبه تاکید می کند روی دشمنی با آمریکا سرمایه گذاری کرده اند و به سختی حاضر هستند  مواضع خود را تعدیل کنند. به همین دلیل اوباما هوشمندانه از ریشه مخالفت محافظه کاران تندرو  پرده بر می دارد:” تندروهای ایرانی چنان به شدت بر ضد آمریکایی و ضدغربی بودن خود سرمایه‌گذاری سیاسی و اعتقادی کرده‌اند که از گشودن درها به روی جهان وحشت دارند.”

آنها  تاکید کرده اند اگر ایران قدرت چانه زنی دارد به این دلیل است  چون موشک دارد و توان دفاعی اش بازدارنده است. ظریف سهوا سخن نگفته اونماینده گرایشی از سیاست خارجی در ساختار جمهوری اسلامی است. گرایشی اصلاح طلبانه که دستیابی به قدرت منطقه ای را نه در تقابل با غرب که در همکاری با کشورهای غربی می داند. سیاست دفاعی را در حد اضطرار، توسعه اقتصادی از طریق اتخاذ دیپلماسی اقتصادی را ضرورت، و همکاری منطقه ای را برای اجتناب از وارد شدن ایران در جنگ های فرقه ای را راهبرد خود می داند و تمایل دارد هر چه بیشتر با نظم جهانی هماهنگ باشد. این گرایش، تزریق نظامی گری به سیاست خارجی  و ورود ژنرال ها در عرصه ظریف دیپلماسی را نمی پسندد، جایی که ژنرال ها به درشتی، بی هدف و بی برنامه سخن می گویند. در زمان احمدی نژاد وقتی  سیاست خارجی بی در و پیکر شده بود، نظامیان عرصه را برای اظهار نظرهای تحریک آمیز مناسب دیدند. سخنان فیروزآبادی در مورد روابط تهران با آنکارا و ریاض می رفت تا بحران زا شود که با عذرخواهی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح غائله خاتمه یافت. نگرش نظامی گرایانه به سیاست خارجی برعکس نگاه دیپلماتیک، افزایش نفوذ ایران را از طریق مخالفت با غرب و متحدانش در منطقه می داند. این نگرش در سیاست خارجی دولت احمدی نژاد فربه شد و  زمینه بروز و ظهور یافت. نگرشی که با یارگیری از شیعیان، جنگ شیعه و سنی را عمق می دهد و نسبت به امنیت، نگاه سخت افزاری دارد و از تنش با غرب استقبال می کند و بیانش فاقد ظرافت های دیپلماسی است . این نگرش در زمان دولت روحانی تا حدودی خواسته است باز هم خودی نشان دهد. نمونه آشکارش، سخنان فرماندهان نظامی در مورد ضرورت  تسلیح کرانه باختری است.زمانی که دولت تلاش می کند از هر گونه سخن عمومی تحریک کننده مقامات غربی خودداری کند محافظه کاران و نظامیان از ضرورت تسلیح کرانه باختری سخن می گویند. این در حالی است که سیاست خارجی دولت روحانی تواسته است بر عکس دوران احمدی نژاد، زمینه انزوای اسرائیل را به خصوص در پرونده هسته ای ایران فراهم کند.سیاستی که با اجتناب از سخنان تحریک کننده ای که زمینه مظلومیت تل آویو را فراهم کند تا حدودی موفق بوده است. این تقابل میان دو گرایش از سیاست خارجی همچنان وجود دارد. سیاستی محافظه کار که بر گفتمان امنیتی سوار می شود و سیاستی اصلاح طلب که رسیدن به قدرت منطقه ای را از طریق تعامل سازنده با قدرت های غربی و منطقه ای می داند.محافظه کاران همانگونه که اوباما در این مصاحبه تاکید می کند روی دشمنی با آمریکا سرمایه گذاری کرده اند و به سختی حاضر هستند  مواضع خود را تعدیل کنند. به همین دلیل اوباما هوشمندانه از ریشه مخالفت محافظه کاران تندرو  پرده بر می دارد:” تندروهای ایرانی چنان به شدت بر ضد آمریکایی و ضدغربی بودن خود سرمایه‌گذاری سیاسی و اعتقادی کرده‌اند که از گشودن درها به روی جهان وحشت دارند.”

انتخاب سرنوشت ساز رهبر جمهوری اسلامی

سیاست خارجی مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی دیدگاهی بدبینانه به قدرت های غربی را دنبال می کند. سیاستی که هدفِ به رسمیت شناخته شدن ایران به عنوان قدرت منطقه ای را از طریق تقابل با غرب دنبال می کند. رهبر????? ???? ?? ????? ??????? ? ???? ????? ?? ???? ?????? جمهوری اسلامی تلاش می کند  از افکار عمومی منطقه، گروه ها و سازمان های مخالف با نظم موجود یارگیری کند و تا جایی که امکان دارد مبانی سیاست خارجی ضد غربی اش را نیز حفظ کند و در محدوده های مشخص با غربی ها گفت و گو کند. اکنون رهبر جمهوری اسلامی در برابر انتخابی حساس قرار گرفته است. اوباما نشان داده که مردمصالحه است. او وعده داده  بود آمریکا را درگیر جنگی زمینی از جنس جنگ عراق و افغانستان نکند. به رغم تحولات خونینی که  در خاورمیانه  رخ داد بر وعده اش باقی  مانده است .قول خروج نیروهایش از  عراق و افغانستان را داد و  بر این وعده ماند. وعده داد پرونده های حساس سیاست خارجی آمریکا را حل وفصل کند، با کوبا صلح کرد و برای عادی سازی روابط با ایران چراغ سبز می فرستد. فراموش نشود  زمانی که کنگره آمریکا به جنگ با عراق در زمان بوش رای می داد اوباما از معدود سناتورهایی بود که با  این تصمیم مخالفت کرد. جمهوری اسلامی بهتر است اشتباه پرونده گروگانگیری را تکرار نکند . پرونده ای که در نهایت حل و فصل شد اما کارتر نرمخو را زمین زد و ریگان جمهوریخواه را بر مسند ریاست نشاند. ایران با دادن امتیازهای بیشتر پرونده ای را مختومه کرد که می توانست با هزینه ای کمتر حل و فصل شود. آقای خامنه ای  در سال های اخیر شاید یکی از سخت ترین دوران مدیریتی خود را تجربه کرده باشد. فشار مردمی که در جنبش سبز به حاکمیت وارد شد، تحریم های یبین المللی که درآمدهای نفتی ایران را نصف کرد، مشکلات مدیریتی که در زمان احمدی نژاد کشور را در فاجعه فرو برد به نظر می رسد در رویکرد رهبر جمهوری اسامی تاثیر گذاشته  است. تاثیر در این رویکرد هم در به رسمیت شناختن  انتخاب روحانی به عنوان کاندیدای جامعه مدنی ایران و تحول خواهان در برابر محافظه کاران مشهود بود و هم در حمایت رهبر جمهوری اسلامی از روند مذاکرات هسته ای  در دوران روحانی آشکار است. حالا که اوباما برای به رسمیت شناختن قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی چراغ سبز نشان داده بهتر است مقامات جمهوری اسلامی به خصوص رهبری، اشتباه پرونده گروگانگیری را تکرار نکنند. این به معنای  مقایسه اهمیت این دو پرونده در افکار عمومی آمریکا نیست زیرا تاثیر و گستره پرونده گروگانگیری بر مردم آمریکا به نسبت پرونده هسته ای ایران  قابل مقایسه نیست اما عدم توجه به فرصتی مانند اوباما هم دست کمی از عدم توجه به تفاوت میان کارتر و ریگان ندارد. به خصوص اینکه کنگره را جمهوریخواهان فتح کرده اند و  از هم اکنون در اندیشه تصویب طرحی برای بی اثر کردن وتوی اوباما در پرونده تحریم ایران هستند. چه بسا پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری نیز تکرار شود. کاهش تنش  با آمریکا در دوره اوباما و پیشرفت در روند مذاکرات و حل مسائل مهم می تواند تا حدودی از تاثیر پیروزی احتمالی جمهوریخواهان بر روند تحولات خاورمیانه نیز کم کند زیرا به موازات پیشرفت در رابطه ایران و آمریکا عقبگرد از این پیشرفت نیز برای مخالفان رابطه میان تهران و واشنگتن هم سخت خواهد بود.

به نظر می رسد آقای خامنه ای در لحظه حساس و سرنوشت سازی هم ایستاده است. حمایت او از گرایشی در سیاست خارجی که به دیپلماسی سازنده و تعامل با غرب اعتقاد دارد در سرنوشت سیاسی کشور و تحولات آتی خاورمیانه تعیین کننده است، حتی اگر این حمایت به عادی سازی روابط  ایران و آمریکا هم منجر نشود. البته عادی سازی روابط  کار سخت و دور از دسترسی است اما “کنترل تنشها” و کاهش بحران ها امکان پذیر است. به خصوص در شرایطی که منطقه انبار باروت شده و رشد افراط گرایی و فرقه گرایی دینی زمینه را برای جنگ ها و ناامنی ببیشترفراهم کرده و طبیعتا ایران نیز نمی تواند از تبعات منفی این افراط گرایی مصون بماند و به ویژه اینکه سیاست خارجی دولت اوباما تماما تلاش خود را بر ممانعت از  تقبل  هزینه بیشتر در خاورمیانه متمرکز کرده و ظهور داعش و ناامنی در این منطقه حساس، انگیزه واشنگتن را برای کنترل تنش ها در خاورمیانه و دستیابی به توافق سیاسی با ایران افزایش داده است.

مطالب مرتبط

از سربازان تا کودکان و غیرنظامی ها

کاربران شبکه‌های اجتماعی از کشته شدن سه سرباز به نام‌های «امیرعلی فضلی»، ۱۹ ساله، «امیرمحمد رحمتی»، ۲۲ ساله و یک سرباز دیگر به نام «علیرضا محمودی»، اهل خمین در حمله اسراییل به ورودی زندان اوین خبر داده‌اند

«گنجشک درنده» چگونه نظام مالی ایران را مختل کرد؟

هکرها در عملیات علیه «نوبیتکس» کلیدهای کیف‌پول‌های رمزارزی این صرافی را که در اختیار افراد کلیدی در شرکت بود، به‌دست آورند. به گفته آقای راد، این کلیدها در اختیار کارکنان معتمد بوده است

دریای خزر در حال کوچک شدن است

فعالان محیط زیست قزاقستان می‌گویند حتی با چشم غیرمسلح هم می‌توان دید که دریای خزر در حال کوچک شدن است. مطالعات می‌گویند تا پایان این سده ممکن است ۳۴ درصد از مساحت دریای خزر از دست برود.

مطالب پربازدید

مقاله