سرمایهداری «افسارگسیخته» آمریکایی، بنابر ادعا، آزادیمحور (لیبرتارین) است. پیروان این دین، به مهمترین آموزههای پیامبر اقتصادیشان – میلتون فریدمن- ایمان چندانی ندارند و آن چنان در عمل آنها را نقض میکنند، که فریدمن چند هفته پیش از مرگ، در سال ۲۰۰۶، به تندی به آنان تاخت و از وضعیت موجود بهداشت، آموزش، فقر به شدت ابراز نگرانی و آنها را ملامت کرد که چرا به نظریههایش دربارهٔ پرداخت بن تحصیلی و مالیات به فقرا توجه نکردهاند[۱]. «سرمایهداری افسارگسیخته» حداکثر نقش «پاسبان شب» را برای دولت به رسمیت میشناسد. یعنی دولتی که جز پاسداری از «امنیت» وظیفهٔ دیگری بر دوش ندارد و باید همه را آزاد بگذارد تا خود هرگونه که درست تشخیص میدهند، عمل کنند.
.
واقعیت این است که انواع سرمایهداری و اقتصاد بازار وجود دارد. بدین ترتیب، محل نزاع، بازار و نابازار، و سرمایهداری و ناسرمایهداری نیست. آن چه در جهان واقع وجود دارد، «سرمایهداریها» و «اقتصاد بازارها» است. اقتصاد اروپا، کانادا، ژاپن، استرالیا و کشورهای اسکاندیناوی هم «اقتصاد بازار» و سرمایهداری است. اما اقتصاد کشورهای اسکاندیناوی از نظر آمریکائیان مطلقاً قابل قبول نیست. آنها – بهویژه محافظهکاران- اقتصاد بازار اروپا و کانادا را هم نمیپذیرند، چه رسد به کشورهایی چون سوئد، نروژ، فنلاند و دانمارک را. میتوان خطر کرد و مدعی شد که با معیارهای محافظهکاران آمریکایی، اقتصاد کشورهای اسکاندیناوی را باید «کمونیستی» به شمار آورد.
مالیات گرفتن از ثروتمندان غیر قابل قبول است. «اصل تنظیمکننده» این است: مالیاتها را قطع کنید و از هزینههای دولت به شدت بکاهید، همهٔ مسائل حل خواهد شد. واقعیت این است که از سال ۱۹۵۰ تاکنون، مجموع مالیاتهای دریافتی دولت فدرال و ایالات، اینک در پائینترین حد خود قرار دارد (به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی). میت رامنی- کاندیدای اصلی جمهوریخواهان- در سال ۲۰۱۰ بیش از ۲۰ میلیون دلار درآمد داشته و فقط ۳ میلیون دلار مالیات پرداخت کردهاست. وی در سال ۲۰۱۱ نیز نزدیک به ۲۱ میلیون دلار درآمد داشتهاست. دارایی او و همسرش ۱۹۰ تا ۲۵۰ میلیون دلار تخمین زده میشود. وارن بافت- میلیاردر آمریکایی- گفتهاست که سهم مالیات پرداختی از درآمدش به مراتب کمتر از مالیات پرداختی منشیاش بوده و باید برای افرادی که سالیانه بالاتر از یک میلیون دلار درآمد دارند، نرخ حداقل مالیات وضع شود. اوباما نیز از طرح وارن بافت- تحت عنوان «قاعدهٔ بافت»- حمایت به عمل آوردهاست[۲].
مسئلهٔ دیگر گریز شرکتهای بزرگ از پرداخت مالیات است. جنرال موتورز در سال ۲۰۱۰ میلادی ۴۱ میلیون دلار صرف لابیگری در کنگره و دولت کردهاست. شرکت هواپیمایی فدکس با درآمد پنج میلیارد و دویست میلیون دلاری- ظرف چند سال- کمتر از یک درصد مالیاتهای دولت فدرال را پرداخت کردهاست. فدکس ۱۴ میلیون دلار بیش از مالیات پرداختی صرف لابیگری در کنگره کردهاست. اوباما- در ۲۹/۳/۲۰۱۲، ضمن بیان این که سه شرکت بزرگ نفتی آمریکا در سال ۲۰۱۱، بیش از ۸۰ میلیارد دلار سود به دست آوردهاند، خواستار خاتمهٔ معافیت مالیاتی شرکتهای عمدهٔ نفتی شد[۳].
اختلاف دیدگاه فقط و فقط ناظر به مالیات گرفتن از ثروتمندان نیست. «میزان دخالت دولت در اقتصاد» محل نزاع است. از نظر جمهوریخواهان هرچه هزینهٔ دولت بیشتر و بیشتر کاهش یابد تا به حداقل ممکن برسد، اوضاع کشور و افراد بهتر خواهد شد. البته جمهوریخواهان با میزان بودجهٔ نظامی و مداخلات نظامی در دیگر کشورها که هزینههای دولت را به شدت افزایش خواهد (نمونهٔ افغانستان و عراق که گفته میشود حدود یک و نیم تریلیون دلار هزینه داشت) مسئلهای ندارند، اما خدمات اجتماعی (به عنوان مثال ساختن متروی شهری در همهٔ ایالتها) دولتی «کفر ابلیس» است.
برپایه این دیدگاه، اقتصاد دولت رفاه اروپایی-کانادایی که دولت را موظف به ارائهٔ خدمات اجتماعی (آموزش رایگان یا بسیار ارزان، بهداشت رایگان یا بسیار ارزان، بیمههای بیکاری همیشگی، و…) میکند، نیز باید «کمونیستی» به شمار رود.
هر رئیس جمهور دموکراتی که در آمریکا کوشید تا اندکی بر هزینههای تأمین اجتماعی بیفزاید، جمهوریخواهان کار او را فلج کرده و طرحش را به شکست کشاندند. طرح بیمههای اجتماعی بیل کلینتون را با بنبست مواجه ساختند. لایحهٔ «مراقبت و درمان مناسب بیماران» در ۲۳ مارس ۲۰۱۰ به وسیلهٔ اکثریت دموکرات به تصویب رسید. جمهوریخواهان به شدت با این قانون مخالف بوده و به دنبال نقض آن هستند.
طرح بهداشت و درمان اوباما همچنان در کش و قوس است. پم باندی دادستان کل ایالت فلوریدا به همراه ۲۶ دادستان عمدتاً جمهوریخواه دیگر ایالات، طرح بیمهٔ درمان اوباما را به دیوان عالی کشور کشاندند. قرار است دیوان عالی آمریکا به این شکایت رسیدکی کند.
آمارهای رسمی دولت فدرال در این زمینه شگفتآور است:
بیش از ۶۳ درصد از کل موارد ورشکستگی شهروندان به سبب بدهیهای مربوط به هزینههای پیشگیری و مراقبتهای بهداشتی و درمانی است.
۱۶.۷ درصد از جمعیت کشور فاقد بیمهٔ درمانی هستند.
میزان هزینهٔ بیمهٔ درمانی آمریکا دو برابر کشورهای ثروتمند جهان است.
میزان مرگ و میر نوزادان آمریکا بیشتر از اغلب کشورهای صنعتی جهان است.
از نظر متوسط طول عمر، آمریکا در رتبهٔ چهل و دوم جهان قرار دارد.
براساس پژوهش دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۰۹، سالانه ۴۴۸۰۰ تن به دلیل فقدان بیمه میمیرند و این امر قابل پیشگیری است.
اوبامای لیبرال هیچ یک از سیاستهای اقتصادی کانادا، اروپا بهویژه کشورهای اسکاندیناوی را دنبال نکردهاست. او فقط و فقط طرح بیمهٔ اجباری افراد فاقد بیمه را تعقیب کرد. همین بخش کوچک از آنچه در اقتصاد بازار اروپا و کانادا امری کاملاً عادی و طبیعی به شمار میرود، اوباما را با اتهام سوسیالیست بودن مواجه ساخت.
«سوسیالیست» در زبان محافظهکاران آمریکایی، تقریباً به همان معنایی به کار میرود که در سالهای اول انقلاب ایران مفهوم «لیبرال» به کار میرفت. به تعبیر دیگر، سوسیالیسم و سوسیالیست در اینجا به عنوان یک «دشنام» به کار میرود. به موارد زیر بنگرید:
ریک پری در مناظرهٔ تلویزیونی نیوهمپشایر، اوباما را سوسیالیست خواند و افزود که افتخار میکند که چنین لقبی به او دادهاست. او میگوید که گمان نمیکند که پدران ما میخواستند که آمریکا به سوی سوسیالیسم برود[۴].
نیوت گینگریچ، در مصاحبهای با فاکسنیوز، در ۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۱، اوباما را یک سوسیالیست قلمداد کرد[۵]. او همچنین کتابی در این زمینه نوشته و در آن نیز اوباما را سوسیالیست به شمار آورده است[۶].
سناتور جو میلر- نمایندهٔ آلاسکا- در مصاحبهٔ با سیانان، در پاسخ به این پرسش که اوباما را در یک جمله تعریف کن گفت: «بد برای آمریکا»، سپس بدون مکث اضافه کرد: «او بزرگترین نیرویی است که آمریکا را به سمت سوسیالیسم میبرد»[۷].
در یک نظرسنجی از دو هزار تن از جمهوریخواهان، نتایج زیر به دست آمد: ۳۹ درصد خواهان محاکمهٔ اوباما هستند. ۶۳ درصد بر این باورند که او سوسیالیست است. فقط ۴۲ درصد معتقدند که اوباما در آمریکا به دنیا آمدهاست. ۵۳ درصد آنان سارا پیلین را انتخاب بهتری از اوباما میدانند[۸].
محافظهکاران به دنبال یک روحانیاند که هویت تازهای به آنها داده و آنان را از دست اوباما و دموکراتهای لیبرال که کشور را به سمت سوسیالیسم میبرند، نجات دهد.آنها در پشت اتومبیلهای خود مینویسند: «رفیق اوباما»[۹].
سناتور سن. جیم دمینت- از کارولینای جنوبی- در همایش کارزار سیاسی محافظهکاران اعلام کرد: اوباما کشور را به سمت سوسیالیسم سوق میدهد. باید با فتح خیابانها آمریکا را از افتادن به ورطهٔ سوسیالیسم نجات داد[۱۰].
محافظهکاران به شدت مخالف سیاستهای اقتصادی اروپا و کانادا هستند. به گونهای سخن میگویند که اگر اقتصاد آمریکا اروپایی-کانادایی شود، فاجعهٔ عظیمی روی خواهد داد. گویی آلمان و کانادا اینک در وضعیتی فلاکتبار به سر میبرند. یکی از اتهامهای اوباما این است که به دنبال اروپایی کردن اقتصاد آمریکاست.
سارا پیلین در فاکسنیوز گفتهاست: اوباما فرد میانهرویی نیست، او آمریکا را به سوی سوسیالیسم میبرد. او باید از سیاستهای چپگرایانه که منجر به رفتن به سوی اروپا با اقتصاد به سبک سوسیالیستی است دوری جوید، چرا که این کار زیان زیادی به اقتصاد آمریکا خواهد زد[۱۱].
جمهوریخواهان در مناظرههای انتخاباتی، «اروپای سوسیالیستی» را تهدیدی برای اقتصاد جهانی قلمداد میکنند. حتی یکدیگر را به اروپایی بودن متهم میسازند[۱۲].
به مناظرهٔ محافظهکاران در «انبیسی» در این خصوص توجه کنید:
میت رامنی: «ما رئیس جمهوری با یک دیدگاه کاملا متفاوت داریم. او میخواهد ما را به دولت رفاه به سبک اروپایی تبدیل کند و میخواهد از بعضی گرفته به بعضی دیگر بدهد. این توانایی آمریکا برای اینکه یک آیندهٔ مرفه، و آیندهای که آزادی را تضمین میکند، و حقوقی که در اعلامیهٔ استقلال و قانون اساسی ما آمدهاست را مراعات میکند، از بین میبرد. من به آمریکایی معتقد هستم که مبتنی بر فرصتها و آزادی است، نه کشور رفاه سوسیالیستی اوباما.»
نیوت گینگریچ: «من فکر میکنم که این یک نظر خوبی است و من با هم با او [رامنی] موافقم، اما یک مقدار تندتر. من مطمئن هستم که آقای اوباما در تلاش نومیدانه خود برای ایجاد یک الگوی اروپایی تندروی سوسیالیستی، صادق است.»
ریک پری: «من افتخار میکنم اعلام کنم که رئیس جمهور ما یک سوسیالیست است. من فکر نمیکنم بنیانگذاران این کشور، خواستار تبدیل آمریکا به یک کشور سوسیالیستی بودند. بنابراین، به نظر من باراک اوباما بازتابدهندهٔ نظرات بنیانگذاران ملت ما نیست. او از وجود دولت فدرال قویتر، تمرکزگراتر، پرمصرفتر و پرهزینهتر دفاع میکند.»[۱۳]
روشنفکران، ناقد قدرت و در پی تقرب به حقیقتاند، اما سیاستمداران علاقهٔ چندانی به حقیقت ندارند. آنان تبلیغات را جایگزین حقیقت میکنند. سیاستمداران آمریکایی نیز در دروغگویی و تهمتزنی فرق چندانی با دیگر سیاستمداران ندارند.
اقتصاد اروپا و کانادا، «اقتصاد سرمایهداری»، «لیبرالی» و «بازار» است. شاخصهای اقتصادی (ضریب جینی، رشد اقتصادی، فساد، درصد افراد زیر خط فقر، بیکاری، تورم، میزان بدهی دولت و…) اروپا و کانادا را میتوان با آمریکا مقایسه کرد و نشان داد که کدامیک از آنها انسانیتر و اخلاقیترند؟
آمارتیاسن و مارتا نسبام- دو فیلسوف لیبرال- مدافع «نظریهٔ قابلیتها» هستند. بدون قابلیتهای خاصی، زندگی امکانپذیر نیست. مطابق این نظریه دو آستانه وجود دارد. زندگی پائینتر از آستانهٔ اول، «زندگی انسانی» نیست و زندگی فاقد آستانهٔ دوم، «زندگی خوب» نیست. با مقایسهٔ شاخصهای اقتصادی میتوان روشن ساخت که کدام یک از نظامهای سرمایهداری زندگی انسانی و زندگی خوب برای تعداد بیشتری از مردم خود فراهم آوردهاند. به عنوان مثال، به چهار شاخص زیر بنگرید:
برپایه گزارش سازمان شفافیت بینالمللی دربارهٔ وضعیت فساد در سال ۲۰۱۱، دانمارک، فنلاند و سوئد و نروژ (چهار کشور اسکاندیناوی) در رتبههای دوم و سوم و چهارم و ششم قرار دارند، هلند هفتم، سوئیس هشتم، کانادا دهم، آلمان چهاردهم، اما آمریکا در رتبهٔ بیست و چهارم قرار دارد[۱۴].
ضریب جینی آمریکا از کشورهای اروپایی و کانادا بالاتر است.هر چه ضریب جینی بالاتر باشد، شکاف بزرگتری میان ثروتمندان و فقرا وجود دارد. به گزارش برنامه توسعه سازمان ملل در فاصله سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۷ ضریب جینی در آمریکا ۴۰٫۸ بود که بیشتر از ۳۲٫۷ در فرانسه است. کشورهای اسکاندیناوی دارای بهترین ضریب جینی هستند.
میزان مصرف شهروندان آمریکا، دو سوم اقتصاد این کشور را تشکیل داده و براساس گزارش وزارت بازرگانی آمریکا در سال ۲۰۱۱ بالغ بر ۱۰ تریلیون و ۷۰۰ میلیارد دلار بودهاست. این طور به نظر میرسد که اقتصاد آمریکا و جهان، وابستهٔ به مصرف هرچه بیشتر شهروندان آمریکا (بزرگترین اقتصاد جهان) است. این اقتصاد مصرفی، آمریکا را با ۱۵ و نیم تریلیون دلار بدهی تا آخر سال ۲۰۱۱، به بدهکارترین دولت جهان تبدیل کردهاست.
به شاخص «شاد زندگی کردن» بنگرید. مطابق گزارش سازمان ملل، ده کشوری که مردماش «شادترین» مردم جهاناند، به ترتیب عبارتند از: ایرلند، استرالیا، نیوزیلند، دانمارک، سوئد، سوئیس، کانادا، هلند، نروژ، فنلاند. به گزارش سازمان ملل، حوزهٔ اسکاندیناوی طی سالهای ۲۰۱۱- ۲۰۰۵، جزو شادترین کشورهای جهان بودهاست. بدین ترتیب، گویی نوعی همبستگی میان برابری (عدم تبعیض) و شاد زیستن وجود دارد.
در غیاب حقیقتطلبی، سیاست به شدت سطحی میشود. سطحی شدن سیاست نومحافظهکاران را به آنجا رسانده که تمام تبلیغات خود علیه اوباما را بر روی «مسلمان» بودنش، محل تولدش (غیر آمریکایی بودنش) و سوسیالیسم گذاشتهاند. در حالی که نیمی از مردم آمریکا میدانند که اوباما سوسیالیست نیست و نیم دیگر اصلاً نمیدانند که سوسیالیسم چیست؟ میگویند این مرد سیاهپوست مسلمان غیر آمریکایی میخواهد ما را اروپایی بسازد و به جایی برد که نمیخواهیم.
تبلیغات مردمفریب محافظهکاران- با استفادهٔ از مذهب- معطوف به اقشار بهحاشیهرانده شدهاست. برپایه گزارش مفصل نیویورک تایمز، میت رامنی، دوست ۳۶ سالهٔ بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل است و اگر به ریاست جمهوری دست یابد، سیاستهای نتانیاهو را در خاورمیانه به اجرا خواهد گذاشت[۱۵]. دموکراتها هم روابط استراتژیکی با اسرائیل دارند، اما این طور به نظر میرسد که دولتمردان اسرائیلی خواستار تغییر اوباما هستند.
اوباما هم از طرفداران جدی سرمایهداری و لیبرال دموکراسی است. اما نزاع بر سر منابع کمیاب قدرت سیاسی مقتضیاتی دارد. دروغگویی و تهمتزنیهای بیاساس جزیی از واقعیت قلمرو سیاسی آمریکا است. در مبارزات چهار سال پیش، مککین رقیب اوباما تهدید کرد که فیلمی را افشا میکند که اوباما با یک تروریست فلسطینی- یعنی رشید خالدی استاد دانشگاه کلمبیا- در حال غذا خوردن است[۱۶].
سارا پیلین را با احمدینژاد مقایسه نمائید. وقتی از سوی مککین به عنوان معاون رئیس جمهور مطرح شد، حتی نام روزنامههای اصلی آمریکا را نمیدانست. میشل باکمن- نامزد این دورهٔ حزب جمهوریخواهان که کنار رفت- گفته بود که اگر به ریاست جمهوری انتخاب شود، در حمایت از بریتانیا، سفارت آمریکا در ایران را خواهد بست. ایبیسی با طعنه خطاب به او نوشت که فقط یک مشکل کوچک وجود دارد و آن این است که سفارت آمریکا در سال ۱۹۸۰ بسته شده و روابط این دو کشور قطع شده است[۱۷]. اینها بخشی از واقعیت سیاست نومحافظهکاران است.
اوباما رئیس جمهور آمریکا و مدافع «منافع ملی» این کشور است. اگر چه نتوانست به وعدههای خود عمل کند، اما نسبت به جمهوریخواهان، چهرهٔ بهتری از آمریکا در سطح جهانی به نمایش گذارد. او در درون یک ساختار سیاسی جاافتاده عمل میکند و نمیتواند- با وجود لابیکنندگان و کمپانیهای سرمایهداری- وعدهٔ «تغییر» را محقق سازد.
پانویس
۱- لیبرتارین بودن فریدمن با حرف و حدیث بسیار مواجه است. به عنوان نمونه به گفتوگوی زیر با او بنگرید که چه تصویری از خود ارائه میکند. رجوع شود به لینک:
http://www.hoover.org/multimedia/uncommon-knowledge/26936
۲- رجوع شود به لینک:
http://www.bbc.co.uk/persian/rolling_news/2012/04/120410_an_rln_obama_tax.shtml
۳- لینک: http://www.voanews.com/persian/news/US_ObamaOil-2012-29-03-144933065.html
۴- لینک: http://www.huffingtonpost.com/2012/01/08/rick-perry-obama-socialist-gop-debate_n_1192357.html
۵- لینک:
Newt Gingrich states Obama is a Socialist…wmv
۶- لینک:
http://www.theatlantic.com/business/archive/2011/12/president-obama-historys-worst-socialist/250051/
۷- لینک:
http://voices.washingtonpost.com/44/2010/09/joe-miller-obama-moving-americ.html
۸- لینک: http://tpmdc.talkingpointsmemo.com/acorn/
۹- رجوع شود به لینک:
۱۰- لینک:
۱۱- لینک: http://www.politicususa.com/sarah-palin-obama-socialism/
۱۲- لینک:
http://www.spiegel.de/international/world/0,1518,808044,00.html
۱۳- لینک: http://www.1115.org/2012/01/08/fact-check-anybody/
۱۴- لینک:
http://www.dw.de/dw/article/0,,15573710,00.html?maca=per-rss-per-all-1491-rdf
۱۵- لینک:
http://www.radiofarda.com/content/f4_netaniahu_romney_36_years_story_friendship/24543209.html
۱۶- لینک:
http://abcnews.go.com/blogs/politics/2008/10/the-khalidi-gam/#.T4bjf6SJeI8.mailto
۱۷- لینک:
http://content.usatoday.com/communities/onpolitics/post/2011/11/michele-bachmann-embassy-iran-/1#.T4YD96uJcg0
منبع: رادیوفردا
سایت ملی – مذهبی محلی برای ارائه دیدگاههای گوناگون است