محارب كيست و مجازات محارب چيست؟

قسمت اول

«محاربه» عنوان يكي از جرايمي است كه در منابع فقهي در كتاب حدود آمده است. در قانون مجازات اسلامي جمهوري اسلامي ايران نيز بر همين اساس عنواني به‌‌نام محاربه آمده است. معمولا‌ً اين عنوان همراه با عنوان «افساد في‌الارض» به كار مي‌رود. از آغاز استقرار جمهوري اسلامي تاكنون افراد زيادي باعنوان محارب و مفسد في‌الارض اعدام شده‌اند. در اين نوشتار براي آشنايي دقيق با اصطلاح محاربه و اين‌كه محارب كيست به پيشينه موضوع با عناوين زير مي‌پردازيم:

1ـ‌ محاربه در قرآن 2ـ محاربه در روايات 3ـ محاربه در فقه 4ـ محاربه در قانون مجازات اسلامي

.

1ـ محاربه در قرآن

«انما جزاء الذين يُحاربون الله و رسوله و يَسعونَ في‌الارض فساداً ان يُقتلُوا او يُصَلبوا او تُقطَعَ ايديهم و ارجُلُهُم من خِلاف اويُنفوا من‌الارض ذلك لهم خِزي في‌الدنيا و لهم في‌الاخره عذاب عظيم» (مائده:33)؛ همانا كيفر آنان‌كه با خدا و رسول او به جنگ برخيزند و به فساد كوشند در زمين جز اين نباشد كه آنها را به قتل رسانند يا به دار كشند و يا دست و پايشان به خلاف ببرند (يعني دست ر است را با پاي چپ و برعكس) يا آنان را تبعيد كنند. اين ذلت و خواري عذاب دنيوي آنهاست و اما در آخرت باز (در دوزخ) به عذابي بزرگ معذب خواهند بود.

در آيه يادشده به «حرب» يعني جنگ‌كردن با خدا و رسول او و نيز به فسادكردن در زمين اشاره شده، مجازات مرتكبين به اين جرم نيز به چهار شكل بيان شده است. براي آن‌كه دريابيم مقصود آيه از حرب با خدا و رسول او و فسادكردن در زمين چيست، به بررسي شأن نزول آيه مي‌پردازيم. در منابع تاريخي و روايي متعدد به شأن نزول اين آيه با اختلاف‌هايي در جزئيات آن اشاره شده است. آنچه نقل مي‌شود از روايتي در «وسايل‌الشيعه» گرفته شده كه كتاب «كافي» نيز آن را نقل كرده است: «گروهي از قبيله بني ضبه در حالي كه بيمار بودند نزد پيامبر آمدند (و بنابر قول واقدي در كتاب مغازي اين گروه اسلام آوردند)، پيامبر به آنان فرمود: نزد من بمانيد هرگاه سلامت يافتيد شما را به جنگ مي‌فرستم. آنان گفتند: ‌ما را از مدينه بيرون بفرست. (در مغازي آمده هواي مدينه به آنان نساخت) پيامبر ايشان را به منطقه‌اي فرستاد كه در آنجا شتران صدقه كه بابت زكات گرفته شده بود، نگهداري مي‌شدند. آنان از بول شتران مي‌آشاميدند و از شير آنان مي‌خوردند. وقتي بهبود يافته،‌ فربه شدند سه نفر از مرداني را كه در آنجا (محل نگهداري شتران) بودند به قتل رساندند. هنگامي كه اين خبر به پيامبر رسيد علي را در پي آنان فرستاد و درحالي‌كه آ‌نان در بياباني نزديك يمن سرگردان بودند، علي آنان را يافته نزد پيامبر آورد. آن‌گاه اين آيه نازل شد. پيامبر مجازات قطع دست و پا را انتخاب كرد.» (وسايل‌الشيعه، ج 28، روايت 34836)

در «مغازي» در بيان جزئيات بيشتر آمده كه آنان شتران را غارت كرده با خود بردند. زماني‌كه يسار، غلام پيامبر با گروهي به‌دنبال آنان رفتند، آنان با اين گروه جنگيدند و يسار را گرفته، دست و پاي او را بريدند تا آن كه كشته شد. علامه طباطبايي در تفسير الميزان (ج 5، ص 496) ذيل آيه مذكور چنين آورده است: «آوردن عبارت (و يسعون في‌الارض فساداً) در آيه كه به‌دنبال محاربه و جنگ‌كردن ذكر شده معناي مورد نظر را معين مي‌كند كه همان فساد در زمين با اخلال در امنيت عمومي و راهزني است و نه هر جنگ و محاربه‌اي با مسلمانان.» وي مي‌افزايد: «بديهي است كه پيغمبر با كفاري كه با مسلمانان جنگ مي‌كردند، پس از پيروزي بر آنان چنين معامله‌اي كه در آيه بيان شده از كشتن، به دارآويختن، دست و پا بريدن و تبعيد را نمي‌كرده است.» درواقع بايد گفت مجازات‌هاي يادشده در آيه به افراد خاص با جرم خاصي اختصاص دارد. اگرچه در آيه يادشده جنگيدن با خدا و پيغمبر و فسادكردن در زمين تعريف نشده است، اما بديهي است كه نمي‌توان آن را با ميل و سليقه و تفسير شخصي تعبير كرده و برخلاف مقصود شارع آن را به كار برد. اگرچه دريافتن مقصود حقيقي براي ما كه مخاطب قرآن نبوده‌ايم و از قرائن و شواهد واقعي موجود در زمان پيامبر و هنگام نزول آيه دور مانده‌ايم آسان و ممكن نيست، اما با مراجعه به منابع تاريخي و روايي مي‌توان به شواهد و قرائني دست يافت كه نشان دهد مقصود از آنان كه با خدا و پيامبر مي‌جنگيدند و در زمين فساد مي‌كردند چه كساني بوده است. چنان‌كه علامه طباطبايي بيان كرد اين آيه شامل همه كساني‌كه با پيامبر و يا با مسلمانان مي‌جنگيدند نمي‌شود. علي(ع) نيز كساني را كه با او جنگيدند مشمول اين آيه ندانست و مجازات‌‌هاي يادشده در آيه را در حق آنان تجويز نكرد.

2ـ محاربه در روايات

با مراجعه به روايات متعدد نيز شواهدي به دست مي‌آيد حاكي از اين‌كه محاربان با خدا و پيغمبر و مفسدان في‌الارض به چه كساني گفته مي‌شده و شيوه تعيين هر يك از مجازات‌هاي چهارگانه يادشده در آيه چگونه بوده است. در اينجا به برخي روايات اشاره مي‌كنيم:

در روايت شماره 34834 از وسايل‌الشيعه جلد 28 آمده كه از امام رضا درباره مجازات‌هاي چهارگانه پرسيده شد، امام فرمود: «اگر كسي با خدا و رسول حرب و در زمين فساد كرد و مرتكب قتل شد، به واسطه قتل كشته مي‌شود. اگر مرتكب قتل شد و مال ديگري را برد، كشته و به دار آويخته مي‌شود. اگر مال را برد و كسي را نكشت، دست و پاي او قطع مي‌شود و اگر سلاح در آورد و با خدا و رسول او جنگيد و در زمين فساد كرد، اما كسي را نكشت و مالي را نبرد تبعيد مي‌شود.»

در روايت شماره 34835 از منبع يادشده از اباعبدالله درباره راهزن (قاطع الطريق) پرسيده شد، پرسشگر مي‌گويد: «مردم مي‌گويند امام مخير است كه هرچه مي‌خواهد بكند. امام مي‌فرمايد: اين‌گونه نيست كه امام هرچه مي‌خواهد بكند،‌ بلكه امام به قدر جنايت مرتكب شده، آنان را مجازات مي‌كند.» و بعد ادامه مي‌دهد: «اگر كسي راهزني كرد و مرتكب قتل شد و مال مردم را برد دست و پاي او قطع و به دار آويخته مي‌شود و كسي‌كه راهزني كرد و مرتكب قتل شد اما مالي نبرد، كشته مي‌شود و كسي‌كه راهزني كرد و مال مردم را گرفت اما كسي را نكشت دست و پايش قطع مي‌شود و كسي‌كه راهزني كرد، اما مالي را نگرفت و كسي را نكشت تبعيد مي‌گردد.»

در روايت شماره 34838 از همان منبع راوي ماجراي يك راهزني را در زمان معتصم عباسي نقل مي‌كند؛ او مي‌گويد: «گروهي راهزن در جلولاء (شهري در عراق نزديك خانقين) راه را بر حاجيان و غير آنان مي‌بندند و مي‌گريزند، تا آنجا كه مي‌گويد: عامل حكومت به‌دنبال آنان رفته بر آنان دست مي‌يابد. سپس ماجرا را براي معتصم مي‌نويسد. معتصم فقها و ابن ابي‌داوود را گرد آورد و از آنان درباره حكم راهزنان پرسيد درحالي‌كه ابوجعفر محمدبن علي‌الرضا(ع) نيز حاضر بود. فقها گفتند: حكم خدا درباره آنان درآيه «انما جزاءالذين يحاربون الله و رسوله…» آمده و برعهده اميرالمؤمنين است كه به هر يك (از مجازات‌ها) كه بخواهد حكم كند. راوي مي‌گويد: معتصم به ابي‌جعفر(ع) رو كرد و گفت: تو نيز نظر خود را بگو. او گفت: به‌راستي آنان در فتواي خود گمراه شدند آنچه در اين باره واجب است آن است كه اميرالمؤمنين به حال راهزنان بنگرد. اگر تنها راه را ناامن ساخته و كسي را نكشته‌اند و مالي را نگرفته‌اند پس امر به حبس آنان كند كه اين به معناي نفي من‌الارض است در ازاي ناامن ساختن راه، و اگر راه را ناامن ساخته و كسي را كشته‌اند به قتل آنان دستور دهد، و اگر راه را ناامن ساخته و مرتكب قتل شده و مال مردم را برده‌اند پس به قطع دست و پا و بر داركشيدن آنان دستور دهد. معتصم به عامل خود نوشت كه چنين كند.»

روايات ديگري نيز با تأييد مضامين ذكرشده وجود دارد. در برخي روايات لفظ حرب‌كردن آمده است. مثلاً اگر كسي حرب كند، اما مالي را نگيرد و كسي را نكشد تبعيد مي‌شود، و كسي كه حرب كند و كسي را بكشد، اما مالي را نگيرد كشته مي‌شود و به دار آويخته نمي‌شود و يا مي‌گويد: كسي‌كه با خدا حرب كند و مال بگيرد و كسي را بكشد كشته يا به دار آويخته مي‌شود. در ميان رواياتي كه در خصوص محاربه آمده روايتي نيز با اين مضمون به چشم مي‌‌خورد: «كسي‌كه در شب سلاح حمل كند محارب است مگر آن‌كه اهل ريبه نباشد.» همچنين برخي روايات كسي را كه به قصد دزدي و بردن مال كسي وارد خانه او شود و اهل خانه را تهديد كند محارب دانسته است. از مجموعه روايات مربوط به محارب كه به مهمترين آنها اشاره شد نكات زير به دست مي‌آيد:

ـ محارب يا كسي‌كه با خدا و رسول او مي‌جنگيد و در زمين فساد مي‌كرد به مورد خاصي اطلاق مي‌شده است. در برخي روايات به ‌روشني به راهزن اشاره شده و راهزني خود مستقل از اين‌كه راهزن موفق به بردن مال شود و يا مرتكب جنايت گردد يا نه، محاربه و مشمول مجازات دانسته شده است. مثلاً در روايت شماره 34834 آمده كه اگر كسي با خدا و رسول او حرب و در زمين فساد كرد و مرتكب قتل شد، به واسطه قتل، كشته مي‌شود. تا آخر روايت كه آمده:‌ و اگر با خدا و رسول او جنگيد و در زمين فساد كرد، اما مرتكب قتل نشد و مالي نگرفت، تبعيد مي‌شود. در روايت شماره 34835 از امام درباره راهزن پرسيده مي‌شود و امام پاسخي مشابه روايت پيشين داده تا آنجا كه مي‌فرمايد: و كسي‌كه راه بر مردم بست اما مال آنان را نبرد و مرتكب قتل نشد تبعيد مي‌شود. بايد گفت هنگام ظهور اسلام در جزيره‌العرب رسم غارتگري و راهزني معمول و رايج بود و قبايل قوي‌تر و بزرگتر همواره قبايل كوچكتر و ضعيف‌تر را مورد غارت قرار مي‌دادند و قبايل، راه را بر كاروانيان يكديگر مي‌‌بستند و اموال را به‌عنوان غنيمت به تاراج مي‌بردند. اين رسم كسب مال، در ميان قبايل چندان ناپسند نبود، حتي بايد گفت به شهادت تاريخ، كسب مال بيشتر براي قبيله و عشيره از اين طريق نشانه قوت، قدرت، شجاعت و مردانگي بود. پس از اسلام نيز چنان‌كه در شأن نزول آيه مربوطه آمد،‌ مردم هنوز اين شيوه ناپسند را ترك نكرده بودند. اسلام،‌ راهزني و غارت اموال مردم و ناامن‌ساختن طريق آنان را جنگيدن با خدا و رسول او خواند و مردمان را از اين كار زشت بازداشت. روايات مشابه نيز همين معني از محارب را بيان مي‌كند و چنان‌كه علامه طباطبايي نيز در ذيل آيه يادشده بيان كرد، عنوان محارب به مصادق ديگر مانند كساني‌كه با پيامبر و مسلمانان مي‌جنگيدند گفته نمي‌شد. اگرچه در تحليل و قياس مي‌توان فعل آنان را نيز جنگيدن با خدا و رسول و فسادكردن در زمين دانست، اما در هر حال عنوان محارب مصداق خاصي داشته كه بيان شد.

ـ از روايات مربوطه به دست مي‌آيد كه راهزن و محارب با توجه به عمل خود و مقدار جنايتي كه مرتكب شده مجازات مي‌شود. روايات متعددي بر اين نكته مهم تأكيد كرده است تا آنجا كه در روايت شماره 34838 ملاحظه مي‌شود كه امام در مقابل فتواي كساني‌كه حاكم را مخير به اعمال يكي از مجازات‌هاي ذكرشده در آيه مي‌دانند، مي‌فرمايد: آنان در فتواي خود گمراه شدند. امام با رد نظر فقها بر اين نكته تأكيد مي‌كند كه حاكم بايد به حال راهزنان بنگرد و متناسب با فعل و جنايت، آنان را مجازات كند.

3ـ محاربه در فقه

فقها با توجه به روايات و پيشينه استعمال عنوان محارب در ميان مسلمانان اوليه، محارب را كسي دانسته‌اند كه سلاح بيرون آورده و مردم را مورد تهديد قرار دهد. از مطالبي كه فقها در ادامه تعريف محارب آورده‌اند همين معني به دست مي‌آيد كه آنان نير قصد محارب را، بردن مال و در واقع، محارب را راهزن و دزد تعبير كرده‌اند، اگرچه موفق به بردن مال نشود، مثلاً در «اللمعه الدمشقيه» آمده: «محاربه بيرون‌آوردن سلاح است براي ترساندن مردم در خشكي يا دريا، شب يا روز، در شهر و غير آن اعم از مرد يا زن، قوي يا ضعيف. اما كسي‌كه راه را نشان مي‌دهد (به راهزنان) و يا به آنان كمك مي‌كند (نه در جنگيدن و مال بردن، بلكه در اموري ديگر مانند تهيه غذا و آب براي آنان) محارب خوانده نمي‌شود. همچنين بردن مال به اندازه نصاب، شرط نيست. (مقصود نصاب مال در سرقت است كه به اندازه ربع دينار بوده است. مفهوم عبارت اين است كه اگر كسي كمتر از نصاب يادشده مالي را ببرد و حتي اگر مالي نبرد با شرايط يادشده محارب خوانده مي‌شود.)» همين قول در «شرايع الاسلام» و ديگر كتاب‌هاي فقها نيز آمده است

و اما درباره كيفيت اِعمال مجازات نسبت به محارب، شيخ طوسي كه خود صاحب مهمترين كتاب‌هاي روايي شيعه است كه مورد رجوع فقها قرار دارد با توجه به روايات يادشده قائل به ترتيب در مجازات است به اين معنا كه اگر محارب مرتكب قتل شد، كشته مي‌شود و اگر افزون بر قتل، مال مردم را گرفت، دست و پاي او قطع، سپس كشته و بر دار مي‌شود، و اگر مال مردم را گرفت و كسي را نكشت، دست و پاي او قطع و تبعيد مي‌شود. چنانچه كسي را مجروح كرد، ولي مالي را نگرفت قصاص (به قدر جنايت) و تبعيد مي‌شود، و اگر محارب تنها به بيرون‌آوردن سلاح و ترساندن مردم اكتفا كند، تنها تبعيد مي‌شود نه بيش از آن.

در مقابل عقيده يادشده، بسياري از فقها با توجه به ظاهر آيه چنين فتوا داده‌اند كه امام مخير به انتخاب هريك از مجازات‌ها نسبت به محارب است. درواقع قائلين به تخيير در مجازات محارب، برخلاف تأكيد روايات يادشده قائل به رعايت تناسب جرم و مجازات نيستند و گمان مي‌كنند كه ظاهر آيه موافق تخيير است. درحالي‌كه ظاهر آيه با ترتيب نيز منافات ندارد، بلكه بايد گفت با توجه به ديگر آيات عقيده تخيير مخالف قرآن است. آيه 126 سوره نحل مي‌فرمايد: «و ان عاقبتم، فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به»، يعني اگر مجازات مي‌كنيد، پس بايد همانند آنچه بر شما رفته مجازات كنيد.

در اين آيه تأكيد مي‌شود بيش از ستم و جنايتي كه واقع شده نبايد «جاني» را مجازات كرد و يا در آيه 45 سوره مائده كه درباره قصاص نازل شده به تفصيل بيان مي‌كند كه «الاالنفس بالنفس و العين بالعين والانف بالانف والاذن بالاذن و السن بالسن»، يعني نفس در برابر نفس، چشم در برابر چشم، بيني در برابر بيني، گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان.

اگرچه آيه اخير درباره قصاص است، اما در هر مجازات و عقوبتي مي‌توان به تأكيد عقلي آيه بر رعايت عدالت و مساوات ميان جرم و مجازات استناد كرد. آيه 126 نحل نيز فارغ از اين‌كه مجازات نسبت به چه جرمي اعمال مي‌شود بر رعايت اصل عقلي مساوات جرم و مجازات تأكيد كرده، درواقع طريق عدل را در اعمال مجازات نشان مي‌دهد.

شگفت است كه فقهاي شيعه معتقد به تخيير، در مجازات محارب برخلاف مشي معمول خود، به روايات متعدد توجه نكرده‌اند، درحالي‌كه در موارد متعدد برخلاف ظاهر قرآن به رواياتي استناد كرده‌اند كه نه‌تنها با ظاهر قرآن منافات دارد، بلكه مضمون روايات مورد استناد نيز معقول و پسنديده نبوده، حتي روايات معارض با آن نيز وجود دارد، مثلاً آيه 15 سوره نسا، مجازات زنان را در خصوص زنان (كه معمولاً از زنان يادشده در اين آيه به زنان شوهردار تعبير شده) حبس در خانه مي‌داند، درحالي‌كه فقها با استناد به رواياتي، قائل به مجازات سخت سنگسار شده‌اند و بايد گفت وضعيت روايات مورد استناد براي مجازات سنگسار بهتر از وضعيت روايات مربوط به محاربه نيست. حتي فقها با استناد به اخبار آحاد قائل به نسخ آيات 15 و 16 سوره نسا شده‌اند، حال آن‌كه اخبار آحاد نزد همه فقها معتبر نبوده، حجيت آن مورد قبول واقع نشده است. چگونه است كه فقها با مضمون عاقلانه روايات مربوط به مجازات محارب مخالفت مي‌كنند، درحالي‌كه مضمون آن موافق عدل و انصاف است؟ اما منسوخ دانستن ‌آيه 15 سوره نسا با خبر واحد و عمل‌كردن به روايات مضطرب رجم برخلاف ظاهر قرآن، حداقل آن است كه خلاف احتياط است و از آنجا كه شبهه در آن راه دارد مي‌تواند موجب ظلم و ستم شود. با اين وجود فقها چنين عمل كرده‌اند. اگرچه فقها در انتخاب عقيده تخيير برخلاف روايات عمل كرده‌اند، اما ديگر شرايط و جزئيات را درباره محارب از روايات گرفته‌اند. افزون بر آنچه ذكر شد بايد گفت كه قول به تخيير در مجازات محارب داراي اشكالات زير نيز است:

1ـ عدم رعايت مساوات جرم و مجازات همانا ظلم، تعدي و افراط است، مثلاً اگر محاربي مرتكب جنايت نشده، اعمال مجازات قتل و يا قطع دست و پا نسبت به او ظلم و جنايت است. بي‌ترديد قرآن مخالف اعمال مجازات بيشتر از ميزان جرم است. عقل و مفهوم عدالت نيز مؤيد همين معناست.

2ـ‌ تخيير معمولاً‌ ميان چيزهايي واقع مي‌شود كه همسنگ و در عرض يكديگر باشند، مثلاً در تخيير كفاره قسم، ميان اطعام 10 مسكين يا پوشاندن 10 مسكين يا آزادكردن يك برده و در صورت ناتواني از انجام اين امور، 3 روز روزه‌گرفتن، هماهنگي و همسنگي موارد يادشده ملاحظه مي‌شود. همچنين است تخيير ميان آ‌زادكردن برده يا 60 روز، روزه‌گرفتن و يا اطعام 60 مسكين در كفاره روزه ماه رمضان و مانند آن. مورد ديگري كه در تخيير مي‌توان به آن اشاره كرد، تخيير يا انتخاب روش قتل كسي است كه مرتكب جرم لواط شده است. فقها در بيان شيوه‌هاي قتل از كشتن با شمشير، سوزاندن، پرتاب‌كردن از بلندي و مانند آن را نام برده‌اند كه همه موارد يادشده شيوه‌هايي براي قتل و كشتن بوده است. اما تخيير و انتخاب يكي از مجازات‌هاي چهارگانه قتل، قطع دست و پا، به صليب‌كشيدن و تبعيدكردن براي مجازات محارب بدون در نظرگرفتن ميزان جرم او چگونه توجيه‌پذيرست. بنابر نظر قائلين به تخيير، مي‌توان محاربي را كه مرتكب قتل، جنايت و بردن مال مردم شده تنها تبعيد كرد، همان‌گونه كه مي‌توان محاربي را كه مرتكب هيچ‌يك از امور يادشده نشده به قتل رساند و يا دست و پايش را قطع كرد و يا او را به صليب كشيد. به‌راستي آيا مي‌توان پذيرفت كه آيه مربوط به محاربه، بدون توجه به مقدار ظلم و جنايت محارب، انتخاب يكي از مجازات‌هاي چهارگانه را تجويز كرده است؟ درحالي‌كه اين مجازات‌ها همسنگ با يكديگر نيستند. از اين‌رو انتخاب هريك از آنها بايد ناظر بر شرايط و جوانبي باشد كه توجيه‌گر انتخاب شود. قتل و تبعيد همسنگ يكديگر نيستند، چه شرايط و عواملي موجب مي‌شود كه براي يك محارب، مجازات قتل و براي ديگري تبعيد انتخاب شود. اگر اصل در مجازات رعايت عدالت و رفع ظلم باشد هيچ شرط و عاملي مهمتر و مؤثرتر از مساوات عقلي جرم و عدالت نيست. آيا امام عادل يا قاضي عادل مي‌تواند محاربي را كه مرتكب جنايت نشده به قتل برساند؟ و محاربي را كه مرتكب قتل، جنايت، راهزني و دزدي شده فقط تبعيد كند، تنها با اين توجيه كه از ظاهر آيه قرآن چنين به‌دست مي‌آيد؟ آيا در فهم و درك آيه قرآن عقل دخالت ندارد؟ آيا فهم و درك عقلا از عدالت چنين است؟ در فرض يادشده مي‌توان تصور كرد كه محارب براساس رأفت كمتر از جرم، مجازات شود و اين شايد خلاف عدالت نباشد، اما مجازات بيش از جرم قطعاً ظلم است.

فقها در برداشت خود از آيه يادشده كه نه‌تنها به قرائن موجود در روايات مربوطه و شأن نزول آيه يادشده بي‌توجهي كرده‌‌اند، بلكه قول آنان مبني بر انتخاب يكي از مجازات‌هاي چهارگانه‌ براي محارب بدون توجه به ميزان جرم او، مخالف قرآن و عقل است.

ادامه دارد….

(نویسنده مقاله از خوانندگان عزیز خواسته اند نظرات ، نقدها و سئوالات احتمالی خود را از طریق سایت ملی – مذهبی در اختیار ایشان قرار دهند تا بتوانند مبادله ای متقابل با آنان داشته باشند.)

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است

مطالب مرتبط

انجمن‌ها با ابراز تأسف و محکو‌م‌کردن تجاوزگران،

زنده‌باد به خودمان! رفتاری که این روزهای بعد از حملات به تهران و شهرهای دیگرمان داشتیم، واقعا بهتر و منطقی‌تر از آنی بود که انتظار داشتیم. رفتاری خردمندانه و مدنی و... . رفتاری صمیمی همراه با مهر و صبوری. زنان و مردان از کوچک و بزرگ، در گرو‌ه‌های مجازی درخشیدند و روحیه پرستاری و محبت خود را در مقابل بلای جنگ و تخریب و خون‌ریزی به همه سرایت دادند.

ثبيت و افزايش اين سرمايه ايجاد شده در گروی تغيير رفتار عمومي حاكميت است

اكنون ما در اين مقطع نيازمند افزايش سريع و جدي قدرت ملي خود هستيم كه بسيار فراتر از بحث جنگ‌افزار و توان نظامي است. مجموعه حاكميت بايد با درايت و تدبيري سريع، رويكردي متفاوت نسبت به جامعه را در پيش بگيرد و از اين مسير امتياز تقويت قدرت ملي را براي مقاطع و مخاطرات احتمالي دريافت كند. خلاصه اينكه ما در اين جنگ هم به واسطه فعاليت‌هاي گسترده خيانتكارانه زنگ خطر ادامه رويكرد عمومي فعلي را شنيديم و هم با رفتار متين عامه مردم پيام ضرورت اعتماد و اطمينان به اين جامعه را دريافت کردیم.

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است و تصمیم‌های بزرگ نیز نیازمند تغییر پارادایم‌ها و نگرش‌ها. با اعلام آتش‌بس و خاتمه موقت د‌رگیری‌ها، لازم است حرکت در مسیر تغییر نگرش و گفتمان، چه در داخل و در نسبت با افراد و جریان‌های وطن‌دوست و چه در خارج و در نسبت با کشورها و نهادهای بین‌المللی معقول و صلح‌طلب آغاز شود.

مطالب پربازدید

مقاله