اینک ما در شرایطی به سر می بریم که راست امریکا مرتب سنگ اندازی می کند و تنها امیدش این است که راست ایران عکس العمل نشان بدهد. چنین روزی برای راست امریکا عید است. در آن موقع راست اسراییل جشن خواهد گرفت.آن ها به این امید هستند که یک آقای احمدی نژاد نامی پیدا شود تا رویای اسراییل وعربستان سعودی تحقق یابد.
برای تحلیل این مسئله که «آیا تندروها در ایران و یا غرب بخصوص در آمریکا می توانند مانع پیشرفت مذاکرات هسته ای در ماه های آینده بشوند؟» باید به دو نکته توجه داشت. یکی اینکه بین کشورهای درگیر این قضیه یعنی آمریکا و ایران و دو کشور اصلی خاورمیانه که در این موضوع نقش دارند یعنی عربستان سعودی واسراییل و در عین حال کشورهای اروپایی؛ کشوری که تعیین کننده است آمریکاست. برای اینکه قدرت دست اوست و سیاست را او تعیین می کند. دیگران در مقابل عکس العمل نشان می دهند و جریان را تندتر یا کندتر میکنند اما جهت دهنده اصلی اوست.
دومین مسئله ای که باید به آن توجه داشت این است که در داخل آمریکا هم نیروی دولت یعنی قوه اجراییه تعیین کننده است. کنگره آن را برمبنای منافع داخلی شل یا سفت میکند وگرنه کنگره مدعی نیست که سیاست خارجی را تشخیص می دهد. متخصصین سیاست خارجی در وزارت امور خارجه و سیا و دیگربخشهای مربوطه هستند. سیاست را آنها تعیین میکنند.
کنگره بر اساس منافع داخلی کشور، بند و بست هایی که باید بشود و لابیها و مسائلی از این دست، تصمیمات قبلی را قدری عقب می اندازند و شل و سفت می کند؛ اما نهایت دولت سیاست را تعیین میکند.
اینک سیاست دولت آقای اوباما، تنش زدایی در جهان ونیزا تنش زدایی در خاورمیانه است.
بیشترقدرت امریکا، قدرت نظامی نیست. با اینکه آمریکا قدرت نظامی دارد اما قدرت اصلی اش فنی و اقتصادی است. یعنی تکنولوژی و نظام مالی دنیا را در دست دارد و باید روی این دو متمرکز شود و نیروی نظامی را برای حفظ این دو میخواهد.
اما از نظر منطقه ای؛ خاورمیانه مدتهاست که در حال از دست دادن اهمیت خود است. نفت دیگر عامل تعیین کننده نیست. در سال 1976 و در اوپک نفت تعیین کننده بود. اگر ایران صدور نفت را قطع می کرد بسیار اثرگذار و تعیین کننده بود. اما اگر الان نفت ایران را هم ببندند هیچ اتفاق خاصی برای دنیا نمیافتد. در حالی که زمانی بود که کشورهای عربی می توانستند تهدید کنند اگر مثلا اسراییل این کار را بکند ما نفت نمی فروشیم. اما الان دیگر اهمیت نفت کمتر شده است. هر چه زمان می گذرد منابع دیگر نفتی هم کشف می شود.
براین اساس الان آسیای جنوبی اهمیت پیدا کرده است مثل چین، سنگاپور و هند. فقط چین و هند یک سوم جمعیت دنیا را دارند.
همچنین اقتصاد بسیار نیرومندی در آنجا وجود دارد و روسیه هم با آنجا کار می کند. بنابراین امریکا باید در مرحله اول نیروهایش را از خاورمیانه بیرون و به آنجا ببرد و خاورمیانه کاری نمی تواند بکند.
نتیجه مجموعه این سیاست ها این است که با ایران نوعی مصالحه و رابطه برقرار کند. نه به خاطر اینکه دولت آمریکا شریف و خوب شده است، بلکه به خاطر منافع خودش و اینکه دردسر کمتر شود.
از این طرف اسراییل و عربستان سعودی به شدت سنگ اندازی می کنند.در داخل امریکا لابی اسراییل هم روی کنگره به شدت نفوذ دارد. لابی اسراییل تعیین کننده در انتخابات ریاست جمهوری نیست اما می تواند روی کار تک تک افراد کنگره دخالت کند. آن ها می توانند سنگ اندازی کنند و کمی کار را مشکل کنند. امیدشان هم همین است.
به عنوان مثال اخیرا وقتی خواستند دو تحریم جدید روی ایران بگذارند با اینکه به راحتی می توانست رای بیاورد اما رئیس مجلس اجازه نداد ونگذاشت این موضوع به رای گیری برسد. وقتی اعتراض شد که که اگر شما اجازه دهید رای می آورد ؛ رئیس مجلس به اضافه هشت نفر اعضای کمیته های اصلی سنا نامه ای دادند که الان برای ایران تحریم دیگری نگذارید. یعنی در نقطه نهایی به سمت همان موضع اوباما و دولت می روند.در حالی که اگر همین موضوع را برای رای گیری مطرح می کردند رای می آورد و حتی همین هشت نفر هم ناگزیر بر مبنای منافعشان رای به تحریم ایران می دادند.
بنا بر این من بر این باورم که راست تندروی آمریکا نمی تواند این حرکت را متوقف کند. اما این که آیا نمی توانند مشکلات بزرگ ایجاد کنند و یا حداقل سنگ اندازی کنند باید گفت هر دوی این کارها را می توانند بکنند.
قوانین مثل قیف است راحت می توان به آن وارد شد و به سختی می توان بیرون آمد. لغو ونقض قوانین وضع شده واقعا بسیار سخت است. اما ایران این مسئله را متوجه نیست. دولت آقای احمدی نژاد با دخالت یا فرمان آقای خامنه ای مملکت را به نابودی کشید بدون اینکه توجه داشته باشند که این تحریم ها را بعدا نمی توان برداشت. آن ها مرتب اجازه دادند که ایران را تحریم کنند.
اینک ما در شرایطی به سر می بریم که راست امریکا مرتب سنگ اندازی می کند و تنها امیدش این است که راست ایران عکس العمل نشان بدهد. چنین روزی برای راست امریکا عید است. در آن موقع راست اسراییل جشن خواهد گرفت.آن ها به این امید هستند که یک آقای احمدی نژاد نامی پیدا شود تا رویای اسراییل وعربستان سعودی تحقق یابد.
تمام امیدشان این است که راست ایران بتواند سنگی بیندازد و عربستان و اسراییل هم از این بابت پایکوبان به دنبال این قضیه بروند. مجموعه اینها کار را معلق می کند. ولی اکنون بیشتر از این کاری نمی توانند بکنند.
راست داخل ایران چه خواهد کرد؟
در داخل ایران شرایط مساعدی برای پیشرفت مذاکرات وجود دارد. برای اینکه هر چه ناآگاهانه جلو رفتند الان در تمام زمینه ها به بن بست افتاده اند. آقای رفسنجانی درست گفت که اگر یک تحریم دیگر هم کرده بودند خط دریایی هم بسته شده بود. الان جنس نمی توانند بخرند. وی گفت الان بر اساس معاهده ژنو چیزی گیر ایران نمی آید. ایران نمی تواند قرارداد ببندد و پولی هم گیرش نمی آید.آن ها قراردادهای شش ماهه هم نمی توانند ببندند. برای همین است که آقای بنی صدر هم گفت اینها قرارداد ترکمن چای است. چون کاری نمی شود کرد. طبق این قرارداد جنس نمی توان فروخت. اگر هم بفروشیم پولش را نمی توانیم بگیریم. هر چه جلوتر می رویم وضع بدتر می شود.
به همین دلیل به عکس زمان دولت آقای خاتمی که راست ایران کبکش خروس می خواند و مانع کار آقای خاتمی می شدند و مرتب دردسرتولید می کردند؛ الان آقای خامنه ای و روسای جریان راست حتی احمد خاتمی آشوبگر و جنتی می گویند این توافقات انجام شود. اما اگر شرایط تغییر کند آنها هم امیدوار می شوند که این توافقنامه به نتیجه نرسد تا آنها هم بتوانند سروصدا کنند.
من معتقدم که در شرایط موجود جهت حرکت درست است. از آینده خبر ندارم. در روند کنونی با دولتی که در امریکا بر سر کار است و با وضعی که ایران دارد؛ کارها رو به شرایطی مثبت پیش می رود.اینک افرادی که سیاست خارجه ایران را می گردانند فهمی از جهان و نیز شرایط داخلی ایران دارند که دولت قبلی اصلا نداشت و این باعث امیدواری است.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.