اعتراض همسر عبدالله مومنی به بی توجهی مقامات دادستانی به وضعیت جسمی وی

همسر عبدالله مومنى سخنگوى دربند سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم) از بى توجهى مقامات دادستانى تهران نسبت به درمان این زندانى سیاسى خبر داده و با اشاره به توقف روند درمان همسرش به کلمه می گوید: «آقاى مومنى دچار ناراحتى پوستى شدید است و نیاز جدى به درمان فورى دارد و نیز از ناراحتى داخلى وگوارشى رنج مى برد.»

وى در ادامه همچنین می افزاید: «با این وجود متاسفانه مقامات مسئول با مانع تراشى و عدم رسیدگى به درمان همسرم شرایط حبس او را دشوار ساخته و موجب ظلمى مضاعف شده‌اند.»

همسر عبدالله مومنى با اشاره به گذشت بیش از ۵١ ماه از حبس همسرش گفت: «مسئولان گرچه در تمام این مدت با درخواست مرخصى موافقت نکرده‌اند و این حق مسلم را از همسر و خانواده ما سلب کرده‌اند حداقل انتظار داشتیم که به وعده هاى خود عمل کرده و به تعهد شرعى و قانونیشان در مورد سلامتى اسیرى که در اختیارشان است پایبند باشند و دست از کینه جویى بردارند».

آدینه وند خاطرنشان می کند: «قریب یک سال است که با توصیه پزشکان بایستى جهت تشخیص آقاى مومنى را به بیمارستان منتقل کنند اما گویا براى چند ساعت هم نمى خواهند او را از زندان بیرون آورند. این مانع تراشى هاى بى دلیل در چند هفته اخیر ناراحتى پوستى آقاى مومنى را وخیم‌تر ساخته که موجب نگرانى جدى ماست».

عبدالله مومنی براساس گواهی پزشکان زندانی وی نیاز به درمان در خارج از زندان دارد اما مسئولین با مرخصی درمانی این زندانی سیاسی نیز مخالفت کرده اند.

پیش از این فاطمه آدینه وند همسر عبدالله مومنی با اشاره به گفته های مسئولان نامه عبدالله مومنی درباره شکنجه های دوران بازداشت را علت مرخصی ندادن به این زندانی سیاسی ذکر کرده بود.

عبدالله مومنی روز سی‌ام خرداد سال ۸۸ ضمن ضرب‌وشتم توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. او بیش از سه ماه اول بازداشتش را در سلول‌های انفرادی بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوین و زیر شکنجه به سر برد که بیش از ۴۰ روز آن در بی‌خبری کامل گذشت.

وی در اسفندماه‌‌‌ ۸۸ به مرخصی آمد. اما پس از آنکه به درخواست‌های غیرقانونی بازجویانش مبنی بر مصاحبه علیه رهبران جنبش سبز در دوران مرخصی تن نداد، در اواخر فروردین ماه سال ۸۹ بار دیگر به زندان بازگشت.

عبدالله مومنی پس از بازگشت به زندان، در نامه‌ای تکان‌دهنده به شرح شکنجه‌هایی پرداخت که از زمان بازداشت بر وی اعمال شده بود. او هم‌چنین در آن نامه از نمایشی بودن دادگاه‌های پس از انتخابات پرده برداشت.

عبدالله مومنی در این نامه نوشته بود“تحمل انفرادی و بازجویی های طولانی امری بود که باید به آن عادت می کردم. اما درکنار انفرادی، بی خوابی های مکرر در نتیجه جلسات بازجویی چند ساعته و ایستادن بر روی یک پا و ضرب و شتم و سیلی های پیاپی نیز ترجیع بند این روزها بود. فشارها و آزار ناشی از عدم اطاعت از خواست بازجویان آنقدر بود که گاهی باعث می شد در حین بازجویی از هوش بروم. گاهی نیز که گویی باید مشت آهنین از آستین بازجو بیرون می آمد، چنین می شد و چندین بار آنچنان بازجوی پرونده، گلویم را تا حد خفگی می فشرد که بی هوش برزمین می افتادم و تا روزها از شدت درد در ناحیه گلو، خوردن آب و غذا برای ام زجرآور می شد.”

وی در خصوص اعترافات اجباری هم گفته بود“ از همان ابتدای بازجویی من را وادار به تک نویسی علیه دوستان و نزدیکان کرده و وقتی مقاومت کردم علاوه بر ضرب و شتم و سیلی های پیاپی با این پاسخ بازجو مواجه شدم که “باید تک نویسی کنی تا شخصیت کذایی ات خورد شود”. شاید از همین رو و برای خورد شدن و تحقیر شخصیتی من بود که مرتبا می خواستند به روابط و مسائل اخلاقی ناکرده خود نیز اعتراف کنم و وقتی می گفتم این سخنان درست نیست و من نمی توانم علیه خود به دروغ اعتراف کنم با فحش های رکیک و ضرب و شتم و این پاسخ آنها روبرو می شدم که ” فاحشه ای را در دادگاه می آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که رابطه نامشروع با تو داشته است”.

عبدالله مومنی نامه اش را اینگونه به پایان برده است با کلامی از پروردگارش ” وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ. و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب مى‏شود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولى و سرپرستى جز خدا نخو اهید داشت؛ و یارى نمى‏ی شوید!”

* عکس فوق مربوط به دیدار میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با خانواده عبدالله مومنی در فروردین ماه ۱۳۸۹ است.

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله