اگر وضع اقتصاد درست شود و از تنش با سایر کشورها بخصوص در منطقه کاسته شود آن وقت هم مردم عادی خوشحال می شوند و هم بنیادهای خصوصی و سپاه هم رضایت پیدا می کنند. اینها در داخل نظام قدرت دارند و می توانند به آقای خامنه ای فشار بیاورند و بگویند منافع ما در گرو این مسئله است. آن وقت آقای روحانی وقتی پایگاه قدرتش بیشتر شد می تواند فشار بیشتری بر سر مطالبات سیاسی و باز کردن فضای سیاسی بیاورد.
برخورد ما با آقای روحانی دو زاویه دارد:
یک زاویه این است که ما همیشه موضعمان را اعلام بکنیم و خواستههای خودمان را بگوییم. در صحنه سیاست طبیعتا یک عده ای روحانی را به راست می کشند، ما هم از طرف مقابل بکشیم و این رفتار ما می تواند وی را تعدیل کند.
اما یک مسئله هم «واقع گرایی» است که ما بدانیم که گفتن ما تا چه حدی عامل فشار است؟ گفتن برای اعلام موضع است و فشار آوردن مرحله بعدی است.
در مجموع من معتقدم که الان دوره ای نیست که ما روی مطالبه فضای باز سیاسی چندان فشار بیاوریم. ضمن اینکه همیشه اعلام موضع می کنیم اما زیاد فشار نیاوریم. علت آن هم این است که باید ببینیم آقای روحانی در چه جاهایی امکان عمل دارد.
در صحنه سیاست بین خواست مردم و واقعیت سیاسی اختلاف وجود دارد. مردم نگاهشان به حق است: ما چقدر حق داریم؟ چقدر درست می گوییم؟ اخلاقا چه چیزی درست است؟ این حرف بین مردم چه مقداری محبوبیت دارد؟
اما در صحنه سیاست، آنچه تعیینکننده است «قدرت» است. چه کسی ابزار قدرت را به دست دارد؟ در این عرصه میلیونها آدم چنان نقشی ندارند که یک فرد قدرتمند. ابزار قدرت در هر جامعه ای فرق می کند. در کشورهایی مثل ما، قدرت بیشتر از جنس نظامی و اقتصادی است. در کشورهای پیشرفته ضمن اینکه بخش نظامی نقش ضعیفی دارد اما بخش اقتصادی و رای مردم نقش زیادی دارند. در کشور ما رای مردم چنین نقشی را ندارد. اما به هر حال رای مردم نوعی ابزار قدرت است.
ما نباید فراموش کنیم که آقای روحانی ابزار قدرت در دستش نیست. قوه قضاییه و قوه مجریه؛ قدرت نظامی و امنیتی دست ایشان نیست. همان طور که بخش اقتصادی و نهادهای بزرگ هم در اختیار ایشان نیست. نه تنها دست ایشان ، بلکه دست رئیس جمهورهای قبلی هم نبود. همگان تجربه آقای خاتمی را نیز به یاد داریم.
انتخابات به آقای روحانی «حقانیت» داده اما «قدرت» نداده است. ما این تجربه را داریم که برخی می گویند وی مردم را به خیابان بیاورد. اما مردم وقتی به خیابان می آیند بدون پشتوانه قدرت کاری نمی توانند بکنند. در جنبش سبزهم همین مسئله را دیدیم. در مصر هم الان می بینیم.
ایشان الان در دو زمینه می تواند کار کند. اگر در این دو زمینه موفق شود منافع بخش عظیمی از مردم به آن گره می خورد و وقتی منافع شان گره خورد دیگر این غیر از «احساس» آنهاست. بدین ترتیب است که قدرت نهادینه می شود. آن وقت ایشان هم صاحب «قدرت» می شود و می تواند کارهایی انجام بدهد. افرادی که منافع شان با عملکرد روحانی گره می خورد می توانند هم مردم عادی باشند و هم افرادی در قدرت.
اما آن دو زمینه یکی سیاست خارجی است. البته من همانطور که قبلا هم نوشته ام به علت کارشکنی طرف غربی معتقد نیستم در سیاست خارجی و در رابطه با مسئله تحریم ها وغرب ایشان بتواند در کوتاه مدت دستاوردی داشته باشد. سروصدا زیاد خواهد بود اما عمل کم. برای اینکه مصوبات مجلس درآمریکا مثل قیف است به راحتی داخلش می رود اما از آن طرف به سختی بیرون می آید. یعنی حتی اگر قدرت اجرایی هم پشت سر لغو تحریم ها بیاید اما دو سالی طول می کشد تا نتیجه بدهد. همچنین می دانیم که لابیهای مختلف بخصوص در آمریکا هم به طور جدی مانع موفقیت در حل مشکلات میشوند. ولی دنیا هم در دست آمریکا خلاصه نمیشود. اروپا هم منافعی دارد و بیشتر با ایران کنار میآید.ضمن آنکه کشورهای دیگر هم هستند. اما آنچه که مهمتر است و بیشتر از تحریمها می تواند صدمه بزند مسئله مدیریت است که می تواند مانع شود که تحریم ها تاثیر فراوانی داشته باشد.
سیاست خارجی در مورد غرب کم دستاورد و سخت و طولانیمدت خواهد بود. اما اصل مسئله ما وضعیت منطقه است. دراین منطقه دعوای شیعه و سنی بالا گرفته و ما باید روابط حسنه ای با کشورهای همسایه ایجاد کنیم. الان موقعیت خوبی به وجود آمده چون در کشورهای عربی شکاف سنگینی اتفاق افتاده است. قبلا از یک سو عربستان سعودی با یارانش مثل قطر و کشورهایی نظیر آن بود و از یک سو سوریه و عراق. حالا یک شکاف دیگری اتفاق افتاده و آن این است که بین قطر و یکی دو کشور دیگر با عربستان سعودی بر سر موضوع مصر اختلاف پیدا شده است و در مصر هم جناحبندی شده است. نتیجه اختلافات یک جناح سنی با یک جناح شیعه را مثلا در سوریه دیده ایم که چهارده جوان را خودشان فیلمبرداری کردند که چگونه قلبشان را خارج کرده و می خورند.همه جا غربیان صحبت از خطر هلال شیعی در برابر سنیان می کنند. حال که این شکاف در بین کشورهای عربی پیش آمده ایران می تواند وارد عمل شود و رابطه اش را با همسایگان بهبود بخشد. اگر به یاد داشته باشیم در زمان رفسنجانی روابط با عربستان خوب شده بود هر چند آقای خمینی گفته بود با صدام می شود حرف زد اما با عربستان نمی شود. اما آقای رفسنجانی این کار را کرد.
نتیجه ای که می خواهم بگیرم در سیاست خارجی باید روابط ایران با همه کشورها بهتر شود. اما باید تکیه بر روی سیاست خارجی در منطقه گذاشته شود چون ممکنتر و عملی تر است و تصمیم گیرنده های آن، سیستم پیچیده تکنیکی و تاخیری آمریکا را هم ندارند. دولت ایران اگردر منطقه با عربستان کنار بیاید معنی اش این است که با یک قدرت منطقه ای کنار آمده اما اگردر آمریکا با اوباما کنار بیاید معنی اش این نیست که تحریم ها از بین برود.
از نظر اقتصادی هم من معتقد ام تحریم ها هر چند تا حدی لطمه وضرر می زند اما باور ندارم ضرر کمرشکنی به ایران می زند.همچنین در این بخش باید توجه داشت اولا همه کشورها هر کدام منافع خودشان را دارند.روسیه و چین از یک طرف می کشد و اروپا هم ازسوی دیگر. آسیا و آمریکای لاتین هم نقش خود را دارند. اما هیچ کدام مثل آمریکا در تحریم ها تند نیستند.
تحریم ها آزار می دهد اما کمرشکن نیست. آنچه که این تحریم ها را بسیار وحشتناک و صدمه زننده کرده است، مدیریت ناقص، بیبرنامه و بی حساب وارد کردن اجناس است. دولت آقای احمدی نژاد اگر به این قصد که به مملکت می خواست صدمه بزند وارد عمل می شد بیشتر از این نمی توانست صدمه بزند که در این مدت صدمه زد. بنابراین اگرحاکمان ایران وقت و همت شان را صرف این کنند که مدیریت آگاهی بر سر کار بیاید حتی می شود تحریم ها را تبدیل به نیرویی برای سازندگی کشور کرد. چنین اتفاقی اول انقلاب هم افتاده بود.
در هر حال اگر این دو اتفاق بیفتد یعنی وضع اقتصاد درست شود و از تنش با سایر کشورها بخصوص در منطقه کاسته شود آن وقت هم مردم عادی خوشحال می شوند چون زندگی شان راحت تر می شود و هم مهمتر از همه این که بخشی که الان در درون مملکت به ثروت خوبی رسیده یعنی سازمانها، بنیادهای خصوصی و سپاه که اینها هم می خواهند با ثروتشان در بیرون از کشور سرمایه گذاری کنند هم رضایت پیدا می کنند. اینها در داخل نظام قدرت دارند و می توانند به آقای خامنه ای فشار بیاورند و بگویند منافع ما در گرو این مسئله است. آن وقت آقای روحانی وقتی پایگاه قدرتش بیشتر شد می تواند فشار بیشتری بر سر مطالبات سیاسی و باز کردن فضای سیاسی بیاورند. تا آن موقع آقای روحانی در رابطه با مطالبات سیاسی باید کج دار و مریز رفتار کند و نیروهای ملی هم باید توجه داشته باشند خواسته زیادی نداشته باشند. خواسته های زیاد باعث می شود که نیروهای دیگر حساس شوند و سنگ اندازی کنند و باعث شوند که آقای روحانی موفق نشود.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.