منطقه آبستن تحولی سخت و دردناک

حسن روحانی یا سعید جلیلی؟

به نظر می رسد حضورروحانی در انتخابات تا حد کمی  توانسته است فضای یخ زده بعد از رد صلاحیت هاشمی را بشکند. روحانی تا کنون مواضع نسبتا قابل قبولی را اتخاذ کرده است. او از بازگشت عقلانیت در سیاست خارجی و اقتصاد کشور سخن گفته است. تکیه گاه اصلی وی در این انتخابات اقتصاد و سیاست خارجی است. نقطه قوت او هم در سیاست خارجی است چرا که  در شرایط فعلی بحث تحریم ها با مسئله اقتصادی کشور نیز گره خورده است. به این معنی که روحانی با نقد مسببان تحریم کشور و تیم مذاکره کننده هسته ای و با عطف به بیانیه سعدآباد می تواند مردم را در دو گانه تحریم- رفع تحریم قرار دهد، یعنی این دو گزینه می توانند به صورت پررنگ مطرح شوند:تداوم وضعیت اقتصادی فعلی که بخشی از آن ناشی از تحریم هاست می تواند با ریاست جمهوری جلیلی تحقق یابد و از سویی با انتخاب روحانی سیاست خارجی تعدیل خواهد شد و این تعدیل به معنای تلاش برای رفع تحریم ها و کاستن از فشارهای اقتصادی خواهد بود.

اخباری که از منطقه به گوش می رسد نگران کننده است. این اخبار تا حدودی زیر سایه تحولات انتخابات در جمهوری اسلامی ایران به حاشیه رفته است. نبرد در سوریه به روزهای حساسش نزدیک شده است. با ورود حزب الله به قصیر و جنگ در کنار ارتش اسد علیه ارتش آزاد منطقه به نقطه اصلی بحران نزدیک می شود. روزنامه هاارتص روز سه شنبه از طرح امریکا و کشورهای غربی برای بررسی طرح منطقه ممنوع پرواز خبر داد. اتحادیه اروپا زیر فشار بریتانیا و فرانسه تحریم تسلیحاتی شورشیان سوریه را لغو کرد. کنفرانس ژنو در حالی آغاز می شود که برخی از تحلیل گران نسبت به نتایج ان خوش بین نیستند. جان کری وزیر خارجه آمریکا تهدید کرده این کنفرانس می تواند آخرین فرصت برای اسد باشد. این در حالی است که سیستم های پدافندی اس 300 ازروسیه به سوریه رسیده است و اسرائیل در برابر این موضوع واکنش نشان داده است و تاکید کرده به موقع نسبت به این معامله عکس العمل نشان خواهد داد.

حزب الله لبنان در حالی مشارکت خود در نبرد سوریه را علنی کرده که پیش از این مبارزه اش در خفا بود. شلیک سه راکت به جنوب لبنان و تهدید ارتش آزاد و مهلت 24 ساعته برای خروج نیروهای حزب الله از سوریه به همراه نزاع های داخلی در طرابلس نشان می دهد وضعیت خاورمیانه تاریک تر از قبل می شود. به خصوص اینکه بمب گذاری ها در عراق افزایش یافته و جنگ فرقه ای در حال گسترش است. آیا ما به نقطه اوج نبرد شیعه و سنی در منطقه نزدیک شده ایم؟ نبردی که در نظر تحلیل گران در یک سوی آن ایران قرار دارد و در سوی دیگرش عربستان سعودی و قطر و حتی برخی از ترکیه نام می برند. بحث نوشتار زیر بررسی ریشه ها و پیامدهای این نبرد سخت و خانمان سوز نیست بلکه بیشتر گریزی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و انتخابات ریاست جمهوری اخیر است.

هاشمی رفسنجانی در سخنان خود بارها تاکید کرده بود که تهدیدهای بین المللی ایران را در معرض خطر قرار داده است. او در سخنان بعد از رد صلاحیتش از طرح هایی در کنگره امریکا برای تجزیه ایران و تحریم فلج کننده سخن گفته بود. او نسبت به فروپاشی و تجزیه ایران هشدار داده بود. این هشدارها صرفا از سوی این کاندیدای رد صلاحیت شده بیان نشده است، در سال های گذشته مهندس عزت الله سحابی و دکتر ابراهیم یزدی نسبت به سیاست خارجی جمهوری اسلامی و تبعات ان هشدار داده اند. دکتر یزدی در مقاطعی نسبت روند حاکم بر منطقه و تاثیرات آن بر تمامیت ارضی کشور ابراز نگرانی کرده است.

توان افزایی منطقه ای و مقابله با هژمونی طلبی آمریکا

درست یا اشتباه آقای خامنه ای و مشاوران نظامی و غیر نظامی اش به این نتیجه رسیده اند بنای سیاست خارجی جمهوری اسلامی بهتر است بر حسب حداکثری توان منطقه ای در خاورمیانه استوار شود. جمهوری اسلامی تلاش می کند از طریق حضور فعال در پرونده های حساس بین المللی مانند فلسطین، عراق و افغانستان خود را در قامت یک رقیب منطقه ای برای آمریکا و متحدانش نشان دهد. این هدف به خصوص بعد از حمله بوش به عراق و افغانستان و سرنگونی حکومت های صدام حسین و طالبان پررنگ تر شده است. جمهوری اسلامی بعد از پیروزی شیعیان در عراق و نابودی حکومت طالبان در افغانستان توانست هم در عراق به صورت ویژه و در افغانستان تا حدودی نفوذ کند.

این در حالی بود که تا قبل از بهار عربی و موضع حماس در قبال تحولات سوریه ایران یکی از قدرتمندترین جناح های درگیر را در کنار خود داشت، بعد از این اختلاف تا حدودی روابط ایران و حماس سرد شد اما باز هم نمی توان نفوذ تهران را در این گروه سیاسی انکار کرد. مقامات جمهوی اسلامی بر قدرتمندی حزب الله در لبنان حساب ویژه ای باز کرده اند و تلاش می کنند در تحولات سایر کشورها مانند بحرین، یمن و… نیز تاثیرگذار باشند به خصوص اینکه در این کشور ها شیعیان معترض چه از جنس مسالمت آمیز(احزاب مخالف حکومت بحرین) و چه از جنس مسلحانه(شیعیان حوثی) از تحرک خاصی برخودار هستند.

جمهوری اسلامی توانسته است ماهرانه با القاعده بازی کند. این بازی تا اینجا کارآمدی خود را نشان داده است. جمهوری اسلامی هم بر تحرکات القاعده در ایران کنترل دارد و از سوی دیگر از کارت القاعده برای فشار به کشورهای غربی استفاده می کند. همه این عوامل باعث می شود سیاست جمهوری اسلامی ایران بر اساس توان افزایی منطقه ای استوار شود. به این معنی که تلاش شود در منطقه پر تنش خاورمیانه یارگیری شود و در ایجاد نظم دلخواه کشورهای غربی در این منطقه اختلال ایجاد شود . تهران تلاش کرده در این سال ها در هر یک از پرونده های حساس منطقه ای خود را در مقام طرف درگیر نشان دهد، طرفی که چندان علاقه ای هم به توافق با غربی ها از نوع آمریکایی اش ندارد همچنانکه برخی از کشورهای غربی از این تقابل منطقه ای استقبال می کنند.

در نهایت اینکه جمهوری اسلامی ایران بنابر منطق خاص خودش پتانسیل های منطقه ای را برای خود مفروض کرده است و بر مبنای این محاسبه گری تلاش می کند سیاست خود را توسعه دهد . این سیاست به طور طبیعی در منطقه با مخالفت های آمریکا در تقابل قرار می گیرد . به نوعی می توان گفت سیاست تقابلی جمهوری اسلامی با آمریکا و متحدانش در کشورهای غربی اجتناب ناپذیر است. بر مبنای همین سیاست است که جمهوری اسلامی سوریه را به عنوان پایگاه مقاومت تعریف کرده و تلاش می کند با آمریکا به صورت نیابتی در خاک سوریه بجنگد. بر این اساس جمهوری اسلامی از حزب الله لبنان خواسته است به صورت علنی وارد کار و زار سوریه شود و انتظار می رود در ماه های آینده سوریه به محل برخورد سخت ایران و آمریکا تبدیل شود. بر اساس این سیاست است که علا الدین بروجردی رئیس کمیسون امنیت ملی و سیسات خارجی مجلس شورای اسلامی که بیشتر سیاست های دیکته شده را بر زبان می راند اعلام کرده:« اگر جنگ افروزی در سوریه ادامه یابد و گفت‌وگو راه‌گشا نباشد، بحران سرنوشت سوریه تنها در میدان رزم رقم می‌خورد.”

این بیم وجود دارد با شعله ور شدن جنگ های فرقه ای ایران نیز بنا بر سیاست های خود در این کار و زار فعال شود و منافع ملی کشورمان در معرض خطر قرار گیرد. البته در نظر نظامیان و رهبر جمهوری اسلامی این تقابل در برگیرنده منافع ملی ایران است؛ موضوعی که با مخالفت میانه روها روبرو شده است. طبق این منطق ایران با تقابل گری قدرت های بزرگ را مجبور کرده پشت میز مذاکره با جمهوری اسلامی بنشینند. بر اساس این دیدگاه جمهوری اسلامی مدل جذابی برای مردم منطقه ای است که از استقرار نظم آمریکایی در منطقه دل خوشی ندارند و در نتیجه می توان از میان انها به یارگیری روی اورد. هاشمی رفسنجانی را می توان شاخص ترین مخالف این سیاست در میان مقامات جمهوری اسلامی نام برد. جایی که وی نسبت به خطر بروز جنگ علیه ایران و خطر تجزیه کشور هشدار می دهد. به نوعی هاشمی رفسنجانی سرانجام این سیاست را درگیر کردن ایران در جنگی بنیان برافکن می داند. بر همین اساس او تاکید می کند:«یکی از اهداف حضور من در بُعد سیاست خارجی، کم کردن کینه‌های مذهبی و تقویت وحدت بین شیعه و سنی در جهان اسلام بود .»

سعید جلیلی: بدترین سناریوی ممکن

اما اینکه این سیاست خارجی با انتخاب رئیس جمهور جدید تعدیل شود یا تشدید شود امکان پذیر است. در بدترین سناریوی ممکن سعید جلیلی رئیس جمهور ایران خواهد شد. کسی که با شعار مقاومت به میدان آمده و از خیزش مستضعفین سخن می گوید. او با تنش زدایی مخالف است و از تهدید زدایی صحبت می کند. جلیلی نماد انعطاف ناپذیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. سولانا مذاکره کننده سابق اتحادیه اروپا در مورد او گفته بود:” جلیلی اختیاری از خود ندارد، سیاست های هسته ای به او دیکته می شود. مذاکره کننده باید حدی از اختیار داشته باشد.»

واقعیت این است ورود سعید جلیلی به انتخابات غیر قابل پیش بینی نبود. اما نحوه ورود او در حالی که برخی حضور لنکرانی را نفی کننده حضورش می دانستند تعجب برانگیز شد. به هر صورت جلیلی کاندیدای مرموزی است. برخی او را مهره حکومت نمی دانند اما نمی توان این موضوع را به سادگی اثبات کرد. اگر فرض بگیریم قرار است ریاست جمهوری متناسب با سیاست خارجی جمهوری اسلامی تعیین شود بی شک نام سعید جلیلی مطرح خواهد شد. او حتی نسبت به ولایتی کارکشته نیز محق تر است. زیرا اگر چه علی اکبر ولایتی در سیاست خارجی به رهبر جمهوری اسلامی نزدیک است اما او روحیه تهاجم ندارد و با روحیه محافظه کارانه اش بیشتر به مذاکرات تاخیری علاقه دارد. همان مدلی که در قطعنامه 598 عراق اتفاق افتاد.

اما جلیلی علاوه بر اینکه به دیدگاه های رهبر جمهوری اسلامی در سیاست خارجی نزدیک است گزینه دلخواه نظامیان نیز محسوب می شود. شاید برخی حمایت قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس از قالیباف  را نفی کننده این نظر بدانند اما اگر ساختارگرایانه و گفتمان محور موضوع را بررسی کنیم متوجه می شویم جلیلی با دکترین سیاست خارجی فعلی جمهوری اسلامی بیشتر از ولایتی جور می آید. زیرا هر چند ولایتی نیز برای رهبر جمهوری اسلامی رئیس جمهور چهره قابل اعتمادی در سیاست خارجی است اما اینکه ولایتی که به جریان های سنتی مانند موتلفه نزدیک است تا چه میزان مورد اعتماد نظامیان باشد محل تردید است. از سوی دیگر قالیباف چندان تبحری در سیاست خارجی ندارد. او خود نیز تاکید کرده رئیس دولت سیاستگذار اصلی در سیاست خارجی نیست. صحبت های انتخاباتی اش نیز بیشتر حول محور مسائل اقتصادی و مدیریتی می چرخد.

لذا به نظر می رسد سعید جلیلی همان مهره ای است که بهتر می تواند سکان سیاست خارجی تقابلی جمهوری اسلامی را بر عهده بگیرد. کاندیدایی که امده است ریشه صهیونیسم را بخشکاند و بساط کمونیسم را برچیند ، گفتمان مقاومت را در برابر سازش رهبری کند و چندان علاقه ای هم به زدودن تنش  با غرب ندارد. در نتیجه ریاست جمهوری او پیامی مهم به کشورهای غربی است . یعنی اینکه ایران قرار نیست تا اطلاع ثانوی در هیچ یک از پرونده های حساس از هسته ای گرفته تا سوریه از لبنان گرفته تا فلسطین کوتاه بیاید. تاکید آقای خامنه ای هم در دفعات مختلف بر مقابله با دشمن بوده است. یعنی دلخواه رهبر جمهوری اسلامی رئیس جمهوری است که از شعب ابی طالب سخنی نگوید، یا تاثیر تحریم ها بر اقتصاد کشور را فریاد نزند. رئیس جمهوری که ازادبیات قاطعانه ای در برابر دشمنان برخوردار باشد و هوس مذاکره خودسرانه با آمریکا و غرب نیز در ذهنش خطور نکند. البته این رئیس جمهور به نظر می رسد باید با نظامیان هم هم آواز باشد. با این اوصاف می توان گفت سعید جلیلی نسبت به قالیباف و ولایتی گزینه بهتری باشد. زیرا رضایت رهبری و نظامیان را به صورت یکجا تامین می کند.

حسن روحانی و لابی گری در ساختار متصلب

با توجه به تشریح وضعیت منطقه و تبیین تلاش حاکمیت برای معرفی رئیس جمهوری دلخواه این پرسش مطرح می شود کدام کاندیدا می تواند مطالبات میانه روها در سیاست خارجی را نمایندگی کند؟ حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری می توانست تا حدود زیادی وزنه میانه روها در انتخابات ریاست جمهوری را سنگین کند اما رد صلاحیت وی در حال حاضر فضایی از تردید را در میان جامعه به وجود اورده است. با گذشت بخشی از تبلیغات تلویزیونی نگاه ها به سمت حسن روحانی و محمد رضا عارف جلب شده است. جایی که دبیر سابق شورایعالی امنیت ملی تلاش می کند خود را در قامت هاشمی ثانی نشان دهد و از سوی دیگر عارف نیز خود را نماینده اصلاح طلبان و جایگزینی بر خاتمی می داند. اجماع این دو کاندیدای میانه رو می تواند تا حدودی خلا ناشی از عدم حضور هاشمی را پر کند. این حضور با حمایت هاشمی و خاتمی می تواند پررنگ شود.

به نظر می رسد حضورروحانی در انتخابات تا حد کمی  توانسته است فضای یخ زده بعد از رد صلاحیت هاشمی را بشکند. روحانی تا کنون مواضع نسبتا قابل قبولی را اتخاذ کرده است. او از بازگشت عقلانیت در سیاست خارجی و اقتصاد کشور سخن گفته است. تکیه گاه اصلی وی در این انتخابات اقتصاد و سیاست خارجی است. نقطه قوت او هم در سیاست خارجی است چرا که  در شرایط فعلی بحث تحریم ها با مسئله اقتصادی کشور نیز گره خورده است. به این معنی که روحانی با نقد مسببان تحریم کشور و تیم مذاکره کننده هسته ای و با عطف به بیانیه سعدآباد می تواند مردم را در دو گانه تحریم- رفع تحریم قرار دهد، یعنی این دو گزینه می توانند به صورت پررنگ مطرح شوند:تداوم وضعیت اقتصادی فعلی که بخشی از آن ناشی از تحریم هاست می تواند با ریاست جمهوری جلیلی تحقق یابد و از سویی با انتخاب روحانی سیاست خارجی تعدیل خواهد شد و این تعدیل به معنای تلاش برای رفع تحریم ها و کاستن از فشارهای اقتصادی خواهد بود.

نکته مهم این است از منظر دفاع از منافع ملی که میانه رو ها تعریف می کنند حضور حسن روحانی ضرورت دارد. زیرا هر چند که رهبر جمهوری اسلامی تصمیمی گیرنده اصلی در سیاست خارجی است اما وجود رئیس جمهور لابی گری که دیدگاه های اعتدال گرایانه را در ساختار فعلی تزریق کند می تواند تا حدودی نفوذ گسترده نظامیان در سیاست خارجی کشور را تعدیل کند و از بار امنیتی حاکم بر سیاست خارجی کشورمان کاسته شود. حسن روحانی با تجربه خود در سیاست خارجی توانایی دارد شیب تند سیاست خارجی در جمهوری اسلانی ایران را کند کند. شاید برخی از مخالفان این نظر استدلال کنند، با توجه به تعیین اصول سیاست خارجی در جمهوری اسلامی توسط رهبری و نقش مهم نظامیان در تحولات منطقه با فرض انتخاب شخصیتی مانند حسن روحانی چه تحولی قرار است رخ دهد؟ اما باید این نکته را مورد لحاظ قرار داد که همیشه در ساختار قدرت نقش لابی ها تاثیرگذار هست. اگر اطراف آقای خامنه ای را سیاستمدارانی معتدل پر نکنند نتیجه این خواهد شد که می بینیم. منطق نظامیان در سیاست خارجی در بسیاری از مواقع تهاجمی است. این منطق چندان علاقه ای به تعامل ندارد و به تقابل گرایش دارد. اما چهره هایی مانندحسن روحانی سیاست خارجی را بر اساس هزینه و فایده می نگرند.

حسن روحانی ترجمانی صحیح از دیدگاهی است که قرار بود با کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری رقم بخورد. انتخاب او می تواند به معنای ورود گرایشی میانه رو از سیاست خارجی در ساختار قدرت باشد. اگر این گرایش به هر طریقی و در هر اندازه ای ولو اندک در ساختار فعلی جای خود را باز کند تبعات مثبت ان برای منافع ملی کشورمان قابل توجه است. به خصوص اگر باور داشته باشیم منطقه خاورمیانه ابستن حوادث سخت و دردناکی است. حوادثی که شعله های سوزان آن در آینده ای نه چندان دور کشورهای منطقه را بیش از پیش در بر خواهد گرفت. تصور کنید اگر درنخستین سال های 2000 تیپ هایی مانند سید محمد خاتمی و سید حسن روحانی در کنار رهبر جمهوری اسلامی نبودند و سیاست خارجی تهاجمی فعلی حاکم بود در تقابل با نئومحافظه کاران آمریکایی که ان روزها به چندان به واقعیت های جنگ عراق و افغانستان هم اشنا نشده بودند چه بلایی بر سر منافع ملی ایران و یا شاید بهتر بگوییم بر سر تمامیت ارضی کشور می آمد.

مطالب مرتبط

آیا بمباران ایران را از دستیابی به سلاح اتمی باز داشت؟

ممکن است ایران از رویدادهای ۱۰ روز گذشته چنین نتیجه بگیرد که گزینه عاقلانه‌تر برای آینده، پیروی از مسیر کره شمالی است. کشوری که به‌جای نزدیک شدن به آستانه، آن را پشت سر گذاشت و نخستین آزمایش هسته‌ای‌اش را در سال ۲۰۰۶ و در زمانی که جورج بوش رئیس‌جمهوری آمریکا بود انجام داد

از سربازان تا کودکان و غیرنظامی ها

کاربران شبکه‌های اجتماعی از کشته شدن سه سرباز به نام‌های «امیرعلی فضلی»، ۱۹ ساله، «امیرمحمد رحمتی»، ۲۲ ساله و یک سرباز دیگر به نام «علیرضا محمودی»، اهل خمین در حمله اسراییل به ورودی زندان اوین خبر داده‌اند

«گنجشک درنده» چگونه نظام مالی ایران را مختل کرد؟

هکرها در عملیات علیه «نوبیتکس» کلیدهای کیف‌پول‌های رمزارزی این صرافی را که در اختیار افراد کلیدی در شرکت بود، به‌دست آورند. به گفته آقای راد، این کلیدها در اختیار کارکنان معتمد بوده است

مطالب پربازدید

مقاله