تحلیلی برمضمون و روند چالش هسته ای

ایران را از طریق اقتصادی به زانو در می آورند

 تمام تلاش‌ غربی ها این بوده که ایران را به نوعی به زانو در آورند تا بار دیگر معلوم شود هر ایدئولوژی به غیر از ایدئولوژی حاکم بر غرب محکوم به شکست است/الان هر چه زمان می‌گذرد ایران کوتاه‌تر می‌آید. دو سال قبل غرب حاضر بود برای معامله با ایران امتیاز های بسیاری بدهد تا به وضعیت فعلی تن دهد. الان ایران همان چیزهایی که آنها می‌خواستند (حتی بیشتر هم )می‌دهد، اما آنها قبول نمی‌کنند و شش ماه آینده وضع از این هم بدتر خواهد بود.

بر این نکته پای می‌فشرم که مسئله اتمی ایران کاملا موضوعی سیاسی است و به هیچ عنوان واقعیتی نیست که کسی نگرانی از سلاح اتمی ایران داشته باشد. استدلالش هم بسیار ساده است.در کجا ممکن است چنین سلاحی استفاده شود؟ استفاده از آن برای کشورهای اروپایی متصور نیست.ایران اسراییل را هم اصلا نمی‌تواند بزند چرا که هر موشکی که تا آنجا بخواهد برسد در هوا زده خواهد شد. حتی اگر فرض کنیم که این دیوانگی را بخواهند انجام دهند با توجه به اینکه نصف مردم اسراییل عرب هستند، دست زدن به چنین کاری برای هر نظامی، خودکشی است. تنها نکته ای که می‌شود در نهایت گفت این است که اسراییل می‌گوید اگر ایران صاحب بمب شود و آن گاه مرتکب هر خطایی شود دیگر نمی‌توان به آن حمله کرد.

اما نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت که اسلام سیاسی از ایران آغاز شده و سرآغاز تمام حرکتهای منطقه بوده است. حرکت‌هایی که اکثرشان بعدا تبدیل به ضد خود شده‌اند.افراطی‌های سلفی القاعده با الگوگیری از ایران به حرکت درآمده‌اند. بخش‌های غیرافراطی هم دیگر الگویشان ایران نیست، الگوهای دیگری دارند.

ولی در مجموع اینها به نام ایران ثبت شده و تمام تلاش‌ غربی ها این بوده که ایران را به نوعی به زانو در آورند تا بار دیگر معلوم شود هر ایدئولوژی به غیر از ایدئولوژی حاکم بر غرب محکوم به شکست است. این همان روشی است که آن ها با شوروی هم داشتند.ایران را می‌خواهند محکوم به شکست ‌کنند. این سیاستی است که تاکنون انجام شده و سی سال است که ادامه پیدا کرده است. شاید مناسب‌ترین سیاست، سیاست نمدمالی است که اوباما درپیش گرفته است.این روشی است که جمهوری اسلامی نمی‌داند در مقابلش چه عکس‌العملی داشته باشد. چون سیستمش بر این مبناست که به او فحش دهند، او هم فحش دهد. دعوا بکنند او هم دعوا بکند. اما وقتی یک نفر با سیاست و تدبیر بخواهد با جمهوری اسلامی مواجه شود، جمهوری اسلامی نمی‌داند چگونه برخورد کند.

به هر حال آنها موفق شده‌اند ایران را زیر فشار بگذارند و در حال حاضر ایران شدیدا زیر فشار اقتصادی است، از نظر بین‌المللی نیز زیر فشار است، محبوبیت خود را در بسیاری از کشورهای جهان از دست داده و حداقل حتی در کشورهایی که محبوب است مثل قبل نیست. الگوی هیچ کشوری نیست. دست زدن به ایران دیگر خیلی‌ها را تحریک و کلافه نمی‌کند. برای اینکه ایران در موقعیت بسیار ضعیفی قرار گرفته است.

بدین ترتیب غرب توانسته با محاصره اقتصادی که انجام داده فشار سنگینی بر ایران وارد آورد به طوری که حتی وقتی مقامات ایران می‌خواهند به این فشار اذعان کنند می‌گویند برای ما گران تمام شده اما ما را نمی‌شکند. بنابراین ادامه این وضع به نفع غرب و به ضرر ایران است. هر چه این وضع ادامه پیدا کند، ایران ضعیف‌تر می‌شود. مثل کسی است که دارد زیر آوار  فشرده می‌شود در حالی که این سوی ماجرا ضرری نمی‌بیند و در حال تخلیه فشار خود است و این همان بلایی است که سر جنگ پیش آمد. یعنی تا جایی پیش می‌روند که جام زهر بخورند. الان غرب به هیچ عنوان دنبال حاشیه معامله با ایران نیست. این بازی دیپلماتیک است . از سویی آن ها هیچگاه به وضوح و علنی نمی‌گویند که ما چه رفتاری می‌خواهیم بکنیم. همیشه می‌گویند ما آماده مذاکره‌ایم.  ما گفتگو می‌کنیم. اما به محض اینکه ایران سر میز می‌رود آن ها طفره می روند و این کار را نمی‌کنند. منطق این نحوه برخورد اصلا  همین است. یعنی این سوال پیش می‌آید که برای چه باید این کار را بکنند. چه نفعی از این کار عایدشان می‌شود؟

الان هر چه به ایران فشار بیاورند و به عقب نشینی وادارش کنند، این سیاست را تقویت می‌کنند که به جهان بگویند دیدید یکی دیگر هم که علیه ما برخاست، آن هم به زانو در آمد.

 الان هر چه زمان می‌گذرد ایران کوتاه‌تر می‌آید. دو سال قبل غرب حاضر بود برای معامله با ایران امتیاز های بسیاری بدهد تا به وضعیت فعلی تن دهد. الان ایران همان چیزهایی که آنها می‌خواستند (حتی بیشتر هم )می‌دهد، اما آنها قبول نمی‌کنند و شش ماه آینده وضع از این هم بدتر خواهد بود.

روحانیت ما هم نشان داده که آگاهی‌شان در سیاست بین‌المللی، بلوف زدن‌های زیادی، ژست‌گرفتن‌های بیخودی، در جایی که زورش را ندارند عمل کردن و … است.در جریان گروگان‌گیری و در جریان جنگ هم همین طور شد. می‌روند تا قرارداد الجزایر را ببندند، می‌روند تا جام زهر را بخورند، می‌روند تا به خفت تن دهند. الان هم می‌خواهند همان کار را بکنند، اما دیگر نمی‌شود!  غرب با ایران کنار نخواهد آمد تا به زانو درش بیاورد. مگر اینکه ایران در درونش قوی بشود که داستان دیگری خواهد بود. اگر جنبش سبز موفق شده بود الان ما الگوی تمام کشورهای بهار عربی بودیم. الان هم اگر مجددا تحولی در درون ایران ایجاد شود، در آن صورت باز ما  الگو خواهیم بود.دوباره تمام کشورها به ایران نگاه می‌کنند. ایران در درون خودش جان تازه‌ای می‌یابد. در بیرون هم دوباره سمبل می‌شود. آن وقت غرب هم مجبور است با آن کنار بیاید. تنها راه حل مشکل هسته ای هم همین است.اما با آقای خامنه‌ای و دیگرانی که پشت سرش هستند من بعید می‌دانم این راه حل پذیرفته شود. الان هم آقای مصباح یزدی می‌گوید که بر مبنای روایات و احادیث هر کسی که با ولی فقیه مخالفت کند، شرک به خدا ورزیده است. حالا اینکه اصلا ولی فقیه را آن موقع از کجا آورده بودند و اینکه ولی فقیه تنها مربوط به شیعه است و مال همه مسلمانان نیست، خود حکایت دیگری است .

آقای ولایتی اخیرا با کمال وقاحت می‌گوید اصلا آن دفعه هم که در مسئله اتمی ما کنار آمدیم، این مال آقای خاتمی نبود، آقای خامنه‌ای می‌خواست این کار را بکنیم. این خود نشان میدهد که این سیاست را درست تر از سیاست لجوجانه سالهای اخیر یافته اند

الان در مجموع می‌بینید که وزیر امور خارجه بریتانیا، کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، آقای جان کری وزیر خارجه آمریکا و تمام اینها در جریان آلماتی توانستند با کمال سردی بگویند که ایران یک چیز خیلی کمی می‌خواهد بدهد و چیز زیادی به دست آورد. یعنی الان ایران چیزی که چند سال قبل این همه امتیازات بابت آن می‌دادند تا از انرژی هسته‌ای کنار بکشد، الان حاضر است غنی سازی بیست درصدی را هم متوقف کند و حتی حاضر است که تولیدات خود را به خارج از ایران هم بفرستد و خلاصه تمام خواسته های آن ها را عملی کند اما غربی ها حاضر نیستند امتیاز مهمی به ایران بدهند. آن ها می گویند ما می‌گذاریم شما معامله طلا بکنید! یعنی حتی تحریم بانک را بر نمی‌دارند چه برسد به تحریم‌های دیگر یعنی تحریم هایی که در شورای امنیت  و سازمان ملل هم  تصویب نشده و هیچ پایگاهی ندارد را لغو بکنند . آن ها کاملا با تحقیر با ایران مواجه می‌شوند و ایران هم مرتب ژست می‌گیرد که اینها مجبورند به حرف ما گوش دهند! در حالی که آنها هیچ اجباری به تغییر سیاست شان ندارند برای ایران نیزهیچ راهی به جز تقویت داخلی خود با دادن آزادی و اجرای دموکراسی باقی نمانده است.

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله