اخوان‌المسلمين و آينده نظم سياسي در خاورميانه

جهان خسته از افراط‌گرايي

اخوان در شرايطي رشد مي‌كند كه ترس از اخوان هم وجود دارد اما راه‌حل ديگري وجود ندارد. اين مساله را موقعيت فضايي مرزي مي‌خوانند كه در آن فرد موقعيتي را پيدا كرده و ديگران به ناگزير به آن تن مي‌دهند.

از سال 1928 ميلادي يعني بعد از فروپاشي امپراتوري عثماني كه اخوان‌المسلمين به عنوان گروهي فراملي در اسماعيليه مصر به رهبري حسن البنا تاسيس شد، تاكنون اين گروه توانسته عرصه‌هاي گوناگون اجتماعي و فرهنگي و اينك سياسي را در نوردد و امروز اين گروه قدرتمند در مركز مهم‌ترين تحولاتي كه در خاورميانه و بلكه دنياي عرب در حال وقوع است، ايستاده است. بي شك موفقيت يا شكست اخوان المسلمين كل معادلات منطقه را متاثر خواهد ساخت. دكتر داود فيرحي دانشيار دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، در درسگفتارهايي كه به ميزباني موسسه مطالعات سياسي – اقتصادي «پرسش» برگزار شده، به بررسي تفصيلي جايگاه اخوان المسلمين در تحولات جديد خاورميانه پرداخته است.  آنچه در اين جا مي‌خوانيد، گزارش جلسه چهارم اين نشست با عنوان اخوان‌المسلمين و آينده نظم سياسي در خاورميانه است كه توسط موسسه پرسش در اختيار صفحه انديشه قرار گرفته است:

تحولات جاري در مصر نشان مي‌دهد كه دولت در اين كشور با گذشت قريب به يك سال از آغاز به‌كار، در حال بازبيني سياست خود است. امروز برخي در مصر ايده‌يي را مطرح مي‌كنند با اين مضمون كه اخوان به دليل موقعيتي كه در حال حاضر از آن برخوردار است، به زودي گرفتار سستي سياسي خواهد شد. اين طيف از مساله‌يي به نام چالش‌هاي اخوان سخن مي‌گويند. در اين ميان هستند تحليل گران و كارشناساني كه اعتقاد دارند اخوان امروز به فرصت سازي توام با احتياط براي بازسازي خود نياز دارد. از سوي ديگر هم عده‌يي از پديده‌يي با عنوان «خيانت‌هاي اخوان» سخن مي‌گويند. بنابراين سه پيش‌بيني براي آينده اخوان لحاظ شده است:

1- اخوان به زودي دچار سستي در سياست خواهد شد.

2- اخوان بر مشكلات غلبه خواهد كرد و تنها به فرصت بيشتر نياز دارد.

3- اخوان با ترويج نوعي پوپوليسم در حال استفاده تبليغاتي از قدرت و خيانت به اصول است.

 در اين ميان بيان دو نكته خبري حايز اهميت است:

1- اين روزها شاهد انتشار گزارش‌هايي از پورت‌سعيد هستيم. بحراني كه سابقه آن به هشت ماه قبل باز مي‌‌گردد و «بحران فوتبال» نام گرفته است. صدور حكم اعدام براي برخي متهمان به مسببان اين حادثه، منجر به بروز تنش در اين منطقه شده است. آنچه در قانون اساسي مصر حتي نسخه قديمي آن هم وجود دارد اين است كه زماني كه بحث خون يا حيات فرد به ميان مي‌آيد، حكم صادره نهايي براي اعدام بايد به تاييد مفتي مصر هم برسد. اين حكم به آن معناست كه حتي سكولارهاي مصري را هم چندان نمي‌توان سكولار خواند. اهميت ذكر اين نكته در ميان بحث اشاره به اين حقيقت است كه در مصر ما نمي‌توانيم انتظار استقلال قطعي دين از سياست را داشته باشيم.

2- نكته خبري دوم به تحولات هفته گذشته در ميدان تحرير بازمي‌گردد. بلافاصله پس از آغاز دور جديدي از ناآرامي‌ها، شرق‌الاوسط و الجزيره بحثي را با محوريت نسبت ارتش با بحران تازه شكل گرفته در مصر مطرح كردند. در اين ميان هم ارتش و هم دولت از ايده‌يي مبني بر بي‌طرفي ارتش در جدال ميان دولت و ملت حمايت كردند. بر اين اساس رسالت ارتش در اين درگيري‌ها هجوم نيست بلكه وظيفه آن محافظت از نهادها و موسسات حساس دولتي است. بر اين اساس ارتش نه منفعل بود و نه فعال بلكه نقشي كاملا دفاعي را بر عهده داشت.

موقعيت مرزي: در ميانه سكولاريسم و راديكاليسم

اخيرا تئوري‌هايي در سطح بين المللي در حوزه انديشه مطرح مي‌شود كه قابل تجزيه و تحليل است. يكي از اين مباحث بحث فضا است كه بعضا با بحث فضاي مجازي يكي گرفته مي‌شود اما حقيقت آن است كه با اين تعبير تفاوت ماهوي دارد. بحث ديگر هم «مكان» است. در تئوري‌هاي مبتني بر فضا اين نكته نهفته است كه شما در موقعيتي قرار بگيريد كه حتي مخالفان را وادار به پيوستن به شما كند. اينچنين فضايي را موقعيت‌هاي فضايي مي‌خوانيم. امروز در اخوان شاهد شكل‌گيري اين فضا هستيم. اخوان امروز مي‌داند كه جهان اسلام در حالي كه به تعامل نياز دارد اما با فقدان تئوري آن روبه‌رو است. به بيان ديگر نيازي وجود دارد اما تئوري مستجاب كننده آن وجود ندارد. دليل اين فقدان در اين حقيقت نهفته است كه جهان امروز خسته از افراط مذهبي و افراط ضدمذهبي است. سرانجام اين دو راديكاليسم چيزي نيست جز خستگي جامعه و پيدايش دولت‌هاي ورشكسته. در چنين شرايطي فرد به وضعيتي جديد نيازمند است اما دستان وي از تئوري خالي است. امروز اخوان خود را به تنها فضاي موجود يا دهانه تنفس در جهان اسلام تبديل كرده است. اين به آن معنا نيست كه همگان شيفته انديشه اخوان هستند بلكه تا زمان فقدان جايگزين، به اخوان به چشم خيرالموجودين نگريسته مي‌شود. به اين ترتيب اخوان در شرايطي رشد مي‌كند كه ترس از اخوان هم وجود دارد اما راه‌حل ديگري وجود ندارد. اين مساله را موقعيت فضايي مرزي مي‌خوانند كه در آن فرد موقعيتي را پيدا كرده و ديگران به ناگزير به آن تن مي‌دهند.

متفكران اخواني براي حفظ موقعيت برتر خود، جريان اعتدال اسلامي را به راه انداخته‌اند. اين جريان مذهبي است اما سلفي صرف نيست. دموكراتيك است اما سكولار نه. اخوان امروز با واژه‌يي به نام بيداري اسلامي مواجه است. اين بيداري نه پديده‌يي جديد است و نه احيا. يعني نه مرده‌يي است كه زنده شده باشد و نه نوزادي است كه تازه متولد شده باشد. آنچه براي اخوان مهم است بيداري تمدن‌ها است.

دومين نكته مورد بحث اين است كه اين بيداري صرفا مخصوص اخوان نيست. در تئوري‌ها، هنر عمده در به هم پيوستگي است. بر اين مبنا جنبش‌ها را به دو دسته مي‌توان تقسيم كرد: جنبش‌هاي خودخواه كه از ديگران بهره‌يي نمي‌برند و ضعيف‌تر و نحيف‌تر مي‌شوند. جنبش‌هاي دسته دوم هر روز انباشت جديدي را تجربه مي‌كنند. بنابراين اخوان خود را تنها ندانسته و روي كساني كه در تاريخ اين بيداري قرار گرفتند، حساب مي‌كند.

نكته ديگر اين است كه اخوان جنبش اهل ريسكي نيست. اخوان در دولت مبارك حضور داشت. محمد مرسي در آن زمان نماينده مجلس بود. جوانانش در ميدان تحرير بودند، طبقه روحانيت آن در مساجد با سلفي‌ها در حال چانه زني بود و رهبران آن با مبارك در حال رايزني و بحث بودند. اخوان هيچگاه تمام دارايي خود را در يك سبد قرار نمي‌دهد. شعار اخوان اين است كه حفظ اين گروه مهم است. اخوان به دنبال استمرار خود است چرا كه مي‌داند افراط در عمل، كوتاهي در عمر را به بار خواهد آورد. اخوان براي اين جريان اعتدال اسلامي، ادله‌هاي مذهبي را هم فراهم كرده است. به اين ترتيب مي‌توان چهار ويژگي براي اخوان در نظر گرفت:

1- تجميع سلفيه و نوگرايي: جريان‌هاي سلفي ميل به گذشته دارند اما نوگرايان تمايل به آينده. اخوان در اين ميان گذشته را در آينده تعريف مي‌كند. هنر اخوان اين است كه تاريخ گذشته را در چشم‌انداز آينده مي‌بيند. اين به آن معناست كه خلافت راشدين را هر روز از نو درك مي‌كند. اين در حالي است كه افرادي كه آينده را در گذشته مي‌بينند، براي فردا راهكارهاي مربوط به 1400 سال قبل را مطرح مي‌كنند.

2- ايجاد توازن بين ثابت و متغير: چه چيزي براي اخوان ثابت است و چه مساله‌يي براي اخوان متغير است؟ آنچه در اعتقادات ثابت است: توحيد، نبوت و معاد. اخواني‌ها اعتقاد دارند كه جزييات هيچ كدام از اين مسائل را نمي‌توان با عقل اثبات كرد. اين مسائل را ثابتات در حوزه عقايد مي‌گويند. بحث مهم ديگر، ثابت‌ها در حوزه عبادات است. در عبادات چند مساله مهم است: مانند نماز، روزه و حج. ثابت‌ها در ارزش‌هاي اخلاقي مانند بخشندگي، شجاعت، عفت و…. به اعتقاد اخوان با تغيير تاريخ اين مسائل تغيير نمي‌كند. احكام قطعي هم چهارمين مورد است مانند وفاي به عهد، رضايت در امور خانوادگي، وجوب نفقه در ازدواج و… اخوان معتقد است كه قطعي بودن احكام لزوما به معناي اجرايي بودن آن نيست. ممكن است به دليل عدم امكان اجراي يك حكم، آن امر به حالت تعليق درآيد. در تفكر اخواني متغيرات زياد است و شريعت ثابت‌ها را شمرده اما رقمي براي متغيرها اعلام نكرده است. ابتدا بايد يادآوري كنم كه در تئوري‌هاي جدي، اصول خلاصه و مفيد است. متغيرهاي اخوان در ابعاد ايمان، اجتماعي، سياسي و قانونگذاري است.

3- امتناع از جمود و سياليت: برخي از نظريه‌ها بسيار منجمد هستند و برخي ژله‌يي محض هستند اما اخوان از هر دوي اين قواعد مستثني است.

4- نگاه جامع به اسلام: به طور كلي جريان‌هاي اسلامي يا در قدرت بودند و يا محروم از قدرت. جريان‌هايي كه هرگز در چرخه قدرت نبوده‌اند آرمان‌گرا هستند و به نظر برخي تحليلگران مهارت اجرا نداشته و تنها به نصيحت بسنده مي‌كنند. جريان‌هايي مانند سلفي‌ها از اين دست هستند. اما جريان دوم، جريان‌هاي اخواني هستند كه در دولت بوده‌اند اما تجربه دولت را چندان در چنته ندارند. از اين منظر اخوان در چند حوزه با مشكل روبه‌رو است. يكي از اين حوزه‌ها مناظرات نظري است كه اگر متوقف نشود، دولت اخوان متوقف خواهد شد:

1- نزاع بين علم و دين: در مصر مانند تمام كشورهاي اسلامي ما شاهد جدالي ميان دين و علم هستيم. در شكل‌گيري تضاد بين علم و دين، سلفي‌ها با علوم مهندسي مشكل ندارند بلكه با علوم انساني در جدال هستند. اما اخوان معتقد است كه پاشنه آشيل موفقيت جهان اسلام، علوم انساني است نه علوم مهندسي. چرا كه علوم مهندسي قابل تقليد است. مثلا بنز را مي‌توان مونتاژ كرد اما حكومت را خير.

2- اشتراك بين اصالت و معاصرت: جهان اسلام سه جور انسان دارد: انساني كه به دنبال اصالت خود است، انسان مدرن و سوم انساني كه مابين دو مورد اول يعني سنت و مدرنيته است: مسلمان مدرن يا مدرن مسلمان. مشكل اخوان همين مساله است. براي اخوان اين دو مورد غيرمتعارض هستند اما در بيرون اين دو مساله متعارض هستند. برخي اتهام‌هاي وارده به اخوان اين است كه اخوان در حال پذيرش رابطه با غرب است و اين در حالي است كه سلفي هاغرب را كفر مي‌دانند. اخوان اعتقاد دارد كه اصالت و معاصرت قابل جمع هستند مگر آنكه اصالت را به معناي سلفيه بگيريم يا اصالت را به معناي مدرنيته بگيريم. در اين‌صورت يكي از اين دو اصيل است. اين در حالي است كه اخوان هرگز چنين رويكردي را قبول ندارد. اخواني‌ها معتقد هستند كه مشكل امروز اين است كه جامعه دوگانه شده و نه سنتي‌ها مي‌توانند به تنهايي كشور را اداره كنند و نه طرفداران مدرنيته، يكه و تنها قادر به چنين حركتي هستند. در اين ميان آيا مي‌توان روي عده‌يي به دنبال پل ساز سرمايه‌گذاري كرد؟ افرادي كه ديدگاه‌هاي سنتي را به مدرن و برعكس ترجمه كنند. در جهان امروز مساله‌يي به نام دموكراسي وجود دارد؟ آيا مي‌توان دموكراسي را به نوعي به شورا ترجمه كرد كه سنتي‌ها هم آن را درك كنند؟ و آيا مي‌توان شورا را به شكلي به دموكراسي ترجمه كرد كه مدرن‌ها نيز معناي آن را دريابند؟ تا زماني كه اين اتفاق رخ ندهد منازعه همچنان در مصر ادامه خواهد يافت و فضايي براي مذاكره هم وجود نخواهد داشت. از نظر اخوان بايد كليدي كه رابطه ميان سنت و مدرنيته باشد، هنوز يافت نشده است. اگر زبان سنت و تجدد باز شود هر دو به گفت‌وگو روي خواهند آورد. در تئوري‌هاي هگل تاكيد شده كه شما سنت را درك نخواهيد كرد مگر آنكه از آن خارج شويد و درباره تجدد نيز همين الگو مصداق دارد. اين در حالي است كه در تفكر اخواني، شما سنت را درك نخواهيد كرد مگر آنكه با سنت وارد گفت‌وگو شويد و با تجدد خو نخواهيد گرفت مگر آنكه با آن وارد گفت‌وگو شويد. اين بحث يكي از مسووليت‌هاي زيستن در مرز اخوان است. اخوان در جامعه اسلامي قبلا در حاشيه بود. حاشيه‌يي كه سكولارها آنها را نوگرايان مسلمان مي‌خواندند. سلفي‌ها نيز آنها را مسلمانان نوگرا مي‌خواندند. بنابراين اخوان در آن زمان موجوداتي قابل تحمل در حاشيه بودند. اين موقعيت حاشيه‌يي اكنون به موقعيتي مركزي تبديل شده و اخوان به زبان گوياي سكولارها در دموكراسي و زبان گوياي اسلامگرايان در تفسيرهاي مذهبي از دموكراسي بدل شده است. اينجاست كه جمله محمد مرسي معنا پيدا مي‌كند: به هيچ كدام از اين دو گروه ظلمي نخواهد شد.

3- اشتراك بين عرب‌گرايي و اسلام: بحث ديگري كه در اخوان مطرح است پان عربيست و اسلامگرايي. جنبش‌هاي سكولار در جهان اسلام بيشتر زباني هستند يعني عربي‌گرايي و ناسيوناليسم براي آنها مهم است. اسلامگرايان عرب‌گرايي و ناسيوناليسم را پرت مي‌كنند. يعني به دولت‌هاي ملي و اتحاديه‌هاي منطقه‌يي توجهي ندارند. عرب‌گرايان هم مذهب را نقد مي‌كنند. شاهد بوديم كه در مصر سمينار الاهواز شكل گرفت كه در آن خواهان جدايي اهواز از ايران بودند. سوال اين است كه آيا اخوان مي‌تواند به اين موج عرب‌گرايي پشت كند؟

4- خشونت‌هاي جهادي: يكي از مشكلات اجرايي اخوان در كشورهايي كه انقلاب در آن شكل گرفته است، همين خشونت‌هاي جهادي است. خشونت‌هايي كه تنها آتش زير خاكستر نيستند بلكه عملا وجود دارند. عبور به دموكراسي مستلزم عبور از منازعه به گفت‌وگو است و اين در حالي است كه اين گروه‌ها مجال چنين عبوري را نمي‌دهند. اخوان در برابر اين خشونت‌ها چه راهكاري دارد؟ مشكل ديگر، جوانان انقلابي هستند. در كشورهاي اخواني مشكلي وجود دارد و آن اين است كه دولت‌هاي پيشين از هم پاشيده اما دولت‌هاي جديد شكل نگرفته و افرادي هم كه در خيابان در حال اعتراض هستند الزاما اهل دانش نيستند و جوانان آشوبگر هم به فعاليت‌هاي خود ادامه مي‌دهند. اخوان نه قادر به جا دادن به اين جوانان در داخل يك حزب است و نه مي‌تواند با آنها مقابله كند. ما در جوامع اخواني شاهد شكل‌گيري نوعي آنارشيسم هستيم كه مسبب آنها جوانان آشوبگر هستند. مشكل ديگر قواي وطني يا ملي‌گرايان هستند. انقلاب‌ها در شرايطي شكل گرفتند كه هنوز درباره نظم جديد، اجماعي وجود ندارد. سازمان‌هاي امنيتي، ارتش و نظام قضايي در كشورهايي كه انقلاب را تجربه كردند، وجود دارند اما تمامي آنها به تابعيت از حاكميت انس گرفته بودند پس مغزهاي متفكر و سازمان‌دهنده‌يي كه بتواند به نيروهاي امنيتي در تكيه به منافع ملي كمك كند، شكل نگرفته است. اين برخلاف سازمان‌هاي امنيتي بزرگ مانند سيا است كه درون خود سرمايه‌هاي امنيتي دارند. هنوز هم در كشوري مانند مصر نهادهاي امنيتي، ارتش و سيستم قضايي مايل به فرمانبرداري از رييس‌جمهور هستند.

5- مشكل اجتماعي- اقتصادي: اين انقلاب‌ها در كشورهايي رخ داده كه ميزان فقر آن بالاست. به عنوان نمونه اگر به مصر نگاه كنيد، 8 تا 14 ميليون فقير و 8 ميليون مقبره نشين دارد. در اين كشورها بيكاري موج مي‌زند و حتي پس از انقلاب برخي مجاري اقتصادي مانند توريسم هم حذف شده است. در زمان حسني مبارك محافظت از توريست‌ها مانند محافظت نيروهاي امنيتي از چاه‌هاي نفت بود. تاكنون يك چهارم وعده‌هاي اقتصادي كه ديگر كشورها دادند هم تحقق پيدا نكرده است. بنابراين مشكل به وجود آمده اين است كه اخوان چگونه مي‌تواند همزمان هم به مسائل اجتماعي و اقتصادي پرداخته و هم به توسعه سياسي بينديشد؟ اگر اولويت را به توسعه سياسي ببخشد، جنبش‌هاي خياباني ناراضي از بيكاري و اوضاع اقتصادي گسترده‌تر خواهد شد.

6- انقلاب توقعات: طرح چند توقع جمع ناپذير توسط جوانان مصري: آزادي، اشتغال، رفاه و… دولت در اين فضا قادر به قانع كردن جوانان نيست. در ادبيات انقلاب اين مساله را افزايش انتظارها مي‌خوانند. افزايش انتظارها در حوزه‌هاي سنتي معناي ديگري مي‌دهد به اين معنا كه فرد مثلا در حوزه اقتصاد دچار افزايش انتظار مي‌شود. در اين خصوص دولت توان قانع كردن جوانان و معترضان را ندارد. بر همين اساس بود كه تحليل گراني مانند ابوالفتوح اعتقاد داشتند كه شايد در انتخابات آتي مجلس ملي، اخواني‌ها موفق به كسب حتي يك سوم آرا هم نشوند. بنابراين اين ايده مطرح شده است كه شايد اخوان به زودي به بن‌بست خورده و قفل كند.

7- فقدان مكانيزم تعويضي: در مصر دولت اقتدارگرا طراحي شده است. قانون اساسي مصر و ساير كشورها پس از انقلاب حذف نشده است بلكه اخوان مبتني بر قانون اساسي قديمي است. قانون اساسي پيشين مصر هم بر مبناي اصول اقتدارگرايي بوده است. دولت در نهايت به دليل فقدان مكانيزم تعويضي به قانون اساسي قديمي مراجعه مي‌كند و در نتيجه مخالفان مرسي او را مبارك ديگري مي‌خوانند.

چالش‌هاي احتمالي منطقه به نام «توسعه مذهبي»

مسائل ذكر شده را چالش‌هاي پيش روي اخوان پس از انقلاب مي‌دانند. اما دو ايراد هم بر اخوان به شكل ذاتي وارد است كه چالش‌هاي ساختاري و ذهني خوانده مي‌شوند: بسياري حاكمان جديد را دين شناس مي‌دانند و نه دولتمرد. گفته مي‌شود كه اين رهبران با دانش‌هاي انساني جديد چندان مانوس نيستند. در سخن مهارت داشته اما در اجرا ناتوان هستند. بر همين اساس در تحريك جماعت هم قوي اما در مديريت بعدي آنها به ضعف مي‌رسند. بر اين اساس اخوان همزمان كه بايد به تكنولوژي خدمت فكر كند بايد دست از موعظه كردن هم بردارد. اخوان امروز بايد در اولويت‌هاي خود تغييراتي را ايجاد كند.

خلاصه كلام اين است كه اخوان در حوزه تربيت قوي‌تر برخورد كرده تا در حوزه اجرايي. يكي از ايرادهاي وارد بر اخوان امروز اين است كه در قانونگذاري توانمند نيست و مصداق آن را هم پيش‌نويس قانون اساسي مي‌دانند كه توسط اخوان پس از سقوط مبارك تدوين شد. اخوان در منطقه هم با سه مشكل روبه‌رو است و يا به بيان ديگر سياست خارجي سه ضلعي زير اين روزها دست اخوان را به‌شدت بسته است:

1- مساله‌يي به نام اسراييل: اخوان درباره اسراييل دچار دوگانگي است. اين جماعت به شكل بنيادين با اسراييل در تضاد كامل هستند. نمي‌توان گفت كه فردي اخواني است و همزمان از موجوديت اسراييل هم حمايت مي‌كند. از سوي ديگر اخوان به تعهدات بين‌المللي و الگوي دولت و ملت هم پايبند است. تنها كاري كه از اخوان در اين خصوص برمي‌آيد تقويت نيروهاي داخلي فلسطيني است. تلاش براي ايجاد اتحاد ميان فتح و حماس هم يكي از هنرهاي اخوان است. در اين نسخه اخوان مستقيما موضع‌گيري قاطع در برابر سياست‌هاي اسراييل ندارد كه اين محافظه‌كاري نيز در زمره انتقادهاي وارد بر دولت اخواني در جريان اعتراض‌هاي اخير است.

2- دغدغه‌يي به نام قدرت‌هاي بزرگ: اخوان جنبشي اسلامي است بنابراين ميلي به حضور در يكي از دو بلوك ندارد. سوال اين است كه اخوان در منطقه هژمون خاورميانه چه خواهد كرد؟ هژمون در خاورميانه به اين معناست كه اين منطقه منظور نظر قدرت‌هاي جهاني است و نوعي قلب زمين تلقي مي‌شود. آيا اخوان وادار به حل شدن در بلوك غرب خواهد شد؟ اين بحث به استراتژي مذهبي اخوان بازمي گردد.

3- بحث منطقه گرايي: چگونگي تعامل با كشورهاي بزرگ منطقه‌يي مانند ايران و تركيه.

* استاد علوم سياسي دانشگاه تهران

منبع: اعتماد

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله