آمریکا هیچ دلیل منطقی برای توافق برد-برد با ایران نمی بیند/ پرونده هسته ای ایران در شرایط پیچیده تری نیست به قبل قرار گرفته و متاسفانه گذشت زمان می تواند امید برای دستیبابی به راه حلی بینابین را کمتر از گذشته کند.
رهبر جمهوری اسلامی در پرونده هسته ای انقلابی به نظر نمی رسد. بر عکس آقای خامنه ای در این پرونده شدیدا محافظه کار است و تا حد امکان از دستیابی به توافق با آمریکا هم گریزان است. باید معیار انقلابی بودن در این پرونده های حساس را بازتعریف کرد. به نظر می رسد توانایی غلبه بر پیش فرض های پیشین و در نظر گرفتن معادلات جدید به وجود آمده در پرونده هسته ای ایران و آمادگی برای تن دادن به نوآوری های تازه عیار یک انقلابی را مشخص می کند. وضعیت به وجود آمده ناشی از تحریم های سخت غرب علیه ایران، بحران ارز، گرانی و تورم همراه با بحران مدیریت در جمهوری اسلامی توافق با غرب و پایان دادن به پرونده پر پیچ و خم هسته ای را ضروری می کند. اما پرسش اینجاست آیا واقعا رهبر جمهوری اسلامی تمایلی به توافق ندارد؟ آیا آمریکایی ها واقعا خواهان مذاکره هستند؟ نقش اسرائیل در روند مذاکرات چه خواهد بود؟ پاسخ به این پرسش ها بر اساس فرضیه های موجود ناشی از مواضع اخیر طرفین درگیر و سیر گذشته پرونده هسته ای ایران می تواند چشم اندازی از شش ماه آینده این پرونده در اختیار ما قرار دهد.
همه دلایل به بیت رهبری ختم نمی شود
به نظر نمی رسد همه دلایل به بیت رهبری ختم شود. رهبر جمهوری اسلامی هفته پیش قاطعانه به اظهارات جو بایدن مبنی بر ضرورت مذاکره مستقیم با ایران پاسخ داد. او شاید بی دلیل اینچنین موضع سختی را اتخاذ نکند. چه بسا خواسته های طرف آمریکایی از ایران آنچنان سنگین باشد که او را وادار به اتخاذ چنین موضع سختی کند. واقعیت این است که پرونده هسته ای ایران در وضعیتی پیچیده قرار گرفته است.گذشت زمان هم بر پیچیدگی این پرونده می افزاید. از زمان شکست مذاکرات ژنو در سال 1388 و عدم علاقه بیت رهبری به تبادل سوخت ایران و غرب به رغم خواست دولتی ها برای انجام این توافق، این پیچیدگی دو چندان نیز شده است. از مذاکرات ناکام ژنو و بیانیه تهران که اصل ابتکار از برزیل و ترکیه بود بگذریم باید اذعان کرد در طول چهار سال گذشته در مذاکرات ایران و گروه 5+1 نه تنها پیشرفتی حاصل نشده است بلکه مواضع طرفین سخت تر هم شده است. نه مذاکرات مسکو ، نه مذاکرات بغداد نه نشست های کارشناسی در ترکیه و نه مذاکرات ایران و آژانس هیچ کدام تا کنون نتایج ملموسی در پی نداشته اند. اما از آن طرف تحریم های غرب ماه به ماه افزایش یافته و ابعاد جدیدی به خود گرفته است. در آخرین مورد نیز که از روز چهار شنبه هفته گذشته آغاز شده است ایران مجبور شده به دلیل انسداد دارایی هایش در کشورهای طرف معامله به جای پول کالا وارد کند.تحریمی که چینی ها و هندی ها را بیشتر از پیش خوشحال می کند چرا که آنان بدون واسطه می توانند کالاهای خود را با کیفیت و بی کیفیت به ایرانی ها غالب کنند.
از طرفی ایران نیز بر سرعت نصب سانتریفیوژها در نطنز افزوده است. موضوعی که باعث شد تا نه تنها اسرائیل که کشورهای غربی از جمله امریکا،اروپا و حتی روسیه نیز نسبت به این اقدام ایران هشدار دهند و آن را تحریک آمیز توصیف کنند. در دوگانه تشدید تحریم- نصب سانتریفیوژ آتچه سخت تر از گذشته می شود همان دستیابی به راه حل بینابینی است که علاوه بر غرب جمهوری اسلامی را نیز امیدوار کند.
اما اینکه چرا پرونده هسته ای ایران پیچیده تر از قبل می شود و آنچنانکه هنری کیسینجر گفته است به نقطه بحرانی و پایانی خود نزدیک می شود معلول عوامل زیر است:
آمریکا هزینه توافق با ایران را نمی پذیرد
نخست اینکه آمریکا هیچ دلیل منطقی و عقلانی برای دستیابی به توافق برد-برد با ایران نمی بیند. در هر صورت سیاست ایران در منطقه بر اساس تقابل با آمریکا شکل گرفته و طرفین درصدد گسترش نفوذ خود در منطقه پر از بحران خاورمیانه هستند. اصرار ایران بر حفظ سوریه اسد و هزینه گزافی که در این مسیر خرج می کند در همین راستا صورت می گیرد. دادن امتیاز از سوی آمریکا به ایران به معنای به رسمیت شناختن تهران به عنوان یک قدرت رقیب منطقه ای است، رقیبی که توانایی دارد در برابر سخت ترین فشارهای های غرب بایستد. بازی برد -برد وجهه جدیدی به جمهوری اسلامی خواهد بخشید و به اعتبار مقامات تهران در خاورمیانه خواهد افزود. البته در رویکرد شخص اوباما در سال های نخست ریاست جمهوری دوره اولش گرایشی برای مهار ایران هسته ای و دادن امتیازهای جزئی وجود داشت اما این گرایش در برابر رویکردی که معتقد هستند ایران هسته ای ولی کنترل شده می تواند برای امنیت آمریکا و اسرائیل خطرآفرین باشد و موجی از رقابت تسلیحاتی در خاورمیانه را راه بیندازد چندان قوی به نظر نمی رسد به خصوص اینکه در اسرائیل سیاست مهار ایران هسته ای طرفداری ندارد و اختلاف نظر میان گروهها ی اسرائیلی بر سر حمله به تاسیسات اتمی ایران یا انتخاب تحریم های فلج کننده است. یعنی اختلاف نه بر سر اینکه ایران هسته ای بهتر است به رسمیت شناخته شود بلکه بر سر نوع برخورد با ایران است. به همین خاطر حتی شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل که از مخالفان جدی حمله اسرائیل به تاسیساست اتمی ایران محسوب می شود در مورد برخورد سخت اوباما اطمینان خاطر می هد و حتی معتقد است که رئیس جمهور آمریکا پس از طی مراحل دیپلماتیک از گزینه نظامی علیه ایران استفاده خواهد کرد.
تقابل با آمریکا و هراس از سازش
دوم اینکه در جمهوری اسلامی همچنان سیاست محافظه کارنه برای دستیابی به سازش حاکم است و سخنان احمدی نژاد مبنی بر آمادگی برای مذاکره با آمریکاعتبار فراوانی ندارد زیرا مقامات آمریکا بعد از مذاکرات ژنو به درستی متوجه شدند طرف مقابل آنها نه دولت که بیت رهبری است. به همین دلیل جو بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا تاکید کرده که در صورتی که رهبر معظم برای گفت و گوها جدی باشد آمریکا هم حاضر به گفت و گوی مستقیم است. اما بیت رهبری هم برای سخت گیری در مورد سازش استدلال خاص خود را دارد. آقای خامنه ای و مشاورانش معتقد هستند که در وهله اول آمریکایی ها حاضر به دادن امتیازهای قابل توجه و تن دادن به بازی برد-برد نیستند و حتی شنیده شده است سطح توقعات آمریکایی ها در دیدار با علی اکبر ولایتی آنچنان بالا بوده که مشاور امور بین الملل رهبری از این سطح توقعات شوکه شده است. در نتیجه آقای خامنه ای هم مجبور است در افکار عمومی و ملا عام مذاکره مستقیم را رد کند زیرا این مذاکرات می تواند به خوردن جام زهر از سوی وی و بر اساس معادل برد-باخت به نفع آمریکا تمام شود.
از طرف دیگر سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر اساس تقابل با آمریکا شکل گرفته و این تقابل به ابزاری مشروعیت بخش به خصوص برای جذب گروه های اسلامگرا در منطقه تبدیل شده است. در نتیجه سازش با آمریکا و عادی شدن روابط نیازمند جایگزین کردن راهبردی جدید در سیاست خارجی است. که این تغییر از لحاظ داخلی چندان نمی تواند به نفع اصول گرایان تمام شود. این نکته را به درستی حسین شریعتمداری در سرمقاله این هفته خود در مورد مذاکره با آمریکا و هشدار وی خاطرنشان شده بود. وی اعتقاد دارد در صورت برقراری رابطه با آمریکا بسیاری از معادلات داخلی هم دگرگون می شود به همین خاطر محافظه کاران حاکم در ایران که حول محور بیت و سپاه جمع شده اند تا حد امکان از هر گونه رابطه با آمریکا اجتناب می کنند. به خصوص اینکه از دل این سازش هم قرار نباشد امتیاز قابل توجهی به دست بیاید.
همچنین یکی از دلایل عدم میل مقامات جمهوری اسلامی برای سازش در پرونده هسته ای می تواند بر مبنای تحلیل مشکلات داخلی کشورهای غربی و عدم توان برای ورود به جنگ جدید باشد. بر اساس این تحلیل مقامات جمهوری اسلامی به این بازی تا تن دادن غرب به معادله برد-برد ادامه خواهند داد تا نه تنها جایگاه منطقه ای خود را ارتقا دهند بلکه در سایر موارد نیز از موضع بالا با غربی ها مذاکره کنند.
نتانیاهو و دور تند پرونده هسته ای ایران
اما عامل سوم هم می تواند نقش اسرائیل باشد. واقعیت این است زمانی که نتانیاهو دومین دوره نخست وزیری اش را آغاز کرد در سیاست خارجی اسرائیل در قبال پرونده هسته ای ایران تحرکی جدی به وجود آورد. فارغ از ارزش گذاری در مورد این تحرک باید اذعان کرد که نقش دولت افراطی نتانیاهو در ایجاد بستر مناسب برای قرار دادن پرونده هسته ای ایران در دور تند برجسته بود. هر چند نتانیاهو سرانجام نتوانست اوباما را وادار به اتخاذ گزینه نظامی علیه تاسیسات اتمی ایران قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده بکند اما به هر صورت با فشارهای خود و جمهوریخوهان امریکایی توانست اوباما را به اتخاذ تحریم های سخت که در مسیر فلج کنندگی گام بر می دارند وادار کند. اوباما با تحریم بانک مرکزی و ممنوعیت خرید نفت ایران مخالف بود اما تحت فشارها ی سیاسی داخلی و لابی اسرائیل با تبصره هایی مجبور شد به این اقدام تن دهد و می توان گفت نتانیاهو در آماده سازی ریل قطار سریع السیر تحریم ایران نقش مهمی داشت. نتانیاهو با اتکا به گفتمان امنیتی دولتش باز هم تلاش خواهد کرد از توافق ایران و امریکا به هر نحوی مخالفت کند. توافق میان تهران و واشنگتن خبر خوبی برای افراطیون اسرائیل نیست. زیرا پرونده هسته ای ایران یکی از عناصر اصلی سیاست امنیتی دولت نتانیاهو است.
نتانیاهو نخست وزیر قدرتمند برای جامعه ای ترسو است زیرا او درطول دوران های نخست وزیر ی اش نشان داده همیشه تمایل دارد وضعیت اسرائیل را در فضای ترس و عدم اطمینان نسبت به آینده قرار دهد تا از این طریق گفتمان امنیتی خود را پیش ببرد. نخست وزیر اسرائیل در صورتی که بتواند کابینه ائتلافی خود را تشکیل دهد حملات لفظی جدید خود را علیه برنامه هسته ای ایران با شدت بیشتری آغاز خواهد کرد و رویکردهای تند و افراطی او با توجه به نزدیک شدن به زمان خط قرمز تعیین شده برای ایران افزایش خواهد یافت. در نتیجه فشار اسرائیل برای باراک اوباما برای برخورد قاطعانه با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی افزایش خواهد یافت.
++++
با این اوصاف می توان گفت پرونده هسته ای ایران در شرایط پیچیده تری نیست به قبل قرار گرفته و متاسفانه گذشت زمان می تواند امید برای دستیبابی به راه حلی بینابین را کمتر از گذشته کند.
می توان پیش بینی کرد تا شش ماه آینده تحریم های آمریکا علیه ایران افزایش یابد و به مراحل سخت تر خود برسد و درخواست های آمریکا برای انجام مذاکره با ایران افزایش یابد. از سویی ایرن تلاش خواهد کرد با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و کاهش اختلافات داخلی از طریق انتخاب رئیس جمهوری آرام و سر به راه اقتصاد مقاومتی و مقابله با تحریم های شدید غرب را در دستور کار خود قرار دهد. به نظر می رسد علی اکبر ولایتی می تواند واجد ویژگی های این رئیس جمهور باشد.جمهوری اسلامی تلاش می کند همزمان با اتخاذ راهکارهایی بازی را آرام و گاهی تند کند. به همین دلیل است جمهوری اسلامی زمانی نصب گسترده سانتریفیوژهایی جدید را در دستور کار خود قرار می دهد و از طرفی دیگر اعلام می کند بخشی از اورانیوم غنی شده را به سوخت تبدیل کرده تا اینگونه به جهان نشان دهد که قصد ایران تولید بمب اتمی نیست و با خط قرمز اسرائیل یعنی اورانیوم لازم برای ساخت بمب اتم فاصه بگیرد. این بازی طرف مقابل را در وضعیت خوف و رجا قرار می دهد و می تواند به پیشبرد بازی با زمان و ایجاد اختلاف در صف مذاکره کنندگان کمک کند.
از سوی دیگر میدان مانور نتانیاهو به میزان ثبات دولتش بستگی دارد. اودر شش ماه آینده در صورتی که نخست وزیر اسرائیل شود حملات خود علیه ایران را بیشتر خواهد کرد و زمینه را برای تحریم های سخت تر فراهم خواهد کرد. او با نزدیک شدن به زمان خط قرمز تعیین شده بیشتر از گذشته دولت اوباما را برای اتخاذ گزینه نظامی تحت فشار قرار خواهد داد اما به نظر می رسد دولت اوباما در این بازه زمانی شش ماهه علاقه ای به اتخاذ گزینه نظامی ندارد و بر تشدید فشارهای اقتصادی بر جمهوری اسلامی تکیه خواهد کرد.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.