سخنی در مورد مذاکره با آمریکا با توجه به نامه سرگشاده ۶ شخصیت نامدار سیاست ایران
غرب باید ایدئولوژی ای را که در ایران شروع شده شکست دهد- یعنی اسلام سیاسی رزمنده مدعی غرب و بر انگیزاننده توده ها،نه هر اسلامی- و بار دیگر نشان دهد که جهان یک راه بیشتر در پیش روی ندارد، و آن پیروی از ایدئولوژی دست آورد غرب است
در مورد مذاکره با غرب به سرکردگی آمریکا این روزها بسیار بحث میشود به ویژه پس از نامه سرگشاده ۶ تن از نام آوران و مبارزان خوش نام و شجاع به آقای خامنه ای در این رابطه. جان کلام عموم این مباحث نقد سیاست های غلط جمهوری اسلامی است و این که فرصت سوزی میکند، غرب ستیز است ، راه مذاکره با غرب را می بندد چون غرب ستیز است .حتی آقای سعید شروینی هم با آنکه همه جا از نیت سوء اسرائیل میگوید باز مشکل اصلی ایران را اسرائیل ستیزی آن میداند. به طور کلی اکثرا بر آنند اگر این نظام بچه عاقلی باشد و به این و آن ور نرود ومنافع ملی را فدای ستیز گری های فوق نکند میتواند آسوده شود چون به قول آقای بهروز بیات مگر”غرب از ایران چه میخواهد” خوب اگر قطعنا مه های سازمان ملل را به پذیردو همه در و پیکرش را برای آژانس باز کند دعوای با اروپا و آمریکا حل می شود.هرچند همه خوب میدانیم که صدام گذاشت حتی توی اطاق خوابش بروند ومعمر قذافی همکاری ای نبود که نکرد ولی فایده نداشت. و یا گفته میشود چرا ایران در عراق و افعانستان و یمن و لبنان موش می دواند و مثل بچه عاقل دولت های متمدن غربی را رها نمی کند تا امنیت منطقه و رفاه آن را تامین کنند. حال این که چطور اینان از هزاران مایل دور تر دخالت میکنند و ایران در همسایگیش نباید مراقب منافع خودش باشد مهم نیست .و یا اینکه اسراییل در کردستان عراق چه توطئه ها که نمیکند و جنگ عراقی و کرد را دامن میزند مهم نیست هرچه باشد او تنها دولت دموکرات منطقه است و خار چشم همه دیکتاتورهای منطقه .کوتاه کلام آنکه اگر ایران سر عقل بیاید و شر نکند جهان (بخوانید غرب )متمدن که مرض ندارد با آن در بیفتد.
نگاهی دیگر
اما اجازه بدهید آن را از دیدگاه حاکمان ایران و بیشتر نیرو های اپوزیسیون درون ایرا ن که من میشناسم، از مذهبی تا ملی عرفی تا چپ نگاه کنم ،که البته خودم هم تقریبا چنین می اندیشم. “غرب بر خلاف بیان های دیپلماتیک و ریاکارانه اش به هیچ عنوان حاضر به مذاکره منصفانه با ایران نیست “همان گونه که پاره ای از همین نیروها و افراد از جمله صاحبان امضای این نامه هم گفته اندآمریکا و اروپا بر خلاف ادعایشان به دنبال یک مذاکره منصفانه و صادقانه با ایران نیستند و شبیه همین ادعا را در میز گردی در نشریه چشم اندازایران شماره ۷۵ با شرکت آقایان لطف اله میثمی،محمد حسن رفیعی،رضا مطهری و عطاران شاهدیم اما چرا؟
غرب برای خود یک ایدئولوژی دارد – هر چند برای گریز از عواقب این ادعا و همردیف کشورها کمونیستی واسلامی نشدن آن را لای زرورق می پیچد و میگوید نظام ارزشی دارد نه ایدئولوژی. بهر حال مثل هر نظامی از این نوع ، به دنبال اشاعه ارزش های خود در جهان است ،و این اشاعه را هم به دو دلیل می خواهد: یکی باور دارد که این ارزشها بهترین ها هستند و نجات دهنده جهان . دو دیگر، اشاعه این ارزش ها برهژمونی غرب می افزاید و هژمونی قدرت می آورد و بدنبالش ثروت ومنابع اقتصادی.
درست است همان گونه که آقای علی شاکری و تنی چند می نویسند غرب – به ویژه دولت اوباما- نه مدافع دموکراسی است نه مخالف آن. هم عربستان و قطر و یمن و بحرین را حمایت میکند ،هم با ترکیه خوب است واز بهار عربی با همه نیرو حمایت میکند.اما به نظر من آنچه که بسیاری از این صاحب نظران از آن غافلند و لذا متوجه سیاست های جمهوری اسلامی نمی شوند اینست که ایران بیش از سی سال پیش نظامی را پایه گذاشت و مدعی شد ” که فلک را سقف می شکافد و طرحی نو برمی اندازد”. وخیلی ها در دنیا ی اسلام و کشورهای غیر مسلمان جها ن سومی در سراسر جهان این ادعا را خریدند. واین چیزی است که غرب به هیچ قیمتی تحمل نمی توانست بکند. همانگونه که شوروی را تحمل نکرد، و تا آن را نابود نکرد از پای ننشست .چین از این بابت مورد نزاع نیست زیرا از محتوا ی عقید تیش خالی شده، و مثل قلعه حیوانات جورج اورول دیکر کسی فرق خوک ها و انسانهای صاحب قبلی مزرعه را نمی فهمد. چین حال یک رقیب است نه یک حریف مدعی.
بی جهت نیست در هر فرصتی مقامات آمریکا می گویند خطر اصلی برای جهان غرب ایران است (توجه شود یک کشور جهان سومی خطر بزرگ برای جهان است) و حتی آمریکا برای دفاع از اروپا در برابر دولت توانمند و خطرناک ایران ، در اروپا پایگاه می سازد تا بیچاره کشورهای اروپایی مورد حمله این حگومت خونخوا قرار نگیرند و دود مانشان بر باد نرود
بدین سان غرب باید ایدئولوژی ای را که در ایران شروع شده شکست دهد- یعنی اسلام سیاسی رزمنده مدعی غرب و بر انگیزاننده توده ها،نه هر اسلامی- و بار دیگر نشان دهد که جهان یک راه بیشتر در پیش روی ندارد، و آن پیروی از ایدئولوژی دست آورد غرب است( این که این ایدلوژی بهتر است یا اسلام سیاسی مدعی حکومت ایران ، در این جااصلا مورد بحث نیست .بلکه صحبت بر سر آ ن است که غرب با همه نیرو سر این مار راباید بکوبد و ایدئولوژی رقیبش را نابود کند. مابقی مانورهای سیاسی و تاکتیک است ) و در این مورد هم غرب به سرکردگی آمریکا، مثل تمام حکومت ها مدعی نظام ارزشی ، از اسلام ومسیحیت و مارکسیست وووو، عمل می کند.همه اینان طرف مقابل خود را شیطان میکنند و خود را تلویحا فرشته و انگ ها متفاوتند :مدرن / سنتی ، مسلمان/کافر، مسیحی / کافر، خلقی / استثمارگر ووو. و این را حکومت ایران که خود ایدئولوژیک است به خوبی میداند .آقای خامنه ای بارها گفته هر قدمی که عقب بنشینیم آنان یک قدم جلوتر می آیند. حقیقت آنست که کسی از تفنگ حسن موسای ایران نمی ترسد .و هر آگاهی می داند این یک بازی سیاسی است ، برای ایجاد وحشت در مردم و همراه کردن با حکومت. کار این مسخره بازی به آن جا میرسد که حتی پرزیدنت بیل کلینتون چند ماه قبل در مصاحبه با سی اند ان بگوید اگر ایران دسترسی به سلاح آدمی پیدا کند، می تواند یک بمب به اندازه توب گلف درست کند و به یک تروریست اسلامی بدهد تا در جیبش بگذارد و به نیویورک بیاورد و منفجر کند تا همه شهر نیویورک یک باره نابود شود. پیش از حمله به عراق هم آمریکاهمه جا می گفت عراق دارای چهارمین ارتش دنیا است ،که میدانیم سخنی واقعا فریب کارانه بود
نتیجه بحث
۱-کشورهای غربی ، به ویژه آمریکا ، به دنبال سرکوب ایدئولوژی ای هستند که ریشه اش در ایران است . وهمه این ادعاهای خطر اتمی، اسرائیل ستیزی و آمریکا ستیزی و عدم رعایت حقوق بشر بهانه های دیپلماتیکی هستند برای جلب حمایت مردمانشان و پوشاندن نیت اصلی خودشان
۲-حاکمان ایران هم این را میدانند . تجربه زمان آقای خاتمی و بارهاکوتاه آمدنشان برای حکومت ایران دست آوردی نداشت . اگر روزگاری آقای خامنه ای موضوع رابطه با امریکا را برای مصارف داخلی به کار میگرفته ، الان برایش کاملا روشن است که هدف غرب نفی آن نظام ایدئولوژیکی ای است که او بر آن تکیه زده است. لذا بارها میگوید این دوستان غافلی که از مذاکره ما با غرب میگویند نمی فهمند من اگر اینجا کوتاه بیایم آنها یک چیز دیگر را بهانه می کنند.
۳- ایران بیشتر نفوذ و اعتبار خود را در جهان سوم وجهان اسلام از دست داده است، و عامل اصلی این بی اعتباری هم سیاست های غلط خود ایران ،وعدم شناختش از جهان است . از جمله آن که نمی فهمد که در کشورهای دموکراتیک حکومت ها باید مردم خود را با هر ترفند و نیرنگی شده با خود همراه کنند، و الا رهبران هر کاری می خواهند نمی توانند بکنند .رهبران آگاه جهان سوم با شناخت این مطلب، از همین در وارد میشوند، و نمی گذارند مورد حمله قرار گیرند . این را شاه تحصیلکرده غرب نفهمید ،پس چه انتظاری از حکومتی می توان داشت که خود غرقه در خرافات و اوهام است . گاندی و ماندلا با شناخت این امرپیروز شدند .گاندی در حالیکه با انگلستان می جنگید همیشه چند اروپایی را در محفل نزدیکانش داشت، و مراقب حفظ محبوبیت خوددر میان مردم انگلیس بود. حتی پرزیدنت چاوز با همین ملاحظات قدرتش را حفظ کرده است.
۴- اوباما با سیاست “نمد مالی” ایران را هر روز عاجزتر میکند ، تا از پای بیندازد و مجبورش کند که با خفت جام زهر را بنوشد . تمام تهدید های نظامی در مورد ایران بی اساس است ،و درحد چوبی است در دست مهتری که اسب چموش را به طرف راهی که او می خواهد براند( اسرائیل بر عکس تصوربسیاری با همه سر وصدا هایش سیاست گذار نیست بلکه فرصت طلب است . نقش او در این میانه مثل رابطه احمدی نژاد است با آیت الله خامنه ای : منافع یکی در فیل هوا کردنی است که دیگری نقشه اش را ریخته است). چند سال پیش نوشتم که بلایی که اوباما با سیاست نمد مالی برسر حکومت ایران خواهد آورد یک دهمش را حکومت بوش نمی توانست بیاورد.
۵- همه تلاش اپوزیسیون در تشویق به این مذاکره در این شرایط بی حاصل است ،زیرا هیچ یک از طرفین دعوا تن به مذاکره منصفانه نمیدهند. یکی نابودی آن ایدئولوژی را- نه اسلام را و نه حتی این حکومت را منهای ایدئولوژیش- می خواهد. زمان هم به نفع او است . هرچه زمان بگذرد ج ا مثل ماهی بر سر قلاب افتاده خسته تر و آسیب پذیر تر میشود. آقای خامنه ای هم تن به این مذاکره نمیدهد، زیرا میداندنه مومنانی که سی سال با همه وجود شعار بر آمریکا سر داده اند مذاکره با آن را می پذیرند ، و نه آمریکا تن به مذاکرات پنهانی ای میدهد که ایده آل ایران است . زیرا نه دیگر نگران قدرت ایران است ، و نه هیچ رئیس جمهوری خطر آبرو ریزی افشای مذاکرات را می پذیرد-بگذرم که دیگر پنهان کاری هم ممکن نیست.
۶-اگر باور داشته باشیم که مسئله اتمی ایران یک جنگ روانی-سیاسی با همه توضیحاتی که داده شد هست ، بنا براین پیشنهاد امضا کنندگان این نامه در مورد تعلیق هم بی معنی است . زمان آقای خاتمی زمان دیگری بود .حال غرب پیروز از ایران زیر فشار تسلیم کامل می خواهد. این را هم ناتین یاهو بارها میگوید، و هم قطعنامه های مصوب سازمان ملل. وهم ایران میداند که با تعطیل آن هیچ برگی برای بازی در سر میز مذاکره در دست نخواهد داشت.
راه حل
حکومت ایران برای نجات خود یک راه در پیش روی بیشتر ندارد: یا همان گونه که همه مصلحین نظام، ازجمله ۶ نفرنویسنده نامه سر گشاده ، می گویند تن به یک انتخابات آزاد و واقعی بدهد، تا با جلب احترام مردم اروپا و آمریکاهمه فشارهای ابر قدرت ها را بی اثر کند ،هما ن گونه که چاوز کرد و آن گاه بتواند وارد مذاکره شود. یا همان راهی را خواهد رفت که بشار اسد می پیماید . بشار اسد به توصیه دکتر ابراهیم یزدی برای برگزاری یک رفراندم واقعی در آغاز درگیری های سوریه گوش نکرد و حال هم راه نجاتی ندارد . هنر سیاست تشخیص شرایط مساعد است، والا راهی رفته می شود که پایانی جز شکست با خفت و نابودی ندارد. دیری نمی کشد که کشوری که تا دو دهه پیش مراد و الهام بخش بسیاری از مردم دنیا بود، و غرب واقعا از نفوذ آن و تهدیداتش می هراسید ،به زودی همین چند متحد کوچک خود را نیزاز دست خواهد داد، وهمین تهدیدات مذبوحانه اش هم کسی را جدی نمی گیرد. زیرا در سیاست هر حکومتی وحزبی منافع خود را برتر از هر تعهدی میداند، همان گونه که حماس سالها مقیم سوریه به آن پشت کرد ، و در مورد ایران هم گفت ما دینی به آن نداریم.
از این روی راه عملی ودرست برای اپوزیسیون فشار بر حکومت ایران برای انجام یک انتخابات آزاد است که با تمام سر سختی آقای خامنه ای بیشتر امکان عملی شدن دارد، تا راه نشدنی مذاکره با غرب به سرکردگی اروپا ، که هیچ یک از طرفین به آن تن نمیدهد.
منبع: جرس
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.