احمدینژاد تاریخ مصرفش به طور کلی تمام شده و با این روند طی شده اگر او را پس از پایان دوره ریاستجمهوریاش به عنوان یک شهروند معمولی بپذیرند و اجازه بدهند که زندگی کند باید برود خدا را شکر کند.
نکته اول این که باید به گذشته رجوع کنیم و ببینیم آقای احمدینژاد چطور مطرح شد و بر سر کار آمد؟ در پاسخ می توان گفت احمدینژاد هیچ پایگاه و عقبه اجتماعی نداشت و آنچه او را بالا کشید و رئیسجمهور کرد امکانات سپاه و بسیج و البته همراهی کل حاکمیت بود که باعث شد او بر مسند ریاست قرار گیرد و رایهایی که برای او ساخته شد از این طریق بود و خود او هیچ پایگاه و جایگاهی که به لحاظ سیاسی بتواند روی آن تکیه کند و سوار شود و بالا بیاید نداشت و با رانت اینها سر کار آمد و متاسفانه این وضعیت موجب شد که در انتخابات ریاستجمهوری دهم هم همین نیروها با انجام کودتا ایشان را برای دور دوم هم سر کار بیاورند.
من فکر میکنم این موضوع خود باعث توهم و خود فریبی احمدینژاد شد که فکر کرد واقعا قدرتی دارد و میتواند برخی اختیارات و مانورها را برای خود قائل شود و انجام دهد. به همین دلیل ما شاهد بودیم که احمدینژاد در دور دوم ریاستجمهوریاش به تدریج سعی کرد چهره جدیدی از خودش به نمایش بگذارد و هر چه به پایان دوره ریاستجمهوریاش نزدیک میشویم این تلاش بیشتر نمود پیدا میکند. در واقع او میخواست خودی نشان بدهد تا شاید برای خود پایگاهی بسازد. از این منظر من نکته دوم را مطرح میکنم.
نکته دوم – زمانی که وی چنین حرکاتی را شروع کرد از آن زمانی بود که وی میخواست مشایی را به عنوان معاون اول خود منصوب کند و با مخالفت رهبری روبرو شد. با این حال تنها تغییری که داد این بود که او را به عنوان رئیس دفتر خود معرفی کرد.
بعد ماجرای عزل وزیر اطلاعات پیش آمد که این بار هم رهبری مستقیما وارد شد و وزیر اطلاعات را بازگشت به کار داد. احمدینژاد به عنوان اعتراض یازده روز خانهنشینی اختیار کرد و در واقع میتوان گفت از این نقطه اختلاف بین احمدینژاد و رهبری و سپاه و بسیج و همه آنهایی که در دورانی به شدت از احمدینژاد حمایت میکردند اوج گرفت و حتی کمکم کارداشت به طرح عدم کفایت احمدینژاد در مجلس میرسید و شکایتهایی که در قوه قضاییه علیه اومطرح شده بود به جریان میافتاد. اما احمدینژاد به سر کار برگشت و سعی کرد همان مسیر را با شیب کمتر ادامه دهد.
من فکر میکنم الان ادامه همان مسیر است که کمی شتاب گرفته است و در این برهه به خوبی میشود دید که او چون احساس میکند پس از پایان ریاستجمهوریاش هیچ جایگاهی در حکومت نخواهد داشت تصورش این است که بعد از پایان ریاستجمهوریاش بتواند پایگاهی برای خودش درست کند که به نظرم این تصور کاملا باطل است؛ چون اگر او تصور کرده که با این موضعگیریها میتواند نظرقشر متوسط اجتماعی را جلب کند در اشتباه است. به این دلیل که مردم تصویری از احمدینژاد در انتخابات 88 دارند که قابل ترمیم نیست. البته او در این دو دوره سعی کرد با پرداخت پول و یارانه نقدی و سود سهام عدالت یک پایگاه اجتماعی در اقشار محروم برای خود ایجاد کند که به نظرم آن هم شدنی نبوده و نیست برای اینکه آنها دنبال کسی هستند که بتواند این را برایشان تامین کند و حال آنکه با رفتن احمدینژاد آن هم دیگر نخواهد بود. پس به نظر من او موفق به داشتن پایگاه اجتماعی جدی در میان اقشار مردم نشده است که بتواند درانتخابات آتی و آینده برآن تکیه باشد.
نکته سومی که من فکر میکنم میتوان به آن توجه داشت این است که پس از پایان دوره ریاستجمهوری تکلیف احمدینژاد و تیماش چه میشود؟ البته تیم او زیاد نیستند و افراد معدودی میباشند. به نظر میرسد آنها خیلی نگران نباشند چون میتوانند تغییر موضع دهند. ولی با این روند طی شده اگر او را پس از پایان دوره ریاستجمهوریاش به عنوان یک شهروند معمولی بپذیرند و اجازه بدهند که زندگی کند باید برود خدا را شکر کند. و چنانچه در ماههای باقیمانده بخواهد بیشتر شلتاق کند قطعا در زمانی که دیگر مسئولیتی ندارد برخوردها با او به شدت شروع خواهد شد.
نکته آخر این است که اگر الان احمدینژاد این حرفهای تند و تیزی میزند و خیلی با او مواجههای انجام نمیشود و حتی از سوال از او در مجلس جلوگیری میشود برای این است که سیاست رهبری و تابعینش این است که تا پایان دوره ریاستجمهوری احمدینژاد، او را هر طور که هست تحمل کنند. چون هر برخورد دیگری با او بخواهند بکنند مثل تف سر بالاست که به صورت خودشان برمیگردد. برای اینکه احمدینژاد را با این عملکرد و با این هزینه سنگینی که به کشور تحمیل کرده خود آنها روی کار آوردند و بخصوص با کودتایی که در سال 88 کردند با آن تبعات سنگین برای کشور دیگر الان نمیتوانند با احمدینژاد کار دیگری کنند و جز تسامح و تحمل راه دیگری برایشان باقی نمانده است.
بنابراین من فکر میکنم احمدینژاد تاریخ مصرفش به طور کلی تمام شده و حاکمیت باید او را تحمل کند تا مسئولیتش تمام شود.
احمدینژاد باید بداند در سال 84 اگر حاکمیت و سپاه و بسیج همراهش نبودند، انتخاب نمیشد. در انتخابات آینده هم اگر انتخابات آزاد و رقابتی نبوده و مهندسی شده باشد، تکرار همان تجربه و همین وضعیت است پس آنچه که تعیینکننده نتیجه انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود مهندسیای هست که حاکمیت انجام میدهد و من فکر نمیکنم که احمدینژاد یک چنین امکان و شانسی داشته باشد که بخواهد روی نامزدی را که مورد تاییدش باشد مانور بدهد.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.