در استقبال از سخنان وحدت آفرین، امید آفرین و اعتماد آفرین موسوی خوئینی ها
از پس چندی تنش و تفرقه
با نزدیک شدن به موعد انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و با کوتاه نیامدن جباریت حاکم از تجاوز نهادینه به حقوق ملت و نقض سازمان یافته قانون اساسی، جناب خوئینی ها که شاخصی قابل احتساب در میان اصلاح طلبان ست، لب به سخنانی تقریبا بی سایقه از حیث صراحت و شفافیت و قاطعیت و در نتیجه وحدت آفرینی و امید آفرینی و اعتماد آفرینی گشود.
سید محمد موسوی خوئینی ها که از روحانیان شاخص جناح چپ جمهوری اسلامی و از عاملان امین رهبر فقید انقلاب است، همچون برخی دیگر از اصلاح طلبان شاخص، مدتی پس از حصر رهبران سرفراز جنبش سبز، بر دامنه فعالیت خود افزود و عمدتا در این سه محور سخن راند:
1- دفاع منطقی از انقلاب و رهبر فقید آن
2- نقد آرام خویش
3- جلب رضایت جنبش سبز برای عقب نشینی از پاره ای مواضع و مدعیات تا شرایط برای مصالحه با حاکمیت فراهم شود.
پر واضح است و بی نیاز از توضیح که ایشان همچون گذشته، بل بیشتر، منتقد حاکمیت فعلیست و سخنانش موید این مدعاست و حتی سکوتش هم قابل توجه می باشد.
تا چندی پیش، قول و فعل ایشان و البته برخی دیگر از بزرگان اصلاح طلب، مورد ایراد و اشکال و انتقاد، و حتی اعتراض بخش قابل توجهی از جنبش سبز بود و حالا هم تا حد زیادی “حکایت همچنان باقیست”. ایشان و اینان، انگار نه انگار که جریانی اجتماعی به نام “جنبش سبز” وجود دارد و میرحسین موسوی و مهدی کروبی به صراحت از آن نام می بردند و خود را “همراه کوچک و پایدار” آن می خواندند. شاید اگر ایشان و اینان از “جنبش سبز” لااقل اسم می بردند و حیات و هویت، و اصلا موجودیت آن را لااقل در ظاهر و کلام، لحاظ می کردند، بخشی از اختلافات پیش آمده حل می شد. چنانکه عبدالله نوری با اسم بردن از “جنبش سبز” هم در میان مردم و جوانان سبز “اعتماد آفرینی” می کند و پالس می دهد و هم ازین طریق بر دامنه و برد پیام و پیشنهاد خود، و لو مصالحه با حاکمیت، می افزاید.
باید پذیرفت که بقول ابوالفضل قدیانی، این اسیر آزاده با تجربه و شیر دلیر دربند، اصلاحات، وارد فاز دوم خود شده و از فاز اول که پارلمانتاریسم دوم خردادی بود خارج شده و به جنبش اجتماعی برخاسته از کودتای 22 خرداد پا گذاشته و این بار می باید و می خواهد با قدرت اجتماعی به مهار قدرت مطلقه بپردازد تا فضا برای انتخابات آزاد و بازگشت به پارلمانتاریسم، البته این بار با استظهار به پشتوانه مردمی، فراهم شود. بزرگان اصلاح طلب، حتی اگر به این نظر معتقد نباشند، باید این سخن دکتر علوی تبار را بشنوند که جریان منتقد داخلی، در حال حاضر، دارای دو وجه حی و حاضر “جنبشی” و “بهبود خواهی حکومتی” است و وجود هر دو مهم و مفید و مبارک و مغتنم، و اصلا ضروری و متکامل یکدیگر است. به راستی آیا جنبش سبز، چیزی جز فشار از پایین، برای چانه زنی از بالاست؟ و آیا می توان حرکت عظیم مسالمت آمیز مردم و جوانان سبز و مقاومت و مبارزه فعال مدنی آنان را جز اصلاح طلبی اصول گرایانه خواند و براندازی نامید؟!
به هر حال با نزدیک شدن به موعد انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و با کوتاه نیامدن جباریت حاکم از تجاوز نهادینه به حقوق ملت و نقض سازمان یافته قانون اساسی، جناب خوئینی ها که شاخصی قابل احتساب در میان اصلاح طلبان ست، لب به سخنانی تقریبا بی سایقه از حیث صراحت و شفافیت و قاطعیت و در نتیجه وحدت آفرینی و امید آفرینی و اعتماد آفرینی گشود و طوفانی به پا کرد که هم دلهای لرزان و نگران سبز را ربود و هم پتک وار بر سرجباران حاکم فرود آمد و هم با اصلاح طلبان شیفته شرکت در انتخابات “به هر قیمتی”، اتمام حجت کرد.
او مردانه و کم مانند –متاسفانه در بین برخی دوستانش- از سران سربلند جنبش سبز، دفاعی غیورانه و خردمندانه کرد. یک بار دیگر به این فرازها از سخنان مهم او توجه کنیم و باور کنیم و امید داشته باشیم و ایمان بیاوریم که با حرکت محکم و در عین حال معقول، و با مقاومت مدنی منفی اما در عین حال مثبت و سازنده، و با مبارزه مسالمت آمیز با قدرت مطلقه، و با طلب احقاق حقوق ملت و اجرای بدون تنازل همین قانون اساسی معیوب فعلی، می توان و حتما می توان از استبداد دینی به آزادی و مردمسالاری گذر کرد.
درود به موسوی خوئینی ها که بر دلهای لرزان و نگران مردم و جوانان سبز داغدار ستار بهشتی و امید بسته به اصلاحات و دلتنگ موسوی نازنین و کروبی با غیرت، مرهمی نهاد که انشاءالله مانا باد.
“در مورد انتخابات دو نظر وجود دارد. بعضیها معتقدند اصلاح طلبان به هر شکلی شده است باید در انتخابات شرکت کنند که من این را قبول ندارم. چنین حضوری در انتخابات به معنای اعلام کاندیدا را من قبول ندارم. چنین حضوری منوط به دست کشیدن از اصول اصلاح طلبی است. حاکمیت امروز به جریان اصلاح طلب برچسب فتنه گر زده است. حالا اینکه چه کسی فتنه را در کشور ایجاد کرده، محکمهای وجود ندارد که آن را مشخص کند. میگویند اگر میخواهید در انتخابات شرکت کنید باید از فتنه ابراز بیزاری بجویید. ابراز بیزاری یعنی چه؟ یعنی از آقایان مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی تبری بجوئیم؟ ما خودمان آقای موسوی را به عنوان کاندیدا معرفی کردیم، و او مدعی است رایش را خوردهاند و هنوز تکلیف این مساله روشن نشده است چون یک طرف دعوا را بر کرسی نشاندهاند وطرف دیگر را در خانهاش زندانی کردهاند، حالا ما از او برائت بجوییم تا بتوانیم در انتخابات شرکت کنیم و آنان همین داستان را دوباره تکرار کنند.
کدام عقل سیاسی به ما اجازه این کار را میدهد؟ دین هم به ما چنین اجازهای نمیدهد. بالاخره آقای موسوی که تنها نیامد. من گفتم، شما گفتید، دیگران گفتند و خودش هم احساس وظیفه کرد و آمد، همین طور جناب آقای کروبی. آن وقت بگوئیم ما به ایشان ربطی نداریم. در این صورت چه فرقی با آنها داریم. ما بیاییم بگوییم آقای کروبی و موسوی هیچی؟ اینان همراهان و دوستان ما هستند. مردم به آنها نگاه کردند و آنها به مردم و شماها نگاه کردند. همه با هم وارد انتخابات شدیم. میگویند از آقای خاتمی اعلام برائت کنید. تازه ول کن هم نیستند. از این سه تا که ابراز برائت کردید میگویند از دیگران هم ابراز برائت کنید، از آنها که زندانی هستند هم ابراز برائت کنید وآخرش هم میگویند از خودتان و از گذشتهتان هم اعلام بیزاری کنید. یعنی باید از همه اینها ابراز برائت کنید تا شما را قبول کنند.
مرده شوی این قبول کردن را ببرد. میخواهند همه چیز را از شما بگیرند تا بتوانید در انتخابات شرکت کنید؟ چه انتخاباتی؟ شما در این صورت چه خاصیّتی برای مردم دارید که بخواهید در انتخابات شرکت کنید. من با این تفکر که با هر قیمتی باید در انتخابات شرکت کرد مخالفم.
بعضیها میگویند اگر فردی اصلاح طلب از فیلتر شورای نگهبان عبور کرد از او حمایت کنیم و به او رای بدهیم در غیر این صورت به یک اصولگرای معتدل رای بدهیم و او را حمایت کنیم. مگر ما در اصلاح طلبی هیچ اصولی نداریم؟ یکی از دوستان جمله قشنگی گفته بود. ایشان گفته بود ما کاندیدای اجارهای نمیخواهیم. درست است که آنها مدعی اصولگرایی هستند، اما ما اصولگراتر از آنها هستیم.
میگویند که اگر در انتخابات شرکت نکنید حذف میشوید. از کجا حذف میشویم؟ از درون حکومت؟ سالها است که ما را حذف کردهاند. آن دو بزرگوار را که در خانهشان زندانی کردهاند. عدهای هم که در زندان به سر میبرند. کسی هم مثل آقای خاتمی در چنان محدودیت هائی بسر میبرد که اگر در زندان بود راحتتر از این بود. خوب حذف کردن مگر چه معنایی جز این دارد؟ اگر منظور این است که با شرکت نکردن در انتخابات از میان مردم حذف میشویم، معلوم میشود تحلیل درستی از مردم وخواستههای آنان ندارند. حیات و بالندگی اصلاح طلبان در میان مردم به ایستادگی بر سر اصول اصلاحات وآرمانهای اصلاحی انقلاب است. اگراصلاح طلبان از اصول اصلاحات و آرمانهای اصلاحی انقلاب و امام دست بر دارند تا بتوانند در انتخابات شرکت کنند، هم از میان مردم حذف میشوند و هم حاکمیّت مجال تحرک را از آنان میگیرد. اصلاح طلبان تنها با حفظ همه اصول باید در انتخابات شرکت کنند و کاندیدائی در خور شآن آرمانهای اصلاحی انقلاب و امام به جامعه معرفی کنند.
اصلاح طلبان تفاوت مهمی با اصولگرایان دارند. کاندیدای اصولگرایان هر کسی که باشد با قدرت مالی وتبلیغاتی، برایش یک ظرفیتی ایجاد میکنند اما در میان اصلاح طلبان، کاندیدا باید دارای یک جاذبه ملی و عمومی باشد تا بقیه او را حمایت کنند. نباید خیال شود که هر چوب خشکی که به مردم معرفی کنیم، چون اصلاح طلبان از او حمایت میکنند مردم هم حمایت خواهند کرد. پایگاه مردمی اصلاحات از این جنس نیست که چشم و گوش بسته حرف ما را قبول کنند. اگر ببینند شما حرف حسابی میزنید از شما حمایت میکنند و اگر ببینند که کاندیدایی آوردهاید که خودتان هم باور ندارید که میتواند رئیس جمهوری در طراز اصلاح طلبان باشد و میخواهید به بهانه معرفی یک فرد، حرفهایتان را بزنید این را میفهمند و پشت سرتان نخواهند آمد و در آن صورت است که حذف میشوید. مردم میگویند اگر ما را میخواهید به صحنه بیاورید، باید کسی کاندیدا شود که بتوانیم به او دل ببنیدم.
باید کسی کاندیدای اصلاح طلبان شود که تفکر و اندیشه اصلاح طلبی را با خود حمل کند. درصورتی که چنین فردی بیاید، مردم از او حمایت میکنند و طبیعی است که گروههای اصلاح طلب نیز کمک و یاری اش خواهند کرد. او باید خودش دارای تفکر و اندیشه اصلاح طلبی باشد و آن اندیشهها را بروز داده باشد و بتواند جریان اصلاح طلبی و گفتمان اصلاح طلبان را در جامعه نمایندگی کند. باید دارای جاذبه سیاسی- اجتماعی باشد و مردم باور کنند که او میتواند رئیس جمهور خوبی باشد. اگر این ویژگیها را داشته باشد، آن وقت ما هم برایش دعا میکنیم و تبلیغ میکنیم ومردم هم حمایت میکنند. در غیر اینصورت بنده قطع دارم معرفی کاندیدا وشرکت فعال در انتخابات به هر قیمتی برای تفکر وجریان اصلاحات زیان بار است.
اینکه بنده گفتهام مساله اصلاح طلبی فراتر از انتخابات است، معنایش همین است که انتخابات برای ما اصل نیست که به خاطرش اصول اصلاح طلبی را زیر پا بگذاریم. اصل برای ما اصول اصلاح طلبی وآرمانهای اصلاحی انقلاب وامام است که با رعایت و حفظ آنها میتوانیم در انتخابات شرکت کنیم و کاندیدا معرفی کنیم، آن اصول برای ما مهم است یعنی در درجه اول اصلاحات مهم است و نه رئیس جمهور داشتن. اصلاح طلبان جمهوری اسلامی واقعی را میخواهند.
همانطور که من قبلا هم گفتهام اصلاحات اصولی دارد و این طور نیست که هر کسی یک چیزی بگوید. یک بار یکی از دوستان میگفت آخر شما معلوم نیست چه میخواهید بگویید. گفتم اگر معلوم نیست پس چرا آن دو نفر در خانهشان زندانی هستند و چرا یک عده به شش سال زندان محکوم شدهاند. آنها خوب فهمیدهاند که اصلاح طلبان چه میخواهند بگویند، آن وقت شما میگویید معلوم نیست؟ اصلاح طلبان معلوم است چه میخواهند بگویند، آنها میگویند ما جمهوری اسلامی میخواهیم. ولی چیزی که در حال اتفاق افتادن است هم جمهوریت و هم اسلامیت را دارد از بین میبرد و ما دنبال اصلاح همین قضیه هستیم.
ما که بیجهت آقای مهندس موسوی را نپذیرفتیم، یا قبل از او آقای خاتمی را، اگر ما به دنبال آقای کروبی وموسوی وخاتمی هستیم چون فکر میکنیم که این آقایان با اصول اصلاح طلبی همراهی دارند و میتوانند این جریان را رهبری کنند. من با مشاهده وضعیت موجود، هیچ امیدی ندارم که حاکمیت راه را باز کند تا تمام مردم آزادانه مشارکت کنند.
اگر انتخابات آزاد باشد و همه مردم بتوانند شرکت کنند، هر چه نتیجهاش باشد، مردم قبول میکنند. یعنی در این صورت اگر یک کاندیدای اصولگرا از صندوق بیرون آمد، اصلاح طلبان قبول میکنند و اگر یک اصلاح طلبی بیرون آمد، آنان نیز باید قبول کنند. انتخابات آزاد باشد، یعنی هیچ جای پنهان و تاریکی در آن وجود نداشته باشد. من چندی پیش هم عرض کردم، انتخاباتی که از آن یکی بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند و یکی برود در زندان، اسمش انتخابات آزاد نیست. در شرایطی که به یک جریان مهم سیاسی کشور نه اجازه میدهند روزنامه داشته باشد و اگر سایتی هم راه بیندازند، گذشته از آنکه فیلتر میکنند هر وقت هم بخواهند و بتوانند آن را هک میکنند و نه اجازه برگزاری یک نشست سیاسی چند هزار بلکه چند صد نفره را به آنان میدهند، انتخابات آزاد بر گزار نمیشود. انتخابات آزاد معنا و مفهومی دارد.
با اینکه من هیچ وقت از آینده ناامید نبودهام، ولی با مشاهده این وضعیت متاسفانه میبینم که اجازه نمیدهند که انتخابات پیش رو انتخاباتی آزاد باشد. آزادی انتخابات سال ۸۸ را هم نمیتوانند برقرار کنند. چون نگران هستند که از داخل انتخابات آزاد نتیجهای بیرون بیاید که کار را برای آنان مشکلتر کند.
در جاهای دیگر هر وقت دشواری پیش بیاید راه بازگشت به مردم را انتخاب میکنند. این را هم بنده مکرر گفتهام و هم سایر بزرگان، که راه حل مشکل مدیریّت کشور بازگشت به انتخابات آزاد است. اگر مسوولان از همین امروز تصمیم بگیرند که انتخابات پیش رو را آزاد برگزار کنند و صمیمانه هم این کار را بکنند، خیلی از مشکلات از همین امروز مرتفع میشود و نیمی از فشارهای بین المللی هم برداشته میشود. چون آنها هم به محض اینکه احساس کنند چنین اتفاقی میافتد، میفهمند که دیگر با یک ملت روبرو هستند. الان آنها به گمان این هستند که فقط با دولت طرف هستند و نه با مردم ایران. چون فکر میکنند که مردم متفرق و چند دستهاند. اما به محض اینکه ببینند همه مردم بسیج شدهاند و هدف مشترکی دارند، احساس میکنند که دیگر نمیشود مثل گذشته رفتار کنند و حداقل نیمی از فشارها کاسته میشود و رفع باقی فشارها هم میماند برای رئیس جمهور آینده که از صندوق رای انتخابات آزاد بیرون بیاید. هر که باشد میتواند آن ۵۰ درصد باقیمانده را حل کند. اما اگر رئیس جمهوری باشد که آزادانه از صندوقها بیرون نیامده باشد، این مشکلات امروز حتما چند برابر هم خواهد شد. البته آزاد بودن انتخابات را مردم میفهمند. چون انتخابات آزاد آثار و علائمی دارد که اگر مردم آنها را ببینند باور میکنند. اما بعید میدانم که حکومت تن به یک انتخابات آزاد بدهد.
انتخابات آزاد یعنی اینکه آقای مهندس موسوی هم بتواند کاندیدا شود. چون مهندس موسوی چهار سال پیش با تمام سختگیریهایی که همین آقای جنتی (که خدا انشاءالله طول عمرش بدهد وجنّتیشان کند) کرد تائید شد و از آن موقع به بعد هم هیچ محکمه و دادگاهی محکومش نکرده است. اگر انتخابات آزاد باشد ایشان باید بتواند کاندیدا شود. حتی لازم نیست برای انتخابات از حصر هم بیرون آورده شود، فقط از داخل حصر منزلش اعلام کاندیداتوری کند. اگر رای آورد از خانهاش برود ساختمان ریاست جمهوری و اگر رای نیاورد همانجا بماند. اگر انتخابات آزاد نباشد، هر چقدر هم که ما بگوئیم آزاد است مردم باورشان نمیشود. اگر حکومت حرفی بزند که با عقل مردم جور در بیاید آنها باورش میکنند، اما اگر بر خلاف عقل و بر خلاف مشاهدات روزانه اشان باشد باورنمی کنند.
برخی از دوستان در مورد عرایض بنده در مورد انتخابات، که قبلاً گفتهام، انتقاد کردهاند که خیلی یاس آور است، اگر چنین است من آن را بر امید دادنهای کاذب ترجیح میدهم، چون در این صورت دوستان فعالیّتها و رفتارشان را بر اساس واقعیّتها سامان میدهند. ما نباید مانند کسانی حرف بزنیم که سالها به مردم قول فتح قلهها را دادند، ولی کشور را به جائی رساندند که امروز همه شاهد آنند.”
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.