ضرورت توجه به جنبش زنان در شرایط امروز ایران

«زن هنر آفریدگار و هنرمند دوران‌ساز است.» / ابوالحسن بنی‌صدر

یکی از پدیده‌های اجتماعی که در ایران پرداختن به آن از ضرورتی فوری و حیاتی برخوردار است و به طور مستقیم با مساله‌ی آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و میزان رعایت اصول دموکراسی و گذار جامعه به حق‌مداری مربوط است، نقش و جای‌گاه زن به طور اعم و بررسی جنبش زنان در تاریخ معاصر به طور اخص است. اما این‌که چرا باید به مسائل و حقوق زنان بپردازیم و چه ضرورتی در شرایط امروز ایران در پرداختن و بررسی جنبش زنان وجود دارد، دلایلی دارد که در ادامه به برخی از آن‌ها فارغ از هرگونه رتبه‌بندی این دلایل بنابر اهمیت و ضرورت‌شان اشاره می‌شود.

1 – آزادی زنان معیار آزادی اجتماع

«روزا لوگزامبرگ» جمله‌ای دارد بدین مضمون؛ “میزان و معیار آزادی هر اجتماعی، آزادی زنان آن اجتماع است.” خانم لوگزامبرگ فعال جنبش زنان و از چپ‌های مارکسیست منتقد استالینیسم است. این جمله‌ی ایشان – که البته از قول دیگران نیز نقل شده است – ترجمان واقعیتی تجربه شده و تاریخی است. در همه‌ی تاریخ و همه‌ی دوران‌ها، هر جا که زنان صاحب نقش و موقعیت انسانی بوده‌اند و از آزادی‌های فردی و اجتماعی برخوردار، در آن اجتماع انسان ارزشی بیشتر داشته، و روابط انسانی، همه مبتنی بر مدار حق بوده‌است. هر دوره‌ای بیان یا گفتمان قدرت خاص خود را دارد. این بیان‌های قدرت در هر دوره‌ای فرهنگ قدرت‌مدار همان دوره را که بعضاً در زمان و مکان استمرار می‌یابند را می‌سازند. و البته هر بیان قدرتی برآمده و مبتنی بر فرهنگ‌های استمرار یافته‌ی قدرتی است که از دیرباز تا به امروز دوام گرفته‌اند.

بیان‌های قدرتی که برساخته‌ی دنیای امروزند، همه ریشه در فرهنگ مردسالاری دارند. فرهنگ مردسالاری یکی از ریشه‌دارترین فرهنگ‌های مبتنی بر بیان قدرت در همه‌ی تاریخ است که بیان‌های قدرت از دیرباز تاکنون همه ریشه در این فرهنگ و بینش دارند. بنابراین برای نقد و رفع هر بیان قدرتی در دنیای امروز لازم و ضروری است که فرهنگ مردسالاری را در هر جامعه‌ای مورد نقد جدی قرار دهیم. انواع نفی‌های آزادی و برقراری روابط مبتنی بر زور، ریشه در بینش و فرهنگ مردسالاری دارد و برای گذار از فرهنگ زور به فرهنگ آزادی لازم است که فرهنگ مردسالاری نقد و نفی شود و این فرهنگ زمانی نقد می‌شود که زنان هر اجتماعی از آزادی‌های فردی و اجتماعی برخوردار شده و صاحب نقش گردند.

نقد فرهنگ مردسالاری و بخشیدن آزادی‌ها و حقوق انسانی به زنان، امری فرهنگی و اجتماعی است که موجب می‌شود جامعه و فرهنگ اجتماعی از مدار زور گذار کند و وارد مدار باز آزادی شود. و این تنها یک امر سیاسی نیست که مربوط به حاکمیت و جای‌گاه زن در حاکمیت سیاسی باشد، بلکه امری اجتماعی و فرهنگی است که با توجه به آن می‌توان فرهنگ و بینش یک اجتماع را مبتنی بر بیان آزادی کرد و آن جامعه را وارد در مدار آزادی نمود. یکی از امکان‌های نقد فرهنگ مردسالاری جنبش زنان در هر اجتماعی است، و هر چقدر این جنبش تقویت شود و عمق گیرد، امکان و فرصت و شرایط نقد فرهنگ مردسالاری بیشتر می‌شود.

2 – نقش زنان در توسعه‌ی انسانی

زنان در جامعه‌ی ما می‌توانند صاحب نقش تاریخی و دورانی تربیت انسان باشند. جامعه‌ی ما یک جامعه‌ی در حال گذار است. جامعه‌ی در حال گذار جامعه‌ای است بین جامعه‌ی سنتی و مدرن، پس می‌تواند هم ویژگی‌های مثبت جوامع مدرن و سنتی را داشته باشد و هم ویژگی‌های منفی این جوامع را. زنان جوامع در حال گذار می‌توانند هم نقش سنتی تربیت انسان را بر عهده بگیرند و هم نقش مدرن را. زنان در جوامع سنتی و نظام‌های اجتماعی پیشا مدرن، نقش تربیت انسان را در خانه بر عهده داشته‌اند و این نقش در شکل تربیت و پرورش فرزندان در خانه نمود پیدا می‌کرده است. در دنیای مدرن همین نقش در اجتماع نیز به نوعی دیگر بر عهده‌ی زنان گذاشته شده است و آن نقشی است که زنان به عنوان مربیان مهدهای کودک و کودکستان‌ها و مدارس و حتا دانشگاه‌ها بر عهده گرفته‌اند. بنابراین زنان در جامعه‌ی ما نقشی ویژه در تربیت انسان و توسعه‌ی انسانی بر عهده دارند.

 توسعه‌ی انسانی یکی از مولفه‌ها و منابع اصلی توسعه‌ به معنای کلان است، و تا جامعه‌ای نتواند توسعه‌ی انسانی را جزء اولویت‌های توسعه‌ای خود قرار دهد، وارد مدار توسعه نشده و در مسیر رشد قرار نمی‌گیرد.

این زنان‌اند که با تربیت فرزندانی حق‌مدار و آموزش دموکراسی به آن‌ها از کودکی، می‌توانند جامعه‌ای با فرهنگ آزادی و مبتنی بر اصول دموکراسی بیافرینند. و زنان تا زمانی که خود در مدار آزادی قرار نگیرند و صاحب نقش و حق نگردند، چگونه می‌توانند فرزندانی این‌چنین تربیت کنند؟

زنان برای ساختن جامعه‌ای حق‌مدار و باز لازم است که خود در مدار آزادی قرار گیرند و در این مدار فرزندانی آزادی‌خواه و باورمند به اصول دموکراسی بپرورند. زنان باید به اهمیت نقش انسان‌سازی که در جوامع سنتی و مدرن بر عهده دارند آگاه شوند و با توجه به این آگاهی تلاش خود در گذار جامعه به مدار آزادی مبتنی بر اصول تربیتی بیافزایند. و این جنبش زنان است که می‌تواند زنان جامعه‌ی ما را به این نقشی که دارند آگاه کنند، پس لازم است که به جنبش زنان توجه‌ای ویژه شود.

3 – زنان نیمی از جامعه‌ی ایرانی را تشکیل می‌دهند و حل مسائل کلان جامعه بستگی به حل مسائل زنان دارد.

یکی از نیازهای دورانی جامعه‌ی ایرانی توسعه است، و یکی از پویایی‌های توسعه، پویایی جمعیتی است. این پویایی می‌گوید در دو اقتصاد با ساخت برابر، هر یک که از جمعیت بیشتری برخوردار باشد، رشد بیشتری خواهد داشت. زنان نیمی از جامعه‌ی ما را تشکیل می‌دهند و این نیمه‌ی انسانی به زور سرکوب از مدار توسعه خارج شده‌اند. زنان به عنوان نیروی محرکه‌ی اقتصادی و اجتماعی می‌توانند و باید در مدار توسعه قرار گیرند و جامعه را در مسیر رشد و توسعه مددکار باشند. حبس زنان در خانه و منزوی کردنشان به بهانه‌ی حجاب سال‌هاست که امکان حضور این بخش از جامعه را به عنوان یکی از پویایی‌های توسعه از ایرانیان گرفته است.

توسعه نیافتگی یکی از معضلات جدی و کلان جامعه‌ی ایران است و حل این معضل ملی به طور مستقیم وابسته به حل مساله‌ی زنان و امکان حضور آزادانه‌ی آن‌ها در فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی است

و این امر ممکن نمی‌گردد، مگر آن‌که زنان در جامعه به عنوان یک انسان صاحب نقش شوند و بتوانند نقش‌آفرینی کنند.

حقوق‌مند شدن جامعه بسیار جدی وابسته به توجه به حقوق زنان و کودکان و رعایت این حقوق است. زنان و کودکان در یک سیر تاریخی از هزاران سال پیش تاکنون به عنوان ضعیف‌ترین اعضای جامعه‌ی بشری بوده‌اند. زنان و کودکان همیشه در ستمی مضاعف قرار داشته‌اند و در تاریخ و فرهنگ استبدادی ایران، هم در خانه و از جانب مردان و هم در بیرون از خانه توسط حاکمیت مستبد سیاسی و هم از جانب نظام طبقاتی اقتصادی – اجتماعی مورد ظلم و ستم واقع شده‌اند و تا زمانی که این ضعیف‌ترین‌ها در هر اجتماعی صاحب حق نشوند، آن جامعه حق‌مدار و حقوق‌مند نمی‌شود. پس عمده‌ترین مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هر جامعه‌ای در ابعاد کلان ملی حل نمی‌شود، مگر آن‌که مسائل تاریخی زنان حل شود و پیرو آن زنان صاحب حق و نقش شوند. و این امر نیاز توجه به جنبش زنان در ایران و تقویت این جنبش را بیشتر می‌کند.

4 – فزونی و ارتقاء یافتن توقعات و مطالبات زنان در ابعاد متعدد و متفاوت

رشد کیفی زنان نسبت به گذشته، موجب شده است که مطالبات و توقعات زنان نسبت به پیش تغییر کند و فزونی یابد. اکنون نیازها و خواسته‌های زنان تغییر کمی و کیفی یافته و دیگر این خواسته‌ها و نیازها محدود در حدود خانه و خانواده نمی‌شود. نیازهای زنان اکنون ابعاد بیشتری به خود گرفته است و در حوزه‌های متعدد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی قابل دیدن و طرح شدنند. خواسته‌ها و نیازهایی که بعضاً از جانب جنبش زنان طرح و بحث هم شده‌اند. زنی که امروز وارد دانشگاه می‌شود و چند سال تحصیل می‌کند و کارشناس و متخصص و صاحب‌نظر می‌شود، متناسب با تخصص و دانشی که کسب کرده است و دارد، مطالبه‌ی امکان و فرصت می‌کند تا بتواند در راستای تخصصی که دارد در جامعه صاحب نقش شود و بتواند به مردمش خدمت کند

در کشوری که 60 درصد ورودی‌های دانشگاه‌هایش را زنان تشکیل می‌دهند، لازم است که برای این تعداد ایجاد شغل کرد و امکاناتی متناسب با تحصیلاتشان در اختیارشان گذاشت. نیازهای زنان ابعادی وسیع به خود گرفته‌اند و همین موجب شده است که زنان در کسب این مطالبات حضوری جدی در همه‌ی عرصه‌ها داشته و در بسیاری مواقع نقش پیشاهنگ نیز داشته باشند.

 فعالیت زنان امروزه گستره‌ای وسیع‌تر از خانه را در برمی‌گیرد و حتا ابعادی جهانی یافته است. زنان فعال سیاسی و زنان فعال مدنی و زنان فعال حقوق بشر و … نیازهایی متناسب با این فعالیت‌ها و در این سطح از آگاهی اجتماعی دارند که بی توجهی به این خواسته‌ها و نیازها جزء با سرکوب این بخش از جامعه ممکن نیست و سرکوب آن‌ها جزء در سایه‌ی استبداد و دیکتاتوری اعمال نمی‌شود. طرح‌هایی مثل عفاف و حجاب، همه تلاش‌هایی‌اند در راستای سرکوب زنان و جلوگیری از طرح خواسته‌ها و مطالبات بر حق آن‌ها.

بی توجهی به مطالبات و نیازهای زنان، آن‌ها را تبدیل به بحران‌های سیاسی و اجتماعی می‌کند و جامعه‌ی ایرانی را بیش از این دچار بحران و آسیب می‌کند.

لازم به ذکر است که نیاز با خواسته متفاوت است. هر خواسته‌ای نیاز نیست و برخی از خواسته‌ها کمترین ضرورت دورانی و تاریخی برای جامعه ندارد و تنها به تقلید از دیگر جوامع در صدر مطالبات قرار گرفته‌اند.

با این حال این خواسته‌ها که امروز هیچ نیازی را برآورده نمی‌کنند ممکن است در آینده به یک نیاز ضروری تبدیل شود. اما مهم این است که امروز مطالبات و خواسته‌های ما چه نیازهایی را برآورده می‌کنند و طرح آن‌ها چه ضرورتی دارد.

5 – زنان پیش‌آهنگ توسعه در جامعه‌ی مدنی

جامعه‌ی ایرانی، به عنوان یک جامعه‌ی در حال گذار نیاز جدی به عبور از جامعه‌ی سنتی به جامعه‌ی مدنی دارد. گذاری که در آن زنان نقش پیش‌آهنگ دارند و با اشعار به این نقش می‌توانند جامعه‌ی ایرانی را در گذار به جامعه‌ی مدنی سرعت ببخشند. دو مولفه‌ی اصلی جامعه‌ی مدنی عبارت‌اند از 1 – عدم خشونت و 2 – قانون‌مداری، و زنان در هر دوی این مشخصه‌ها نقش پیشرو و پیش‌آهنگ داشته و در ایران نیز می‌توانند این نقش را به بهترین نحو و شکل ممکن ایفا کنند. زنان به هر علت یا دلیلی موافق و پیش‌آهنگ عدم خشونت در همه‌ی جوامع بوده‌اند و از هر نوع خشونتی پرهیز کرده‌اند. البته مثل هر پدیده‌ای استثنائاتی در تاریخ بوده است و زنانی خشن و خشونت‌گستر نیز در فصول متعدد تاریخ بشری قابل دیدن‌اند.

زنان همیشه در عدم خشونت و قانومندی نقشی پیشرو و پیش‌آهنگ داشته‌اند و می‌توانند در عبور از جامعه‌ی سنتی به جامعه‌ی مدنی با توجه به این دو مولفه‌ی اصلی این جامعه، نقشی پیش‌آهنگ داشته باشند. به همین علت باید به جنبش زنان توجه‌ای ویژه شود و با تقویت این جنبش در تاکید بر عدم خشونت و قانومندی جامعه‌ی ایرانی در گذار به جامعه‌ی مدنی سرعت بخشید.

6 – توجه و تمرکز بر حل برخی آسیب‌های اجتماعی با محوریت زنان

جامعه‌ی ایران جامعه‌ای پر از آسیب است. آسیب‌هایی که به واسطه‌ی عدم توجه به آن‌ها یا اجازه ندادن به طرح آن‌ها بعضاً تبدیل به بحران شده‌اند. نوشیدن جام زهر یکی از مشخصه‌های فرهنگی ایرانیان است و تنها خاص حاکمین مستبد و در حوزه‌ی خارجی نیست. همه‌ی ما ایرانیان به نوعی در زندگی‌مان چنین جام‌های زهری را نوشیده‌ایم.

در حوزه‌ی مسائل و آسیب‌های اجتماعی چنان دست روی دست می‌گذاریم که تبدیل به بحران می‌شوند و آن‌گاه برای حل آن‌ها مجبور به نوشیدن و نوشاندن جام زهر به خود و مردم می‌شویم.

ایدز در ابتدا به عنوان یک آسیب قابل کنترل شدن بود، بی توجهی به آن و اجازه ندادن به طرح آن، این آسیب را به یک بحران جدی تبدیل کرد و اکنون به واسطه‌ی سیاست‌های نادرست حکومتی تقریباً دارد به یک بحران غیر قابل کنترل تبدیل می‌شود. برخی از این آسیب‌های بحران شده، آسیب‌هایی هستند که محور آن‌ها را زنان تشکیل می‌دهند و حل آن‌ها جزء به وسیله‌ی خود زنان و صاحب نقش شدن اجتماعی زنان قابل حل نسیتند. آسیب‌هایی مثل تن‌فروشی زنان یا دختران فراری و یا قاچاق دختران به کشورهای همسایه از جمله آسیب‌هایی هستند که زنان در آن‌ها محور هستند و این آسیب‌ها را توسط خود زنان می‌توان حل کرد.

اعتیاد یکی از آسیب‌هایی است که جمهوری اسلامی با زور و اعدام و کشتار 33 سال است که خود را به ظاهر در حال تلاش برای حل آن نشان می‌دهد. آسیبی که به علی‌رغم تلاش ظاهرانه هنوز هم موفق به حل آن نشده است. چند سالی است که پدیده‌ای به اسم «ان.ای» وارد ایران شده است و در حل این آسیب موفق هم بوده است. افراد تشکیل دهنده‌ی این جنبش اجتماعی همه معتادینی هستند که ترک کرده‌اند و در ترک اعتیاد دیگران به آن‌ها هم کمک می‌کنند. کمپ‌های ایجاد کرده‌اند که معتادینی که می‌خواهند ترک کنند به این کمپ‌ها می‌روند و به کمک معتادینی که خود ترک کرده‌اند یا به اصطلاح خودشان پاک شده‌اند، تلاش می‌کنند که پاک شوند و از شر اعتیاد خلاصی یابند. جمهوری اسلامی اما برخی از این کمپ‌ها را به بهانه‌ی نداشتن مجوز تعطیل کرده است و از فعالیت آن‌ها جلوگیری می‌کند. در این جنبش بر این باورند که معتادان را تنها معتادان‌اند که می‌توانند ترک دهند و کسانی که حتا یک روز تجربه‌ی نشئگی یا خماری مواد مخدر را نداشته‌اند چگونه می‌توانند با این پدیده مبارزه کنند.

پیرو همین واقعیت بحران‌هایی که زنان در آن‌ها محور و آسیب‌پذیرترین‌ها هستند، برای حل آن‌ها باید خود زنان دست به کار شده و خود صاحب نقش شوند و این آسیب‌ها را با توجه به دلسوزی‌ها و دغدغه‌های اجتماعی‌ای که دارند، به تلاش برای حل آن‌ها برآیند. و این ممکن نیست مگر آن‌که جنبش زنان تقویت شوند و این تقویت جزء با توجه و تمرکز بر این جنبش ممکن نمی‌گردد.

7 – تلاش برای استقلال اقتصادی و اجتماعی زنان

وابستگی اقتصادی زنان به مردان، در هر مقامی که هستند و هر نسبتی که با زنان دارند، اعم از همسر یا پدر یا برادر و … موجب شده است که زنان استقلال شخصیتی و فردی خویش را طی تاریخ طولانی‌ای که پشت سر گذاشته‌ایم از دست بدهند و به لحاظ شخصیتی نیز به شدت به مردان وابسته شده و جنس دوم دانسته شوند.

و همین وابستگی و عدم استقلال یکی از عوامل تاریخی و ریشه‌دار تبدیل زن به شئی جنسی شدن در گذر زمان و اوج این شیئی شدن در نظام سرمایه‌داری است. زنان چون از هیچ‌گونه امکان مالی و استقلال اقتصادی برخوردار نیستند و توان برآوردن نیازهای اولیه‌ی مالی و اقتصادی خود اعم از غذا و پوشاک را هم ندارند، پس برای رسیدن به یک زندگی بهتر در پی مردی هستند که از توان اقتصادی و امکان مالی بهتری نسبت به دیگران برخوردار باشد. یعنی در ازدواج و تشکیل خانواده پول جای عشق را می‌گیرد و مادیت به جای معنویت می‌نشیند، و رابطه‌ای که بایستی در مدار باز مادی – معنوی شکل بگیرد، در مدار بسته‌ی مادی امکان می‌یابد و اکمال متقابل در خانه و خانواده تبدیل به تضاد و تخاصم می‌شود. بحران بر بحران افزوده می‌شود و چون مدار مدار بسته‌ی مادی است، پس از برطرف شدن نیازهای مادی، و خوابیدن تب اقتصادی، زن و شوهر از هم خسته شده و در پی فرصتی برای جدایی می‌گردند. آمار بالای طلاق در ایران و رشد روزافزون این آمار یکی از علت‌هایش همین تشکیل خانواده و برقراری پیوند زناشویی در مدار بسته‌ی مادی است که در آن عشق و دوست‌داشتن و معنویت هیچ جا و مکانی ندارد. همین امر موجب سست شدن پایه‌های خانواده در ایران شده است و یکی از ستون‌های اصلی تاریخی و اجتماعی جامعه‌ی ایرانی که همانا خانواده بوده است در حال فروریختن است.

اگر چه عدم استقلال مالی زنان یکی و تنها یکی از عوامل سست شدن بنیاد خانواده و فروپاشی اخلاقی در جامعه‌ی ایرانی است، اما مهار هر یک از عوامل کاری بزرگ و سترگ است. بنابراین به منظور تلاش در راستای امکان مالی و استقلال اقتصادی زنان لازم است که جنبش زنان تقویت شود.

8 – تقویت جنبش زنان و عمق بخشیدن به مطالبات آن

 توجه به جنبش زنان و تمرکز بر مطالبات و خواسته‌ها و نیازهای آن‌ها و طرح و بحث این خواسته‌ها موجب عمق بخشیدن به آن‌ها و ارتقای کیفی جنبش زنان می‌شود تا در پرتو این ارتقا یابی و عمق یافتن بتوانند همه‌ی آن اهداف و ضروریاتی که در بالا و پیش از این به آن‌ها اشاره شده است را در سخت‌ترین شرایط و به بهترین شکل برآورند.

جنبش زنان تضاد اصلی‌اش نه با مردان که با تفکر زور و گفتمان قدرت است و باید همه‌ی تلاش و توان خود را معطوف و مصروف مبارزه با زور در اشکال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی کند. متاسفانه بعضی از فعالان جنبش زنان ، تضاد خود را با مردان می‌دانند و مبارزه به منظور دست یازیدن به حقوق خویش را در مبارزه علیه مردان فروکاسته‌اند. در صورتی که هیچ تضادی بین زن و مرد وجود ندارد و اگر هم به وجود آمده، حاصل بیان قدرت در دوره‌های پیشین است که موجب برساخته شدن فرهنگ مردسالاری شده و این فرهنگ در برساختن بیان‌های جدید قدرت تاثیر جدی داشته است.

9 – شناختن و شناساندن زن به عنوان یک انسان

اما همه‌ی این تلاش‌ها برای این است که زن از مقام دون انسانی وشیئی واره ای که به آن داده‌اند فاصله بگیرد و به مقام و منزلت و کرامت و شخصیت انسانی خود بازگردد. زن دوباره بتواند صاحب نقش گردد و موقعیت دوران‌سازی خود را بازیابد. باید با بالا بردن اگاهی‌های زنان و توجه به جنبش زنان، مقام و موقعیت زن در بینش و اندیشه‌ی ملی – مذهبی ایرانی را به ایرانیان و جهانیان بازشناسانیم تا همگان دریابند که در بینش ملی – مذهبی زن هنر آفریدگار و هنرمند دوران‌ساز است. ضرورتی تاریخی و دورانی است که مقام و موقعیت زن را در نظام سرمایه‌داری که زن را به شیئی جنسی تبدیل کرده است که به قول پهلوی دوم باید زیبا و فریبا باشد، نقد کنیم تا با این نقادی سترگ زن مقام انسانی و کرامت خویش را بازیابد. ضرورت دارد که زن در تفکر سنتی حاکم بر ایران را نقد کنیم تا بتوانیم زن را صاحب نقش کنیم. ملاصدرا گقته است؛ « زن حیوانی است که به صورت انسان آفریده شده است تا مرد از هم بستری با او لذت ببرد.» و این جمله همه بیان‌گر زن در تفکر سنتی در ایران است.

باید به مقام و موقعیت تاریخی زن ایرانی از دوران اساطیری تا امروز پرداخته شود تا دریابیم که در بینش ملی – مذهبی ایرانیان زن چه منزلتی داشته است که در پرتو این آگاهی بتوانیم به نقد و بررسی این بینش بپردازیم و آن را از ناپاکی‌هایی که در گذر روزگار بر آن نشسته است پاک کنیم و به حق نزدیکش سازیم.

تا زمانی که زن صاحب حق و نقش توامان نگردد، جامعه در سطح کلان و به طور جدی، کیفی و برگشت‌ناپذیر صاحب حق و حق‌مدار نمی‌شود و برای همین و برای همه‌‌ی این‌ها با هم، پرداختن به مسائل، مطالبات، حقوق وجنبش زنان از ضرورتی حیاتی و اهمیتی فوری برخوردار است. بنابراین وظیفه‌ی همه‌ی آن‌ها که دغدغه‌ی ایران فردا و دل در گرو آزادی وطن دارند این است که برای آزادی زنان و تقویت جنبش آنان بکوشند، چرا كه تا زنان ایرانی آزاد، حقوق‌مند و صاحب نقش نشوند، جامعه‌ی ایرانی نمی‌تواند به مدار آزادی گذار کند و به جامعه‌ای باز تبدیل گردد.

اين ها برخي دلايل ضرورت توجه و تمركز بر جنبش زنان و تعميق و تقويت اين جنبش به منظور آزادي و رهايي مردم ايران است كه شماره شدند. دلايلي كه البته در همين تعداد تمام و كامل نمي‌شوند و میتوان همچنان بر آن افزود.

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله