19 آبان ماه؛ پنجاه و هشت امین سالگرد شهادت دکتر حسین فاطمی یارصدیق و مشاور و وزیر امور خارجه جوان دکتر محمد مصدق است. او پیشنهاد دهنده طرح ملی شدن نفت و از وفاداران و تلاشگران جان برکف نهضت ملی شدن نفت است.
به همین مناسبت سه مقاله دریافتی در این باره را در این مجموعه به دنبال هم می آوریم.
سالگرد شهادت سياوش گونه حسین فاطمی را گرامی می داریم
کورش زعیم
ملت ایران در راه آزادي کم شهید نداده است، و حسین فاطمی يكي از سالاران شهیدان ملي ماست. نه اینکه او به بزرگداشت ما نیازداشته باشد؛ این ماهستیم که نیازمند وابستگی به او و آرمان های او هستیم، و به آنچه او بود و آنچه او میخواست ما در چنین روزهایی باشیم. او از گونه شهیدانی است که راه تاریک ما را روشن نگه میدارند و به ما راستی و آزادگی می آموزند. او سیاوش زمان ما بود.
گاهي در درازنای تاریخ مردانی پدیدار می شوند که در راه دفاع از آزادی ملتشان، و در راه رهایی مردم از ستمگری، دیکتاتوری و فساد شهید می شوند. آنان را دیکتاتورها نامردانه به قتل میرسانند تا آوای وجدان جامعه را خاموش کنند، تا مردم صدای حق را نشنوند، و تا مردم در راه آزادی و گرفتن حقوق شهروندی خود از رهبری آنان محروم شوند. اینها شهیدان ملی هستند.
آنچه ما ملت ایران را هزاران سال پابرجا و سربلند و آزاده نگه داشته، شهیدان ملی ما هستند. از مرگ سیاوش که نخستین شهید ملی ما بود و ما هنوز درمرگ او سوگوار هستیم، تا اميركبيرها و فروهرها و آنان که اکنون برای استقلال سیاسی کشور و آزادی مردم، و علیه ستم، خودکامگی و فساد مبارزه میکردهاند، تا من و شما امروز این گونه سربلندانه از تاریخ و فرهنگ مان یاد کنیم. شهیدان ملی ما این ملت را زنده نگه داشته اند و جاویدان کرده اند، و ما هرگز آنان را فراموش نخواهیم کرد.
او وزیر خارجه و معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت ایران بود. مصدق به او اعتماد کامل داشت. او عقیده داشت که در جهان انقلابی اجتماعی و سیاسی رخ داده که: “دیگر دنیا به طرف بربریت و به سوی امتیازات قرون وسطائی نمیرود…” او ملی کردن صنعت نفت ایران را رهایی از سلطه استعماری بیگانگان می دانست و مبتکر اندیشه اقتصاد بي نفت برای ایران بود. برقراری نظام جمهوری هم اندیشه او بود. اینها فقط نشانه های کوچکی از نبوغ سیاسی فاطمی به شمار می رود که مصدق را به او دلبسته کرده بود. این نبوغ سیاسی همراه با شهامت در ابراز دیدگاه های خود، قلم سحرآمیزش و محبوبیتش در میان مردم، و به علت اعتماد بی چون و چرای مصدق به وی، باران بدگویی ها، تهمتها و شایعات، کارشکنی ها و توطئه ها را بر سر او باریدن گرفت، که بسیاری از آنها از سوی دشمنان نبود.
پس از گذشت شش دهه که از آغاز زندگی سیاسی حسین فاطمی می گذرد، ما هنوز او را نشناخته ایم. هر چند ستاره درخشان فاطمی در كنار خورشید وجود مصدق آنگونه که شایسته این مرد بزرگ است درخشیدن نتوانست گرفت، ولی همانند او را تا امروز نداشته ایم. بیگانگان که موجباب مرگ او را فراهم کردند و قتل او را از شاه خواستار شدند، همکارانی در محفل دوستان داشتند.
پدیده فاطمی بایستی بیشتر مطالعه شود. باید بفهمیم چرا مصدق، مردی به عظمت تاریخ ایران، این همه به فاطمی جوان احترام می گذاشت، به او تکیه می کرد و به او اعتماد داشت؟ چطور بود که در میان این همه مردان فرهیخته و خوشنام و باتجربه، مصدق شایستگی گرا جوانی سی وچهار ساله را به وزارت خارجه و معاونت پارلمانی و مشاور و سخنگوی دولت خود برگزید؟ چرا شاه و درباریان این همه از او می ترسیدند و با او دشمن بودند؟ چرا سفارتخانه های انگلستان و شوروی و امریکا، به شهادت اسناد فاش شده، جملگی او را مرکز ثقل جنبش ملی ایران و موتور پیشرانه آن میدانستند؟ چرا؟ چون به باور من، فاطمی یک اندیشمند استثنایی، یک تاکتیسین تیزهوش و یک نابغه سیاسی بود. فاطمی نه تنها هوش فوق العاده ای داشت، و در مسایل سیاسی تیزبین و واقعگرايانه آینده نگر بود، بلکه از شهامت فوق العاده ای نیز برخوردار بود. او میدانست چه میخواهد و به کجا می رود. او مصمم بود که توان و هوش و زندگی خود را وقف مبارزه علیه خیانت به میهن، دیکتاتوری و فساد کند، و آماده پرداخت هزینه آن نیز بود… و این هزینه را در فجیعترین شرایط پرداخت کرد.
فاطمی در آخرین لحظات زندگی در حالیکه در بستر بیماری و با تب شدید به جوخه تيرباران سپرده می شد، به دژخیم خود گفت: “مرگ بر دو قسم است. مرگی در خواب ناز… و مرگی در راه شرف و افتخار. و من خدای را شکر می کنم که در راه مبارزه با فساد شهید می شوم…”
“… من از مرگ ابائی ندارم، آنهم چنین مرگ پر افتخاری. من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند…”
مصدق در نامه اي به آيت الله سيد رضا زنجاني نوشت: “تاریخ حتماً اسم او را زنده نگه خواهد داشت، چرا که او می تواند آموزش دهنده همه وطن دوستان باشد و من در مقابل تمام بیحرمتی ها و کج اندیشی هایی که دیگران نسبت به او داشتند, از طرف مردم از ایشان عذرخواهی می کنم”.
کورش زعیم
19 آبان 1391
http://kouroshzaim.org/
==========================================================
یادآرزشمع مرده….یادآر….
جمال درودی
19 آبان سالروزشهادت دکترسیدحسین فاطمی اسطوره مقاومت ومیهن دوستی را گرامی می داریم.
درتاریخ مبارزات ملتها گهگاه انسانهایی پا به عرصه وجودمی گذارند که دلاورانه درپیمودن راه خطرخیزحق طلبی ومیهن دوستی وآزادگی وعدالت با ایمانی راسخ واستوار بدون بیم وهراس گامهای بلندی بر میدارند آنان در راه انتخابی خود شجاعانه مینویسند ومیگویند ومیخروشند وهرگز باز نمی ایستند وبه راه خود همچنان ادامه می دهند وتنها مرگ آنان را از خروش باز میداردو بر این باور پایبندند “: موجیم که آسودگی ما عدم ماست ” .
درصفحات تاریخ ایران چه بسیارند از این ستارگان که می درخشند وبرای ملت وخود افتخارمی آفرینند وبه حق یکی ازآن ستارگان پرفروغ آسمان ایران شهید دکترسیدحسین فاطمی است.آزاد مرد میهن دوستی که در یک جنگ نابرابر پنجه در پنجه استعمار واستبداد انداخت.زخمها خورد و تا آخرین قطره خون خود مقاومت کرد.
اورادر19 آبان 1333 با تنی مجروح وتب دار تیرباران کردند.روزی که ملت ایران فریاد زد “جلاد ننگت باد ” جسم آغشته به خون اورا دردل خاک وطن جای گرفت وزیارتگاه ایران دوستان شد ازآن روز شوم پنجاه وهشت سال می گذرد وهر ساله در هر شرایطی مردم حق شناس ایران خودجوش به آرامگاه آن زنده یاد می روند وبا ادای احترام مزار او راگلباران می کنند.خون اوچون خون سیاوش همچنان میجوشد وتا ایران است نام او جاویدان خواهد بود.
به راستی گناه دکتر فاطمی چه بود..؟ چرا اورا کشتند ..؟ جواب اینست که چه گناهی بزرگتر از آنکه درکناربزرگ مرد تاریخ ایران دکتر مصدق با ملی کردن صنعت نفت رگ حیاتی دولت فخیمه انگلیس را قطع کرده ودرهای سفارت را بست.البته باید از او چنین انتقام می گرفتند تا درس عبرتی باشد برای دیگرمبارزان ضداستعماری جهان.
استبداهم از او دل خوشی نداشت زیرا او هرگز به وعده های فریبنده شاه دل نبست و همچنان در به ثمر رساندن اهداف جبهه ملی ایران ثابت قدم ماند.
با هم بخوانیم سخن اورا درباره کودتای 25 مرداد: “…ساعت یازده ونیم بود که به خانه آمدم صدایی شنیدم وفریاد خانمم را…با عجله از اتاق خارج شدم…سربازان لولهای تفنگ را به طرف من گرفتند وگفتند حرکت نکنید وگرنه آتش می کنیم…دیدم عده زیادی سربازان مسلح به شصت تیر خانه من را گرفته اند…افسر مسئول گفت چیزی نیست بفرمایید برویم سایر دوستان شما هم در انتظار شما هستند…با لباس خانه به کاخ سعدآباد بردند…مهندس حق شناس وزیرک زاده هم درآنجا بودند همگی در اتاقی زندانی شدیم…سر و صدای زنجیرهای تانک ها و رفت وآمد آنها می آمد…ساعت چهار صبح بود که سرگردی وارد اتاق شد محکم به حالت خبردارگفت قربان امری ندارید..من باز فهمیدم که هنوز وزیرم..”
پس از شکست کودتا و فرار شاه به بغداد دکتر فاطمی به عنوان سخن گوی دولت در مصاحبه مطبوعاتی اظهارداشت : ” نظردولت را نمی دانم ولی نظر خودم را در سرمقاله امروز روزنامه باختر امروز به اطلاع ملت ایران می رسانم… تلگرافی به سفارت بغداد مخابره کرده ام که عینا در اختیار آقایان می گذارم :” جناب آقای اعلم.بغداد.تماس سفارت با کسی که بدون اطلاع دولت صبح بعد از کودتای نظامی مواجه با شکست فرارکرده است یه هیچ وجه مورد ندارد.هر تفسیری که از سفارت بخواهند جز این مطلب نخواهد بود…وزیر امورخارجه دکتر حسین فاطمی.”
درسرمقاله 25 مرداد نوشت : ” این دربارشاهنشاهی روی دربار سیاه فارق را سفید کرد” ودر مقاله 26 مرداد تیتر زد : ” خائنی که می خواست وطن را به خاک وخون بکشد فرار کرد ” ودرآخرین مقاله 27 مرداد آمده : ” فراری بغداد نوکری وبردگی انگلیس را بر پادشاهی ملت خود ترجیح داد.
و در متینگ جبهه ملی ایران روز 25 مرداد در میدان بهارستان در حالی که تمامی میدان غریو شادی بود چنین سخن گفت : ” مردم قهرمان تهران من به این احساسات پاک شما تعظیم می کنم …هموطن دیشب وقتی تفنگهای گارد شاهنشاهی به طرف من نشانه روی می کرد چون به اراده شما ایمان داشتم میدانستم که نهضت ملی نخواهد مرد…هموطن فرزند آن پدری که قرارداد سال 1933 را شصت سال تمدید کرد علیه نهضت ملی قیام نمود پدرش بیست سال عامل کمپانی نفت جنوب بود …برای ملت ما استعمارسفید و سیاه وسرخ علی السویه است…هموطن از اسلحه ای که با خون شما تهیه شده بود فرزند عامل قرارداد 33 علیه شما بکار برد…روزی که صدای رادیو تهران بلند شد وگفت نقش کودتاچیان نقش برآب شده وی راه اولین سفارتی را که انگلستان در خارج از ایران دارد درپیش گرفت …خدای ایران بزرگ است .”
چه زود پیروزی ملت ایران به شکست انجامید و شهد آن درکام مردم به تلخی گرایید.روز 28 مرداد اسب تروایی بود برای ملت ایران که عزت وسربلندی ملتی را به ذلت وخواری کشاند.
روز ششم اسفند 1332 پس از یک دوره مخفی زیستن دکتر فاطمی دستگیرشد و با تنی زخم خورده به بیدادگاه نظامی برده ودر یک محاکمه سری محکوم به اعدام شد رژیم تمام کوشش خود را بکار برد تا شاید بتواند دکترفاطمی را به زانو درآورده و طلب عفو وب خشش کند ولی او این آرزو را بر دل شاه و دژخیمانش باقی گذاشت و حاضر نشد غرور خود را بشکند و در مقابل بت ساخته شده به دست اجنبی کرنش کند .او در بیدادگاه شاه با تنی رنجوراز بیماری در رد ادعانامه سراپا تهمت و ناسزا و افترای آزموده چنان محکم و شجاعانه جواب داد که پنداری بار دیگر سرمقاله باختر امروز را می نویسد “…به کیفر رسانیدن ما چه ارتباطی به تامین تمامیت واستقلال کشوردارد ؟! مگرازآنکه دلایل معروف دیوان بلخ را درنظربیاوریم…روزی که من به قول خودتان وزیر بوده ام شبانه سروپای برهنه دستگیر ومثل پست ترین بردگان وغلامان به گوشه ای افکنده شدم …چرا دیگر یک سلسله تشریفات زائد را فراهم میسازید وزحمت بیهوده میکشید که صورت قانونی به کارتان بدهید…من که در زیر سقف شهربانی از تماشاچی به قول شما و از چاقوکش های بنام بنابرآنچه که تمام مردم پایتخت ناظر وشاهد بودند ضربات بی حساب دشنه خورده ام وا ز ادعانامه ای هم که به دادگاه آمده دهها وصدها فحش دریافت داشته ام آیا می توانم یک لحظه اشتباه کنم که باز هم قانون ورسیدگی در کار است .؟ حالا اگر شما اصرار دارید که من خود را به بلاهت بزنم وسال نیکو را از بهارش بشناسم حرفی ندارم که این نمایش کمدی تراژدی را تا آخرین پرده دنبال نمایم…اگر من این افتخار را پیدا کنم که در راه وطنم این نیمه جان را بگذارم درست در راه خودش مصرف شده است…”
اودرحالی با افتخار به ابدیت وجاودانگی پیوست که نشانه ای از تیر استعمار ودشنه ای از استبداد بر سینه داشت.
نامش جاودان وراهش پر رهرو باد / پاینده ایران
جمال درودی / عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران / 19 آبان 1391
==========================================================
خائنی که می خواست وطن را به خاک و خون بکشد فرار کرد….
به مناسبت سالروز شهادت سردار ملی”شهید دکتر حسین فاطمی”
اشکان رضوی
ایران در فرازوفرودهای سیاسی خود همواره مردانی را دیده است که توانسته اند در تاریخ این کشور نامشان را ماندگار نموده و در قلوب ملت جای گیرند.مردانی پاکباز که مرگ را به سخره گرفته و آزادگی را با خونشان جاودان ساختند.و سرخی خون ریخته شده بر زمین تفت دیده میهن آن ابر انسان ها لکه ننگی ابدی شد برای زورمداران تشنه قدرت که پایه های حکومت شان بر اساس اندیشه های اهریمنی استوار شده بود.
“شهید دکترحسین فاطمی” یکی از این سرداران میهنی بود که شجاعت و آزادگی اوسرمشق آموزه های مبارزات جوانان آزادیخواه ایران زمین شد.
مردی که نامش در روزگاران نه چندان دور لرزه بر اندام دیکتاتور زمانه و اربابان خارجی او می انداخت آنچنان زیست که شایسته انسان های آزاده بود.
مصدق درباره فاطمی چنین می گوید:
“اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود سپاسگذاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است که روزی در خانه ی جناب آقای نریمان پیشنهاد خود را داد و عمده نمایندگان جبهه ملی حاضر در جلسه آن را با اکثریت آراء تصویب نمودند. رحمت الله علیه که در تمام مدت همکاری با این جانب، حتا یک ترک اولا هم از آن بزرگوار دیده نشده “.(1)
سخنان آتشین و مبارزات بی مانند دکتر فاطمی با دربار فاسد و سفارت خانه انگلیس و امریکا در هنگامه ای که بسیاری نان را به نرخ روز می خوردند و عده ای نیز لباس ریا کاری به تن داشتند توانست ملتی را به خروش و حمایت ازتنها دولت دموکرات تاریخ ایران وا دارد. و به جرات باید بیان داشت که دکتر محمد مصدق هیچگاه بدون فاطمی توان ملی کردن صنعت نفت و چیره شدن بر دربار پهلوی واستعمارانگلیس را نداشت.بی باکی و اراده و ایمان آهنین دکتر فاطمی دربرابر استبداد داخلی و استعمار خارجی تکیه گاهی بود که پیر فرزانه ای چون مصدق را موجب دلگرمی بود. و مصدق به پشت گرمی فاطمی توانست پشت استعمار را به خاک بمالد.
فاطمی مردی بود که دشمنانش نیز باور به میهن پرستی و شجاعت او داشتند و حتا علارغم اینکه جوانکی گمنام به نام “مهدی عبد خدایی“به تحریک بیگانگان و تحت عنوان عضو فدائیان اسلام وی را ترورمی کند، فدائیان اسلام هیچگاه مسئولیت رسمی این ترور کور و ناجوانمردانه را بر عهده نمی گیرند.چون آنان به خوبی از جایگاه فاطمی در بین آحاد ملت ایران آگاه بوده ومی دانستند که درصورت پذیرفتن این ترور،لعن و نفرین ابدی ملتی را به جان خواهند خرید. همچنان که اراذل و اوباشی چون شعبان بی مخ و طیب حاج رضایی در کنار مزدورانی چون آزموده و قاضی عسگر و تیموربختیار نامشان با تنفر از سوی ملت بیان می شود.
شهید فاطمی بعد از کودتایی ننگین 28 امرداد مدتی را به صورت مخفیانه زندگی می کند و سپس توسط مزدوران رژیم دیکتاتوری پهلوی دستگیر و روانه زندان می شود. او در بیداد گاههای نظامی حکومت پهلوی با تنی رنجور ناشی از دشنه دژخیمان رژیم، جانانه از پیشوایش محمد مصدق و عملکرد دولت قانونی دفاع می کند و رژیم کودتا در نهایت ددمنشی و درماندگی حکم اعدام او را صادر می کند.
شهید فاطمی از جمله وزرایی در کابینه دکتر محمد مصدق بود که کینه محمد رضا پهلوی نسبت به او دو چندان بود و تا روز اعدام این مرد آرام و قرار نداشت و نتوانسته بود شبی را آسوده بخوابد.
دیکتاتور بزدل حتا با درخواست فرجام خواهی شهید فاطمی که از حقوق قانونی او بعد از صدور حکم اعدام بود مخالفت می ورزد و سر انجام در روز سه شنبه 19 آبان ماه 1333 ساعت چهار و هفت دقیقه بامداد تن رنجور و تب دار فاطمی به جوخه اعدام سپرده می شود.
پیش از اعدام، دژخیم آزموده با تمسخر به فاطمی می گوید” اگر وصیتی دارید بفرمایید شما که مکرر می گفتید من از مرگ ابایی ندارم و مرگ حق است…
دکتر فاطمی اجازه نمی دهد که سخنان یاوه دژخیم آزموده تمام شود و بیان می دارد” آری آقای آزموده مرگ حق است و من از مرگ ابایی ندارم ،آن هم چنین مرگ پر افتخاری. من می میرم که نسل جوان ایران از این مرگ درس عبرت گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد که نسل جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند. من درهای سفارت انگلیس را بستم غافل از اینکه تا دربار هست انگلستان سفارت لازم ندارد”.
سینه ی حق گوی او آماجگه تیر خصم می شود و دژخیم دیگری چون تیمور بختیار برای اثبات مراتب سر سپردگی اش به شاه دست نشانده بیگانگان، تیر خلاص را بعد از اعدام به سر او شلیک می کند تا اینگونه در تاریخ ایران نوشته شود که “شب پرستان سیه دل حتا از جنازه های آزادیخواهان نیز وحشت دارند.”
امروز بعد از گذشت 58 سال و با همه وارونه نویسی های قلم به مزدان، فاطمی در بین ملت ایران یک قهرمان ملی و اسطوره آزادیخواهان است.قهرمانی که با خون خود موجبات ادامه نهضت آزادیخواهانه ملت ایران شد. مردی که هنوز هم وارثان دیکتاتوری پهلوی از بیان نامش بیم و هراس دارند.چون می دانند داغ ننگ اعدام این بزرگ مرد تا گیتی به پاست بر پیشانی آنان خود نمایی کرده و موجبات رسوایی آنان خواهد بود.
و زهی شرم این وارثان سلسله جعلی را که از تاریخ درس عبرت ناموخته و تلاش دارند تا با تکیه بر شعارهای فریبنده ودروغین دگر باره بر گرده ملت ستم دیده ایران سوار شوند. موج سوارانی که موج سورای را خوب می دانند اما نمی دانند که موج خشم ملت خروشان تر از آنی است که بتوان با تزویر و ریا عوام فریبی مهارش کرد.
بارها گفتم و نوشتم که به باور من اگر دودمان جعلی پهلوی درهمه سالهای حکومت خویش تنها و تنها یک گناه نابخشودنی داشته باشند آن گناه اعدام مظلومانه دکتر حسین فاطمی است که همچو حلاج بر سر دار انالحق گفت و سر تسلیم فرو نیاورد.گناهی که سنگینی آن همچنان بر گردن این خاندان سنگینی می کند و نمی خواهند بپذیرند که وارثان یک دیکتاتوری خون ریز بوده اند. و از پیشگاه ملت ایران بابت همه آن جنایت ها پوزش خواهی نمایند. و شرمگنانه آنکه در شرایط کنونی در نهایت فرصت طلبی کوشش می کنند تا با وارونه جلوه دادن حقایق تاریخی خود را یگانه منجی نجات ملت ایران معرفی کنند. و شعارمی دهند که تاریخ را به فراموشی باید سپرد و در اندیشه ساختن آینده ایران باید بود!؟شگفتا که اینان خرد ملتی را می خواهند به بازی نابخردی خویش بگیرند و از سر درماندگی گاهی درشت گویی های اینچنین مزورانه بر زبان جاری می سازندو عده ای مواجب بگیر وسطحی نگر نیز دراین شیپور بد آهنگ می دمند تا شاید از این نمد کلاهی نیز برای آنان ساخته شود.
که باید گفت زهی خیال باطل”ملت ایران سالهاست آخرین میخ تابوت سلسله جعلی را کوبیده و آنان را به تاریخ سپرده است.
پاینده ایران
19 آبان 1391
***************
1- نامه های دکتر محمد مصدق/ گرد آورنده ترکمان
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.