مقامات جمهوری اسلامی در برنامه هسته ای بنای خود را مقاومت تا لبه پرتگاه گذاشته اند. یعنی زمانی که موجودیت نظام اسلامی در معرض خطر قرار گرفت به سازش تن خواهند داد. آن ها درست در میدان غربی ها بازی می کنند. به این معنی که خود همان سیاستی را سرعت می دهند که غربی ها می خواهند. راهبرد مقاومت تا لبه پرتگاه جز فشارهای اقتصادی فلج کننده و تحمیل هزینه های سنگین بر جامعه و در نهایت تن دادن به سازش تحقیرکننده چیزی را در پی نخواهد داشت. حتی احتمال اینکه در این مقطع غربی ها به راه حل بینابین تن دهند بسیار کم است.
اوباما میوه اندیشه استراتژیک زبیگنو برژینسکی استراتژیسین نام آشنای دمکرات آمریکایی است. او در کتاب «فرصتی دوباره» که از طرف نشریه صمدیه در سال 1387 (با ترجمه آقایان حسن عبدی و سینا مالکی) منتشر شد به خوبی توضیح می دهد چگونه در سایه حاکمیت بوش پسر اعتبار جهانی آمریکا زیر سئوال رفت و برای بازگرداندن این اعتبار نیاز است آمریکا رویکردی دموکراتیک را در پیش بگیرد. برژینسکی با توجه به رشد ارتباطات و میل جامعه های مختلف جهان به ویژه مسلمانان به پیشرفت و توسعه پیش بینی می کند که در بسیاری از نقاط جهان دگرگونی هایی رخ خواهد داد و ایالات متحده باید خود رابرای تطبیق با این دگرگونی ها آماده کند.
اوباما هنوز از سفره افراط گرایی که جرج بوش و نئو محافظه کاران اطرافش چیدند بهره می برد. در آخرین تحلیل ها؛ تندروی اطرافیان رامنی، ذهنیت به جا مانده از افراط گری دوران بوش، نقش زنان و اقلیت ها به عنوان دلایل اصلی پیروزی رئیس کاخ سفید عنوان شده اند. آمریکا یک بار دیگر هر چند لرزان به اوباما اعتماد کرد.
رئیس جمهور ایالات متحده نشان داده در سیاست خارجی اش چندان تندرو نیست. او اگر امروز به اتخاذ سیاست های تند تحریم علیه ایران روی آورده در وهله نخست به خاطر از دست دادن فرصت مذاکرات ژنو است. مذاکراتی که قرار بود در سال 1388 به توافقی بزرگ در زمینه هسته ای منجر شود اما لجاجت و اهمال کاری حاکمیت ایران- به رغم خواست دولت احمدی نژاد- باعث شد تا این فرصت از دست برود و رئیس جمهور آمریکا که در آن زمان با موضع حل مسئله با ایران به میدان آمده بود در برابر مخالفان مذاکره در موقعیت ضعف قرار بگیرد. بعد از گذشت دو سال از ریاست جمهوری اوباما با ورود جمهوری خواهان به کنگره و فشار جناحی از دموکرات ها که چندان به مذاکره با ایران علاقه نداشتند و ادامه سیاست جمهوری اسلامی برای بازی با زمان و تهدیدات مکرر اسرائیل به حمله نظامی؛ پرونده هسته ای ایران در دور تند قرار گرفت. اوباما در فضای تند مجبور بود بر سند تحریم ها علیه بانک مرکزی و فروش نفت ایران امضا بزند. او محدودیت هایی برای این تحریم ها قائل بود از جمله معافیت هایی که به هم پیمانانش داد. اما اینها هیچ کدام کافی نبودند. پرونده ایران را تندروی ها چه در تهران و چه در تل آویو در دوری تند قرار داد. تهدیدهای نتانیاهو هم برای حمله به ایرن تاثیرگذار بود،همچنان که موضع مقامات جمهوری اسلامی هم در فرصت سوزی اثرگذار بود.
اگر اوباما نبود جنگ می شد
مذاکرات ژنو فرصتی بود که نتانیاهو می توانست کیش و مات شود. اما اختلافات داخلی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی این فرصت را گرفت و فضا برای دست یابی به راه حل های بینابینی زیر سایه تهدیدهای تند نتانیاهو محدود تر شد. با این وجود این اوباما بود که تمام قد در برابر سیاست های جنگ طلبانه نتانیاهو ایستاد. اگر چه دود تحریم های سخت اوباما و متحدانش به چشم ملت می رود اما فراموش نکنیم نتانیاهو همان کسی است که در سال 2010 فرمان حمله به ایران را صادر کرده بود و تنها مخالفت مئیر داگان رییس وقت موساد و گابی اشکنازی رییس وقت ستاد ارتش اسراییل با این دستور بود که ایران را از یک جنگ سخت نجات داد. نخست وزیر و وزیر دفاع قصد داشتند بدون رای گیری در کابینه امنیتی اسرائیل، طرح حمله به ایران را عملی کنند.
اوباما در برابر فشارهای نتانیاهو برای تعیین خط قرمز مقاومت کرد. اختلاف های داخلی مقامات اسرائیلی را رسانه ای کرد تا جبهه جنگ طلبان در اسرائیل تضعیف شود. شاید اگر به جای اوباما رئیس جمهوری جمهوریخواه سکاندار کاخ سفید شده بود جنگ ایران و اسرائیل اجتناب ناپذیر می شد.
صبر دیپلماتیک
اوباما نماینده گرایشی از حزب دموکرات است که جنگ نمی خواهد. موضع اش در سوریه نشان داده او اهل صبر دیپلماتیک است.سیاست خارجی اش را از همان آغاز بر همراهی قدرت های بزرگ و منطقه ای تدوین کرده بود.تا جایی که ساختار سیاست خارجی ایالات متحده اجازه مانور به او می داد علیه جنبش های مردمی در خاورمیانه موضع نگرفت، حداقل در برابر جنبش های مردمی در مصر و تونس نایستاد. فراموش نکنیم در بحران لیبی سارکوزی رئیس جمهور سابق فرانسه از اوباما بیش تر به جنگ علاقه نشان می داد و عملا فرانسه و بعد هم بریتانیا سکاندار اصلی نبرد شده بودند.
در سوریه اوباما گام به گام پیش می رود. استراتژی او بر شناسایی میانه روهای اپوزیسیون و تقویت آنها و همزمان گفت و گو با روسیه و چین برای دستیابی به توافق استوار شده که بهترین خروجی اش می تواند کناره گیری اسد از قدرت باشد. همین سیاست صبر است که حتی اردوغان را نسبت به رویکرد آمریکا در قبال سوریه عصبانی کرده است. نخست وزیر ترکیه در مصاحبه های خود نشان داده از اینکه سوریه در کانون توجه ایالات متحده نیست ناراضی است.
رئیس جمهور آمریکا این بار با خیال راحت تر به احتمال فراوان پنجه در پنجه نتانیاهو می اندازد. او تلاش خواهد کرد نخست وزیر افراطی اسرائیل را برای صلح با فلسطینی ها تحت فشار قرار دهد . در اسرائیل نظرسنجی ها نشان می دهد که نتانیاهو در انتخابات زودرس دست بالا را دارد. او با احزاب کوچک راست افراطی ائتلاف کرد تا بار دیگر سیاست های انعطاف ناپذیر خود در پرونده صلح فلسطین اسرائیل و پرونده هسته ای ایران را ادامه دهد. شاید از شانس بد اوباما باشد که دوره دوم ریاست جمهوری اش را باید با این دولت افراطی سر کند. اما به هر حال این بار انتظار می رود قاطعانه تر در مقابل سیاست های نتانیاهو بایستد. نخست وزیر اسرائیل هم با آویگدور لیبرمن وزیر خارجه و حزب «اسرائیل خانه ما» اتحاد کرد و او هم قصد دارد با پاکسازی مخالفان حمله به ایران، کابینه ای یک دست را برای انجام ماموریت های تاریخی اش تعیین کند. نبرد اوباما و نتانیاهو در این دوره دیدنی ترخواهد بود. به همین دلیل اوباما بازهم در پرونده هسته ای ایران تحت فشار خواهد بود و نوع رویکرد جمهوری اسلامی در دوره جدید ریاست جمهوری آمریکا از اهمیت فراوانی برخوردار است.
تحلیل جمهوری اسلامی : یک یا دوسال مقاومت تا تسلیم شدن اروپا
اما بازیگر تاثیرگذار در این پرونده جمهوری اسلامی است. مقامات تهران هم برای خود پیش بینی هایی دارند. بیت رهبری مخالف کوتاه آمدن است و در برابر فشار دولت و میانه روهای نظام مقاومت کرده است. به همین دلیل است نمایندگان ولی فقیه در مکان ها و زمان های مناسب از فشار بر رهبری برای کوتاه آمدن گلایه می کنند. برآورد فعلی جمهوری اسلامی بر مبنای بحران اقتصادی آمریکا و اروپا از سویی و سیاست های ضد جنگ اوباما از سوی دیگر صورت گرفته است. ظاهرا مقامات جمهوری اسلامی قصد دارند اقتصاد مقاومتی را با میلیاردها دلار ذخیره ارزی مدیریت کنند و از هم اکنون تدابیری هم اندیشیده شده است. حتی برخی از بازگشت به اقتصاد کوپنی خبر داده اند. قرار است از ورود کالاهای غیر ضروری شدیدا خودداری شود.
از طرف دیگر حاکمیت اعتقاد دارد آمریکا در منطقه با بحران های متعددی روبروست. افغانستان همچنان به نقطه ثبات نرسیده است. تحولات در برخی از کشورها مانند مصر و تونس چندان به نفع آمریکا نبوده است. وضعیت سوریه خود به شدت پیچیده شده است. لیبی هنوز به ثبات لازم نرسیده است. در لبنان حزب الله و 8 مارسی ها دست بالا را دارند. اوباما خود شخصیتی جنگ طلب نیست و در نتیجه ایران از خطر حمله نظامی واشنگتن مصون است. از سویی اسرائیل بدون اجازه آمریکا اصولا توان حمله ندارد و حتی اگر حمله محدود هم بکند ضررهای آن خیلی بیشتر از منافعش برای غرب است.
تحلیل جمهوری اسلامی ایران بر این گزاره استوار شده که خصوصیات دیپلماسی اوباما فرصت را برای بازی با زمان باز می کند و می توان زمان خرید و نیم نگاهی به مذاکرات داشت. در این فضا گفتمان مبارزه طلبی با آمریکا به عنون هسته اصلی سیاست خارجی تهران حفظ خواهد شد . مقامات تهران بر بحران سال آینده اقتصاد اروپا و ورشکستگی تعدادی از بانک های این کشور تاکید دارند و معتقدند در صورتی که چند ماه بتوانند مقاومت کنند در جبهه آمریکا و اروپا شکاف ایجاد خواهد شد و جبهه تحریم ها دو دسته خواهد شد و فرصت برای اینکه تحریم ها دور زده شود مهیا خواهد شد. در این فضای دو دستگی است که امکان بازی ایران فراهم خواهد شد و در خوش بینانه ترین حالت غربی ها امتیازات قابل توجهی به ایران خواهند داد و در بدبینانه ترین حالت هم وضعیت کج دار و مریز و نه جنگ ، نه صلح ادامه خواهد یافت.
تردیدها در مورد تحلیل جمهوری اسلامی
اما این که این تحلیل بر چه گزاره های صحیحی استوار شده محل مناقشه است. مقامات جمهوری اسلامی باید پاسخ دهند دامنه مقاومت اقتصاد مقاومتی آنها تا کجاست؟ چند ماهی بیشتر از تحریم های ایالات متحده و اروپا نگذشته که از نیروهای اصولگرا تا اصلاح طلب بر کاهش شدید فروش نفت ، بیکاری های گسترده ، تورم و گرانی سرسام آور سخن می گویند. معاون رئیس دولت دهم صراحتا می گوید حتی اگر مشتری هم برای نفت پیدا کنیم از کشتی انتقال دهنده خبری نیست. وزارت نفت ایران از اقتصاد بدون نفت سخن می گوید. وزیر اقتصاد هم در سخنانی مبهم از اقتصاد بدون نفت مبتنی بر مالیات مردم صحبت می کند. وزیر صنایع و تجارت هم از تاثیرات گسترده تحریم ها بر بازار ارز خبر داده و دیگر کمتر کسی در نظام چمهوری اسلامی است که منکر تاثیر تحریم ها باشد و مقامات مخالف دولت بیشتر بر این نکته تاکید می کنند که با مدیریت صحیح می توان از شدت این تحریم ها کاست. برخی از کارشناسان اقتصادی از دلار دوازه هزار تومانی در ماه های آینده سخن گفته اند و صف های طولانی برای دریافت کالا را پیش بینی کرده اند. صحبت از اقتصاد کوپنی و دادن جیره غذایی به مردم هم از سوی چند تن از مسئولان و کارشناسان مطرح شده. در حال حاضر مهرداد عمادی مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا و اسدالله عسگراولادی عضو ارشد موتلفه در مورد اینکه با تداوم این روند قحطی گسترده در ایران رخ خواهد داد هم نظر هستند.
این اقتصاد در برابر تشدید تحریم ها تاب مقاومت ندارد. مبانی اقتصاد مقاومتی که از سوی رهبر جمهوری اسلامی تعریف شده مشخص نیست. با تنش های سیاسی در ایران و فساد گسترده در نظام اقتصادی کشور و فرهنگ نسبتا مصرف گرای ایرانی و البته نابودی تولید ملی زیر سایه تزریق بی حساب و کتاب درآمدهای نفتی و واردات بی رویه کالاهای خارجی به علاوه فضای بسته سیاسی و خانه نشین کردن نخبگان متخصص و مهاجرت بسیاری از آنها جایی برای اقتصاد مقاومتی باقی نمی ماند.
در ضمن باید این پرسش را نیز مطرح کرد که آمریکا و اروپا بعد از تحمل این همه هزینه با چه استدلالی به مذاکره با ایران تن خواهند داد ؟ در حال حاضر این ایران است که در موضع ضعف قرار دارد و اقتصاد ایران تا چند ماه دیگر احتمال دارد به مرز فروپاشی کامل برسد. آیا با اقتصاد فروپاشی شده می توان در میز مذاکرات در موضع قدرت نشست؟
سئوال بعدی اینکه این تحلیل تا چه اندازه واقعی به نظر می رسد؟ بر فرض که اقتصاد اروپا در یک یا دو سال آینده دوره بحرانی را طی کند. توافق با ایران در برنامه هسته ای چه دردی از این بحران را حل می کند؟ محاسبات جمهوری اسلامی در مورد تاثیر تحریم نفت ایران بر بازار انرژی غلط از آب درآمد. کشورهای عربستان لیبی عراق امارات و… توانستند این خلا را به راحتی پر کنند. قطعا اقتصاد آمریکا و اروپا توانایی مقابله با تاثیرات بحران اقتصادی را دارد اما روند فعلی اقتصاد ایران به گواه بسیاری از کارشناسان به سمت فروپاشی است.
مقامات جمهوری اسلامی در برنامه هسته ای بنای خود را مقاومت تا لبه پرتگاه گذاشته اند. یعنی زمانی که موجودیت نظام اسلامی در معرض خطر قرار گرفت به سازش تن خواهند داد. این راهبرد تبعات سنگینی برای منافع ملی ایرن دارد. غرب هم به خوبی می داند در آینده از ایران تضعیف شده و له شده زیر بار فشارهای اقتصادی به راحتی می تواند امتیازهای کلانی به دست آورد. مقامات جمهوری اسلامی درست در میدان غربی ها بازی می کنند. به این معنی که خود همان سیاستی را سرعت می دهند که غربی ها می خواهند.
این اظهارات که ازسوی محمد جواد لاریجانی مطرح شده «حاضریم به خاطر منافع نظام در قعر جهنم هم با آمریکایی ها مذکره کنیم» خطرناک است. این همان راهبرد مقاومت تا لبه پرتگاه است که جز فشارهای اقتصادی فلج کننده و تحمیل هزینه های سنگین بر جامعه و در نهایت تن دادن به سازش تحقیرکننده دستاوردی نخواهد داشت. حتی اینکه در این مقطع غربی ها به راه حل بینابین تن دهند بسیار کم است. غرب مسیری را طی کرده به راحتی تا حصول امتیازهای مورد نظرش از آن بر نمی گردد. پس بهتر است به جای جهنم در برزخ مذاکره شود.
سال 88 مذاکرات ژنو «بهشت» بود زیرا ایران می توانست از موضع قدرت مذاکره کند اما اکنون در «برزخ » هستیم زیرا فشار اقتصادی کمر اقتصاد ایران را شکسته و با تداوم این روند در «جهنم» مذاکره خواهیم کرد.جهنمی که با سیاست های اشتباه حاکمیت فراهم شده. مذاکره در آن جهنم را نمی توان از موضعی نسبتا برابر دانست . زیرا یکی سوار است و دیگری پیاده. چه خوب بود اگر مقامات جمهوری اسلامی از واقعیت صبر دیپلماتیک اوباما به بهترین نحو استفاده می کردند.
با این وجود هنوز هم دیر نشده، مذاکره با اوباما ممکن است؛ هر چند که شرایط مثل گذشته نخواهد شد. اما اگر این مذاکره دیرتر از این صورت بگیرد اوباما از سوی تندرو ها بیشتر تحت فشار قرار خواهد گرفت و به رویکردهای سخت تری علیه ایران اقدام خواهد کرد. به خصوص اینکه پیروزی دوم اوباما در انتخابات اخیر لرزان است و نوعی حالت دو قطبی در جامعه آمریکا مشاهده می شود.
با هر گونه مقاومت ایران در برابر مذاکره تحریم ها شدیدتر خواهد شد. در پنج شنبه گذشته وزارت خزانه داری آمریکا علیه مقامات و شرکت های ایرانی تحریم های جدیدی اتخاذ کرد و کنگره نیز در حال تصویب سیاست های سخت تری است که بر مبنای آن دارایی های ایران در سراسر جهان مسدود خواهد شد و روند صادرات کالاهای مصرفی به ایران نیز محدود می شود. ای کاش مسئولان جمهوری اسلامی به این اصل که هر کجا جلوی ضرر را بگیری منفعت است اعتقاد داشتند.
اوباما در ماه های نخستین زمامداری دور دومش برای مذاکره با ایران تلاش خواهد کرد هر چند که اخباری در مورد گفتگوی پنهانی نمایندگان ایران و آمریکا منتشر شده است اما باید منتظر اقدامات جدی تری بود. جمهوری اسلامی بهتر است از این فرصت استفاده کرده غنی سازی را مطابق با قطعنامه های سازمان ملل متحد تعلیق کند، اجازه بازرسی بیشتر از تاسیسات اتمی را برای بازرسان آژانس فراهم کند و برای تامین سوخت نیروگاه با غربیها به توافق برسد و برای اعتماد سازی از نصب سانتریفیوژهای بیشتر در تاسیسات حساس خودداری کند. در مقابل تحریم ها در روندی تدریجی تعلیق خواهند شد و ایران می تواند در تعامل با غربی ها اورانیوم غنی سازی با درجه بالا را از دیگر کشورها تهیه کند. این توافق بهتر از آن است که بیماران ایرانی از دارو محروم شوند، صنایع ایرانی به خاطر نرسیدن مواد اولیه ورشکست شوند ، ارزش پول ملی در برابر دلار ناچیز شود و درآینده با قحطی مواجه شویم. بهتر از این است که نفت را با کالاهای بی کیفیت مبادله کنیم و در انتهای مسیر به سیاست نفت در برابر غذا برسیم و هر لحظه سایه شوم جنگ کشور را مضطرب کند.
پس بهتر است مسئولان جمهوری اسلامی تا زمانی که موعد جهنم فرا نرسیده برزخ را دریابند. جهنم جای مجازات است؛ دیگر امکان مذاکره نیست.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.