زخم‌هایی بر پیکر مناطق کردنشین غرب

اين مقاله به پاس عمري تلاش براي آزادي و آباداني ايران به روان دوست گرانقدرم زنده‌ياد مهندس سيدمحمد وحيد ميرزاده تقديم مي‌شود.

پس از گذشت سی‌سال حتی برای شناسایی این واقعیت چه گام‌هایی برای التیام زخم‌هایی‌که بر مناطق کُردنشین غرب کشور وارد شد، برداشته شده است؟ به حال خود رهاکردن ضایعاتی از این دست، به صورت نوعی خوش‌خیالی  بر این فرض که گذشته‌ها گذشته، جز دعوتِ به مشكلات بيشتر در مراحل بعد هیچ نتیجه‌ای نداشته و ندارد.

بخش‌هایی از غرب ایران محل سکونت اقوام و ایلات کُرد است و قسمت‌هایی از آن حدود در سال‌های پس از پیروزی انقلاب با مسائل و مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو بوده است. انقلاب دگرگونی سریع ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و نظامی کشور را در پی داشت. در پي درهم‌ریختگی نظم پیشین در برخی از مناطق کشور چالش‌ها و مسائلی ظهور و بروز کرد که نتایج دردناکی به‌دنبال داشت. درگیری‌های نظامی میان احزاب مستقر در منطقه کردنشین، همچون احزاب دموکرات، کومله، چریک‌های فدایی خلق اقلیت، رزگاری، پیکار و…، که عموماً دارای گرایش‌ها و ایدئولوژی چپ سوسیالیستی و مارکسیستی بودند با دولت تازه استقراریافته، یکی از این مسائل بود. این درگیری‌ها از سال 1357 تا اواخر دهه 1360 استمرار یافت در این دوره 12ـ10ساله و از این رهگذر خسارت‌هاي سنگین انسانی، اجتماعی و اقتصادی بسياري بر منطقه  و کشور وارد آمد. البته درگیری‌های داخلی میان  خود احزاب رقیب در منطقه نيز بر ابعاد این خسارت‌ها افزود. از دیگر سو با آغاز جنگ عراق با ایران همچون سایر نقاط جنگ‌زده کشور، تلفات و خسارت‌هاي سنگینی بر شهروندان چهار استان آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام وارد شد. در اين مقاله تلاش می‌شود ابعاد خسارت‌های انسانی مورد بحث در قالب چهار بخش ذیل به بحث گذاشته شود:

1ـ قربانیان جنگ ایران و عراق

2-تلفات انسانی نیروهای اهل منطقه به دلیل مقابله با احزاب مستقر در این مناطق

3-تلفات گروه‌های فعال در مناطق کردنشین

4-تلفات ناشی از زد و خورد بین خود احزاب مستقر در منطقه

 

تلفات انسانی درگیری‌ها و جنگ در حوزه کردنشین غرب کشور

1ـ قربانیان جنگ ایران و عراق

جنگ و درگیری‌های نظامی میان دو کشور، و یا میان چند کشور با یکدیگر همچون جنگ‌های جهانی، و یا درگیری‌های نظامی میان یک دولت با بخشی از جریان‌های مخالف و یا میان جریان‌‌های رقیب سیاسی، یکی از موضوع‌هاي مورد توجه علوم سیاسی، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، روانشناسی و سایر علوم اجتماعی است. در جامعه‌شناسی، جنگ و درگیری‌های خونین نظامی مورد توجه طیف وسیعی از نظریه‌پردازان مكاتب گوناگون جامعه‌‌شناسي و نيز نسل جدید جامعه‌شناسان قرار گرفته است. ابعاد مختلف جنگ همچون بُعد و نوع درگیری‌های نظامی، سبک جنگ، ابعاد اقتصادی، جمعیتی، سیاسی، فرهنگی و انسانی و نیز پیامدهای کوتاه‌مدت و بلندمدت آن، از جمله مضامینی است که توجه جامعه‌شناسان این حوزه را به خود معطوف ساخته و تلاش‌هاي نظري و پژوهشي بسياري را سامان داده است.[1]

جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب، درگیر جنگی تمام عیار و ناخواسته با دولت عراق شد. این جنگ و مسائل مرتبط با آن، مورد توجه گروه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است. اگر چه هنوز پس از گذشت بیش از 31 سال از شروع جنگ و 23 سال از پایان آن، ابعاد مختلفی از پیامدهای جنگ و درگیری خونین نظامی میان ارتش متجاوز عراق و نیروهای کشور در برخي رساله‌های علمی و نيز آثار هنری و سینمایی مورد توجه قرار مي‌گيرد، ولی موضوع هزینه‌های تحمیلي این جنگ از لحاظ اجتماعی و اقتصادی و نیز هزینه‌های انسانی آن از موضوع‌هايي است که می‌تواند و باید بیش از گذشته مورد تأمل و دقت نظر اهل پژوهش و تحقیق قرار گیرد.

 جنگ هشت ساله ایران و عراق  بیش از هر نقطه دیگر از کشور، به صورت مستقیم تأثیر خود را بر ساختار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی استان‌های مرزی همجوار با کشور عراق گذاشت. استان‌های خوزستان، ایلام، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی بیشترین تأثیرها و آسیب‌ها را متحمل شدند. هر چند این سخن بدان معنا نیست که کل کشور حتی شرقی‌ترین استان‌های کشور و دورافتاده‌ترین روستاهای کشور از تأثیرات جنگ دور بوده‌اند. در هر روستای دوردستی از اقصی نقاط کشور می‌توان محل دفن شهدایی را دید که با پرچم برافراشته ایران، برای هر بیننده‌ای سال‌های پرحادثه جنگ را تداعی کند.

جنگ به صورت مستقیم زندگی شهروندان مناطق غربي كشور را تحت‌تأثیر قرار داد. بخش‌هایی از استان‌های ایلام و کرمانشاه در همان اوایل جنگ اشغال شد. شهرستان‌های قصرشیرین، مهران، دهلران و سرپل‌ذهاب از جمله شهرهایی هستند که به علت اشغال دشمن صدمات شدیدی دیدند. هزاران شهروند این مناطق آواره شدند و سال‌های زندگی را در اردوگاه و یا در شهرهای اطراف با سختی و مشقت تجربه کردند. سایر شهرها نیز به علت آتش توپخانه و یا خمپاره‌های دشمن و یا بمباران هوایی و موشک‌پرانی نیروهای عراقی به سرعت از جمعیت خالی شدند و امواج وسیع آوارگان از این شهرها عازم دیگر نقاط كشور شدند. متأسفانه تاکنون آمار موثق و دقیقی از میزان آوارگان جنگ هشت ساله منتشر نشده است. برخی از مناطق این استان‌های چهارگانه از نظر مظالم صورت گرفته توسط نیروهای عراقی تجارب منحصر به فرد و پردردي را پشت‌ سر گذاشتند. نخستین نقطه جغرافیایی ایران که قربانی سلاح‌های شیمیایی عراق شد منطقه‌ای بین هلاله و نی‌خزر در ۵۰ کیلومتری غرب ایلام بود. بمباران شیمیایی 7 تیر 1366 شهر سردشت با هزاران قربانی اعم از کشته یا زخمی، بمباران شیمیایی مناطق روستایی مریوان، بانه و زرده ریجاب کرمانشاه از دیگر نمونه‌های این جنایات علیه بشریت بوده‌اند که ایران معاصر و بخصوص چهار استان كردنشين آن تجربه کرده‌اند. افزون بر اين، این مناطق یعنی استان‌های چهارگانه به دلیل جنگ و درگیری‌های خونین نظامی و ناامنی حاصل از آن، سهم کمتری از درآمدهای کشور را برای عمران و توسعه جذب كردند.

درباره میزان تلفات و قربانیان این استان‌ها در خلال دوره جنگ، متأسفانه آمار متقن و دقیقی موجود نیست و یا اگر در دسترس باشد تاکنون منتشر نشده است. جدول شماره 1 با استفاده از آمارهای خامی تدوین شده که در سال 1381 توسط بنیاد شهید کشور و استان‌های مورد بررسی به صورت خام ارائه شده است. این جدول پس از جمع‌بندی توسط نگارنده این سطور، تعداد شهدای این استان‌ها را به تفكيك نشان می‌دهد.[2]

آمارهاي جدول شماره 1 نشان می‌دهد در 4 استان مورد بررسی 17055 نفر (نظامی و غیرنظامی) بر اثر حوادث مرتبط با جنگ به عنوان شهید شناخته شده‌اند و داراي پرونده هستند. اگر آمار شهدای کشور[3] را که بر اثر جنگ به شهادت رسیده‌اند حدود 188 هزار نفر بدانیم(آماری دیگری این رقم را 213255 اعلام کرده است[4])  حدود 9 درصد از کل آمار شهدای جنگ مربوط به چهار استان مورد بررسي است. این امر نشان می‌دهد رقم قابل‌توجهی از شهدای کشور که بر اثر جنگ قربانی شدند مربوط به استان‌های چهارگانه است. بسیاری از قربانیان نیز غیرنظامی بوده‌اند اعم از زنان، کودکان و دیگر افراد، که بر اثر بمباران یا موشک‌پرانی و گلوله‌باران ارتش عراق شهید شده‌اند. به علاوه استان‌های کردستان و آذربایجان غربی نیز یکی از بالاترین آمار زنان شهید را از جنگ به خود اختصاص داده‌اند. البته اگر این رقم را به آمار قربانیان ناشی از درگیری‌های اوایل انقلاب در این استان‌ها بیفزاییم، آن گاه معلوم خواهد شد که چه هزینه سنگینی توسط ساکنان این استان‌ها برای دفاع از ایران پرداخته شده است؛ وضعیت منحصر به فرد و خاصی که  بویژه در استان‌های آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه قابل تحلیل و بررسی است. ابعاد دیگر این تحولات تأسف‌بار را باید در حوزه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و حتی روان‌شناختی مورد واکاوی قرار داد تا شاید بتوان گوشه‌ای از عمق خسارت‌ها، درد و رنج‌های مردم این سامان را به تصویر کشيد. به هر حال آنچه در خلال این آمار چشمگیر شهدای جنگ در حوزه‌های کردنشین قابل مشاهده است این واقعیت است که استان‌های مرزی كردنشين سهم غیرقابل‌انکاری در دفاع از مملکت برعهده داشته و هزینه‌های سنگینی را نیز برای این پایمردی پرداخته‌اند. هزاران شهید جنگ اعم از مرد و زن، پیر و جوان و کودک، در این استان‌ها گواه روشن این داعیه هستند؛ امری که می‌توانست بیش از این مورد توجه قرار گیرد.

نمودار 1 فراوانی شهدای استان‌های چهارگانه مورد بررسی در جنگ با عراق را نمایش می‌دهد.

نمودار 1ـ فراوانی تفکیکی شهدای استان‌های کردنشین در جنگ

 

2ـ تلفات انسانی نیروهای اهل منطقه به دلیل مقابله با احزاب مستقر در این مناطق

استان‌های مرزی کردستان، آذربایجان غربی و تا حد کمتری کرمانشاه و ایلام افزون بر جنگ هشت‌ساله با عراق، از بعد دیگری هم متحمل خسارت زیادی شدند،[5] چرا که مدت‌ها پیش از آغاز جنگ ایران و عراق و از فردای پیروزی انقلاب در 22 بهمن 1357 این مناطق با درگیری‌های خونینی رودررو بودند. این درگیری‌ها میان برخی احزاب سیاسی چپ و کمونیست و نیز احزاب محلی مستقر در بخش‌هایی از مناطق کردنشین با نیروهای دولتی[6]  اعم از ارتش و سپاه و نیروی انتظامی (ژاندرمری سابق) و نیز نیروی محلی مقابل گروه‌ها یعنی سازمان پیشمرگان مسلمان کرد و یا میان احزاب رقیب مستقر در این حوزه جریان داشت.[7] از این رو، هزینه‌ها و خسارت‌هاي وارده به این مناطق در مقایسه با سایر نقاط کشور باید به صورتي مستقل مورد بررسی قرار گیرد.

بنابر آماری که سال 1381 از بخش آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و به صورت خام به‌دست آمد بر اثر درگیری‌های نظامی میان نیروهای دولتی با گروه‌های مسلح و عموماً چپ مستقر در استان‌های آذربایجان‌غربی، کردستان و کرمانشاه حدود 11466 نفر کشته شده و در بنیاد شهید کشور برایشان به‌عنوان شهید پرونده گشوده شده است.[8] از این رقم (که البته میزان دقت آن مشخص نیست) حدود 5962 نفر از اهالی این استان‌ها بودند؛ به عبارتي ديگر 52 درصد از شهدای ثبت شده ناشی از درگیری‌های خونین اوایل انقلاب در حوزه کردنشین غرب کشور، شهروندان کُرد و یا بومی این استان‌ها بودند. بر اين مبنا، مي‌توان نتيجه گرفت كه بیش از نیمی از تلفاتی که نیروهای چپ و کمونیست و دموکرات و کومله و سایر گروه‌های مستقر در منطقه وارد کرده‌اند متوجه مردم بومی و بویژه کُردها بوده است.

از فردای پیروزی انقلاب، این درگیری‌ها در بخش‌هایی از مناطق کُردنشین آغاز شد.[9] شهربانی مهاباد در 23 بهمن 1357 غارت شد و پادگان مهاباد نیز همزمان با خبر اعزام هیأتی از سوی دولت موقت به مهاباد در 29 بهمن 1357 مورد حمله قرار گرفت.[10] در شهر قروه نیز میان گروهی از شیعیان شهر با هواداران مسلح شیخ‌هادی هاشمی (یکی از مشایخ کردستان) درگیری خونینی روی داد. درگیری‌های سنندج نیز از اواخر اسفند 57 شروع شد. از آن تاریخ تا سال 1368 یعنی حدود یک دهه درگیری‌هايي به‌ صورت متناوب و با شدت و ضعف بين نيروهاي احزاب با نيروهاي دولتي و نیز سازمان پیشمرگان مسلمان کرد استمرار داشت. این درگیری‌ها باعث بروز خسارت‌هاي بسیار سنگین انسانی بر کل کشور و بویژه مناطق غربی کشور شد. تلفات انسانی گسترده، نابودی زیربنای اقتصادی، فرار سرمایه از منطقه، خروج نیروهای متخصص از منطقه و مهاجرت بخشي از نيروي انساني، گسترش شکاف دولت ـ ملت و… ازجمله پیامدهای این درگیری‌ها بوده است.

جدول شماره 1 در تأکید بر هزینه‌های سنگینی که این حوزه متحمل شده است، نشان می‌دهد از کل قربانیان ‌درگیری‌های مناطق کردنشین کشور در اوایل انقلاب که در بنیاد شهید ثبت شده است، حدود 7/15 درصد یعنی 1802 نفر اهل استان کردستان، 3107 نفر یعنی27 درصد اهل استان آذربایجان غربی، و 998 نفر یعنی 7/8 درصد اهل استان کرمانشاه بوده‌اند:

جدول شماره 1: آمار قربانیان جنگ و درگیری‌های گروه‌های مسلح

کل شهدای ثبت‌شده در بنیاد شهید (بدون شهدای پیش از انقلاب، شهدای مبارزه با قاچاق و یا کشته‌شدگان به‌دست اشرار و سایر حوادث)

تعداد پرونده‌های ثبت‌شده در سال 1380 به‌عنوان شهید در بنیاد شهید

نام استان

شهدای ‌ناشی ‌از‌ درگیری ‌با گروه‌های مسلح 

شهدای جنگ

8356

3107

5249

آذربایجان غربی

4384

1802

2582

کردستان

8043

998

7045

کرمانشاه

2234

55

2179

ایلام

23017

5962

17055

جمع کل

در جدول‌هاي بعدی آمار تفکیکی شهرستان‌های سه استان از چهار استان مورد بررسی، بر اساس تلفات یک طرف درگیری‌ها یعنی بخشی‌که در نهادهای دولتی و بنیاد شهید همان منطقه دارای پرونده هستند، ارائه ‌شده است. براي نمونه، شهر ارومیه با 802، سردشت با 211، مهاباد با 221 و نقده با 384 پرونده ثبت شده در بنیاد شهید در استان آذربایجان غربی و نيز آمار 558 نفر ثبت شده در سنندج و 223 نفر در سقز و 331 نفر در مریوان و همچنین 379 نفر در شهر کرمانشاه، ابعاد دیگر این وضعیت غم‌انگیز را به تصویر می‌کشد. بسیاری از قربانیان غیرنظامی و گروهی نه در میدان جنگ و درگیری، بلکه توسط احزاب و گروه‌ها ترور شده‌اند. نام تعداد زیادی از روحانیون سُنی‌مذهب را می‌توان در این میان جست. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد شمار زیاد قربانیان سُنی‌مذهب مناطق کُردنشین نسبت به قربانيان شیعه‌مذهب همان مناطق است. از آنجا که درگیری‌های اوایل انقلاب تنها در آن بخش‌هایی از مناطق کُردنشین که اکثریت آنها سُنی هستند رخ داده بود، تلفات این مناطق بیشتر از مناطق شیعه‌نشین کُرد است.

جدول شماره 2: آمار تفکیکی شهدای دارای پرونده در بنیاد شهید به تفکیک علت شهادت، استان آذربایجان غربی

نام شهرستان

شهدای جنگ

شهدای‌ناشی‌ازدرگیری با گروه‌های مسلح

جمع

ارومیه

1679

802

2481

بوکان

89

168

257

پیرانشهر

247

136

383

تکاب

147

163

310

خوی

712

212

924

سردشت

489

211

700

سلماس

429

190

619

شاهین دژ

179

232

411

ماکو

323

96

419

مهاباد

235

221

456

میاندو آب

434

292

726

نقده

286

384

670

جمع

5249

3107

8356


جدول شماره 3: آمار تفکیکی شهدای دارای پرونده در بنیاد شهید به تفکیک علت شهادت، استان کرمانشاه

نام شهرستان

شهدای جنگ

شهدای ناشی از درگیری با گروه‌های مسلح

جمع

کرمانشاه

3150

379

3529

صحنه

247

22

269

اسلام آباد

805

130

935

پاوه

379

157

536

جوانرود

299

130

429

سرپل ذهاب

599

70

669

سنقر

333

25

358

کنگاور

323

14

337

گیلانغرب

504

11

515

کرند غرب

235

52

287

دفتر بنیاد شهید

171

8

179

جمع

7045

998

8043

 

جدول شماره 4: آمار تفکیکی شهدای دارای پرونده در بنیاد شهید به تفکیک علت شهادت، استان کردستان

نام شهرستان

شهدای جنگ

شهدای ناشی از درگیری با گروه‌های مسلح

جمع

سنندج

593

558

1151

کامیاران

158

193

351

دیواندره

80

97

177

بانه

437

156

593

بیجار

202

118

320

سقز

221

223

444

قروه

304

126

430

مریوان

587

331

918

جمع

2582

1802

4384

نمودار 2 آمار تفکیکی تلفات نیروهای دولتی و بومی منطقه در استان‌های چهارگانه مورد بررسی را نمایش می‌دهد:

نمودار 2: فراوانی شهدای ثبت‌شده اهل منطقه در بنیادشهید به‌عنوان شهید

بر اثر درگیری با نیروهای مسلح مستقر در استان‌های چهارگانه

یکی از کاستی‌های آمار ارائه شده در این مقاله نامشخص‌بودن میزان تلفات نیروی نظامی و غیرنظامی به صورت تفکیکی است. نامشخص‌بودن گروه سنی، میزان سواد، محل سکونت اعم از شهری یا روستایی و نیز کشته‌شدن در میدان نبرد یا به‌وسیله ترور از دیگر کاستی‌های آمار ارائه شده است.

تلفات گروه‌های فعال در مناطق کردنشین

آنچه تاكنون بحث شد، تلفات انساني نيروهاي دولتي و مردم غيرنظامي مناطق مورد اشاره است. سوي ديگر مسئله، تلفات گروه‌های کُرد و غیرکُرد مستقر در منطقه است كه بايد به‌عنوان خسارت‌هاي انساني این حوزه مورد توجه قرار گيرد. متأسفانه تاکنون گروه‌هایی چون کومله، پیکار، اشرف دهقانی، چریک‌های فدایی اقلیت، اتحادیه کمونیست‌ها، سازمان رنجبران، خبات و دیگر احزاب کمونیست و چپ کمتر آماری از میزان تلفاتشان منتشر کرده‌اند.[11] یکی از فعال‌ترین گروه‌های حاضر در کردستان در سال‌های پس از پیروزی انقلاب حزب دموکرات کردستان بود. این حزب در کتابی اقدام به انتشار آمار تلفات نیروهای خود در سال‌های 1358 تا 1368 نموده است. در این کتاب گفته شده در دوران 10 ساله، 3357 نفر از کادرها و نیروهای این حزب در کردستان بر اثر درگیری‌های نظامی، اعدام یا سایر حوادث طبیعی کشته شده یا فوت کرده‌اند. 1004 نفر از این گروه متأهل و مابقی مجرد بوده‌اند. این حزب 270 نفر از این تلفات را اعدامی گزارش کرده است. براساس گزارش این کتاب اکثر قریب به اتفاق کشته‌شدگان (به‌جز چند تن) اهل شهرستان‌های سُنی کردنشین بوده‌اند. البته در این کتاب مشخص نشده که چه میزان از این افراد در درگیری با نیروهای دولتی و چه تعداد در درگیری با سایر احزاب رقیب مستقر در منطقه کشته شده‌اند، چه تعداد اهل شهر یا روستا بوده‌اند و نیز میزان سواد این افراد در چه حدودی قرار داشته است.

جدول شماره 5: تفکیک کشته‌شدگان حزب دموکرات کردستان در سال‌های 1358 تا 1368

سال

1358

1359

1360

1361

1362

1363

1364

1365

1366

1367

1368

جمع

تعداد

100

433

419

502

637

446

385

165

96

100

75

3357

آمار دیگری که در سایت یکی از شعبه‌های حزب دموکرات کردستان منتشر شده با درج مشخصات 3201 نفر به معرفی جانباختگان این گروه اقدام کرده است.[12]

در نمودار شماره 3 مشاهده می‌شود که بیشترین تلفات حزب دموکرات در سال1362 روی داده است:

نمودار شماره 3: تلفات حزب دموکرات کردستان در سال‌های 1358 تا 1368

یکی از شعبه‌های حزب کومله یعنی کومله علیزاده (حزب کمونیست ایران) هم در یکی از تارنماهای این حزب به انتشار مشخصات کشته‌شدگان کومله پرداخته است. در این تارنما مشخصات 1774 نفر به‌عنوان پیشمرگه این حزب و باعنوان جانباختگان کومله منتشر شده است.[13] دیگر احزاب مستقر در منطقه همچون پیکار[14] و چریک‌های  فدایی خلق[15] اقلیت شاخه کردستان، هر چند شمار کشته‌شدگان خود را منتشر کرده‌اند، اما مشخص نیست از این آمارها چه تعداد در حوزه کُردنشین و چه تعداد در سایر نقاط کشور کشته شده‌اند.

در خصوص آمارهای حزب دموکرات و کومله (آن بخش که در این مقاله مورد توجه قرار گرفت) نیز چند نکته وجود دارد. از سویی در این آمارها هر نوع فوتی چه مرگ طبیعی، غرق‌شدن در آب و سیلاب، زمین لرزه، مسمومیت، تصادف، ترور و اعدام و درگیری در ذیل آمارهای جانباختگان تعریف شده است. همچنین نام افرادی که در دوران رژیم پیشين فوت شده در آمارهای حزب دموکرات درج شده است. آمدن نام تلفات ناشی از درگیری میان گروه‌ها و احزاب مستقر در منطقه در این آمارها نیز بر این ابهام افزوده است.

به هر حال افراد بسياری از نیروها و یا هواداران این احزاب در منطقه، در میدان درگيري و یا بعد از دستگیری كشته شدند كه بخش قابل‌ملاحظه‌ای از آنها از اهالی مناطق کردنشین بودند، به این ترتیب این آمار را هم باید به ارقام فوق افزود. برخی تندروی‌های اولیه و بویژه عملکرد دادگاه‌های انقلاب به ریاست شیخ صادق خلخالی در آن روزهای پرتلاطم نیز که منجر به صدور احکام بسیار سنگینی برای هواداران و یا مظنونان هواداری این گروه‌ها شد را باید در نظر گرفت؛ تندی و شدت احکامی‌که حتی مورد اعتراض نماینده رهبری در منطقه قرار گرفت[16] تا جایی‌که شیخ حسين کرمانی نماینده ویژه رهبری در منطقه در تماسی با حاج‌احمد آقا فرزند آیت‌الله خمینی می‌گوید: آقای شیخ صادق خلخالی آمده همدان و فردا می‌خواهد بیاید سنندج، محض رضای خدا نگذارید ایشان [شیخ صادق خلخالی] بیاید.[17] شیخ حسين کرمانی می‌گوید: وقتی شیخ‌صادق خلخالی به سنندج رسید، خبر آمد که تعدادی را وسط فرودگاه اعدام کرده است.[18]

در ماجرای پاوه نیز شیخ صادق خلخالی با شدت عمل وارد شد. در روزنامه اطلاعات در این باره چنین گزارش شد: آيت‌الله خلخالي حاكم شرع كه به اتفاق همراهان روز گذشته در پي حوادث پاوه وارد آن شهرستان شد، پيش از ظهر امروز، حكم اعدام 9 تن از اعضاي حزب دموكرات كردستان را صادر كردند كه ‌اين حكم بلافاصله به مرحله اجرا در آمد. بي‌سیم ستاد عملياتي پاوه در‌ اين باره گزارش داد كه آقای خلخالي پس از ورود به پاوه از كليه نقاط خسارت‌ديده شهر از جمله بيمارستان پاوه كه توسط مهاجمين به وضع دلخراشي تخريب شده بود، بازديد كرد و سپس به بررسي پرونده مجرمين حادثه پاوه پرداخت و پس از 14 ساعت رسيدگي و شور، نُه‌تن از افراد حزب دموكرات كردستان را مفسد في‌الارض، محارب با خدا و رسول خدا شناخته و محكوم به اعدام كرد. حكم اعدام ساعت 6 بامداد امروز در همان مكاني كه مجاهدان و پاسداران شهيد شده بودند به اجرا درآمد.[19] در سقز، مریوان و دیگر نقاط نيز روش شیخ صادق خلخالی ادامه داشت.[20] البته اعدام در آن دوران روش فراگیری بود و گروه‌های مسلح حاضر در منطقه نيز چنین روشی را با برخی از اسرای خود اجرا کردند هرچند نسبت و شمار این اعدام‌ها هنوز نامعلوم است. برای نمونه در جایی از اسناد مطبوعاتی این احزاب می‌خوانیم: «چهار تن از مزدوران حکومت رژیم که در جنایات مختلف شرکت مستقیم داشته و پس از دستگیری نیز علی‌رغم تلاش پیشمرگان، غیرقابل اصلاح تشخیص داده شدند به اعدام انقلابی محکوم گردیدند.[21] »همچنین در نمونه دیگری آمده است: «در عملیات سال گذشته، پیشمرگان فدایی تعداد 24 نفر از نیروهای رژیم را به اسارت گرفتند… این شخص و هشت‌نفر دیگر از مزدوران رژیم در  چند نوبت اعدام انقلابی شدند.[22]» به هرحال تعداد زیادی از قربانیان که عضو این احزاب  بودند از  شهروندان مناطق غرب کشور بودند و در جریان درگیری‌ها یا حوادث پس از آن کشته شدند.

در پایان ذکر این نکته ضروری است که بر مبنای آمارهای در دسترس این مقاله تعداد کل تلفات نیروهای دولتی در حوزه کردنشین و در مقابله با احزاب حدود 11466 بوده است که 5962 نفر آن ساکن چهار استان کردنشین غرب کشور بوده‌اند. آمار تلفات نیروهای احزاب هم حدود پنج تا شش‌هزار نفر بوده است. به این ترتیب مشخص می شود که تلفات نیروهای دولتی حدود دو برابر تلفات احزاب بوده است.ضمن آن‌که تلفات نیروهای بومی مقابل احزاب هم تقریباً با تلفات احزاب در منطقه برابری می‌کند. البته ممکن است با تکمیل این آمار این نسبت تغییر کند.

4ـ تلفات ناشی از زدوخورد بین خود احزاب مستقر در منطقه

آمار دیگری که باید بدان پرداخت تلفاتی است که در جریان رقابت و درگیری‌های احزاب مستقر در منطقه با یکدیگر ـ و نه با نیروهای دولتی ـ وارد شد. پاکسازی منطقه از دیگر احزاب رقیب، تسویه‌حساب‌های حزبی و یا درون‌حزبی و رقابت‌های سیاسی، موجب درگیری‌های خونین احزاب مستقر در منطقه با یکدیگر شد. هنوز آمار دقیقی از تلفاتی‌که این گروه‌ها بر یکدیگر وارد كردند در دست نیست. مهمترین این درگیری‌ها رویارویی چهارساله حزب دموکرات کردستان و حزب کومله است. در این رویارویی صدها تن از نيروهاي دوطرف کشته و زخمی شدند. گاهي برخی از ابعاد این درگیری‌ها منتشر شده است.[23] البته تاکنون هیچ مطالعه مستقلی در این خصوص صورت نگرفته است.

علاوه بر درگیری‌های میان کومله و دموکرات، درگیری کومله و دیگر نیروهای چپ با حزب سپاه رزگاری که مرکب از دراویش طرفدار شیخ‌عثمان نقشبندی بود را نیز باید بر این فهرست افزود. در این درگیری‌ها صدها تن از طرفین و بویژه نیروهای رزگاری کشته و زخمی شدند و درگیری‌ها تا نابودی کامل رزگاری پیش رفت.کومله و چریک‌های اقلیت بیشترین حملات را به سپاه رزگاری داشتند. در اطلاعیه‌ای از کومله در آن روزها می‌خوانیم: هم‌میهنان مبارز همان‌طورکه می‌دانید عصر روز 9 بهمن ماه(1358) پیشمرگان کومله در کامیاران، سنندج، مریوان و اطراف آن مزدوران رژیم فاشیستی بعث به‌نام «سپاه رزگاری» را تارومار کردند، عده‌ای از رهبران آن را دستگیر و بخش اعظم سازمان آنها را متلاشی کردند… هم‌میهنان مبارز… جنبش مقاومت خلق کرد كه جنبشی است عادلانه، اصیل، دموکراتیک و عمیقاً ضد امپریالیستی به‌هیچ‌وجه نمی‌توانست اجازه دهد که مشت ناچیز مزدوران رزگاری لکه‌ای به دامن مبارزات بر حق خلق کرد باقی بگذارد. در اجرای همین تمایل و اراده توده‌های خلق بود که سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان «کومله» تصمیم گرفت این زائد بعث را جارو کند و کماکان در جهت پاکیزگی و اصالت جنبش قدم بردارد…. همه می‌دانندکه رهبران مزدور سپاه رزگاری از عوامل رژیم شاه بوده و بعد هم خود را به بعثی‌های فاشیست و وابسته فروخته بودند.[24]

درگیری میان حزب دموکرات با چریک‌های فدایی و یا میان آنها و حزب پیکار هم بی‌تلفات نبود.[25] ترور هواداران مرحوم کاک احمد مفتی‌زاده را هم باید بر این فهرست افزود. طرفداران و نزدیکان کاک احمد مفتی‌زاده که گرایش مذهبی داشتند توسط همه گروه‌ها از جمله دموکرات، کومله، فدایی، پیکار، رزمندگان وکمونیست‌ها و… مورد سوء قصد قرار می‌گرفتند. قربانی‌شدن دروایش و روحانيان سُنی مذهب توسط احزاب چپ تلفاتی را نیز باید بر این فهرست افزود: علاوه بر اين، بايد تلفات درگیری درونی میان اعضای احزاب مستقر در مناطق کردنشین با يكديگر را بر این آمارهای نامشخص افزود. براي نمونه می‌توان به درگیری خونین 24/1/1986 [4 بهمن 1364] میان اعضای چریک‌های فدایي خلق (اقلیت) با یکدیگر اشاره کرد که پنج کشته و شش زخمی در پی داشت.[26]

در این درگیری‌های سنگین افراد دیگری نیز قربانی شدند که وابسته به هیچ جریانی، حكومتي يا غيرحكومتي، نبودند و بر اثر حوادث روزگار و به صورت تصادفی و یا به اشتباه قربانی شدند. آمار این افراد در خلال هیچ یک از آمارهای فوق نگنجيده است. ضمن آن که میزان تلفات آنها نیز هیچ‌گاه روشن نشد و ابعاد آن هویدا نگرديد.

جمع‌بندی

درگیری‌های پس از انقلاب و نیز جنگ تحمیلی تلفات سنگینی بر مناطق کُردنشین کشور وارد ساخت. هزاران نفر کشته، زخمی و بی‌خانمان شدند. همچنين خسارت‌هاي سنگین اقتصادی و عمرانی بخشی ديگر از هزینه‌هایی است که متوجه مردم این مناطق شد. ناامنی و بی‌ثباتی ناشی از جنگ و درگیری‌ها روند توسعه این مناطق را سال‌ها به تأخیر انداخت. در این میان تلفات سنگین انسانی بیشترین جراحت را بر وجدان عمومی منطقه وارد کرد. جمع زیادی از مردم ایران و بویژه مردم چهار استان یاد شده که عموماً شامل جوانان بودند، در این درگیری‌ها و صف‌آرایی‌های سیاسی و نظامی قربانی شدند. به قول روانشاد داریوش فروهر هر قطره خونی که از طرف‌های مختلف این درگیری‌ها بر زمین جاری می‌شد، خون ایرانی  بود و ما در برابرش مسئول! و این خون بر پیکر جامعه‌مان زخمی و جراحتی وارد می‌ساخت. در این ایام زخم‌هایی سخت بر پیکر مناطق کُردنشین غرب کشور بویژه حوزه سُنی‌نشین این مناطق وارد شد.

 پس از گذشت سی‌سال حتی برای شناسایی این واقعیت چه گام‌هایی برای التیام زخم‌هایی‌که بر مناطق کُردنشین غرب کشور وارد شد، برداشته شده است؟ به حال خود رهاکردن ضایعاتی از این دست، به صورت نوعی خوش‌خیالی  بر این فرض که گذشته‌ها گذشته، جز دعوتِ به مشكلات بيشتر در مراحل بعد هیچ نتیجه‌ای نداشته و ندارد. در درجه اول این ضایعات و تلفات را باید مورد شناسایی قرار داد، به بحث گذاشت و آنگاه این پرسش را طرح کرد که آیا برای التيام این زخم‌ها و جراحت‌ها تدبیرهای لازم اندیشیده شد؟ آیا برای تعمیق همبستگی اجتماعی، شتاب‌گرفتن روند توسعه اقتصادی و اجتماعی و افزایش مشارکت سیاسی مردم این مناطق، برنامه‌ای جامع و آینده‌نگر تدوین شد؟ آیا استفاده از ظرفیت‌های توسعه‌ای متنوع این مناطق به صورت کارشناسانه در دستور کار برنامه‌ریزان و مجریان کشور قرار گرفت؟ آیا تقویت استفاده از نخبگان این مناطق برای پیشبرد اهداف توسعه‌ای منطقه و کشور در اولویت قرار داشت؟ آیا گروه‌هایی که با اتخاذ روش‌های خشونت‌آمیز و مسلحانه در پی به کرسی‌نشاندن دیدگاه‌های سیاسی خود بودند به جمع‌بندی و انتقاد از خود رسیده‌اند و میزان خسارت انسانی و مادی این شیوه مبارزه را سنجیده‌اند؟

مختصر مروری بر آنچه به نحوی گذرا در این بررسی ارائه شد خود بیانگر آن است که حوادث و رخدادهای حوزه‌های کردنشین غرب کشور به‌هیچ‌وجه تاب مقیّد و محدودشدن به تعاریف و تصاویر جزمی و سیاه و سفید را ندارد به کل آن حوزه همانند پاره‌ای دیگر از حوزه‌های مشابه در دیگر نقاط کشور ـ تنها با شدت و ضعفی متفاوت ـ نابسامانی‌هایی را تجربه کرد به مراتب فراتر از چیزی ‌كه آن را بتوان به دو مقوله ظالم و مظلومی تقسیم کرد؛ برخی از آنها از لحاظ مسئولیت دولتی یا سیاسی اجتناب‌ناپذیر بود، مانند آثار حاصل از تجاوز عراق و برخی نیز می‌توانست چنان‌كه پيش آمد نباشد. از مقوله نخست که بگذریم، دست‌كم برای جلوگیری از «آنچه پیش آمد» شاید بتوان به طرح و بحث هر چه گسترده‌تر مضامین و بحث‌هایی از این دست امیدوار بود که هم مستلزم نوعی بازنگری در گذشته است و هم ـ به امید خدا ـ نوعی تأمل و اندیشه نسبت به آینده و جلوگیری از تکرار مکرر اشتباه و خطا.

بی‌گمان برای رسیدن به وضع مطلوب در این‌باره و التيام و درمان زخم‌های کاری و عمیقی که بر پیکر این مناطق وارد شد، تلاشی ملی و اراده‌ای جدی و برنامه‌ای کارشناسانه و پیچیده لازم است؛ امری که نه‌تنها به صورت شایسته تاکنون در دستور کار نهادهای ذیربط دولتی و سازمان‌هاي مردم‌نهاد و فعالان سیاسی قرار نداشته است، بلکه در سال‌های اخیر برای آنها، موانع متعددی خلق شده و روند مشارکت سیاسی مردم این مناطق را همچون دیگر مناطق کشور با موانع جدی روبه‌رو ساخته است.

*پژوهشگر مطالعات قومی


پي‌نوشت:

1ـ برای اطلاع بیشتر بنگرید به:

ـ ادیبی سده، مهدی(1388)، جامعه‌شناسی جنگ و نیروهای نظامی، انتشارات سمت، ويرايش اول، چاپ نهم.

– بوتول، كاستون(1374)، جامعه‌‌شناسی جنگ، ترجمه هوشنگ فرخجسته، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي

– آقاپور، مهدي(1368)، پژوهشي در زمينۀ جامعه‌‌شناسي جنگ، تهران، جهاد دانشگاهي،  چاپ اول.

2ـ البته برای تکمیل و تدقیق اين آمارها، مراجعه حضوری نگارنده این سطور در ماه‌های اخیر به بنیادشهید بی‌نتیجه بوده، از اين‌رو از همان آمارهایی استفاده می‌شود که در سال 1381 منتشر شدند.

3ـ روزنامه همشهری  پنج‌شنبه 3 مهر 1382، سال یازدهم، شماره 3176، صفحه اجتماعی.

5ـ درخصوص تاریخ جنگ آثار متعددی در ایران نوشته شده است. از آنجا که اسناد این حوزه انحصاراً در اختیار نیروهای نظامی همچون سپاه و ارتش است دسترسی به این منابع بااهمیت برای پژوهشگران مستقل به راحتی میسر نیست. البته در این باره برخی منابع با اهمیت توسط این نهادها منتشر شده که می‌توان به دو نمونه از آن اشاره کرد:

ـ نخعی، هادی و حسن یکتا (1375)، روزشمار جنگ ایران و عراق- زمینه‌سازی، جلد اول بحران‌های داخلی و تولد نیروهای مسلح انقلاب، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران.

ـ یکتا، حسن(1375)، روزشمار جنگ ایران و عراق- زمینه‌سازی، جلد دوم بحران در خوزستان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران.

6ـ یکی از روایت‌های ساده شده و خواندنی این رویدادها را در سطح  محلی  و منحصر به حوزه سردشت می‌توان در کتاب زیر خواند:

ـ شمامی، رحمان(1386)، سردشت در گذرگاه انقلاب، ناشر مؤلف.

همچنین روایتي ديگر از درگیری‌های نظامی در بخش‌هایی از استان کردستان را می‌توان در اثر زیر جست‌وجو کرد:

ـ یوسف زاده، حبیب(1387)، شب‌های کمین، خاطرات سردارحسن رستگارپناه، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس.

یک روایت هم از نیروهای کرد محلی که در برابر نیروهای چپ و قوم‌گرا مقاومت کردند را می‌توان در اثر زیر دنبال کرد:

فرجی، محمد فائق (1385)، روزهای سبز کردستان خاطرات جمعی از پیشمرگان مسلمان کرد، جلد اول، نشر صریر.

روایت نیروهای ارتشی از ورود به شهر سنندج در اثر زیر قابل دسترسی است:

صیادشیرازی و همرزمان(1378)، عملیات آزادسازی سنندج و گردنه صلوات‌آباد، اردیبهشت 1359، انتشارات ایران سبز.

روایت درونی حزب دموکرات کردستان ایران را می‌توان در آثار زیر دید:

بلوریان غنی(1382)، برگ سبز خاطرات غنی بلوریان از رهبران حزب دموکرات کردستان، ترجمه رضا خیری‌مطلق، مؤسسه انتشاراتی رسا.

7ـ در این‌باره می‌توان به آثاری همچون کتاب زير که در خارج از کشور منتشر شده توجه کرد:

فاجعه اورامان، منتخبی از گفتارهای رادیو صدای انقلاب ایران (از 29 ابان تا9 آذرماه 1363) درباره رویداد اورامان(1)، در این اثر ماجرای حمله حزب دموکرات به نیروهای کومله در شهر نوسود و روستای شویشه مورد بحث قرار گرفته است. البته این کتاب روایت کومله و کمونیست‌ها از ماجراست و روایت حزب دموکرات را باید در آثار دیگری جست. در این روایت در یکی از درگیری‌ها سه نفر از نیروهای کومله کشته و 10 تن به اسارت نیروهای دموکرات در می‌آیند که هر 10 تن  اسیر توسط نیروهای حزب دموکرات کشته می‌شوند. جنگ این دو حزب تا سال 1367 استمرار داشت. روایت طرف مقابل یعنی حزب دموکرات کردستان در این‌باره را از زبان عبدالله قادری می‌‌توان در مصاحبه نشریه پژواک با نامبرده در بهمن ماه 1365 خواند.

8ـ این آمار لزوماً آمار دقیق شهدا را مشخص نمی‌سازد، چرا که بخشی از قربانیان ممکن است تا این سال به هر دلیل برای آنها پرونده گشوده نشده باشد. ضمن آن که بخشی نیز بعد از این تاریخ، و بر اثر جراحت‌هاي ناشی از آن درگیری‌ها فوت کرده و در سال‌های بعد برای‌ آنها پرونده گشوده شده است، از اين‌رو  به نظر می‌رسد این آمار و آمارهای بعدی معرف میزان دقیق قربانیان این درگیری‌ها نباشد. متأسفانه در سال‌های اخیر دسترسی به اين قبيل آمارها و داده‌ها به‌منزله عبور از هفت‌خوان رستم است.

 9ـ برخی به اشتباه تاریخ شروع درگیری‌ها را به تابستان  سال بعد یعنی مرداد 1358  بازمی‌گردانند.

10ـ صدای سربداران اتحادیه کمونیست‌های ایران(کومله) در «بر کردستان چه گذشت به مناسبت دهمین سالگرد یورش ارتجاعی 28 مرداد 1358»  صفحه 7 در این باره می‌نویسد: روز 29 بهمن، مردم قهرمان مهاباد به همراه نیروهای انقلابی و جوانان کمونیست به پادگان مشرف به شهر حمله بردند و در نبردی حماسی آن را تسخیر كردند. سلاح‌های سبک و سنگین بی‌شمار به دست مردم و جریان‌هاي سیاسی افتاد. حکومت جدید این اقدام انقلابی را به‌عنوان غارت بیت‌المال مسلمین و اموال دولت محکوم کرد و خواهان بازگرداندن اسلحه‌ها و خلع سلاح مردم شد. مردم مهاباد از شنیدن این اخبار چندان دلگیر نبودند…

روایت یکی از فرماندهان ارتش نیز از بعدی دیگر خواندنی است:

سرابندی، محمدرضا (1382)، خاطرات سرهنگ کتیبه، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

11ـ در سال 1368 حزب دموکرات کردستان کتابی با نام اس‍ام‍ی‌ ش‍ه‍دای‌ ح‍زب‌ دموک‍رات‌ ک‍ردس‍ت‍ان‌ ای‍ران،‌ ۶۸ ـ ۵۸ منتشر کرده است.

12، 13، 14 و 15 ـ سايت اينترنتي.

متأسفانه آماری از میزان احکام محکومان به اعدام توسط شیخ صادق خلخالی در دسترس نیست. 16ـ

17ـ گفت‌وگوی نگارنده این سطور با حاج‌شیخ حسين کرمانی در ویژه‌نامه چشم‌انداز ایران «کردستان همیشه قابل کشف 2»، پاییز 1384، ص 8.

18ـ پیشین.

19ـ اطلاعات،30/5/ 1358.

20ـ در  این‌باره یعنی حضور شیخ‌صادق خلخالی در کردستان باید به صورت مستقل به بحث و بررسی پرداخت.

21ـ ریگای گل، صفحه 40 دوره جدید شماره 1 آذرماه 1361، ارگان سازمان چریک‌های فدایی خلق شاخه کردستان.

22ـ ریگای گل، صفحه 40 دوره جدید شماره 4 اسفند ماه1361صفحه 11.همچنین برای نمونه دیگری از این اعدام‌ها مي‌توان به نشریات کومله و دموکرات رجوع کرد، ازجمله اطلاعیه دفتر نمایندگی حزب کمونیست ایران ـ کومله ـ ر خارج از کشور، جمعه 30 اکتبر 1987 برابر با 8 ابان 1366، شماره 157، ص 10.

23ـ فاجعه اورامان، منتخبی از گفتارهای رادیو صدای انقلاب ایران (از 29 ابان تا9آذرماه 1363) درباره رویداد اورامان(1).

24ـ اطلاعیه 11/11/1358 کومله با عنوان حوادث کردستان.

25ـ براي نمونه در نتیجه حمله حزب دموکرات کردستان به مقر پیکار شعبه کردستان در شهر بوکان در تاريخ 7 اسفند 1359، تعدادی کشته و زخمی شدند و افرادی چون محمود ابلاغیان، طاهر ابراهیمی و باقر خیاطی از اعضای پیکار در این حمله کشته شدند.

26ـ -برای حل‌وفصل این درگیری درون‌‌حزبی هیأتی مرکب از نمایندگان اتحادیه میهنی کردستان عراق مأمور میانجیگری ‌شد. این هیأت در10 فوریه 1986  (معادل با 3 بهمن 1364)نتیجه میانجیگری و حقیقت‌یابی خود را منتشر کرد. در بخشی از این گزارش آمده است: حقیقتاً جای بسی تأسف و تأثر است که نیروهايی که خود خواهان دموکراسی، استقلال و آزادی برای دیگران هستند و مخالف انحصارطلبی و حل اختلاف‌هاي موجود بین نیروهای سیاسی دیگر به شیوۀ قهرآمیز می‌باشند، در داخل سازمان خود اصول دموکراسی را لگدمال کرده و برای حل مشکلات درون سازمانی خود راه‌حل سیاسی را کنار می‌گذارند و به‌جای چاره‌جويی مسالمت‌آمیز اقدام به کشتن همدیگر می‌نمایند.

نقل از چشم انداز ایران 74

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله