هاشمی رفسنجانی: دیروز، امروز، فردا؟

     موقعیت سیاسی تثبیت شده هاشمی در نظام سیاسی  از یک سو و خلأ رهبری قدرتمند در اردوگاه اصلاح طلبان از سوی دیگر، میتوانست وی را به یک میانجی در رفع مشکلات مبتلا به اصلاح طلبان در مناقشات سیاسی آنها با جریان اقتدار گرا تبدیل کند. (نظیرکاری  که در 26تیر ماه سال 1388در نمازجمعه تهران انجام داد)

فائزه هاشمی بازداشت شد

         این خبری بود که روز یکشنبه 2/7/91 از طریق بسیاری از سایت ها و رسانه ها مورد توجه قرار گرفت. واقعیت این است که هر از گاهی  تعدادی از نیروهای سیاسی معترض به سیاست های دولت مورد بازداشت و یا  بازخواست قرار می گیرند. اما اهمیت این خبر نسبت به موارد مشابه آن از این جهت است که خانم فائزه هاشمی دختر یکی از تأثیر گذار ترین سیاستمداران عرصه سیاست در دوران بعد از انقلاب است. هر چند شنیدن این خبر دل هر انسان آزادی خواهی را به درد می آورد، معهذا این دستگیری یک پیام بسیار مهم برای پدر پیر همیشه حاضر در صحنه سیاسی ایران در بر دارد. وآن این که هر کس «همان درود که کاشت».

        اگر آقای هاشمی زمانی که رئیس مجلس شورای اسلامی بود به جای خندیدن، جلوی  هتاکی تعدادی از نمایندگان به سخنرانی مرحوم بازرگان  و علی اکبر معین فر را در دوره اول  مجلس شورای اسلامی می گرفت، یا اگردر مقام ریاست جمهوری به جای استفاده از پندهای دلسوزانه مرحوم سحابی در نامه ای که حاوی نقد سیاست های اقتصادی وی بود، دستور دستگیری و زندانی شدن ایشان را به بهانه  این که(فلانی رویش زیاد شده است)، صادر نمی کرد. و یا اگر در دوره اصلاحات مقابل منتقدان  به سیاست ها و عملکرد خود و تعدادی از مدیرانش در دوران ریاست جمهوری،  به جای زمینه سازی برای زندانی کردن آنها اندکی صبوری به خرج می داد، هم می توانست الگویی باشد برای تمرین دموکراسی و تحمل نظرات مخالفان که اساساً فلسفه شکال گیری انقلاب بر آن متکی است، و هم امروز آن جریان مطلق انگاری شکل گرفته از آن دوران  که اجازه نقد عملکردهای بعضاً ناصواب مسئولان را از منتقدان دلسوز سلب نموده است، دامان خود وی را نمی گرفت.

                    دیدی که ناله جانسوز پروانه شمع را                                             چندان امان نداد که شب را سحر کند؟

        البته هاشمی امروز دیگر آن هاشمی دهه شصت نیست. و دختر ایشان نیزبه لحاظ فکری ازتحولات صورت گرفته در نگرش و منش سیاسی پدر بی نصیب نبوده است.  او از دهه هفتاد به بعد، از دوره دوم ریاست جمهوری خود، در عین تلاش برای حفظ موقعیت خود در صحنه مدیریت سیاسی جامعه، لزوم تغییراتی در نوع نگاه خود به سیاست های گذشته، تجدید نظر در نوع روابط سیاسی با غرب، نگرشی مدرن به اسلام و فراهم آوردن بستر های لازم برای تغییرات فرهنگی متناسب با نیاز ها و انتظارات نسل جوان را با شکل دهی جریان کارگزاران دنبال می کرد.

        استفاده از مدیرانی از جریان راست مدرن و نیروهای سیاسی معتدل در پست های وزارتی که بعد ها به نیروهای اولترا اصلاح طلب تبدیل شدند، بی تأثیر در کاهش موقعیت سیاسی هاشمی در بین نیروهای موسوم به جریان راست سنتی نبود.

       ظهور دگر دیسی این چنینی بعد از آن که دوران ریاست جمهوری ایشان تمام شد، به دلیل فقدان قدرت سیاسی وی در صحنه سیاسی جامعه، عملاً امکان رهبری نیروهای تحوّل خواه را از او سلب نمود.

       آنچه موجب شد تا در دوره اصلاحات، نیروهای سیاسی اصلاح طلب و منتقدان سر سختی همچون  آقای اکبر گنجی نوک پیکان حملات خود را بیش از هر کسی متوجه آقای هاشمی نمایند، عدم ابراز  ندامت او از عملکردهای گذشته اش از یک سو و اصرار به همسنگ قرار دادن خود با انقلاب از سوی دیگر بود.

       اصلاح طلبان تند رو، بدون توجه به ساختار سیاسی جامعه، چنان می اندیشیدند که با پیروزی آقای خاتمی همه مشکلات یک شبه مرتفع خواهد شد و همه کسانی که در گذشته در اتخاذ تصمیمات ناصواب در عرصه مدیریت جامعه نقشی داشته اند( از جمله آقای هاشمی)، باید پاسخ گوی عملکردهای خود باشند. شاید این ایده در جریان یک انقلاب از یک منطق انقلابی پیروی نماید، ولی در شرایط دیگر تابع واقعیت ها و پارامتر های دیگری است که در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه دخیل هستند..

      در واقع مسیری را که جریان اقتدار گرا در طول نزدیک به سه دهه طی کرده بود ، آنها می خواستند در عرض چند روز  تغییر دهند. آنهایی که در جریان اصلاحات به کمتر از مرگ هاشمی راضی نبودند، مجبور شدند در تابستان 1384 در جریان دور دوم انتخابات ریاست جمهوری  در مقابل آقای احمدی نژاد از وی حمایت نمایند.

        شدت یافتن این تقابل ها که با احساسات و بدون درک شرایط سیاسی جامعه ایران  و لحاظ نمودن عقلانیت رفتار سیاسی همراه بود، مشکلاتی نیز برای اصلاح طلبان در پی داشت.

       با توجه به نقشی که آقای هاشمی  در کنترل و اجرای انتخابات سال 76 داشت و آن منجر به پیروزی آقای خاتمی در  انتخابات ریاست جمهوری در مقابل رقیب اصول گرای ایشان شد، اگر امکان حضور در مجلس ششم را هم پیدا می کرد، شاید به دلیل نفوذی که در میان نیروهای راست سنتی داشت ، در کنترل بسیاری از حوادثی که بعداً در دوره ششم مجلس شورای اسلامی اتفاق افتاد، بیشتر مفید فایده قرار می گرفت.

     موقعیت سیاسی تثبیت شده هاشمی در نظام سیاسی  از یک سو و خلأ رهبری قدرتمند در اردوگاه اصلاح طلبان از سوی دیگر، میتوانست وی را به یک میانجی در رفع مشکلات مبتلا به اصلاح طلبان در مناقشات سیاسی آنها با جریان اقتدار گرا تبدیل کند. (نظیرکاری  که در 26تیر ماه سال 1388در نمازجمعه تهران انجام داد)

       نتیجه این اتفاقات این شد که امروز هاشمی به اتهام نزدیکی مواضع خود به نیروهای اصلاح طلب مورد بی مهری جریان راست سنتی قرار گرفته است. و در نقطه مقابل نیز نه تنها اصلاح طلبان، بلکه حتی دختر ایشان نیز امیدی به شفاعت او ندارد.

سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است. 

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله