اجابت دعا

برخلاف تصور بسيارى از مردم، اجابت دعا فعل و انفعالى درونى و قلبى است كه توسط دعاكننده تحت تأثيرجاذبه ربوبى انجام مى‌شود، نه اقدامى بيرونى كه توسط پروردگار و مستقل از بنده صورت گيرد.

برداشتن مانع و پيمودن فاصله خود تا خدا
خداوند در قرآن به صفت “قريبٌ مجيب” يعنى بسيار نزديك و اجابت كننده دعا و درخواست بندگان ستوده شده است و “مجيب” از نام‌هاى نيكوى او (اسماء الحسنى) به شمار مى‌رود. خداوند به مؤمنين به صراحت وعده داده است اگر او را دعا كنند، اجابتشان خواهد كرد (۱)، اما همگى تجربه كرده‌ايم كه بسيارى از دعاهاى ما براى شفاى بيماران، اداى حاجت نيازمندان و مشابه آن اجابت نشده است! در حالى كه وعده‌هاى پروردگار صادق است و او خُلف وعده نمى‌كند.
اشكال و ايراد از كجا ناشى مى‌شود؟… آيا معناى دعا و شرايط و لوازم آن را نشناخته‌ايم، يا معناى اجابت را درست دريافت نكرده‌ايم، يا اين كه انتظار داريم آفريدگار ميليون‌ها كهكشان، نعوذ بالله، دست به سينه مقابل و منتظرسفارشات ريز و درشت ما ايستاده و تقاضاهاى زبانى بعضاً متضاد و مادّى ما را برآورده سازد!؟
از اين نظر شايسته است واژه “اجابت” را در متن قرآن مورد بررسى قرار دهيم و معناى ريشه‌اى آن را، در مواردى كه مورد استفاده قرار گرفته، استخراج نمائيم. زبان شناسى و ريشه يابى واژه‌ها در متن كتاب و درك مفهوم اصيل آنها در روزگار نزول قرآن كمك مؤثرى است براى شناخت بهتر معنا و مقصود كلمات.
مقدم برآن، لازم است نگاهى هم به فرهنگ لغت عربى “المُنجـِد” بكنيم تا بيرون از قرآن نيزبا گسترهٔ معنائى اين واژه بهتر آشنا شويم، ذيلا معانى متنوع وهمسوئى را كه اين كتاب از واژه “اجابت” (از ريشه جَوَبَ) ارائه داده ملاحظه مى‌نمائيد:
۱- در زبان عربى به مسافر “جائب” و به جهانگرد و سياح “جوّاب الافاق” مى‌گويند. پس جائب (از ريشه اجابت) كسى است كه براى رسيدن به مقصد خود، مسافت موجود را با حركت در مسير، ازميان بر مى‌دارد و به هدف خود مى‌رسد. اين تنها يك مثال است، همواره ميان ما و اهداف و مقاصدمان موانع و مشكلاتى موجود است كه بايد براى نيل به مقصود، آنها را از پيش پا برداريم.
۲- پيمودن راه در سفرهاى متعارف با وسائط نقليه امروزى چندان كار مشكلى نيست، اما گاهى راه هموار نيست، و صخره و كوه مانع مى‌شود. در اين صورت چاره‌اى جز نقب و تونل زدن يا عمليات سخت جاده سازى به كمك ديناميت وماشين آلات سنگين راه سازى نيست. در هرحال بايد مانع را از مقابل برداشت تا به هدف مطلوب رسيد.
قوم “ثمود”، كه داستان آن در سوره‌هاى متعددى از قرآن آمده است، هنرمعماريشان همين حفارى و تراشيدن سنگ‌هاى سخت براى خانه‌سازى در دل كوه‌ها بوده است. كلمه‌اى كه قرآن براى هنر آنان به كار برده، دقيقاً مشتق شده ازمصدر “اجابت” است:

وثمودالذين جابواالصخر بالواد (وقوم ثمود كه صخره‌ها را در شهرها مى‌بريدند) سوره فجر آيه ۹

از ۴۳ بارى كه مشتقات واژه اجابت در قرآن به كار رفته است، اين تنها موردى است كه اجابت در مفهوم مادى اصلى و ريشه‌اى خود مصرف شده است! گويا نازل كننده قرآن قصد داشته است از اين طريق به ما بفهماند همچنان كه براى رسيدن به مقصد لازم است حتى صخره‌هاى سخت را از پيش پا برداشت، در اجابت دعا نيز بايد موانع سخت ميان خود و محبوب را، حتى اگر دل‌هاى سنگ شده باشد، نرم و نازك كرد!
۳- هر دو مثال فوق در ارتباط با انسان و برداشتن موانع راه براى رسيدن به مقصد مطرح شده است، گياهان و حيوانات نيز براى رسيدن به هدف خود ناگزير از برداشتن مانع و پيمودن راه به سوى مقصد هستند. از جمله دانه‌اى كه در دل تنگ و تيره خاك محبوس شده ناچار است راه به سوى خورشيد و فضا وهواى باز و تازه را با جوانه‌اى كه ازلابلاى خاك عبور مى‌دهد، طى كند تا نهالى بالنده و بارور گردد و در نگاه به خورشيد استعداد بالقوه‌اش به فعليت درآيد. در زبان عربى روئيدن گياه و سبز شدن زمين را “اجاب الارض” مى‌گويند كه از همين واژه است.
۴- ابر نيزمانعى براى تابش نور خورشيد به زمين است كه با كنار رفتن پاره‌هاى متراكم آن و باز شدن آسمان، ميل به روشنائى و ديدار خورشيد “اجابت” مى‌گردد.
۵- عرب به خبرى كه از راه دور مى‌رسد، “جائبه” (از ريشه اجابت) مى‌گويند. زيرا خبر نيزبراى انتشار خود نيازمند مَركـَب و طى طريق است. در گذشتهِ دور اين انتقال با پاى پياده يا اسب انجام مى‌شد و امروز به كمك امواج راديوئى و تلويزيونى و ماهواره‌ها اين انتقال بسيار سريع‌ترانجام مى‌شود، در هردو حال مفهوم برداشتن مانع و رسيدن به مقصود تغيير نكرده است.
۶- كلمه “جواب” نيز به گونه‌اى رساندن پاسخ از طريق ارسال امواج صوتى از ناحيه حنجره است كه فضا را شكافته و به گوش پرسشگر مى‌رساند.

نتيجه گيرى

كليه مثال‌هاى فوق بر يك محور مشترك، كه همان برداشتن حجاب و مانع ميان خود و هدف مطلوب و پيمودن مسير است، دلالت مى‌كند. اجابت دعا در معناى دينى آن نيز، چيزى جز برداشتن حجاب و مانع ميان خود ومحبوب نيست. خدا كه از رگ گردن به ما نزديك‌تر است، در واقع اين ما هستيم كه بايد مانع را برداريم، نقش خدا همچون معشوقى كه با جلوه‌گرى و دل‌ربائى، عاشق را به سوى خود جلب و جذب مى‌كند، ايجاد انگيزه و احساس و تعالى بخشيدن به آرمان و ايمان است.
به اين ترتيب مى‌توان گفت مكانيسم اجابت دعا به دو عامل اساسى بستگى دارد:

۱- تشنگى، عشق، احتياج و آرمان.
۲- تلاش و تكاپو براى برداشتن موانع و رسيدن به مقصود

اين حقيقت را عارفان ما به خوبى درك كرده‌اند، بخصوص مولوى كه در تمثيل: تشنه و ديوارى كه مانع دسترسى او به آب بود، اين دو حالت را به زيبائى مطرح كرده است؛ چشمهِ آب، نماد حيات و زندگى پاك و ارزش‌هاى خدائى است كه تشنه را به سوى خود دعوت مى‌كند؛ و ديوار، نماد حجاب‌هاى منيـّت است كه بين ما و آب حيات حائل شده است.

برلب جو بود ديوارى بلــند

بر ســــــر ديـوار تشنهٔ دردمنـد

مانعش از آب آن ديوار بود

از پى آب او چو ماهى زار بود (۲)

سرانجام شدت تشنگى آن چنان او را بى‌تاب مى‌كند كه بى‌اختيار دست به كندن خشت‌هاى روى ديوار مى‌برد تا هم از صداى برخورد خشت با آب، كه براى تشنه از هر موسيقى دل‌رباتراست، لذت ببرد و هم پله پله به ملاقات آب نزديك‌ترشود.

ســـــجده آمد كـــــندن خشت لزب

موجب قربى كه “واسجد واقترب”

تا كه اين ديوار عالى گـردن است

مانع اين ســــــر فرود آوردن است

ســـجده نتـوان كـرد بر آب حيـات

تا نيـــابى زيـن تـن خـاكى نجــــات

بر ســـر ديــوار هركاو تشنـه تــر

زودتــــر بر مى‌كــند خشـت و مَـدَر

هركه عاشق تر بود بر بانـگ آب

او كلوخ سـخــت تر كند از حجــاب (۲)

در واقع اجابت امرى درونى است، نه بيرونى، قلبى است، نه قولى. عملى است، نه لفظى. اجابت دعا فعل و انفعالى وابسته به دل آدمى و عملكرد اوست كه تحت تأثير جاذبه و كشش رحمت ربوبى حاصل مى‌شود. در حاليكه درعرف و عادت، با فراموش كردن خود، اجابت دعا به خدا سپرده مى‌شود.
به همين دليل نيز كه اجابت، نيازمند تشنگى ِ توأم با تحرك بنده است، مولوى در تمثيلى ديگر بر ضرورت تكيه بر اين دو عامل براى جلب رحمت الهى و تكميل اجابت تأكيد كرده است:

آب كم جو تشنگى آور به دست

آب كم جو تشنگى آور به دست

تا نـزايد طفـــلك نازك گــــــــلو

كَى روان گردد زپستان شيـراو

رو بدين بالا و پســــتى ها بـدو

تا شوى تشنـه حرارت را گـرو

زرع جان را كش جواهر مُضمِراست

ابرِ رحمت پُر زآبِ كوثر است

تا “سَـــقاهُم رَبــــهُم” آيـد خــــــــطاب

تشنه باش “اللهُ اَعلَم باِلصواب” (۳)

اجابت دعاهاى سياسى اجتماعى

ما از آنجائى كه از نظر تاريخى و فرهنگى با فرديت و تك‌روى خو گرفته‌ايم، در دعايمان نيزچنين عادتى مشهود است. ما عمدتاً براى خودمان و حداكثر براى خانواده و خويشانمان دعا مى‌كنيم و كمتربه فكر نجات هموطنان از استبداد و ظلم و بى‌عدالتى هستيم. حتى وقتى هم كه به اضطرار و استغاثه مى‌رسيم و دعاى “امن يجيب المضطر اذا دعاه…” را مى‌خوانيم، ناخودآگاه فقط نيمى از اين آيه را، كه جنبه فردى دارد، به زبان مى‌آوريم و فراموش مى‌كنيم دنبالهٔ آيه اصلا دعاى يك ملت براى نجات از ظلم و بى‌عدالتى مستبدان و حاكم شدن مردم بر سرنوشت خويش است!! نگاه كنيد به تمام آيه:

أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ (سوره نحل آيه ۶۲)
آيا آن كه درمانده را، وقتى او را بخواند، اجابت مى‌كند و گزند را از او بر مى‌دارد و شما را جانشينان (نظام قبلى) درزمين (كشور) مى‌سازد (ناديده مى‌گيريد و به قدرت‌هاى ديگر پناه مى‌بريد؟)

اجابت دعاهاى اجتماعى و ملى نيزهمچون دعاهاى فردى، نيازمند همان دو عامل: “تشنگى و تلاش” است. تا ملتى عميقاً تشنه آزادى و عدالت و رهائى از ظلم نباشد و با تمام توان، صبر و مقاومت نكند، اجابتى صورت نمى‌گيرد.
نمونه و مثال عبرت آموزش در قرآن، دعاى خالصانه موسى و هارون (عليهما السلام) براى نجات بنى‌اسرائيل از ظلم و ستم فرعونيان است كه با ثروت و قدرت بى‌كرانشان ملتى را به بردگى و گمراهى كشانده بودند. خداوند دعاى آن دو را اجابت كرد، اما مشروط بر آن كه استقامت كنند و بى آنكه تحت تأثيرالقائات نادانان قرار گيرند، استوار و پابرجا به راه خود ادامه دهند.

قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (يونس آيه۸۹)
(خدا) گفت: دعاى شما اجابت شد، پس استقامت كنيد و راه نادانان را دنبال نكنيد

جنبش سبز ملت ايران نيز در اين شرايط خطير تاريخى، كه استبداد فرعونى همه آحاد ملت را زير ولايت مطلقه خود قرار داده و اقليتى طماع و تماميت‌طلب هر سه قواى كشور را در يَد نظامى، امنيتى و اطلاعاتى خود درآورده‌اند، چاره‌اى جز استقامت در اهداف قانونى و مسالمت‌آميز ملت و احتراز ازپيروى از راه و انديشه به‌غايت مستبدانه ولايت مطلقه فقيه ندارد.

مرزهاى شـرك و تـوحيد در دعـا

در بخش قبلى درباره معناى “اجابت دعا”، كه چيزى جز برداشتن موانع و حجاب منيـّت‌ها و هواهاى نفسانى در طريق بندگى و عشق‌ورزى به سوى محبوب نيست، سخن گفتيم و نشان داديم برخلاف تصور بسيارى از مردم، اجابت دعا فعل و انفعالى درونى و قلبى است كه توسط دعاكننده تحت تأثيرجاذبه ربوبى انجام مى‌شود، نه اقدامى بيرونى كه توسط پروردگار و مستقل از بنده صورت گيرد.
مصداقى از اين ارتباط دو سويه را در قسمت قبلى در اشاره به دعاى حضرت موسى و هارون (عليهماالسلام) براى نجات بنى‌اسرائيل از ظلم و ستم فرعونيان بيان كرديم كه اجابت آن دعاها به شرط استقامت بنى‌اسرائيل و احتراز از پيروى ناآگاهان تحقق يافت.
نمونه و مصداق ديگر، دعاى مجاهدان بَدْر هنگام روياروئى با سپاه مجهز مشركين است كه مجاهدت مخلصانه آنها در اوج طلب و تمناى نجات و پيروزى، به استغاثه و استمداد از پروردگار رسيد و در آن كارزار سرنوشت‌ساز، “اجابت ربوبى” از طريق امدادهاى غيبى تحقق يافت، اما نه از بيرون، بلكه از درون آنها، از طريق تقويت روحيه، واحساس امنيت و آرامش روان.
اما بهترين نمونه و مصداق، و مُدل روشن براى شناخت مكانيسم “اجابت دعا” را درمناجات پرسوز و گداز خردمندان (اولواالالباب)، كه عميق‌ترين و جامع‌ترين دعاى انسان‌هاى رشد يافته را با پنج بار نداى “ربنا” نشان مى‌دهد، مى‌يابيم (آيات ۱۹۱ تا ۱۹۵ سوره آل عمران):

رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ ۖ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ
َربَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا
رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ
َربَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ.
پروردگارا آسمان‌ها و زمين را بيهوده نيافريده‏اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار
پروردگارا هر كه را تو در آتش درآورى يقينا رسوايش كرده‏اى و براى ستمكاران ياورانى نيست
پروردگارا ما شنيديم كه دعوتگرى به ايمان فرا مى‏خواند كه به پروردگار خود ايمان آوريد پس ايمان آورديم
پروردگارا گناهان ما را بيامرز و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره نيكان بميران
پروردگارا و آنچه را كه به وسيله فرستادگانت به ما وعده داده‏اى به ما عطا كن و ما را روز رستاخيز رسوا مگردان زيرا تو وعده‏ات را خلاف نمى‏كنى

پاسخ پروردگار به چنين پرواپيشگانى البته “اجابت” بود: فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ ……
اما مشروط به “عملى” كه بايد پشتوانه چنين دعائى قرار گيرد! بنابراين وعده داده مى‌شود اگر عمل كنيد، مسلماً خداوند عمل هيچ زن و مردى را ضايع نمى‌سازد:

…..أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ ۖ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ ۖ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا …..
… من عمل هيچ صاحب عملى از شما را از مرد يا زن كه همه از يكديگريد تباه نمى‏كنم پس كسانى كه هجرت كرده و از خانه‏هاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شده‌‏اند…

عملى كه در زمان نزول اين آيات انتظارمى‌رفت ومورد نياز مؤمنين ِ در معرض شكنجه و اعدام بود، هجرت ازمدينه، آمادگى اخراج از شهر و ديار، تحمل آزار و اذيت دشمنان و پيكار تا سرحد جان در راه حق و دفاع از موجوديت مجتمع ايمانى بوده است. تنها در اين صورت خواسته آنها در پاك شدن از گناهان و بدى‌هاى گذشته اجابت مى‌گرديد.

….. لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ
… بديهايشان را از آنان مى‏زدايم و آنان را در باغهايى كه از زير آن نهرها روان است درمى‏آورم اين پاداشى است از جانب خدا و پاداش نيكو نزد خداست

كلمه “ثواب” نيز در اين آيه قابل توجه است، در تصور عاميانه ، ثواب جايزه‌اى است بيرون از وجود ما كه در ازاى اعمالمان توسط خدا پرداخت مى‌شود، اما در آيه فوق ثواب را همان بازتاب و نتيجه طبيعى عمل هركس مى‌شمارد.

شرط توحيد در اجابت دعا

مؤمنين معمولا انتظار دارند آنچه دعا مى‌كنند برآورده گردد، هرچند بنده پناهگاهى در گرفتارى جز دامان رحمت ربوبى ندارد، و در هرحال توصيه شده است همواره او را دعا كنند تا مگرتقربى حاصل شود؛ اما تنها اجابت دعاهائى در قرآن تضمين شده است كه خالص از حوائج مادى بوده و فقط خدا خوانده شود. خدا خواندن توحيدى نيزهمان طلب كردن اسماء نيكوى اوست يا خواهشى كه خالص ازمنيـّت‌هاى فردى و اجتماعى باشد. نگاه كنيد:

(بقره ۱۸۶) وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَني فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند بگو من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند
(غافر ۶۰) وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ
و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم در حقيقت كسانى كه از پرستش من كبر مى‏ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى‏آيند
(نمل ۶۲) أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ
يا كيست آن كس كه درمانده را چون وى را بخواند اجابت مى‏كند و گرفتارى را برطرف مى‏گرداند و شما را جانشينان اين زمين قرار مى‏دهد آيا معبودى با خداست چه كم پند مى‏پذيريد

بسيارى از مردم نگاهشان به “اجابت دعا”، شبيه رسيدن به اهداف و مقاصد مادى دنيائي است كه بعضاً از طريق واسطه‌تراشى ، پارتى بازى و زَد و بند انجام مى‌شود. اما اجابت دعا، همانطور كه گفته شد، درونى است، نه بيرونى و با واسطه، كسب كردنى است نه توصيه‌اى وسفارش دادنى. در نگاه توحيدى به دعا، تا از درون تحولى صورت نگيرد، اجابتى حاصل نمى‌گردد.
اگر در سه چهار مورد قرآن تأكيد كرده است كه براى اجابت دعا فقط بايد خدا را خواند، در عوض در موارد بسيارى، از خواندن غير خدا يا واسطه و شفيع قرار دادن به شدت نهى شده است. دليل آن روشن است؛ كسى كه خورشيد را منبع نور و گرما مى‌داند، درشيفته شدن به ماه، كه فقط نور خورشيد را انعكاس مى‌دهد، به بيراهه رفته است. از بودا نقل شده است كه:” پيامبران با انگشتان خود آسمان را به مردم نشان مى‌دهند، اما مردم به انگشتان آنان خيره مى‌شوند”!
قرآن تأكيد مى‌كند دعاى حق، يعنى خواسته و حاجتى كه تحقق مى‌يابد، منحصراً مخصوص خداست، چرا كه فقط حكم و فرمان و قضا و قدر او در جهان حاكم است و هيچيك از فرشتگان، پيامبران و… نقش مستقلى ندارند.

(رعد ۱۴) لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ ۖ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْمَاءِ لِيَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ ۚ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ
دعوت حق براى اوست و كسانى كه مشركان جز او مى‏خوانند هيچ جوابى به آنان نمى‏دهند مگر مانند كسى كه دو دستش را به سوى آب بگشايد تا آب به دهانش برسد در حالى كه آب به دهان او نخواهد رسيد و دعاى كافران جز بر هدر نباشد

در طول تاريخ ِ مذاهب و شرايع گوناگون، اكثريت انسان‌ها چنين پنداشته‌اند كه فرشتگان و پيامبران و پيشوايان دينى، يا حاكمان قدرت‌مدار مى‌توانند در اين ميان نقش واسطه و شفيع را ايفا كنند ، اما قرآن بارها تاكيد كرده است آنها نه تنها دعاى درخواست كننده را نمى‌شنوند، بلكه از اجابت آنها نيز عاجز بوده و در روز محشر نيز نه تنها از خوانندگان خود نمى‌توانند كوچكترين حمايت و دستگيرى نمايند، بلكه معترض و منكر چنين واسطه تراشى‌هاى شرك آميزى خواهند شد:

(فاطر ۱۴) إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ ۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ
اگر آنها را بخوانيد دعاى شما را نمى‏شنوند و اگر فرضا بشنوند اجابتتان نمى‏كنند و روز قيامت‏شرك شما را انكار مى‏كنند و هيچ كس چون خداى آگاه تو را خبردار نمى‏كند
(احقاف ۵ و ۶) وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ
و كيست گمراه‏تر از آن كس كه به جاى خدا كسى را مى‏خواند كه تا روز قيامت او را پاسخ نمى‏دهد و آنها از دعايشان بى‏خبرند. و چون مردم محشور گردند دشمنان آنان باشند و به عبادتشان انكار ورزند
(اعراف ۱۹۴) إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
در حقيقت كسانى را كه به جاى خدا مى‏خوانيد بندگانى امثال شما هستند پس آنها را در گرفتاريها بخوانيد اگر راست مى‏گوييد بايد شما را اجابت كنند

به نظر مى‌رسد غفلت ازمعناى عميق واژه “اجابت” كه مرهون دو عامل تشنگى، عشق و دلدادگى به يك هدف و تلاش براى برداشتن فاصله ميان خود و مقصود است، باعث اين بد فهمى‌ها شده است.

دعا و دعوت چند سويه است

نكته ديگرى كه معمولا مغفول واقع مى‌شود، چند جانبه بودن دعا و اجابت است! تنها ما نيستيم كه دعا مى‌كنيم و انتظار اجابت از خدا داريم، خدا و رسولش نيز دعا مى‌كنند (ما را فرا مى‌خوانند و صدا مى‌كنند) و ازما انتظار اجابت دارند! و اين به ظاهر شگفت مى‌آيد، چرا كه خواندن ما از سر ِنقص است و نياز، خدا كه كمال مطلق است چرا ما را مى‌خواند و طلب اجابت مى‌كند؟
عارفان مى‌گويند او معشوقى است كه در جلوه‌گرى و دلربائى‌اش، بدون آن كه نيازى به عاشق داشته باشد، از روى لطف و رحمت، او را به كانون زيبائى‌ها فرا مى‌خواند تا در نزديك شدن به آن، حس زيبائى‌طلبى عاشق تقويت شود و به كمال و حيات واقعى نائل شود.
آنها بيشترين تأكيد خود را روى “عشق” متمركز كرده‌اند و آن را عامل “اجابت” دعا شمرده‌اند، اما قرآن در بسترى عملى (نه احساسى) اجابت خدا را وابسته به اجابت بنده ( نسبت به دعا و دعوت خدا و رسول) كرده است واصولا سعادت و نجات انسان در گرو همين اجابت دعوت رسولان است كه پايه اصلى بازخواست خدا از بندگان و پرسش از رسولان است:

(قصص ۶۵) وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ
و روزى را كه خدا آنان را ندا درمى‏دهد و مى‏فرمايد فرستادگان ما را چه پاسخ داديد
(شورا ۴۷) اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ ۚ مَا لَكُمْ مِنْ مَلْجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَكِيرٍ
پيش از آنكه روزى فرا رسد كه آن را از جانب خدا برگشتى نباشد پروردگارتان را اجابت كنيد آن روز نه براى شما پناهى و نه برايتان مجال انكارى هست
(آل عمران ۱۷۲) الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا اجر عظيم
كسانى كه در نبرد پس از آنكه زخم برداشته بودند دعوت خدا و پيامبر او را اجابت كردند براى كسانى از آنان كه نيكى و پرهيزگارى كردند پاداشى بزرگ است
(شورا ۳۸) وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ
و كسانى كه نداى پروردگارشان را پاسخ داده و نماز برپا كرده‏اند و كارشان در ميانشان مشورت است و از آنچه روزيشان داده‏ايم انفاق مى‏كنند

استجابت دعا، كه مفهوم آن (در باب استفعال) طلب كردن و تمايل داشتن به رفع مانع و حاجب ميان خود و خداست، تنها از طريق بندگى ممكن مى‌گردد.
قرآن مهلت عمر را فرصتى براى اجابت دعاى پروردگار(پاسخگوئى به نداى دعوت او) شمرده كه بندگان بايد قبل از فرا رسيدن مرگ، يا قيامتى كه امكان بازگشت به زندگى و اجابت دعوت را سلب مى‌كند، پاسخ گويند:

(شورا ۴۷) اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ ۚ مَا لَكُمْ مِنْ مَلْجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَكِيرٍ
پيش از آنكه روزى فرا رسد كه آن را از جانب خدا برگشتى نباشد پروردگارتان را اجابت كنيد آن روز نه براى شما پناهى و نه برايتان مجال انكارى هست

اين بانگ جرس و نداى ربوبى را، همان طور كه ذكر گرديد، خردمندان (اولواالالباب) به جان مى‌شنوند و به مقتضايش عمل مى‌كنند. علاوه برآن، به تصريح قرآن، مهمترين پرسش خداوند از بندگان در روز قيامت همين است كه چگونه پيامبران را “اجابت” كرده اند و از پيامبران نيز سئوال مى‌شود كه مردم چگونه دعوت آنان را “اجابت” كردند:

(مائده ۱۰۹) يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ ۖ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا ۖ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ
ياد كن روزى را كه خدا پيامبران را گرد مى‏آورد پس مى‏فرمايد چه پاسخى به شما داده شد مى‏گويند ما را هيچ دانشى نيست تويى كه داناى رازهاى نهانى
(قصص ۶۵) وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ
و روزى را كه خدا آنان را ندا درمى‏دهد و مى‏فرمايد فرستادگان ما را چه پاسخ داديد

از قضا، شيطان نيز ما را دعا (دعوت) مى‌كند و به سوى خويش فرامى‌خواند و انتظار “اجابت ” دارد!؟

(ابراهيم ۲۲) وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي ۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ …
و چون كار از كار گذشت و داورى صورت گرفت شيطان مى‏گويد در حقيقت‏خدا به شما وعده داد وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد…

به اين ترتيب در جهان غوغائى است از دعا و دعوت و فراخوان! نه تنها ما دعا مى‌كنيم و پاسخ مى‌طلبيم، ما را نيز دائماً از چپ و راست به سوى خود دعوت مى‌كنند، تا كدامين را اجابت كنيم!

دعـاهاى اجـابت شده سينـه‌هاى پـاك

در دو بخش گذشته تلاش گرديد نشان داده شود مكانيسم “اجابت دعا” امرى درونى و فعل و انفعالى نفسانى است كه در چارچوب نظامات و توفيقات الهى توسط خود ِ دعاكننده، از طريق برداشتن موانع و پيمودن راه براى رسيدن به مقصود حاصل مى‌گردد و دعاهاى زبانى و واسطه‌تراشى‌هاى متعارف در فرآيند اجابت بى‌تأثير مى‌باشند.
آنچه به ظاهر ضرورت تلاش دعا كننده براى برداشتن موانع را نقض مى‌كند، نمونه‌هاى فراوانى است ازاجابت دعا در گزارش‌هاى قرآنى از زندگى برخى پيامبران، كه به محض دعا و درخواست از پروردگار، دعايشان مستجاب شده است، بدون آنكه شرطى براى آنها قائل شده و يا مانند نمونه‌هاى قبلى در مورد انسان‌هاى معمولى، برداشتن موانع و پيمودن راه به سوى مقصد به آنان توصيه شده باشد!
از آن عجيب‌تر، دعا و درخواست‌هاى به ظاهرغيرممكن آنهاست كه با معيارهاى طبيعى، كاملا غيرمتعارف و محال مى‌آمده، با اين حال به اجابت رسيده است!! اين چه رمزى است كه اجابت دعاهاى ساده مردم عادى به تلاش خودشان (براى رفع موانع و پيمودن راه) حواله داده شده، اما دعاهاى بزرگ و غيرمتعارف پيامبران به سرعت اجابت شده است!؟
پاسخ اين سئوال را به نظر مى‌رسد در معناى ريشه‌اى كلمه “اجابت”، كه همان رفع مانع و حجاب و پيوستن به يار است، بايد جستجو كرد و ما در بخش اول اين نوشته به تفصيل آن را توضيح داده‌ايم. همانطور كه قرآن به صراحت بيان داشته است (از جمله: ق۱۶، واقعه۸۵، انفال۲۴)، خدا از خودمان به ما نزديك‌تراست و اين ماهستيم كه از او دور شده‌ايم و براى رسيدن به او بايد ازخودخواهى‌هايمان كه حجاب و مانعى براى دريافت رحمت او شده بگذريم. مسلماً اگر چنين توفيقى حاصل شود، عملا وصال حاصل شده و اجابت (درمعناى دقيق كلمه) تحقق يافته است:

دوست نزديك تر از من به من است

وين عجب تر كه من از وى دورم

چـه كنم، با كه تـوان گفت كه دوست

در كنــــار مـــن و مـــن مهجــورم

به اين ترتيب با توجه به وعده قطعى پروردگار كه هر كس مرا بخواند مسلماً دعايش اجابت مى‌شود (از جمله: بقره۱۸۶، نمل۶۲، غافر۶۰)، پيامبرانى كه با از “خود” گذشتگى و اخلاص، منيـّت‌هاى خود را قربانى كرده و به او رسيده‌اند، مشمول اين وعده حق قرارمى‌گيرند و خواسته‌هاى خالص‌شان عين اجابت مى‌گردد! مگر مواردى (همچون حضرت نوح براى نجات پسرمنحرفش) كه تحت تأثير احساسات و عواطف انسانى، خواسته‌اى بشرى و مغاير با مصلحت ربوبى مطرح كرده باشند، و در اين صورت البته مورد هشدار و تهديد و تنبيه هم قرار گرفته‌اند كه نمونه‌هاى فراوانى در قرآن گزارش شده است.

نمونه‌هاى زير تنها برخى از دعاهاى اجابت شده سينه‌هاى پاك و دل‌هاى سوخته‌اى است كه از خود گذشته و به محبوب رسيده بودند:
دعاى حضرت زكريا (ع) براى فرزند

به نقل قرآن (در سوره‌هاى مريم آيات ۱ تا ۱۵ و آل‌عمران ۳۸ تا ۴۱)، حضرت زكريا(ع) هنگام ايراد اين دعا و نداى پروردگار پيرمردى فرتوت و همسرش از ابتدا عقيم و نازا بوده است، بنابراين از طريق عوامل طبيعى و معيارهاى متعارف چنين درخواستى ممتنع و محال به شمار مى‌آيد، با اين حال دعاى او ازآنجا كه تقاضاى فرزند را براى تداوم بخشيدن به رسالت بيدارى مردم و پيگيرى پيام‌هاى موحـّدانه آل‌يعقوب طلب كرده بود، وتنها “رضايت ربّ” را براى اين فرزند آرزو مى‌كرد، اين دعاى خالص از خودخواهى كه يك‌سره براى منظورى معنوى بود، برآورده گرديد.

دعاى يونس(ع) دردل نهنگ دريا

ابتلاى حضرت يونس را قرآن در سوره‌هاى متعددى (از جمله: انبياء ۸۷ تا ۸۸، قلم ۴۸ تا۵۰، صافات ۱۴۳ تا ۱۴۸) نقل كرده است كه از شگفتى‌هاى زندگى پيامبران است. در شرايط عادى نجات از بطن ماهى و درياى مـّواج امرى غيرممكن به شمار مى‌رود، اما سوابق درخشان او در ايمان و عمل صالح و دعاهاى توحيدى خالصش توأم با توبه و تسليم و اعتراف به خطايش در ترك قوم، دعاى خلاصى او را به اجابت رساند و آينده درخشانى براى خودش و قومش رقم زد! چه بسا اين داستان دركنار پندهاى پرگهرش، نمادى هم از امكان خلاصى از زندان به مدد دعاى خالص باشد. 

دعاى يوسف(ع) در طوفان مكرها و مراوده‌هاى جنسى

براى كسى مثل يوسف كه برده زرخريدى در كاخ مقامى دربارى در نظام فرعون بود و درآن روزگار برده‌ها فاقد ارزش و آزادى بودند، امكان فرار از كاخ و نجات از تمناهاى همسر عزيز مصر وجود نداشت، بنابراين به طور عادى چاره‌اى جز تسليم به خواسته نامشروع ارباب نبود، اما پناه بردنش به پروردگار هنگامى كه زليخا درهاى كاخ را بسته و خود را به او عرضه نمود، درهاى رحمت ربوبى را بروى او باز كرد و دعاى خالصانه‌اش براى نجات از وسوسه زنان دربارى، هنگامى كه در دو راهى تسليم به تمايلات نفسانى يا تحمل شكنجه و زندان قرار گرفت و زندان را برننگ و نكبت ابدى ترجيح داد، به اجابت و نجات رسيد.

دعاى ايوب(ع) درچنگال بيمارى و غم فقدان عزيزان

ايوب به دردى ظاهراً بى‌درمان گرفتار شده بود كه در روزگار گذشته علاجى براى آن نبود. علاوه برآن، همسر و فرزندانش نيزبه دليلى كه براى ما روشن نيست (شايد فرار ازسرايت بيمارى) او را ترك كرده بودند. به اين ترتيب هم جسم، و هم جان و روانش سخت پريشان و آسيب ديده بود، با اين حال به دليل اخلاصش در عبادت و صبر و تحملش درابتلائى كه محبوب مبتلايش كرده بود، دعايش به اجابت رسيد؛ هم از بيمارى لاعلاج بهبودى يافت و هم خانواده‌اش به او بازگشتند و دو برابر شدند (سوره‌هاى ص۴۱ و انبياء ۸۳ و۸۴).
اجابت دعاى او البته به هدايت ربوبى با توصيه به آب تنى كردن و نوشيدن از چشمه آبى سرد (معدنى) و مصرف تركيبى گياهى تحقق يافت و نشان داد كه حتى صعب العلاج‌ترين بيمارى‌ها و سنگين‌ترين غم و غصه‌ها نيز بيرون از امكان و اعجاز اخلاص در دعا نيست و انسان به نيروى لايزالى كه خداوند در دل‌هاى پاك قرار داده است، مى‌تواند غيرممكن‌هائى را ممكن سازد.

دعاى ابراهيم(ع) براى مردم و آيندگان

از شگفت‌ترين ادعيه انبياء كه نه تنها از مسائل شخصى و خانوادگى فراتر بود، بلكه ابعاد مكانى و زمانى را نيزدر نورديده، در گستره‌اى بسيار وسيع نسل‌هاى بعدى را در برگرفت! دعاى حضرت ابراهيم بود.
ابراهيم از همان زمان كه توسط پدرش تهديد به سنگسار و تبعيد از شهر و ديار شد، به دامان دعاى پروردگار متوسل شد و اظهار اميدوارى كرد كه محروم از اجابت او نباشد:

(ابراهيم) گفت: تو را به سلامت؛ من از پروردگارم براى تو درخواست آمرزش خواهم كرد، كه او نسبت به من مهربان است. من از شما و بت‌هائى كه به جاى خدا (به نيايش) مى‌خوانيد، كناره مى‌گيرم و پروردگارم را دعا مى‌كنم، اميدوارم از خواندن او بى‌بهره نباشم.

آن قدر كه قرآن از دعاهاى حضرت ابراهيم نقل كرده، گمان نمى‌كنم از هيچ يك از پيامبران نقل كرده باشد! برخى از اين ادعيه جنبه شخصى و خانوادگى دارد، اما بسيارى از آنها براى مردم معاصر و حتى نسل‌هاى آينده است كه برخى از آنها را مشاهده مى‌كنيد:

۱ـ دعاى تبديل دره خالى از سكنه مكه، به شهرى اَمن:
ابراهيم ۳۵- وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ
و ياد كن هنگامى را كه ابراهيم گفت پروردگارا اين شهر را ايمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار
۲- دعاى مشتاق شدن دل‌هاى مردم به رفتن به سوى اين كانون توحيد
ابراهيم ۳۷- … فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ
… پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده
۳- دعاى برخوردارى مردم اين دره فاقد استعداد كشاورزى و دامدارى ازرزق الهى
ابراهيم ۳۷- … وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ
… و آنان را از محصولات مورد نيازشان روزى ده باشد كه سپاسگزارى كنند
۴- دعاى آمرزش براى خود و والدين و همه مؤمنين.
ابراهيم ۴۱- رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ
پروردگارا روزى كه حساب برپا مى‏شود بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى
۵- دعاى برانگيخته و بالنده شدن انسان ممتازى از ميان گرويدگان به اين آئين توحيدى براى نجات بشريت در نسل‌هاى آينده!
بقره ۱۲۹- رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
پروردگارا در ميان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزه‏شان كند زيرا كه تو خود شكست‏ ناپذير حكيمى.

شگفت اين كه همه اين درخواست‌ها اجابت شده است؛ هم دره مكه ِآن روزگار، تبديل به تنها مركز اَمن و امان در دل صحراى عربستان با قبائل وحشى در حال قتل و غارت يكديگر شد، هم دل‌هاى مؤمنينى از اقصى نقاط جهان شيفته طواف كعبه و مكه پايگاه بزرگترين تجمع بشريت گرديد و هم بعد از حدود ۲۰۰۰ سال دعاى ابراهيم براى برانگيخته شدن انسان ممتازى (عيناً با همان خواسته‌ها) با بعثت پيامبر اسلام اجابت گرديد! (سوره جمعه آيه ۲).

دعاى مادرحضرت مريم (س)

در دنياى امروز بيش از دو ميليارد مسيحى مديون دعاى زن بيوه‌اى هستند كه با خالصانه‌ترين شوق قلبى فرزند عزيزتر از جانش را، كه قرار است به زودى متولد شود، به پروردگار محبوبش هديه مى‌كند تا به عنوان خدمت‌گذار وقف معبد گردد!
پروردگار نيز اين دعاى بى‌شرك و شائبه را به بهترين شكل مى‌پذيرد و نه تنها مريم را به بهترين شيوه مى‌پروراند و بر همه زنان عالم سرورى مى‌دهد، بلكه فرزندش عيسى مسيح (ع) را نيز الگو و نمونه‌اى براى اُمت بنى‌اسرائيل مى‌سازد.
به راستى چه كسى باور مى‌كرد دعاى يك زن دل سوخته و بيوه مانده (همسرعمران) چنين بركات جهان شمولى داشته باشد!؟ وقتى فاصله‌ها برداشته و اتصال برقرار گردد، اجابت اين چنين معجزه مى‌كند!

دعاى حضرت سليمان(ع)

دعاى حضرت سليمان (ع) براى دستيابى به مُلكى (حكومت و قدرتى سياسى) كه در آينده نيز هيچ كس به چنان پايه و تسلطى نرسد! نيز از عجائب دعا و اجابت آن، و از شگفتى‌هاى قصص انبياء است. البته با توجه به مجموعه آياتى كه در قرآن درباره اين پيامبر آمده است، مى‌توان دريافت كه سليمان چنين شوكت و قدرتى را نه براى ارضاء حس جاه طلبى و جمع قدرت و ثروت، بلكه براى دفع اقوام وحشى متجاوز و ايجاد چنان امنيت و آرامشى طلب مى‌كرد كه بندگان بتوانند در سايه آن به زندگى سالم و خدمت و عبادت بپردازند.
دعاى حضرت موسی (ع)

در قرآن، فرعون سمبل و نماد استكبار و استعلا، و قوم بنى‌اسرائيل نماد استضعاف واستثمارشمرده شده است كه تحت سلطه مثلث: فرعون (نماد فريب اعتقادى)، هامان (نماد قدرت نظامى سركوب‌گر) و قارون (نماد قدرت اقتصادى وابسته واستثمارگر) دمار از روزگار اين قوم اسير و برده در سرزمين مصر درآورده بود.
برحسب محاسبات ظاهرى، كه نظام مسلط و مقتدر بايد روز به روز قوى‌تر و مردم مظلوم روز به روز ضعيف‌ترگردند. هيچ روزنه اميدى در آن روزگار براى نجات به چشم نمى‌خورد. اما مشيّت خدا كه بر آزادى ملت‌هاى تحت ستم و حاكم ساختن آنان بر مقدرات و سرنوشت خويش استوار شده است، اين شرايط غيرعادلانه را به سود ملتى كه تحت رهبرى حضرت موسى به استقامت پرداخته بود تغيير داد.
نقش دعاهاى موسى و هارون در اين ماجرا بسيار كارساز و تعيين كننده بوده است و اجابت پرودگاردر توصيه به امت براى ادامه استقامت و احتراز از گرايش به ناآگاهان در پى همان دعاها آمده است (يونس ۸۹).
موارد فوق فقط نمونه‌هائى از اجابت خواسته‌هاى به ظاهر محال در زمينه‌هاى متنوع بود. قرآن مثال‌هاى ديگرى نيز از اجابت دعاى پيامبران ديگرآورده است كه باورمندان را كفايت مى‌كند. آيا نمى‌توان گفت كه تاريخ را دعاهاى سينه‌هاى پاك و اراده‌هاى نيرومند و پشتكار مردان و زنانى مصمّم ساخته است!؟

ايـن همـه گفتيـم ليك انـدر بسيـچ

ابى عنـايات خدا، هيچيـم هيچ

بى عنـايـات حـق و خـاصان حق

گر ملك باشد سياهستش ورق

اى خدا! اى فضل تو حاجت روا

بـا تـو يـاد هيچ كـس نبود روا

پی‌نوشت‌ها:

۱- بقره آيه ۱۸۶ ، نحل آيه ۶۲ ، غافر آيه ۶۰

۲- دفتر دوم ابيات ۱۱۹۷ تا ۱۲۲۰

۳- دفتر سوم ابيات ۳۲۱۴ تا ۳۲۲۱

به نقل از وبسایت نگارنده
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

انجمن‌ها با ابراز تأسف و محکو‌م‌کردن تجاوزگران،

زنده‌باد به خودمان! رفتاری که این روزهای بعد از حملات به تهران و شهرهای دیگرمان داشتیم، واقعا بهتر و منطقی‌تر از آنی بود که انتظار داشتیم. رفتاری خردمندانه و مدنی و... . رفتاری صمیمی همراه با مهر و صبوری. زنان و مردان از کوچک و بزرگ، در گرو‌ه‌های مجازی درخشیدند و روحیه پرستاری و محبت خود را در مقابل بلای جنگ و تخریب و خون‌ریزی به همه سرایت دادند.

ثبيت و افزايش اين سرمايه ايجاد شده در گروی تغيير رفتار عمومي حاكميت است

اكنون ما در اين مقطع نيازمند افزايش سريع و جدي قدرت ملي خود هستيم كه بسيار فراتر از بحث جنگ‌افزار و توان نظامي است. مجموعه حاكميت بايد با درايت و تدبيري سريع، رويكردي متفاوت نسبت به جامعه را در پيش بگيرد و از اين مسير امتياز تقويت قدرت ملي را براي مقاطع و مخاطرات احتمالي دريافت كند. خلاصه اينكه ما در اين جنگ هم به واسطه فعاليت‌هاي گسترده خيانتكارانه زنگ خطر ادامه رويكرد عمومي فعلي را شنيديم و هم با رفتار متين عامه مردم پيام ضرورت اعتماد و اطمينان به اين جامعه را دريافت کردیم.

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است

شرایط خطیر، نیازمند تصمیم‌های بزرگ است و تصمیم‌های بزرگ نیز نیازمند تغییر پارادایم‌ها و نگرش‌ها. با اعلام آتش‌بس و خاتمه موقت د‌رگیری‌ها، لازم است حرکت در مسیر تغییر نگرش و گفتمان، چه در داخل و در نسبت با افراد و جریان‌های وطن‌دوست و چه در خارج و در نسبت با کشورها و نهادهای بین‌المللی معقول و صلح‌طلب آغاز شود.

مطالب پربازدید

مقاله