رهبر می‌خواهد التماسش کنند

سخنان اخیر رهبر نشان داد که او فعلاً مصلحت را در کوتاه‌آمدن نمی‌بیند.

بیشتر تفسیرها بر این است که رهبر از شرایط داخلی و خارجی تصویر درستی  ندارد و متوهمانه بر طبل نزاع می‌کوبد. من کمی متفاوت فکر می‌کنم. توهم و جهالت هم حدی دارد. رهبر از اوضاع در داخل و خارج ناآگاه نیست.

با ادعاهائی که رهبر در ۲۰ سال، و بخصوص در چند سال گذشته داشته فعلاً هرعقب‌نشینی برایش بسیار پرهزینه خواهد بود. رهبر روی این حساب می‌کند که تا رسیدن به نقطه‌ی بحرانی هنوز فاصله است. او می‌داند که با سخت‌تر شدن اوضاع به تدریج درخواستها برای تجدیدنظر بالا می‌گیرد. کار به جائی خواهد رسید که از دور و نزدیک و «نزدیکتر» درخواست و التماس برای کوتاه‌آمدن سرازیر می‌شود، و روزی خواهد آمد که او برای کوتاه‌آمدن نه تنها تمسخر و تحقیر و طعن نمی‌شود، بلکه مورد تشویق و تمجید نیز قرار می‌گیرد. بعد هم

دستگاه تبلیغاتی رهبر ادعا می‌کند که ایشان می‌خواست تا آخر ادامه دهد، ولی به واسطه‌ی مسئولان سست‌عنصر و نالایق، مانند امام اول و دوم، کوتاه آمدند. بعد هم از اینکه نالایقی بعضی مسئولان فشار طاقت‌فرسائی بر مردم وارد می‌کرد، و رهبری بر این راضی نبودند، گفته می‌شود.

نهایت تاسف است که رهبر یک مردم برای غلبه بر رقیبانش بر روی غذا و دارو وحتا جان مردمش قمار کند.

به بقیه کاری ندارم. از طرف خود می‌گویم: رهبرا، خوب فکر کن، مشورت کن، صلاح دیدی بنوش، ندیدی ننوش. اما منت و تقصیرش را برای من نگذار.

سایت ملی- مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله