در چند ماه گذشته جمهوري اسلامي بهدنبال قانعكردن حماس براي در پيش گرفتن رويكرد تهران در برابر بحران سوريه و همزمان ترميم روابط این گروه با دمشق بوده است. ديدار هنيه از ايران و گفتههاي او مبني بر اينكه حماس قصد رويگرداني از حامي ديرين خود يعني سوريه را ندارد، تهران و دمشق را تا اندازهاي از بابت وفاداري حماس و روينگرداندن آن از بشار اسد آسودهخاطر كرد، اما تنها دو هفته پس از ديدار هنيه از تهران، او در اظهاراتي بيسابقه در قاهره به حمايت خيزش مردمي در سوريه پرداخت، حمايتي كه «نخستين گام علني آن جنبش در رهاكردن حامي ديرينه خويش و پشتكردن به آن» تفسير شد.
از ابتداي انقلاب اسلامي ايران، مسئله فلسطين هسته اصلي سياست خارجي جمهوري اسلامي را تشكيل ميداده است. پشتيباني از آرمان فلسطين و پايداري در برابر اسراييل به دلايل ايدئولوژيك و استراتژيك، هميشه بخش جداييناپذيري از هويت و رويكرد بينالمللي جمهوري اسلامي بهشمار رفته است. اما ازسويي سياست ايران در برابر مسئله فلسطين تا اندازه زيادي زير سايه مناسبات آن كشور [ايران] با سوريه شكل گرفته است. به همين دليل است كه تنش پديدآمده ميان دمشق و حماس، ناشي از موضع مبهم حماس در برابر بحران سوريه، به رابطه اين جنبش فلسطيني با تهران هم تسری یافته است.
فوريه گذشته در سيوسومين سالگرد انقلاب اسلامي ايران، نخستوزير حماس در غزه در سفري به تهران با مقامات بلندپایه ايران ديدار كرد. سفر اسماعيل هنيه که در اوج گزارشها و اخبار حاكي از سردي روابط با ايران و حماس بر سر بحران سوريه روی داد، براي جمهوري اسلامي بسيار مهم و به موقع بهشمار ميرفت. اين سفر پيامي واضح و روشن برای دنیای خارج داشت كه به گفته هنيه، حمايت و پشتيباني ايران از مسئله فلسطين همچون گذشته «بيقيد و شرط و تمام عيار» و رابطه دوطرف «همچنان هميشه استوار» است. اما برخي اظهارات مقامهاي ايران در خلال ديدار هنيه حاكي از نگراني تهران از تغيير رفتار و رويكرد حماس بهدنبال موج خيزشهاي موسوم به «بهار عربي» بود.
این نگرانی ها ناشی از بروز نشانههاي پراگماتيسم و عملگرايي در رهبری حماس و احتمال بازبيني آن جنبش در استراتژي خويش پس از به قدرت رسيدن حركتها و جنبشهاي اسلامي مشابه در ديگر كشورهاي عربي بوده است. اما از آن مهمتر نگرانی ايران از موضع حماس در برابر بحران سوريه بوده است. پس از گذشت يكسال و شدتگرفتن بحران در سوريه، حماس آشكارا از پشتیبانی يكی از دو طرف درگير در سوريه خودداري كرده و نیت خود برای يافتن متحداني تازه در منطقه را پنهان نکرده است.
تهران ميگويد سوريه قرباني يك توطئه خارجي شده است. به گفته مقامات ایران، درحاليكه بشار اسد سرگرم اجراي اصلاحات است، طرفهاي خارجي كه نگران پيوند و ارتباط نزديك اسد با محور مقاومت هستند، سوريه را به آشوب كشيدهاند. اين آن چيزي است كه مقامهاي ايران تلاش کردند در تهران برای هنيه جا بیاندازند. اظهاراتي مشابه در خلال ديدار رئيس جهاد اسلامي فلسطين در ژانويه گذشته با رهبران ایران بهعنوان هشدار در مورد توطئه امريكا بر ضد سوريه به هدف تضعيف «خط مقاومت»، كه منظور از آن اتحاد ايران، سوريه، حماس و حزبالله در برابر امريكا و اسراييل است، بیان شد.
در چند ماه گذشته جمهوري اسلامي بهدنبال قانعكردن حماس براي در پيش گرفتن رويكرد تهران در برابر بحران سوريه و همزمان ترميم روابط این گروه با دمشق بوده است. ديدار هنيه از ايران و گفتههاي او مبني بر اينكه حماس قصد رويگرداني از حامي ديرين خود يعني سوريه را ندارد، تهران و دمشق را تا اندازهاي از بابت وفاداري حماس و روينگرداندن آن از بشار اسد آسودهخاطر كرد، اما تنها دو هفته پس از ديدار هنيه از تهران، او در اظهاراتي بيسابقه در قاهره به حمايت خيزش مردمي در سوريه پرداخت، حمايتي كه «نخستين گام علني آن جنبش در رهاكردن حامي ديرينه خويش و پشتكردن به آن» تفسير شد.
هنيه در خلال نمازجمعه مسجد الازهر گفت: «درود بيكران من بر همه مجاهدان بهار عربي، و درود بر مردم دلير سوريه كه بهدنبال آزادي، دموكراسي و اصلاحات هستند». اين اظهارات مقامهاي ايران را بهشدت نگران كرد. حسين شيخالاسلام، از ديپلماتهاي ايرانی، با اظهار نااميدي و تأسف نسبت به سخنان هنيه «آن را موضعي شايسته كسيكه قصد نبرد با اسراييل را دارد ندانست». سفير پيشين ايران در سوريه گفت «اگر حماس مبارزه مسلحانه را كنار بگذارد ديگر فرقي با ديگر گروههاي فلسطيني نخواهد داشت». چندی پیش نیز در تازهترين نشانه سردي روابط ايران و حماس، يكي از اعضاي شاخه سياسي اين جنبش در غزه گفت «حماس آلتدست ايران در هرگونه نبردي با اسراييل نخواهد شد».
با توجه به اختلاف ديدگاه رهبري حماس در غزه و خارج از آن نسبت به مسئله سوريه، موضع این گروه در این خصوص هنوز چندان مشخص و روشن نيست. اما چيزيكه مشخص است سايهانداختن تنش ميان اين جنبش و بشار اسد بر روابط حماس با تهران است. از ديد ايران، حمايت از حماس به روابط و نزدیکی این جنبش با حکومت سوریه بستگی دارد. به سخن ديگر باوجود تعهد ايران به مقاومت فلسطين و حمايت از آن، جمهوري اسلامي به رابطه خود با مقاومت فلسطين و لبنان از زاويه سوريه می نگرد. اين امر را بهخوبي ميتوان در سایه سه دهه سياست حكومت ايران در برابر لبنان و همكاري با سوريه دريافت.
سی سال پيش، پس از سقوط شاه، ياسر عرفات نخستين رهبر خارجي بود كه از ايران انقلابي ديدار كرد. وقتي رهبر سازمان آزاديبخش فلسطين، از حاميان ديرين بسياري از انقلابيون مخالف شاه كه در آن هنگام در تهران به قدرت رسيده بودند، در برابر هزاران تن از ايرانيان در تهران به ايراد سخنراني پرشورش پرداخت، چشمانداز اتحادي مستحكم ميان جمهوری اسلامی و سازمان آزاديبخش فلسطين بسیار روشن بود. عرفات در آن سخنراني گفت «ما تحت يك پرچم واحد اسلامي به سوی بیت المقدس خواهيم رفت.» اما تحولات بعدي در ايران و خاورميانه، اوضاع را به شكل ديگري رقم زد.
حافظ اسد از همان آغاز به دقت تحركات سازمان آزاديبخش فلسطين و نزدیکی آن به ايران تحت رهبري آيتالله خميني را زير نظر گرفته بود. حکومت بعثي سوريه با نگراني تمام به روند رو به گسترش روابط ايران با ياسر عرفات می نگریست؛ عرفاتی كه خطري جدي براي استراتژی حافظ اسد در لبنان و در جبهه نبرد اعراب و اسراييل به شمار میرفت.
سوريها ميخواستند حکومت تازه ايران از منظر آنها به مسئله فلسطين بنگرد و فاصله خود را با سازمان آزاديبخش فلسطين حفظ کند. در آغاز تهران چندان اعتنايي به نگرانيهاي اسد چه در محور فلسطين و چه در لبنان نميكرد. هنگاميكه در اواخر 1979، برخي گروههاي ايراني به رهبری شهيدمحمد منتظری در هماهنگي با سازمان فلسطینی فتح درصدد اعزام نيروي رزمي داوطلب به جنوب لبنان برآمدند، سوريه با اين طرح مخالفت كرد. از ديد اسد اتحاد در حال شكلگيري ميان ايران و سازمان آزاديبخش فلسطين و بهدنبال آن ايجاد محوري مستقل از سوریه در لبنان قابل قبول نبود و بر خلاف استراتژي ديرينه او در لبنان يعني تضعیف قدرت و استقلال سازمان فتح و دولت در دولتي كه عرفات در حياط خلوت او [اسد] تشكيل داده بود به شمار می رفت.
ايران درسي گرانبها از اين تجربه ناكام آموخت؛ و آن اينكه نبايد وزنهاي چون سوريه و دغدغه های شخصي چون حافظ اسد را ناديده گرفت. با اين حال يك دهه به درازا كشيد تا سرانجام تهران و دمشق به نوعي هماهنگی و همگرایی در سیاست های خود برسند.
در خلال سالهاي حساس روابط ايران و سوريه در دهه 1980، دو طرف بر سر موضوعهايي چون مسئله فلسطين، جنگ ايران و عراق، حزبالله و امل در لبنان با يكديگر کراراً اختلاف پیدا کردند. در اواسط دهه 1980، جنگ اردوگاهها در لبنان و سياست اسد در بيرونراندن عرفات از این کشور، تنش شدیدی در روابط ايران و سوريه به وجود آورد. گلولهباران و محاصره اردوگاههای فلسطيني در لبنان توسط نيروهاي طرفدار سوريه بویژه جنبش امل، رهبري ايران را شوكه كرده و به افزايش تنش با دمشق و حتي رويارويي نظامي با جنبش شيعي امل كه در بيروت و جنوب لبنان با نيروهاي سازمان آزاديبخش فلسطين ميجنگيد انجاميد. با اين حال با گذشت زمان، تهران كمكم به رويكرد اسد در برابر موضوع فلسطين نزديكتر شده و اين خود به تيرگي روابط سابقاً مستحكم ايران و عرفات سرعت بخشيد. درواقع تهران دريافت كه بدون هماهنگي با اسد، هرگونه تلاش براي نفوذ به لبنان و دستيابي به هدف «صدور انقلاب اسلامي» ناكام خواهد ماند. بيگمان روابط و پيوند نزديك عرفات با صدام حسين، دشمن مشترك آيتالله خميني و اسد و بهرسميت شناختن اسراييل ازسوي او نيز به ژرفترشدن شكاف ميان سازمان آزاديبخش فلسطين و جمهوري اسلامي كمك كرد.
از ديدگاه اسد، روابط گرم عرفات با عراق، اردن و مصر به معناي كنارزدن سوريه و به حساب نياوردن آن در معادلات عربی و ازسويي دادن فضاي بيشتر به ديگر طرفهاي عربی در مسئله فلسطين بهشمار ميرفت. هنگاميكه در سال 1985، عرفات طرح صلح مشترك اردني ـ فلسطيني را پذيرفت، سوريه و ايران هر دو به شدت از رهبر سازمان آزاديبخش فلسطين انتقاد کردند. «نااميد» از ياسر عرفات و تساهل و سازشكاري او با اسراييل، ايران انقلابي كمكم همان موضع اسد در برابر رهبر سازمان آزاديبخش فلسطين را اتخاذ كرد و آن اينكه، همانطور كه اسد پيشتر گفته بود نبايد چندان به عرفات خوشبين بود.
از اوايل دهه 1990 به اينسو، روابط ايران ـ سوريه به نوعي همكاري پايدار و استراتژيك تبديل شده که در مهار دشمنان مشترك دو طرف دستاوردهای مهمی داشته است. در حوزه مسئله فلسطين، حماس و جهاد اسلامي را ميتوان ميوه اين نزديكي و همكاري ميان ايران اسلامگرا و سوريه بعثي دانست. حماس با الهامگيري از انقلاب ایران و حزبالله لبنان، از آغاز نخستين انتفاضه فعال شد و بهطور گستردهای مورد حمايت ايران قرار گرفت. برخلاف سازمان آزاديبخش فلسطين به رهبري عرفات، ايران و سوريه در همكاري با اسلامگرايان فلسطيني براي كوركردن نقشههاي امريكا در خاورميانه منافع مشترك بسياري داشتند. حماس ازجمله مخالفان اصلي قرارداد صلح اسلو كه امريكا آن را پيشنهاد و تدوين كرده بود بهشمار ميرفت. حماس، سازمان آزاديبخش فلسطين سكولار و مليگرا را «خائن به فلسطين» دانسته و برای رهبری عرفات كه روزگاري نماد مقاومت ضد اسراييل براي بسياري از انقلابيون ايراني بهشمار ميرفت چالشی جدی به وجود آورد.
حافظ اسد، رهبري را در رأس سازمان آزاديبخش فلسطين ميخواست كه رام و فرمانبردار او بوده و استراتژي او [اسد] را در لبنان و درگيري اعراب و اسراييل دنبال كند. حماس گروهي بود كه در چارچوب اين استراتژی میگنجید و به اين شكل از حمايت بيمانند دمشق برخوردار شد. اما اكنون همان حماس، به دنبال تحولات جهان عرب با چرخشي آشكار در سیاستهایش و تنها گذاشتن حکومت سوریه در بحران جاری، به متحدي ناسپاس برای بشار اسد تبديل شده است.
مواضع حماس در قبال بحران سوریه، يكپارچگي «محور مقاومت» را در خطر قرار داده است. ايران «براي مصلحت مقاومت»، سخت ميكوشد از جدايي دو طرف كليدي محور يادشده جلوگيري كند. اما این وضعیت آسانی برای تهران نخواهد بود كه در ميان دو بنیان اصلي سياست خارجي خود يعني پشتيباني از آرمان فلسطين و حفظ روابط راهبردی خود با سوريه گرفتار شده است.
* محمد عطايي روزنامهنگار و مستندساز ايراني است كه درباره سياست خارجي و منطقهاي ايران و مسائل اعراب مطلب مينويسد. او با «ديپلماسي ايران» و ديگر نشريات همكاري دارد.
منبع: www.Joshualandis.com ( 13 مي 2012) / برگردان: چشمانداز ايران
به نقل از چشمانداز ایران 73
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.