د. عبد الله خليفة الشايجي | مترجم: علی سرداری

افول آمریکا و ویژگی ها و چالش های شکل دادن به خاورمیانه جدید

جابجایی در روابط بین‌الملل به معنای تغییر و تحول در اولویت‌های ژئواستراتژیک، شکل‌گیری و تغییر ائتلاف‌ها و تضاد بین متخاصمان با اولویت‌های متفاوت در بین قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است. این تغییرات تحت تأثیر تحولات اقتصادی، امنیتی و ژئواستراتژیک و تغییر در اولویت‌ها شکل می‌گیرند.
در منطقه خود شاهد تغییرات بزرگی هستیم که طی سه دهه گذشته، از حمله صدام حسین به کویت، رهبری ایالات متحده در ائتلاف بین‌المللی، و حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا آغاز شد. تا جایی که ایالات متحده برای برخی کشورها به عاملی تبدیل شد که سرنوشت و بقای رژیم‌ها را کنترل می‌کرد. نقش آمریکا با سرنگونی رژیم صدام حسین تقویت شد و ایران با پروژه توسعه‌طلبانه خود و حمایت از نیابت‌ها و متحدانش از خلیج فارس تا مدیترانه، قدرت گرفت. با آغاز بهار عربی و نظامی‌سازی انقلاب‌ها، به‌ویژه در سوریه، و بازگشت روسیه به منطقه برای حمایت از رژیم سوریه، حضور آمریکا در دوره ریاست‌جمهوری اوباما، پس از فرسودگی ناشی از «جنگ‌های دائمی خاورمیانه»، کاهش یافت. این کاهش به‌ویژه پس از امضای توافق هسته‌ای بین گروه 1+5 و ایران، محسوس شد.
در این میان، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای رهبری نظم عربی پیش‌قدم شدند. نقش میانجیگری دیپلماتیک به رهبری قطر در حل‌وفصل اختلافات و نزدیک‌کردن دیدگاه‌ها نمود یافت، چنان‌که در میانجیگری میان حماس و اسرائیل، ایالات متحده و ایران، و ایالات متحده و طالبان دیده شد. روند عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل نیز ادامه یافت و منجر به امضای «توافق ابراهیم» با برخی کشورهای عربی و خلیج فارس شد. حتی مذاکراتی درباره عادی‌سازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل در جریان بود که شروطی همچون تشکیل کشور فلسطینی، تضمین‌های امنیتی، معاهده نظامی الزام‌آور با واشنگتن و برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز را شامل می‌شد. اما عملیات طوفان الاقصی و جنگ ویرانگر اسرائیل علیه غزه، این روند را متوقف کرد؛ به‌ویژه پس از آغاز جنگ نابودی غزه از سوی اسرائیل که بخشی از شش جنگ این رژیم در غزه، یهودی‌سازی اورشلیم، تکرار کشتار در کرانه باختری، و تهدیدهای امنیتی اسرائیل برای منطقه است. چیزی که نتانیاهو آن را «تشکیل خاورمیانه جدید به رهبری اسرائیل» می‌نامد.
از تحولات بارز ژئوپلیتیک، افزایش نقش و حضور ترکیه به عنوان بازیگری منطقه‌ای با جاه‌طلبی و برقراری روابط مهم با کشورهای منطقه، از سوریه تا کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، به‌ویژه قطر، است. ترکیه در بحران خلیج فارس از قطر حمایت نظامی کرد، در پایگاه هوایی العدید حضور دارد و قراردادهای سرمایه‌گذاری و تسلیحاتی، به‌ویژه در زمینه پهپادها، امضا کرده است، اگرچه این روابط پیچیده و دشوار هستند.
همچنین پس از آشتی و ازسرگیری روابط دیپلماتیک با میانجیگری چین در دو سال گذشته، و تبادل دیدار میان مقامات دو کشور، شاهد نزدیکی روابط میان ایران و کشورهای خلیج فارس، به رهبری عربستان سعودی، هستیم. نمونه آن سفر تاریخی شاهزاده خالد بن سلمان، وزیر دفاع عربستان، به ایران و ابلاغ پیام مکتوب ملک سلمان به رهبر ایران بود. سخنان رهبر ایران در این دیدار نیز قابل‌توجه بود: «روابط دو کشور می‌تواند مکمل یکدیگر باشد و بهتر است برادران منطقه به جای اتکا به دیگران، همکاری کنند.» البته امروز نمی‌توان از کاهش نفوذ، نقش و حتی پروژه ایران در منطقه، به‌دلیل شکست‌هایی که در سال گذشته متحمل شده، چشم‌پوشی کرد.
نقش و نفوذ چین و روسیه نیز در حال افزایش است. این دو کشور مواضع و سیاست‌هایی کاملاً متفاوت از آمریکا اتخاذ کرده‌اند؛ کشوری که به‌طور کامل از جنگ نابودی اسرائیل در غزه و تجاوزاتش در منطقه حمایت می‌کند. در مقابل، چین و روسیه از تشکیل دولت فلسطینی حمایت کرده و با آوارگی و پاکسازی قومی فلسطینیان در غزه مخالفت می‌کنند. چین همچنین موفق شد میان عربستان و ایران میانجی‌گری کرده و آن‌ها را آشتی دهد.
چین در جنگ تعرفه‌ها و عوارض گمرکی که پرزیدنت ترامپ آن را آغاز کرد و سپس به کشورهای سراسر جهان تعمیم داد — به‌جز چین که عوارض آن را تا 
۱۴۵ درصد افزایش داد — به‌تنهایی با ایالات متحده مقابله و آن را به چالش کشید. هرچند آنچه به آمریکا آسیب می‌زند، برای چین نیز مضر است، اما پکن همچنان واشنگتن را به چالش می‌کشد. چین در پاسخ، تعرفه‌ها بر واردات از آمریکا را تا ۱۲۵ درصد افزایش داد.
نباید از این واقعیت غافل شد که چین و کشورهای آسیای شرقی به شرکای اصلی تجاری و واردکنندگان عمده نفت و انرژی خلیج فارس تبدیل شده‌اند. این بدان معناست که چین اکنون به مهم‌ترین شریک تجاری کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایران تبدیل شده است.
از منظر تفکر استراتژیک، شاهد شکل‌گیری نظامی چندقطبی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس هستم؛ نظامی که در آن ایالات متحده همچنان تأثیرگذارترین بازیگر است، اما با نقشی رو به افول، به‌ویژه تحت رهبری ترامپ و سیاست «اول آمریکا» و شعار «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم». ترامپ با ذهنیت تجاری و تمرکز بر معاملات و سرمایه‌گذاری‌ها، به‌جای تفکر و برنامه‌ریزی استراتژیک، سیاست‌هایی اتخاذ کرد که در بسیاری از موارد به ضرر متحدان آمریکا تمام شد. از جمله افزایش عوارض گمرکی بر کشورهایی چون کانادا، بریتانیا و اتحادیه اروپا، و همچنین تهدید امنیت متحدان در منطقه، از طریق حمایت از جنگ نابودی اسرائیل یا حتی تلاش برای توافق با ایران در زمینه توقف برنامه هسته‌ای، در ازای امتیازاتی جهت حفظ نفوذ منطقه‌ای خود.

این روند باعث تقویت تردید و بی‌اعتمادی نسبت به سیاست‌ها و تعهدات آمریکا شده است؛ کشوری که امروز متحدی متزلزل، در حال عقب‌نشینی، گرفتار در بحران‌های داخلی، و غوطه‌ور در جنگ و درگیری در منطقه و در درون خود است.

——————————-

*استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه کویت

منبع: القد العربی

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله