راتب شعبو | مترجم : علی سرداری

خطری که آینده سوریه را تهدید می کند

گرچه راه‌حل سیاسی در سوریه مسئله‌ای بود که همه‌ی کسانی که روی اوضاع این کشور کار می‌کردند، به‌طور مشترک مطرح می‌کردند، اما در نهایت راه‌حل نظامی بود که به نتیجه رسید. این راه‌حل به‌طور ناگهانی رژیم سابق را از معادله خارج کرد و جناح‌های اسلامی را در سراسر سوریه به قدرت رساند، به‌جز مناطق تحت کنترل نیروهای سوریه دموکراتیک.. (SDF) که امروزه تنها نیروی نظامی جدیدی است که در برابر حاکمان اسلامی مقاومت می‌کند

هر کس که ادعا کند راه‌حل سیاسی در سوریه چیزی جز یک توهم نبود، دلایل محکمی برای اثبات ادعای خود دارد. مهم‌ترین دلیل این است که رژیم بشار اسد هیچ‌گاه با راه‌حل‌های سیاسی که شامل تقسیم واقعی قدرت می‌شد، سازگار نبود. صحبت از “راه‌حل سیاسی” بیشتر شبیه به لفاظی‌های دیپلماتیک بازیگران بین‌المللی بود، مشابه بحث‌های مربوط به “راه‌حل دو دولتی” در فلسطین. در هر دو مورد، این گفتمان‌ها بیشتر پوششی برای شکست در مواجهه با پیچیدگی‌های واقعیت یا نبود اراده‌ی سیاسی برای یافتن راه‌حل میان قدرت‌های تأثیرگذار بودند.

نکته‌ی قابل توجه در مورد سوریه این است که رژیم حاکم، که به‌طور مداوم هرگونه راه‌حل سیاسی را رد کرده و هیچ ابتکار عملی در طول سال‌های درگیری ارائه نداد، همچنان خود را به‌عنوان “دولت” مشروع می‌دانست و در آستانه‌ی یک پیروزی نظامی قرار داشت. این رژیم با بی‌تفاوتی با تمام ابتکارات سیاسی برخورد کرد و در عین حال، به‌عنوان بازیگری که در حال جمع‌آوری دلایل فروپاشی خود بود، عمل می‌کرد.

با توجه به تعصب اسلامی که با ناسیونالیسم سوری همخوانی ندارد، ساختار دولت جدید در حال شکل‌گیری است. اگر فرض کنیم قدرت‌های خارجی توافق کنند و طرف‌های سوری را به مذاکره برای یک راه‌حل سیاسی وادارند، این راه‌حل به‌دلیل اختلافات عمیق میان نیروهای درگیر، شکننده خواهد بود. رژیم سوریه، که بر اساس قطعنامه‌ی ۲۲۵۴ شورای امنیت طرف اصلی مذاکرات خواهد بود، احتمالاً تلاش می‌کند سایر نیروها را به حاشیه براند و آن‌ها را به احزابی بی‌نفوذ در یک “جبهه‌ی ملی” جدید تبدیل کند. این امر ممکن است منجر به انتقال درگیری‌ها از مناطق تحت کنترل به داخل ساختار دولت شود.

این وضعیت ممکن است زمینه‌ساز ظهور یک “مرد قوی” شود که با کودتا قدرت را به دست گیرد و درگیری‌های داخلی و فلج اداری را پایان دهد. چنین فردی ممکن است مورد استقبال بخش‌هایی از جامعه قرار گیرد. احتمال دیگر این است که این وضعیت به فروپاشی دولت بینجامد، مشابه آنچه در لیبی و یمن رخ داد، و بازگشت به درگیری‌های مسلحانه و تقسیم قدرت میان مقامات محلی. علاوه بر این، ادغام مناطق تحت کنترل گروه‌های مختلف، با توجه به تفاوت‌های فرهنگی و سیاسی، برای مدت‌ها دشوار خواهد بود.

موارد فوق به تصمیم نظامی که در سوریه اتخاذ شد، مزیتی می‌بخشد، زیرا نابودی ساختار قدیمی سوریه، که بر اساس منافع رژیم اسد شکل گرفته بود، فرصتی نادر برای ایجاد بنیانی جدید با کمترین محدودیت فراهم کرد. این مزیت با استقبال عمومی مردم سوریه تقویت شد، به‌ویژه اینکه این تصمیم با تلفات بسیار محدودی همراه بود، در مقایسه با هزینه‌های سنگینی که معمولاً برای یک تصمیم نظامی متصور است. اکثریت قریب‌به‌اتفاق سوری‌ها احساس آرامش می‌کنند، نه تنها به‌این‌دلیل که از بمباران‌ها و عملیات‌های نظامی بی‌امان سال‌های گذشته رهایی یافته‌اند، بلکه به این دلیل که امیدوارند نظام سیاسی جدید و متفاوتی بسازند.

با این حال، اگر سوری‌ها در آرامش به سر برند و قدرت جدید به‌جای پاسخگویی به خواسته‌های عمومی، تنها به دنبال تحقق اهداف خود باشد، به زودی بیگانگی خود را با دولت جدید کشف خواهند کرد. مهم‌ترین خطری که امروز آینده سوریه را تهدید می‌کند، از جانب همان گروه‌هایی است که به پیروزی نظامی دست یافتند. این نیروها، به‌جای استفاده از فرصت محو شدن رژیم سابق برای ساختن کشوری بر پایه‌ی وحدت ملی، ساختاری مغرضانه و انحصاری به نفع اسلام‌گرایان ایجاد کردند. آن‌ها ارتشی تشکیل دادند که بیشتر متشکل از جناح‌هایی با وفاداری‌های فرقه‌ای و ایدئولوژیک است، و این موضوع با ساختار یک ارتش ملی سازگار نیست. این رویکرد تهدید می‌کند که ارتش آینده سوریه به‌جای وفاداری به حاکمیت ملی، تحت تأثیر جناح‌های مختلف متلاشی شود. اگر رهبری بتواند این جناح‌ها را ادغام کند و وفاداری ارتش را جلب نماید، وضعیتی مشابه دوران اسد ایجاد خواهد شد، جایی که رهبران کنترل کامل ارتش و نیروهای امنیتی را در دست داشتند.

این وضعیت باعث می‌شود که بحث‌هایی مانند مشارکت سیاسی، تدوین قانون اساسی، یا برگزاری کنفرانس ملی، تأثیر چندانی نداشته باشند. واقعیت این است که ساختار دولت جدید با سرعت و بر اساس تعصبات اسلامی در حال شکل‌گیری است، تعصباتی که با ناسیونالیسم سوری همخوانی ندارد. اگر سوری‌ها امروز در آرامش به سر برند و قدرت جدید تنها به دنبال تحقق اهداف خود باشد، به زودی بیگانگی خود را با دولت جدید کشف خواهند کرد و ضرب‌المثل عربی را به یاد خواهند آورد که می‌گوید: «صبح، مردم راز را می‌ستایند

سؤال اساسی این است: آیا می‌توان این روند انحصاری در ساختار قدرت دولتی را متوقف کرد؟ آیا می‌توان ارتشی جدید ساخت که فراتر از جناح‌های پیروز باشد؟ این پرسش‌ها نیازمند تفکر عمیق است، زیرا آنچه امروز در تشکیل ارتش و نیروهای امنیتی اتفاق می‌افتد، نشان می‌دهد که سوری‌های عادی نقشی در این فرآیند ندارند.

اگرچه راه‌حل سیاسی در سوریه همواره از سوی فعالان این حوزه مطرح می‌شد، اما در نهایت راه‌حل نظامی بود که به نتیجه رسید. این تصمیم رژیم سابق را به‌طور ناگهانی از معادله خارج کرد و جناح‌های اسلامی را در سراسر سوریه به قدرت رساند، به‌جز مناطق تحت کنترل نیروهای سوریه دموکراتیک (SDF)، که امروز تنها نیروی نظامی جدیدی است که در برابر حاکمان اسلامی مقاومت می‌کند.

هر کس که ادعا کند راه‌حل سیاسی در سوریه چیزی جز یک توهم نبود، دلایل محکمی برای اثبات ادعای خود دارد. مهم‌ترین دلیل این است که رژیم بشار اسد هیچ‌گاه با راه‌حل‌های سیاسی که شامل تقسیم واقعی قدرت می‌شد، سازگار نبود. صحبت از “راه‌حل سیاسی” بیشتر شبیه به لفاظی‌های دیپلماتیک بازیگران بین‌المللی بود، مشابه بحث‌های مربوط به “راه‌حل دو دولتی” در فلسطین. در هر دو مورد، این گفتمان‌ها بیشتر پوششی برای شکست در مواجهه با پیچیدگی‌های واقعیت یا نبود اراده‌ی سیاسی برای یافتن راه‌حل میان قدرت‌های تأثیرگذار بودند.

نکته‌ی جالب در مورد سوریه این است که رژیم حاکم، که به‌طور مداوم هرگونه راه‌حل سیاسی را رد کرده و هیچ ابتکار عملی در طول سال‌های درگیری ارائه نداد، همچنان خود را به‌عنوان “دولت” مشروع می‌دانست و در آستانه‌ی یک پیروزی نظامی قرار داشت. این رژیم با بی‌تفاوتی با تمام ابتکارات سیاسی برخورد کرد و در عین حال، به‌عنوان بازیگری که در حال جمع‌آوری دلایل فروپاشی خود بود، عمل می‌کرد.

بر اساس تعصب اسلامی که با ناسیونالیسم سوری همخوانی ندارد، ساختار دولت جدید در حال شکل‌گیری است. اگر فرض کنیم قدرت‌های خارجی توافق کنند و طرف‌های سوری را به مذاکره برای یک راه‌حل سیاسی وادارند، این راه‌حل به‌دلیل اختلافات عمیق میان نیروهای درگیر، شکننده خواهد بود. رژیم سوریه، که بر اساس قطعنامه‌ی ۲۲۵۴ شورای امنیت طرف اصلی مذاکرات خواهد بود، احتمالاً تلاش می‌کند سایر نیروها را به حاشیه براند و آن‌ها را به احزابی بی‌نفوذ در یک “جبهه‌ی ملی” جدید تبدیل کند. این امر ممکن است منجر به انتقال درگیری‌ها از مناطق تحت کنترل به داخل ساختار دولت شود.

این وضعیت ممکن است زمینه‌ساز ظهور یک “مرد قوی” شود که با کودتا قدرت را به دست گیرد و درگیری‌های داخلی و فلج اداری را پایان دهد. چنین فردی ممکن است مورد استقبال بخش‌هایی از جامعه قرار گیرد. احتمال دیگر این است که این وضعیت به فروپاشی دولت بینجامد، مشابه آنچه در لیبی و یمن رخ داد، و بازگشت به درگیری‌های مسلحانه و تقسیم قدرت میان مقامات محلی. علاوه بر این، ادغام مناطق تحت کنترل گروه‌های مختلف، با توجه به تفاوت‌های فرهنگی و سیاسی، برای مدت‌ها دشوار خواهد بود.

موارد فوق به تصمیم نظامی که در سوریه اتخاذ شد، مزیتی می‌بخشد، زیرا نابودی ساختار قدیمی سوریه، که بر اساس منافع رژیم اسد شکل گرفته بود، فرصتی نادر برای ایجاد بنیانی جدید با کمترین محدودیت فراهم کرد. این مزیت با استقبال عمومی مردم سوریه تقویت شد، به‌ویژه اینکه این تصمیم با تلفات بسیار محدودی همراه بود، در مقایسه با هزینه‌های سنگینی که معمولاً برای یک تصمیم نظامی متصور است. اکثریت قریب‌به‌اتفاق سوری‌ها احساس آرامش می‌کنند، نه تنها به‌این‌دلیل که از بمباران‌ها و عملیات‌های نظامی بی‌امان سال‌های گذشته رهایی یافته‌اند، بلکه به این دلیل که امیدوارند نظام سیاسی جدید و متفاوتی بسازند.

با این حال، اگر سوری‌ها در آرامش به سر برند و قدرت جدید به‌جای پاسخگویی به خواسته‌های عمومی، تنها به دنبال تحقق اهداف خود باشد، به زودی بیگانگی خود را با دولت جدید کشف خواهند کرد. مهم‌ترین خطری که امروز آینده سوریه را تهدید می‌کند، از جانب همان گروه‌هایی است که به پیروزی نظامی دست یافتند. این نیروها، به‌جای استفاده از فرصت محو شدن رژیم سابق برای ساختن کشوری بر پایه‌ی وحدت ملی، ساختاری مغرضانه و انحصاری به نفع اسلام‌گرایان ایجاد کردند. آن‌ها ارتشی تشکیل دادند که بیشتر متشکل از جناح‌هایی با وفاداری‌های فرقه‌ای و ایدئولوژیک است، و این موضوع با ساختار یک ارتش ملی سازگار نیست. این رویکرد تهدید می‌کند که ارتش آینده سوریه به‌جای وفاداری به حاکمیت ملی، تحت تأثیر جناح‌های مختلف متلاشی شود. اگر رهبری بتواند این جناح‌ها را ادغام کند و وفاداری ارتش را جلب نماید، وضعیتی مشابه دوران اسد ایجاد خواهد شد، جایی که رهبران کنترل کامل ارتش و نیروهای امنیتی را در دست داشتند.

این وضعیت باعث می‌شود که بحث‌هایی مانند مشارکت سیاسی، تدوین قانون اساسی، یا برگزاری کنفرانس ملی، تأثیر چندانی نداشته باشند. واقعیت این است که ساختار دولت جدید با سرعت و بر اساس تعصبات اسلامی در حال شکل‌گیری است، تعصباتی که با ناسیونالیسم سوری همخوانی ندارد. اگر سوری‌ها امروز در آرامش به سر برند و قدرت جدید تنها به دنبال تحقق اهداف خود باشد، به زودی بیگانگی خود را با دولت جدید کشف خواهند کرد و ضرب‌المثل عربی را به یاد خواهند آورد که می‌گوید: «صبح، مردم راز را می‌ستایند

سؤال اساسی این است: آیا می‌توان این روند انحصاری در ساختار قدرت دولتی را متوقف کرد؟ آیا می‌توان ارتشی جدید ساخت که فراتر از جناح‌های پیروز باشد؟ این پرسش‌ها نیازمند تفکر عمیق است، زیرا آنچه امروز در تشکیل ارتش و نیروهای امنیتی اتفاق می‌افتد، نشان می‌دهد که سوری‌های عادی نقشی در این فرآیند ندارند.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله