این اولین باری نیست که چین از مذاکره بین وزیر دفاع خود و همتای آمریکایی خود امتناع میکند، و حتی در اوایل فوریه، پس از سرنگونی بالون چینی توسط ایالات متحده بر فراز آبهای سرزمینی آمریکا، باز این درخواست را رد کرد.
واشنگتن گفت که این یک تلاش برای “جاسوسی” از او بوده است. اکنون اما روابط دو طرف به سطح بیسابقهای از تنش رسید که یک هواپیمای جنگنده چینی در اواخر ماه مه یک هواپیمای شناسایی آمریکایی را در حریم هوایی بینالمللی بر فراز دریای چین جنوبی ردگیری کرد که آمریکا آن را یک اقدام تجاوزکارانه تلقی کرد. توجه داشته باشید که «لی شانگ فو» از سال 2018 بر اساس قانون «مقابله به دلیل خرید تسلیحات پیشرفته روسی» در فهرست تحریم های آمریکا قرار گرفته است که معروف به CAATSA است ، در زمانی که به نظر می رسد ایالات متحده مشغول جنگ روسیه در اوکراین و درگیری با چین در دریای چین جنوبی است، پکن در حیاط خلوت ایالات متحده و در یکی از مهم ترین مناطق نفوذ خود در نیم قرن گذشته در حال گسترش است.
این گونه است که روابط دو کشور بزرگ از نظرهای اقتصادی و نظامی حالا نمایان می شود که یکی از آن ها در سه دهه گذشته بدون رقابت واقعی بر نظام جهانی مسلط بوده که آن ایالات متحده است و دومی قدرت رو به رشد اقتصادی، فناوری و نظامی است که به دنبال شکستن این هژمونی و رقابت با آمریکاست و شاید در آینده به عنوان یک قطب جدید جهانی جای خود را بگیرد.
اگر فرض کنیم که میدان جنگ داغ بین دو کشور در منطقه دریای چین جنوبی متمرکز شود، به ویژه در منطقه ای که از ژاپن در شمال تا کره جنوبی و از نقطه داغ که تایوان گسترده شده پس عرصه های دیگری نیز برای رویارویی وجود دارد، که بین دو طرف کمتر داغ و مهم نیستند، اما تقابل در آن ها اشکال متفاوتی دارد.
اکنون نیز خاورمیانه، و به ویژه جهان عرب، حوزه جدیدی از نفوذ و رقابت بین دو قطب بزرگ است که هر یک از آن ها به دنبال تقویت حضور خود در آن و جذب آن به نفع خود هستند. درست است که ایالات متحده چه از طریق روابط امنیتی و استراتژیک خود با کشورهای منطقه و چه از طریق حضور نظامی سنگین در آن منطقه که به هزاران سرباز مستقر بیش از یک کشور عربی باشد، با این حال، حضور اقتصادی، سرمایه گذاری و فناوری چین گاهی اوقات از همتای آمریکایی خود پیشی می گیرد.
به عنوان مثال، در سال های گذشته، چین به بزرگ ترین شریک تجاری کشورهای عرب خلیج فارس تبدیل شده است.
پکن همچنین موفق به ایجاد مشارکت های اقتصادی، فناوری و دفاعی با تعدادی از کشورهای عربی مانند عربستان سعودی شده که در یک سال گذشته تعداد بالایی قرارداد اقتصادی با چین امضا کرده که ارزش آن حدود 50 میلیارد دلار است.
چین همچنین با بیش از 60 میلیارد دلار به بزرگ ترین شریک تجاری امارات تبدیل شده و انتظار می رود حجم تجارت دوجانبه تا سال 2030 به حدود 200 میلیارد دلار برسد. در حالی که چین نماینده مهم اقتصادی و تجاری است. برای مصر و حجم بدهی مصر به چین حدود 8 میلیارد دلار است.
به عبارت دیگر، در زمانی که به نظر می رسد ایالات متحده درگیر جنگ روسیه در اوکراین و درگیری با چین در دریای جنوبی چین است، پکن در حیاط خلوت ایالات متحده و در یکی از مهمترین حوزه های نفوذ خود در نیم قرن گذشته حال گسترش است.
بنابراین، اکنون پرسش مهم این است: آیا ما در آستانه درگیری بین آمریکا و چین در خاورمیانه هستیم؟ همانطور که در بالا توضیح دادیم چین نه تنها از نظر اقتصادی و تجاری گسترش یافته، بلکه از نظر سیاسی، استراتژیک و نظامی نیز توسعه یافته است. چهار ماه پیش، چین از توافقی برای عادی سازی و از سرگیری روابط دیپلماتیک بین عربستان سعودی و ایران حمایت کرد که یکی از مهم ترین غافلگیری های سیاسی در منطقه در دوره اخیر به این ترتیب رخ داده است.
هم چنین ، چین دو سال پیش نیز تلاش کرد یک پایگاه نظامی مخفی برای خود در امارات بسازد که در نتیجه اتحاد استراتژیک بین این کشور و ابوظبی، شوک بزرگی برای واشنگتن بود.
چین بیش از 6 سال است که یک پایگاه نظامی نیز در جیبوتی دارد و روابط قوی با کشورهای شاخ آفریقا، همان منطقه ای که نیروهای آمریکایی نیز در آن مستقر هستند، ایجاد کرده است. چین برای جیبوتی نقش مهمی در تسهیل و دستیابی به اهداف طرح “کمربند و جاده” که 10 سال پیش توسط چین راه اندازی شد، قائل است.
بلکه برخی از مقامات آمریکایی نشان میدهند که پایگاه نظامی چین در جیبوتی، آغاز مجموعهای از پایگاههای نظامی چین در آفریقا است که نباید منتفی شود، زیرا مسیرهای تجاری همواره نیازمند حفاظت امنیتی و نظامی توسط قدرتهای بزرگ اقتصادی و نظامی هستند.
برای مقابله با افزایش حضور و نفوذ چین در خاورمیانه، گزینه های زیادی برای آمریکا وجود ندارد، و پذیرفتن آن به عنوان یک اتفاق اجتناب ناپذیر است. بنابراین هدف اصلی آمریکا اکنون این است که چگونه اثرات منفی آن را کاهش دهد چرا که حضور و منافع اش در منطقه، یا تلاش برای توقف کامل آن، واضح و صریح است که می تواند به معنای وارد شدن به یک رویارویی آشکار با پکن باشد که ممکن است عواقب غیر قابل تصوری در پی داشته باشد.
تاریخ به ما می گوید که هیچ دو قدرت بزرگی وجود نداشتند که در کنار یکدیگر زندگی کنند و در یک حوزه نفوذ همزیستی داشته باشند، بدون درگیری بین آن ها؛ درگیری که در آن یکی بر دیگری نهایتا چیره خواهد شد.
بنابراین پرسش این نیست که آیا درگیری بین واشنگتن و پکن در منطقه رخ خواهد داد؟ و یا درگیری کی رخ می دهد؟ بلکه مهم ترین پرسش این است که در صورت وقوع این درگیری، کشورهای منطقه چه واکنشی نشان خواهند داد؟