نویسنده : امجد احمد جبرئیل |مترجم : علی سرداری

چالش های سیاست عربستان در منطقه در حال تغییر

نویسنده مقاله امجد احمد جبرئیل پژوهشگر فلسطینی و متخصص در امور عربی و منطقه ای، کتابی درباره «سیاست عربستان در قبال فلسطین و عراق» که توسط مرکز مطالعات «الجزیره» منتشر شده و در تعدادی از مجلات  دیگر علمی نیز منتشر شده است.

در بحبوحه پیامدهای بحران اوکراین و تعاملات پیچیده آن و تغییراتی که منطقه خاورمیانه در سیاست‌های بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی شاهد آن می باشد، یک جنبش سعودی فعال مشاهده می‌شود که توسط سه متغیر اساسی هدایت می‌شود.

 اولین مورد، تلاش ریاض برای بهره برداری از پیامدهای بحران اوکراین، افزایش تقاضا برای نقش، توانایی های نفتی، مالی، سرمایه گذاری و امداد رسانی و تبدیل آن به یک مرکز دیپلماتیک منطقه ای با میزبانی اجلاس سران عربی و آمریکایی و همچنین نشست سران اعراب و چین (12/9/2022)، سپس دیدار فیصل بن فرحان وزیر امور خارجه عربستان سعودی از اوکراین و امضای یادداشت تفاهم بین دو کشور با ارزش بالا به 400 میلیون دلار و تمایل ریاض برای میانجیگری در بحران پیچیده اوکراین بوده است.

مورد دوم، تمایل عربستان سعودی برای سرمایه گذاری بر پیامدهای توافق چین، عربستان و ایران (10/3/2023)، به گونه ای که تلاش ریاض برای ارتقای گام های «باز بودن حساب شده/تدریجی» به محیط منطقه ای خود، به ویژه ایران و ترکیه را آشکار می کند.

متغیر سوم به تمایل عربستان سعودی برای میزبانی نشست سران کشورهای عربی در 19 می مربوط می شود.
اگرچه فرصت معقولی برای عربستان وجود دارد، اما برای بهبود جایگاه منطقه‌ای و افزایش توانایی‌های چانه‌زنی خود با قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، باید به چهار چالش اساسی رسیدگی کند.

 نخستین مورد، اجرای یک برنامه راهبردی منسجم (از طریق همکاری فشرده با سلطان نشین عمان، قطر، کویت و الجزایر)است، برای انجام حرکات و ابتکارات گسترده تری در حوزه خلیج فارس، و منطقه ای با هدف قرار دادن سیاست خارجی عربستان در یک مسیر است. زمینه منسجم خلیج/فارس که امکان دستیابی به سه هدف را فراهم می کند.

 نخست حل و فصل پرونده یمن و کاهش بار درگیری با گروه حوثی است.

دوم، «موقعیت مجدد» عربستان در پرونده سوریه به نحوی که تلاش برای فعال کردن مجدد حضور اعراب در آن کشور می باشد ،از سوی دیگر همراه با کاهش و کنترل، درگیری نیابتی با ایران  است،

سوم، این است که عراق را بیشتر به سمت «عمق عربی» بکشاند، به ویژه به سمت مصر و اردن و همچنین تمایل عربستان سعودی برای حضور عراق در اجلاس های بین المللی عربی (مانند اجلاس سران اعراب و آمریکا در جولای گذشته، و نشست سران اعراب و چین در دسامبر گذشته) ، افزون آن استقبال از نزدیکی، دولت محمد شيّاع السودانی با فرانسه و آلمان، که نشان دهنده تمایل واقعی عربستان برای احیای روابط خارجی عراق در ارتباط با کاهش و تعدیل درگیری نیابتی با ایران باشد، و این نشان دهنده تمایل واقعی عربستان برای احیای روابط خارجی عراق و تنوع بخشیدن به آنها در آمادگی برای کاهش هژمونی ایران بر عراق است.
علاوه بر احیای روابط سیاسی و اقتصادی عربستان سعودی با عراق ،همانطور که در سفر وزیر خارجه عربستان سعودی به بغداد در دوم فوریه فاش شد، ریاض باید یک موضع جدید عربی در مورد تحولات درگیری اعراب و اسرائیل را تدوین کند و در ادامه، عربستان سعودی باید سیاست های خود را از امارات، به ویژه در پرونده یمن، بیشتر متمایز نماید.

 همان طور که اهمیت بازگشت ریاض به سیاست «مهار یمن» و شاید «ادغام» آن در شورای همکاری خلیج فارس راعملی کند، پس از سال‌ها استفاده از ابزار نظامی در «طوفان قاطع» و توسل به محاصره دریایی، زمینی و هوایی برای نشان دادن توانایی و استحکام سعودی‌ها، این کشور باید به استفاده از ابزار آشتی‌جویانه و همکاری در اجرای سیاست‌های خارجی خود بازگردد.

همکاری در اجرای سیاست های خارجی آن به موازات حفظ ساختار ژئوپلیتیکی دولت یمن و مقابله با سیاست‌های طرف‌های داخلی یا خارجی که می‌خواهند یمن را به «عرصه باز منطقه‌ای درگیری» تبدیل کنند، به موازات حفظ ساختار ژئوپلیتیکی دولت یمن عربستان سعودی و به طور کلی کشورهای حاشیه خلیج فارس هستند که در صورت تحقق این سناریوی برچیده شدن در یمن آسیب زیادی خواهند دید و احتمال گسترش دشمن آن در منطقه، همانطور که پس از اشغال عراق توسط آمریکا در 20 سال پیش رخ داد و این ساختار را متلاشی کرد. این در حالی است که تصمیمات دولت عراق، جامعه آن را تضعیف می کند و مردمش را به گرسنگی می کشد.

دومین چالش پیش روی عربستان به لزوم تدوین موضع جدید سعودی/عربی در مورد تحولات درگیری اعراب و اسرائیل است، به ویژه پس از تشدید مکرر اقدامات مقامات اشغالگر نسبت به مسجد الاقصی در ماه مبارک رمضان، مربوط می شود.

تحریکی آشکار برای احساسات اعراب و مسلمانان، بدون ذکر محدودیت دسترسی مسیحیان به کلیسای رستاخیز در قدس برای جشن گرفتن.

برای شنبه روشن در این زمینه، دو محدودیت برای حرکت وجود دارد. کم ترین آن ها این است که ریاض برای تقویت همکاری خود با چندین کشور عربی (به ویژه الجزایر، کویت و قطر به دلیل مخالفت با عادی سازی با اسرائیل)، بازسازی مواضع اعراب در مورد فلسطین / بیت المقدس، و مسدود کردن مسیرهای عادی سازی با دولت اشغالگر، به ویژه مسیر توافق ابراهیم از سال 2020. اعراب باید برای حمایت از آرمان فلسطین در دو سطح، اتحادهای دیپلماتیک رسمی راه اندازی کنند.
یکی از آن ها منطقه ای است، از طریق نزدیک شدن به اعماق آسیا و آفریقا و بهره مندی از مواضع ایران، ترکیه، پاکستان، مالزی، اندونزی، نیجریه، سنگال، آفریقای جنوبی و…از سوی دیگر ایجاد اتحادهای دیپلماتیک در سطح بین المللی صورت دهد،(همچنین هماهنگی با واتیکان، روسیه، چین و مواضع اروپا در انتقاد از تخلفات اسرائیل ).

عربستان باید بیشتر سیاست های خود را از امارات متمایز کند، به ویژه در پرونده یمن و  این امر اهمیت بازگشت ریاض به سیاست “مهار یمن” را برجسته می کند.

در این مورد حداکثر، عربستان سعودی است که تصمیم به عقب نشینی از «ابتکار صلح عربی» را مطالعه می کند، به خصوص که این تصمیم دیگر به تحولات درگیری در زمین مرتبط نیست، علاوه بر این که روی میز باقی می ماند (و عدم اتخاذ مواضع اعراب در مورد رفتار تشدید سیستماتیک اسرائیل که اصرار بر نقض تفاهم عقبه رادارد.

 شرم الشیخ، وضعیت ناتوانی مقامات عرب را تأیید می کند و ادامه بسته شدن گزینه های عربی را تأیید کرده که اسرائیل را از هرگونه تعهد معاف می کند.

در همین حال نیز دولت بنیامین نتانیاهو را تشویق می کند تا به سیاست های فاشیستی و نژادپرستانه خود ادامه دهد.

 ناگفته نماند که ناکامی اعراب در انجام وظایف خود در قبال حمایت از بیت المقدس و حمایت از نیروهای مقاومت فلسطین، تداوم شعار «صلح یک انتخاب استراتژیک اعراب است» و شرط بندی اسفبار بر روی گزینه حل و فصل و «ابتکار صلح عربی» همگی گام هایی است که «موضع رسمی عربی» را تضعیف می کند این درها را برای به کارگیری قدرت های منطقه ای و بین المللی به منظور کنترل بیشتر سرنوشت مسائل استراتژیک عربی باز می کند. ، در راس آنها مسئله فلسطین / بیت المقدس است.

چالش سوم به اهمیت توسعه تفاهمات «حداقلی» عربی در مورد موضوعات مورد مناقشه ای که باعث درگیری های بین عربی می شود، مانند عادی سازی مجدد با رژیم بشار اسد، مربوط می شود.

قابل توجه است که گفتمان سعودی در قبال سوریه با وجود مانع تراشی عربستان (علاوه بر مصر و قطر) از تلاش برخی کشورهای عربی برای بازگرداندن سوریه به اتحادیه عرب در نشست سران عربی، شاهد تغییراتی به سمت نزدیکی با رژیم اسد بوده است.

نوامبر گذشته در الجزایر روابط امنیتی بین ریاض و دمشق نیز در پی سفر سرلشکر حسام لوکا، رئیس اداره اطلاعات کل (امنیت دولتی)، در دسامبر گذشته به عربستان سعودی گسترش یافت.
اما آن چه در زمینه سیاسی، فیصل المقداد وزیر امور خارجه سوریه قبل از دیدار فیصل بن فرحان وزیر امور خارجه عربستان ، با بشار اسد در دمشق (18/4/2023)، در بالاترین سفر رسمی عربستان به سوریه پس از زمان وقوع انقلاب 12 سال پیش  بود.

پرسشی درباره دلایل تغییر رفتار عربستان در این زمینه و عدم حضور الجزایر در نشست مشورتی وزرای خارجه شورای همکاری خلیج فارس، مصر، اردن و عراق در جده (14/4/2023)، که هدف آن بحث در مورد بازگشت رژیم سوریه به اتحاد عرب  بود، که ممکن است به این معنی باشد که عربستان سعودی به یافتن مکانیزم های فرعی به جای اتحادیه عرب متوسل شده باشد، که شایداین یک آرزو باشد.

ریاض باید یک “پروژه سیاسی منطقه ای” را بر اساس یک چشم انداز استراتژیک برنامه ریزی شده متبلور کند که به آن کمک می کند تا نقش منطقه ای واقعی را ایفا  نماید.

آنچه مسلم است عربستان سعودی نمی تواند خود را از پیامدهای ناآرامی های فزاینده در اطراف عربی خود (مانند رویارویی ارتش سودان و نیروهای پشتیبانی سریع که از 15/4/2023 آغاز شد) ایمن کند و حل این بحران ها نیاز به همکاری با الجزایر و مصردارد، صرف نظر از هر اندازه اختلافات عربستان سعودی با آن ها داشته باشد و تلاش برای توسعه رویکردهای “فعال” عربی برای مداخله در بحران های عربی قبل از تشدید آن ها باید کار شود  و احیای نقش مراکز تحقیقاتی و دانشگاه‌های عربی در جستجوی فرمول‌ها و راه‌حل‌های نوآورانه بر اساس چشم‌انداز استراتژیک منافع عالی عربی استوار باشد، و به محض این که محیط لازم برای آن فراهم شد، رفتار آرام کننده مشکلات یا درمان سطحی آن ها بدون پرداختن به ریشه آن دوباره منجر به انفجار مجدد می‌شود را متوقف کند.

چالش چهارم به ناکافی بودن بعد اقتصادی/سرمایه گذاری برای بازسازی نفوذ عربستان در جهان عربی وجهان اسلامی مربوط می شود.

ریاض باید یک «پروژه سیاسی منطقه‌ای» مبتنی بر یک چشم‌انداز استراتژیک برنامه‌ریزی‌شده را متبلور کند، به گونه‌ای که به آن کمک نماید در پرتو یک «دوره انتقالی» مملو از چالش‌ها و همچنین پر از فرصت‌ها، نقشی واقعی در منطقه ای راایفا کند. بخش مهمی از توانایی عربستان سعودی برای تأثیرگذاری بر منطقه محقق نمی‌شود.

وقوع آن بدون آغاز یک فرآیند اصلاحات سیاسی داخلی که انرژی‌های انسانی و اجتماعی را آزاد می‌کند،و به عربستان سعودی (و به طور کلی اعراب) اجازه می دهد تا به جای ماندن در حاشیه آن، نقش فعالی در شکل دادن به آینده منطقه خاورمیانه ایفا کنند.

باید گفت که نقطه شروع در پرداختن به این چهار چالش در اصلاح سیاست های داخلی نهفته است.

 امکان بازسازی انسان سعودی/عربی،آزادی و خلاقیت او را آزاد می کند و او را قادر می سازد تا از “حقوق شهروندی کامل” برخوردار شود، و دارای قابلیت های علمی/تولیدی شود.

 توانمندی‌ها و دور زدن منطق سیاست‌های جزئی و تاکتیک‌های فصلی تشخیص عدم امکان جلوگیری از مسیرهای تغییر اعراب و اهمیت برخورد محتاطانه با چالش‌های مرحله کنونی که به تغییرات کیفی در جهان و منطقه اشاره دارد.
نظام‌ها، باید منتظر کسی باشند که آن‌ها را بفهمد و در نظر بگیرد، چه در جنبش انقلابی‌اش و چه در تلاش‌های اصلاحی‌اش.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله