خیزش نسل Z که حتمآً خیزشهای دیگری هم به دنبال خواهد داشت، نه اتفاقی است و نه کار خارجی، اگر آمریکا ـ اسرائیل، آنقدر نفوذ کردهاند که میتوانند یک دختر غریب سنی کرد زیبا را بربایند و بعد او را در یک پاسگاه پلیس ـ که باید امن باشد ـ بکشند و بعد در حدود 140 شهر کوچک و بزرگ خیزش و شورش ایجاد کنند، وای به حکمرانی 43 ساله روحانیت!
آقایان متوجه گفتارهایشان نیستند. این خیزش عظیم را اگر آمریکا ـ اسرائیل به راه انداخته، پس هر وقت این دو کشور اراده کنند میتوانند حاکمیت جمهوری اسلامی را هم سرنگون سازند! پس چرا نمیکنند؟ چه نفعی از حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی میبرند؟ و چرا علیه آن مرتباً توطئه میکنند؟
تناقض در این گفتار آنقدر مبرهن است که جای بحث نیست. همانطور که گفته شد در 200 سالهی گذشته استعمار ـ روس و انگلیس ـ مشترکاً تا 1917 و از 1917 انگلیس تا پایان جنگ دوم جهانی (1945) و بعد از آن انگلیس ـ آمریکا تا انقلاب 1357 ـ مخصوصاً در کودتای 1332 ـ در سیاستهای ایران نقش داشتهاند.
با انقلاب 57 و حساسیت مسئولان و مردم شعار «نه شرقی نه غربی» وجدان عمومی مردم خسته از استعمار و استبداد را عیان میساخت. استراتژی غلط و خطرناک «نگاه به شرق» که بعداً به «پیوند با شرق» و در گفتار مسئولان به «پیوند استراتژیک با شرق» تبدیل شد؟ نقش تعیینکننده استعمار را باز زنده و مؤثرتر کرد.
ما از قراردادهای بین جمهوری اسلامی و روسیه و چین خبری نداریم ولی عملکردها در سی سال گذشته، گرایش و پیوند حاکمیت را به این دو کشور و دوری از غرب، به خوبی نشان میدهد.
ورود عنان گسیخته کالاهای چینی نه تنها این کالاها را که مرغوبیت هم ندارند، گرانتر به ما تحمیل کرده که صنایع خودمان را سرکوب و تضعیف کردهاند. همکاری نظامی ایران با روسیه در جنگ اوکراین، ایران را وارد یک پیمان نظامی جدید کرده است که با شعار «نه شرقی نه غربی» و قانون اساسی ایران در تضاد است. با این سیاستها، جمهوری اسلامی، وارد بلوکبندیهای اقتصادی ـ نظامی، جهان شده است، چیزی که در دوران شاه، از آن زیان فراوان دیدهایم. استقلال مهمترین شعار انقلاب بوده است که چنین به تحلیل رفته و عاقبت ما در این منطقه پرآشوب و پرتنش، چشمانداز تاریکی نشان میدهد. همهی این تصمیمها و استراتژیها و پیوندها در شرایط غیردمکراتیک و در محافل غیرکارشناسی انجام شدهاند.
بحرانهای جمهوری اسلامی را که در شمارههای قبلی این یادداشتها بر شمردم، نقل دستگاههای حکومتی هم هست. دفتر بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در دوران روحانی، یکصد بحران را احصاء کرده بود ودر کار تحقیقاتی دیگری، همان مرکز اعلام کرده بود که ” ایران ناپایدار است”
فقط حاکمان مسلط پیوسته اعلام میکنند که همه چیز خوب است و جمهوری اسلامی مقتدر و رو به ترقی و پیشرفت است و دشمنی آمریکا ـ اسرائیل هم به همین دلیل میباشد! به این مضامین خواهیم پرداخت.
گفتیم که انقلاب در خرداد 1360 شروع کرد به محاق رفتن و به عبارت دیگر “مرد”، ولی پتانسیل ذاتی تمدن ایرانی ـ اسلامی، تسلیم نشد و سعی داشت، ایران را از انحطاط نجات دهد. آرمانهای انقلاب و پتانسیل یکصد سال کوشش نخبگان برای آزادی و عدالت و توسعه، منتظر فرصت بودند.
دوبار، مردم و بعضی از تتمهی رهبران معتقد به انقلاب 1357، سعی کردند که نگذارند ایران در انحطاط دوران ساسانیان، صفویان، قاجاریان، و پهلویان، گرفتار شوند و از پتانسیل باقی مانده. انقلاب و تمدن ایرانی ـ اسلامی استفاده کرده و انقلاب را نجات دهند. یکی در 1376 و جنبش اصلاحی و دیگر جنبش سبز 1388. هر دو توسط حاکمیت روحانیون مسلط، زمینگیر شدند و نتوانستند جلوی انحطاط را بگیرند. بروز این دوجنبش اشتباه محاسباتی آقایان بود ولی پس از ظهور آنها درصدد کنترل آنها بر آمدند وتوفیق یافتند. انحطاط نه تنها ادامه یافت که خطرناکتر و آسیبپذیرتر شد. تضاد «انحطاط ـ امید»، «انحطاط ـ معیشت»، «انحطاط ـ زیستن»، «انحطاط ـ بهروزی» و… نمیتوانست به محاق برود و حاکمان خوش خیال همچنان حکومت کنند و مردم ـ در اینجا جوانان ـ تحمل کنند باید در جائی، سرباز میکرد. این قانون جوامع بشری است و الاّ این همه در تاریخ ما سلسلههای جدیدی از پادشاهان پدیدار نمیشد.
حکومت مذهبی امکاناتی دارد که میتواند بیش از دیگران عمر حکوکت خود را طولانی کند ولی کارکرد این امکانات ابدی نیست. ساسانیان، عباسان، صفویان، عثمانیان، طولانی حکومت کردند ولی در نقطه شکننده انحطاط، فرو پاشیدند. جمهوری اسلامی هم ازاین قاعده مستثنی نمیباشد مهندس سحابی، پس از در گیرهائی خونین دهه 1360 گفت که جمهوری اسلامی ناپایدار است و فروخواهد پاشید، مهندس بازرگان هم این حرف را زد و خیلیهای دیگر. اینها نظر کارشناسی میدادند ولی حاکمان جمهوری اسلامی آن را به «رقابت» و «حسادت» آنها فروکاستند و به جای اصلاح امور، به استراتژی خود ادامه دادند، دو جنبش اصلاحگر 76 و سبز 88 را خونین سرکوب کردند و طبیعی بود که انحطاط عمیقتر، گستردهتر وخطرناکتر شود.
امروز جمهوری اسلامی، علیرغم تمامی امکانات مادّی ومعنوی خود، در انحطاط خودساخته گیر کرده است راه نجات ندارد. سرکوب و خاموش کردن موقت هر صدای اعتراض راهحل نیست.
جمهوری اسلامی از انتخابات 1400، مرحلهی نهایی استراتژی خود را، اجرا کرد. انتصاب عریان با کاریکاتوری از انتخابات آقای رئیسی دولتمردی مطیع و معتقد به مجموعهی حاکم شکل گرفته بود. آقای رئیسی هر جا بود پایبندی خود را نشان داده بود به ریاست قوه مجریهای آمد که از قبل؛ افراد منتخب مردم، همچون خاتمی و روحانی، نتوانسته بودند آن را در چارچوب قانون اساسی و عرف قوه مجریه فعّال کنند. خاتمی و روحانی، هم نق میزدند و هم قانون را یادآوری میکردند، گوش شنوا نبود. ولی آقای رئیسی نه قصد نق زدن داشت و نه قصد یادآوری قانون را.
طفلک آقای رئیسی نه میتواند نق بزند و نه خودش، به قانون معتقد است. قانون، ناموس، یک ملت است. این ناموس بدجوری مورد تجاوز قرار گرفته بود. آنقدر تضعیف شده بود که هیچکس از دولتمردان خود را به آن معتقد نمیدیدند. نه مصوبات قانونی و نه توصیههای مؤکد آقای خامنهای اجرا نمیشدند. مصوبات قانونی که وضع مشخصی داشتند ولی توصیهها و قوانین مورد تأیید رهبری چرا اجرا نمیشد؟!
در اردیبهشت 80 مبارزه با فقر و فساد و تبعیض با سروصدای فراوان، امید بازجویان در زندان 59 شده بود، روی کاغذ باقی ماند هم فقر، هم فساد وهم تبعیض بیشتر و خطرناکتر میشدند، کسی هم حساسیت به خرج نمیداد. اگر با فساد و تبعیض مبارزهای هم شد در چارچوب «رقابتهای» جناحی بود ولی جناح خودی مصون از تعقیب بود. علاوه بر آنها، برنامه چشمانداز 20 ساله، اقتصاد مقاومتی، بیش از 50 مصوبهی مجمع مصلحت نظام که قانون رسمی شدند و رهبری آنها را در زمینههای مختلف، آموزش، بهداشت و درمان، محیطزیست، آموزش عالی و…. ابلاغ کرده بودند، و اگر اجرا میشدند میتوانستند انحطاط را کاهش دهند، روی کاغذ باقی مانند. فقط آنچه اجرا میشود، آن پنج استراتژی ناموس شدهی حاکمیت بود. در چنین شرایطی چه اتفاقی باید میافتاد؟ چه قشری باید به خیابان میآمد؟
اقشار و طبقات معترض:
1- معلمان
معلمان ایران یک تجربهی گسیخته ـ پیوستهی 60 ساله دارند. از دهه 1340 و حدود 20 سال است که در جمهوری اسلامی هزینه میدهند و تقاضای حقوق خود را میکنند. کم و بیش راه را یافتهاند و احتیاط را مراعات میکنند. کارشان تداوم نسبی دارد و کموبیش دستآوردهای هم داشتهاند. در حرکت کنونی به اعتصاب محدود اقدام میکنند.
2- کارگران رسمی
با افزایش 57 درصد پایهی حقوق آنها در سال جاری که استثنایی بود، کمی از تورم و گرانی برای آنها، جبران شد و احتیاط خودشان را دارند. بخش جسورتر آنها، مانند هفتتپه و شرکت واحد و… این چراغ مقدس درخواست حقوق و منزلت کارگر را روشن نگه میدارند و ضمناً تشکل نسبی ـ هر چند سرکوب شده ـ خود را دارند. مرتباٌ تجربه میآموزند و توانمندتر میشوند. هم درایت نسبی دارند و هم تجربه 80 سالهی سندیکاهای کارگری، احتیاط را با تعامل با حاکمان به کار میبرند.
3- کارمندان؛ شاغل و بازنشسته
آب باریکهای دارند. زندگی نمیکنند ولی زنده مانی دارند. زندگی خود را روزبهروز کوچکتر میکنند و تحمل خود را بالاتر میبرند. با فقر و نداری، عادت کرده و میکنند. کموبیش به دوران اواخر قاجاریه بازگشتهاند. چند شغل دارند و تا میتوانند کار میکنند و قناعت. کارد به استخوان آنها رسیده، درد آن را هم احساس میکنند ولی در شرایطی نیستند که به میدان «اعتراض و خون» بیایند.
4- حاشیهنشینها و لشگر گرسنگان
در شهرهای بزرگ، این اقشار قابل ملاحظه هستند و میتوانند تأثیرگذار باشند. فقط در تهران، حداقل 3 میلیون نفر حاشیهنشین داریم. این قشر به حرکت کنونی نپیوستهاند. احتمالاً احتیاط کردهاند.
سکوت نسبی این اقشار تاکنون حرکت یا خیزش اخیر را حمایت نکردهاند.
5- تسل سوم انقلاب، متولدین 1375 تا 1390، که الآن در خیابان هستند، نسل Z میباشند. ویژگی این نسل را قبلاً گفتیم.
حال، پس از 5 هفته میتوان این حرکت را ارزیابی کرد. جسارت این نسل ستودنی است در مقابل ماشین سرکوب جا خالی نکرد. چشم در چشم باتون به دستان و شلیککنندگان گازاشکآور و سلاحهای ساچمهای و جنگی ایستاد. جان به کف. در تاریخ ایران، چنین نسلهایی داشتهایم که جان به کف در مقابل قلدران حکومتی ایستادهاند. بعضی موفق شدهاند و بعضی شکست خوردهاند.
خیزش اخیر، علائمی از توفیق را دارد:
– نسبتاً تودهای است. کمیت در حدود 500 هزار نفر در سراسر کشور تخمین دارد. مطالعات میدانی افراد بیطرف هم این را تأیید میکند. رقم کمی نیست. مبارزهی میدانی، از حالت نخبه و الیت خارج شده است. معمولاً جنش الیتها در تاریخ، شکست را دیدهاند، فدائیان اسلام، سازمانهای چریکی دهه 40 و 50 و… از آن جملهاند ولی در یک خیزش نسبتاً تودهای، امید موفقیت بسیار بیشتر است. این پدیده، صرفنظر از بعضی حواشی آن، تقاضای زندگی معمولی دارد. اتوپیا و آرمانخواهی بهشت ساختن ندارد. علیرغم رادیکالیسم آن درخواستها حقانیت دارد: زن ـ زندگی ـ آزادی.
زن؛ فقط حجاب اجباری نیست. 50 درصد جامعه ایران در 40 سال گذشته، بیش از مردان تحت ستم، تحقیر، تبعیض و طردشدگی از جامعه بوده است.
مشاغل مخصوص مردان، حقالارث، تعدد زوجات (البته برای ثروتمندان)، پدر و شوهرسالاری، کشتار زنان توسط پدر و شوهر و دهها مورد دیگر، تبعیضهای قرون وسطایی است که زنان 40 سال در جمهوری اسلامی، تحمل کردهاند.
زندگی؛ حق حیات طبیعی، در مقابل کنترل حاکمان بر شیوهی زندگی، بدون رعایت نظر و رأی مردم. نظارت استصوابی، تسلط فقه قرون گذشته به جای حقوق مدرن جهان، نفی هر واقعیت علمی جهان علمی، سلیقهی شخصی رهبر به جای واقعیتهای علمی، تسلط بر منابع عمومی و هزینه آنها به سلیقه نه ضرورت. گسترش فقر و فساد، حاکمان عقبمانده، کمسواد، فاسد و دفاع از آنها. این زندگی را آقایان روحانی در 40 سال گذشته برای ما ساختهاند. تحمل هم حدی دارد.
موقعی که انتخاب بین زندگی و تحقیر و تبعیض میشود، انسان آگاه، مرگ را بر تحقیر ترجیح میدهد واینجا شکست حاکمان شروع شده است.
آزادی؛ دیگر جای بحث ندارد. در متون متعدد مذهبی و دینی ما، علاوه بر تجربهی 300 ساله بشریت، ضرورت آن آمده است. ضرورت استبداد دینی را نمیتوان برای جوانان آشنا با جهان «تفهیم» کرد. خودمحوری فاجعهآفرین پیشوا، پس از فاجعه سترگ در سوسیالیسم استالین ـ برژنف و نازیسم هیتلری و خورده حاکمان، رضاشاه، محمدرضاشاه، صدام، بشار اسد و قذافی… دیگر جای بحث و گفتگو ندارد.
ساندویچ کردن، بدخیمترین نوع استبداد و دیکتاتوری، در پوشش «انتخابات»، آنهم بعد از یکصد سال در این مملکت، حنایش رنگی ندارد. بزاخوش، تربیت کردن، متملق و چاپلوس پروراندن، پوپولیسم را تبلیغ کردن، آمار و ارقام غلط و شعار دروغ و دَهَنپُرکن دادن، دوران آن گذشته است.
زندگی امروز، با همهی خوب و بد و زشت و زیبای آن، شفاف و صریح باید باشد. نمیتوان ثروتمندان و قدرتمندان چند زن صیغهای و عقدی داشته باشند و جوانان را از یک رستوران مخلوط دختر ـ پسر منع کرد! نمیتوان شرایط اقتصادی بر یک ازدواج سالم را مسدود و بعد فاحشهخانه ساخت و اسم آن گذاشت (Shelter) نمیتوان، دهها شغل پردرآمد و فرزندان بساز و بفروش در سطح اقتصاد جهانی داشت و از مردم ایران خواست که چون یمنیها لنگ ببندند و نان خشک بخورند و شعار «مرگ بر امریکا» بدهند و جوانانشان را در کشورهای منطقه مصرف استراتژی شکستخوردهی «تمدن اسلامی» کنند! نمیتوان خود از مؤثرترین واکسن جهان استفاده کرد و ورود آن را به کشور ممنوع کرد! و یکصد هزار نفر زودمرگی را تجربه کردند.
نمیتوان فرهیختهترین و باسوادترین و سالمترین ایرانیان را به حصر و حبس و حاشیه راند و فاسدترینها را به عرش حاکمیت رساند. و هزاران مورد دیگر…
زندگی در کل مملکت دچار اختلال شده است. روال علمی و مذهبی مستقل از قدرت در جهان برای سلامت جامعه میباشد. حتی اگر با خونریزی باشد، باید این زندگی را ساخت. جنگهای خونین ویتنام، الجزایر، جنبش فلسطین، صرفنظر از اینکه چه سرنوشتی پیدا کردهاند، برای مبارزه با اختلال زندگی بوده است.
پس شعار «آزادی» در ترکیب زیبای زن ـ زندگی ـ آزادی، نیاز ایرانیان است و تازه این شروع کار است.
ماهیت این تحول چیست؟
منشاء نمادین این تحول، شهادت یک دختر جوان هنرمند بیگناه کرد سنی غریب در تهران است. متعاقب این اتفاق، دروغگوئی صحنهسازی، سناریوسازی و… مسببین این قتل، بنزین بیشتری روی این آتش نهفتهی 43 ساله، ریخت. خیزش نسل Z؛ با استثناهائی در نازیآباد در یکی از این شبها که خیلی از مردم عادی هم آمده بودند و چهلم شهادت مهسا در سقز که چنین ترکیبی داشت و «سرکوبگران» در جمعیت حل شدند، نشانی میتواند باشد که این خیزش به سمت یک جنبش برود و هنوز نمیتوان پیشبینی کرد که چه پیش خواهد آمد. مثبت و منفی تحول آینده را نمیتوان پیشبینی کرد ولی میدانیم که این خیزش ـ شورش، حقطلبانه است.
ولی یک چیز را قطعی میتوان گفت که رهبران جمهوری اسلامی با استراتژی کنونی و مدیران فاسد و ناتوان، قادر به حل مشکلات پیچیده کنونی نیستند. لذا حرکت طبیعی این حرکت به سمت تقابل و تخاصم اکثریت مردم با مدیران جمهوری اسلامی، خواهد بود. توهم مسئولان، همراه با دروغ و چاپلوسی، توطئهگری، اقدامات مصلحتگرایانه و شاید هم موعودگرائی در تفکر آقایان سدهائی هستند که نه واقعیت را بفهمند ونه به راهحل مردمی اصلاحطلبانه بیاندیشند.
لذا، در سمت حاکمیت، به نظر میرسد که سرکوب و تهدید جاری و متداوم است. تهدید رهبر اهل سنت در بلوچستان و استفاده مرتب از واژه «برایتان گران تمام خواهد شد» برای کسانی که میتوانند بخشی از راهحل باشند، دود مسموم خطرناکی است که توسط کسانی که جز سرکوب کار دیگری بلد نیستند، پخش میشود. طبق گزارش سازمانهای حقوق بشری، 40 کودک و دانشآموز (کانال صنفی معلمان اسامی آنها را اعلام کرده است) و 28 نیروی امنیتی، تا پایان مهرماه 1401، جان باختهاند. و بیش از 12 هزار نفر بازداشت شدهاند. که 209 نفر آنها دانشجو و 300 نفر کودک زیر 18 سال هستند. 519 تجمع شهری و دانشگاهی اتفاق افتاده و در 114 شهر و 86 دانشگاه اعتراض بوده و کل جانباختگان حدود 260 نفر اعلام شده است. اگر متوسط هر تجمع را بطور متوسط در سراسر ایران هزار نفر در نظر بگیریم ـ به جز شهرهائی مثل رشت و نازیآباد و… ـ جمعیتی حدود 500 هزار نفر مصمم و اقدامکننده جلوی ماشین سرکوب حکومت ایستادهاند. و این رقم کمی نیست. آمار دیگری میگوید که 8/1 درصد جمعیت در تظاهرات شرکت داشتهاند، یعنی جمعیتی حدود 6/1 میلیون نفر این عدد باید مسئولان و سرکوبگران را به تعمق وتفکر وادارد که این «خیزش ـ شورش»، بالقوه استعداد تبدیل شدن به یک جنبش، و در یک دوره نه چندان طولانی، به یک انقلاب را دارد، یعنی سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را پیش خواهد آورد.
حسین معروفی، معاون سازمان بسیج سپاه، اعتراف کرده است که: «افتخار میکنیم که یک اسلحه جنگی در بین مردم نبود» (پایگاه خبری انتخاب) پس حاکمان هیچ حقی برای سرکوب، طبق اصل 27 قانون اساسی، نداشتهاند. اعتراضات مردم قانونی، مدنی، خشونت پرهیز بوده است. خشونت ممکن است از منابع دیگری به این خیزش، تحمیل شود. فقدان درایت و شعارهای پوپولیست مملکت را اگر مرور کنیم، فاجعهی خطرناکی رو داریم. مواردی از هزاران را میآوریم:
* امام جمعه مشهد گفته: «قوه قضائیه باید طوری برخورد کند که دیگر هوس اغتشاش مجدد رخ ندهد». همین آقا گفته: «یک دختر فریب خورده در سنگنوردی روسری برداشت و آبروی نظام را برد.»
* آقای ذوالنور هم گفته: «به محض حاکم شدن امنیت و آرامش کامل در کشور، برخورد قاطع و سخت با تمام جریانات اعم از سلبریتیها و بازیکنان ورزشی که در آتش این فتنه دمیدند انجام خواهد شد. مسئله حجاب و عفاف محکمتر و قویتر از گذشته دنبال خواهد شد.»
* آیتالله محسن حیدری، عضو خبرگان رهبری هم گفته: «مطالبات اغتشاشگران از روی شکمهای سیر است» (ایرنا)
* فرمانده انتظامی کشور: «روز 22 شهریور واقعه فوت مرحومه امینی را به من گزارش دادند» پس چرا سه روز بعد اعلام شد؟!
* حسین اشتری، در جای دیگر میگوید: معترضان برای «گرفتن پناهندگی و اقامت» با پلیس درگیر میشوند (B.B.C Persian) و باز میگوید: «حدود یک درصد از 30 میلیون دانشآموز در ایران در اعتراضات شرکت داشتند و در 50 مدرسه اعتراضای روی داده است» اولاً ـ رئیس پلیس نمیداند که تعداد دانشآموزان حدود 14 میلیون است و ثانیاً یک درصد همین تعداد هم، 140 هزار میشود. و در 50 مدرسه، هر مدرسه میشود حدود سه هزار نفر که درست به نظر نمیرسد! بیان اطلاعات غلط توسط این آقایان به چه منظوری بیان میشود؟!
* وزیر خارجه گفته: «هیچ فردی به عنوان معترض در ایران دستگیر نشده.» خندهآورترین اظهارنظر یک دیپلمات رسمی که نماد جمهوری اسلامی در جهان است!!
* آقای ف.ج. نماینده مجلس، گردان اراذل واوباش را مدیریت میکند.
* موسویفرد نماینده خامنهای در خوزستان: «80 درصد دستگیرشدگان فرزندان طلاق بودند، 50 درصد سابقه اعتیاد به مواد مخدّر و الکل داشتند، انگیزه 65 درصد هم هیجانی است.» (mizan).
* نایب رئیس کمیسیون قضائی مجلس هم گفته: «یکی از کسانی که مردم را در اعتراضهای آبان کشت، من بودم» (میزان)
* رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی: «هیچ مسئولی حق عقبنشینی در حوزه حجاب را ندارد» (میزان)
* در بدن یک زن ایرانی 550 ساچمه وجود داشته.
* نماینده اردبیل: «اصلاً به جهنم که اسرا پناهی (دانشآموز دبیرستان شاهد) مرده است.»
* زلفی گل وزیر علوم: «قرار شد یک دفتر در هر دانشگاهی به نماینده نیروهای مسلح اختصاص داده شود» (سهام نیوز)
* دانشآموزان دبیرستان دخترانهای را برای نماز میبرند. بچهها گفتن ما نماز نمیخونیم، گفتن «اشکال نداره میخواهیم چند تا عکس بگیریم» یکی از بچهها گفت: اگه ما نخوایم بریم بهشت باید کیو ببینیم؟»
* جانشین نیروی انتظامی: «حجاب از مؤلفههای قدرت ملی جمهوری اسلامی است، علیرغم جوسازیها به هیچوجه عقبنشینی نکردهایم» بیدلیل نیست، بعضی میگویند: «جمهوری روسری»
* فرمانده کل انتظامی جمهوری اسلامی در مورخ 04/07/1401 طی نامه شماره 4311593/20/79/1/10 به وزیر کشور نوشته: «… در پی ناآرامیها… منازل و ویلاهای تعدادی از مسئولین محترم ومدیران دولتی و ائمه جمعه مورد سرقت سارقان و آشوبگران قرار گرفته و مقادیر قابل توجهی ارز و شمش و مسکوکات طلا به سرقت رفته است. با توجه به اخبار مربوطه به خارج نمودن سرمایههای مسئولین محترم از بانکها و به تبع انباشت آن در منازل و اماکن شخصی بصورت ارز و طلا، سرقت وغارت منازل و ویلاهای مسئولین گرامی و روحانیون محترم بطور چشمگیری در حال افزایش است.»
* آمار منتشر شده:
41 در صد بازداشتشدگان کمتر از 20 سال سن دارند، 10 درصد هم بالای 35 سال، حدود 2 درصد کارمند دولت هستند. (@ Mostafa Tajzadeh)
* استاندار بوشهر: «ضدانقلابها باید از مدارس، دانشگاهها، ادارات و.. پاکسازی و حذف بشن و فقط انقلابیها بمونن»
* پانتهآ واعظنیا، استاد دانشگاه الزهرا اخراج شد. دلیل اخراج وی همراهی با دانشجویان در اعتصاب و اعتراض بود.
* نماینده قم در مجلس: «بیحجابی 74 ضربه شلاق دارد که از آبان اجرائی میشه»
* شهردار تهران: «خانه عفاف برای تخلیه هیجانات دختران معترض تهیه کردیم که قائله تمام شود». باید سؤال کرد پس چرا تمام نمیشود؟!
* نماینده خامنهای در سپاه قدس گیلان: «نباید هیچ هراسی به دل را ه دهیم…. خدا با ماست…»
* حسین سلامی، فرمانده کل سپاه: «برداشتن روسرس آغازی است برای انتهای نابود کردن انسان و این طوفان سیاه در حال انتقال به شرق است، لذا باید سدهای دفاعی تشکیل دهیم» (B.B.C Persian). حذف روسری، مردم شرق جهان را هم «نابود» خواهد کرد؟!. نگرانی سردار برای مردم روسیه و چین!
* توسلی، عضوکمیسیون اقتصادی مجلس: «من از آقای زاهدیوفا (وزیر پیشنهادی کار) سؤال کردم که اموالی که به نام حضرتعالی است 100 هزار میلیارد تومان است. جواب آقای زاهدیوفا این بود که «من سرایدارم». (سهام نیوز)
* صادقی نماینده ولایت فقیه در سپاه: «آمریکا نگران است که مبادا ایران دستور تشکیل حزبالله در لندن و واشنگتن را بدهد»، «باید این فتنه به وجود میآمد تا ویروسها بیرون بیایند.» توهم را ببینید و عمق تفکر این آقایان از کجا نشأت میگیرد؟!
* مسئولی گفته: «هر یک از پیشکسوتان سپاه باید بتوانند چندین بسیجی طراز اول انقلاب تربیت کنند»
* بودجه گشت ارشاد در سال 1401 هزار میلیارد تومان بوده یعنی 5/2 برابر بودجه اورژانس کشور، 2 برابر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و 5/1 برابر دانشگاه صنعتی شریف».
* سیدمصطفی میرسلیم: «این آرزوی بد خواهان است که در ایران بین حکومت و مردم فاصله بیفتد ولی فاصله فقط بین فریبخوردگان و مردم است، و دولت هم در تعهد خدمت به مردم وفادار باشد» (@mirsalim). این غمضعین از روی جهل است یا عمد؟!
* موسی غضنفرآبادی، رئیس کمیسیون قضائی مجلس: «باید مثل دوربینهای پلاک خوان ثبت تخلفات رانندگی، دوربینهای چهرهنگاری تخلفات مربوط به حجاب را ثبت کنند وکسانی که مرتکب تخلف شدهاند از حقوق اجتماعی محروم کنند.» فهم و درک این آقا از تحولات آدم را یاد تاجر اصفهانی میاندازند که میخواست باروت را به جای سیاهدانه جا بزند.
* آقای رئیسی: «در همه عالم میخواهند تمام شئون شون بر اساس اصول اسلامی عمل بشود» آنچه دشمن ازش «ترسناکه»، «همینه». یعنی مردم روسیه و چین چنین چیزی میخواهند؟!
* احمدی وحیدی وریر کشور: «(از طرف) هسته سازمان یافته رژیم صهیونیستی… به برخی برای هر کوکتل مولوتف 500 هزار تومان داده میشد.» و «در مورد یک نفر که مقابل وزارت کشور بازداشت شد، گفته شد که هر 10 تا 15 دقیقه حدود 25 تا 30 میلیون به حساب این فرد واریز شده بود.» (B.B.C Persian). چیزی بگوئید که بگنجد. اسناد آن را چرا منتشر نمیکنید. بالغرض که درست میگویید، وای به حال شما با این حکومتداری!
* دکتر شکوریراد: «لباس شخصیها وارد جعمیت معترض میشوند شعارهای زشت سر میدهند، میشکنند، تخریب میکنند، قرآن و مسجد آتش میزنند و گاهی بطور اتفاقی در زمره معترضان کشته میشوند امّا شهید تلقی شده، مراسم تشییع آنها در رسانه ملّی نمایش داده میشود و از آنها تجلیل به عمل میآید» (سهام نیوز)
* حسین اشتری، فرمانده کل نیروی انتظامی: «افرادی در خیابان و در اعتراضات حضور دارند که پلیس نیستند، امّا لباس پلیس بر تن دارند با سلاح جنگی به معترضان شلیک میکنند… تعدادی بازداشت شده و اعتراف هم کردهاند.» باز هم وای به حال شما با این شبکههای نفوذی و غفلت شما الله اکبر! چه نفوذی در مملکت دارند و چه کارهائی میشود؟!
* محسن موسوی، معاون دادستان کل کشور گفته: «نظامی مظلومتر از نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد.» و «بعضاً کسانی را داریم که از این نظام حقوق میگیرند و علیه همین نظام تبلیغ میکنند» (B.B.C Persian). تقصیر با کی هست؟ معترضان؟
* معاون پیشین شهرداری تهران، محمدرضا جوادی یگانه، گفته: «سرکوب دانشآموزان معترض، جنایت جنگی است.» عقلانیتی در مسئولان قبلی وجود دارد که در حاکمان کنونی غایب است!
* محسن مهدیان، مدیر عامل همشهری: «مسئولان اینترنت را به گونهای ببندند که مردم با فیلترشکن هم نتوانند باز کنند» شتر در خواب بیند پنبهدانه!
* نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران: «هر ساعت قطعی اینترنت یک میلیون و500 هزار دلار به اقتصاد ضرر وارد میکند. معیشت حدود 9 میلیون نفر از جمعیت کشور دچار خطر شده.» ادامه این شرایط مهاجرت نخبگان و استارتآپها را افزایش میدهد (انتخاب)
* دکتر شفیعی کدکنی در شعری جدید:
«… اگر مردی بیا ایران و زن باش حریف اژدها و اهرمن باش»
«… ببین اینجا سپاه کرگدنهاست، اگر شیری حریف کرگدن باش.»
«… اگر رودابهای، در جنگ شیخان، نه یک تن، بلکه صد تا تهمتن باش»
«… به هر گوشه کمین کرده گرازی، مهیای ز هر سو تاختن باش»
«… به جنگ کرگدن تا دندان مسلح، زره واکرده، یکتا پیرهن باش»
«… به دست دشمنان، تیغ و اسید است بیا آماده بهر سوختن باش»
* پناهیان در مراسم بیعت با امام زمان در میدان امام حسین: «چیزی به نابودی اسرائیل نمانده.» این قضاوت مسئولان امنیتی را به شک وانمیدارد؟
* عبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش: «روزی خواهد رسید که یکجا تسویه حساب خواهیم کرد و شما جوانان عزیز آن روز را به چشم خود خواهید دید.» تهدید، ممکن است کارایی را از دست بدهد.
* مجید میر احمدی، معاون امنیتی وانتظامی وزیر کشور: از این به بعد دستگیرشدگان، تا زمان محاکمه دیگر به هیچوجه آزاد نخواند شد و دادگاههای آنها به سرعت برگزار میشود و احکام بسیار قاطع و بازدارندهای برای آنها صادر خواهد شد. روش شناختهشدهای در چهل سال گذشته است.
* استاندار تهران، منصوری، در دیدار با فرمانده انتظامی غرب استان تهران: در زیرساختهای امنیتی مشکل داریم. در مجموعه دستگاههای امنیتی زیرساختهای موجود جوابگو نیست.
* محمد محمدی اردهالی: در میدان عشرتآباد پشت چراغ قرمز بانویی با شیشه پاک کردن اتومبیلهای زندگی را گذران میکند. امروز متوجه شدم که حجاب از سر برداشته و لباس مشکی پوشیده با خود گفتم در پوست شهر اتفاقی در شرف انجام است.
* مکارم شیرازی خطاب به نیروی انتظامی: «گشت ارشاد هرچه سریعتر باید فعالیتش دوباره شروع شود.» الله اکبر از این همه درایت!
* عبدالحمید نقرهکار، استاد دانشگاه علم و صنعت: «نباید به خاطر علم یک استاد او را به دانشگاه دعوت کنیم. باید بازبینی اساسی نسبت به اساتید نفوذی در دانشگاهها داشته باشیم.» 40 سال به آن عمل کردهاید.
* ضرغامی، وزیر دولت رئیسی: «کومله و دمکرات و منافق کیلو چند؟ اجمالاً مشغول بچههای دهه هشتادی خودمان شدیم. آنها را درک نمیکنیم و آنها هم ما را نمیفهمند.» باز هم بارکالله.
* فرمانده سپاه همدان، مظاهر مجیدی: «در این استاد 700 نفر بازداشت شدند که 80 درصد بازداشتیها زیر 25 سال بودند.» در اشل حکومتی، تعداد این بازداشتیها حدود سی هزار نفر خواهند بود.
* سرهنگ مستعفی بسیجی، جعفر زارع: پس از اعتراضات، دستور «فوق سری» از تهران ابلاغ گردید که به نیروهای مخلص و قابل اعتماد بسیجی امر گردد تا در چارچوب مصلحت اسلام با لباس عادی و همگون با مردم معترض نسبت به آتش کشیدن مواکب سیدالشهدا، مساجد و تکایا و کلامالله مجید اقدام گردد تا اثر خیر و معنوی این اقدامات مصلحتی در دفاع از کیان اسلام و قرآن در دوران فتنه دشمنان بکار آید… شفاهاً مطلع گردیدم که حضرت آیتالله ناصر مکارم شیرازی نیز در پاسخ به استفتای فرماندهان بسیج کشور، اقدامات مصلحتگرایانه را چنانچه در راستای منافع غایی و بقای اسلام باشد جایز و لازم دانستهاند. آقای دکتر شکوریراد در سطور قبل به آن اشاره داشتند و حالا تأیید میدانی شد.
* فهیمه طباطبایی: این دانشآموزان که امروز شعار میدن و مدیر آموزش و پرورش رو از مدرسه بیرون میکنند، همونایی هستند که سال 89 براشون از حوزه علمیه معلم استخدام کردید و شعر «باغ بیبرگی» اخوان ثالث و «داروگ» نیما یوشیج و «در این سرای بیکسی» سایه و اسم صادق هدایت و… رو از کتاب ادبیاتشون حذف کردید. راه کوبیده را باز بکوبید.
* حسن نصرالله، 9 مهر 1401: یک زن ایرانی در یک حادثه مبهمی فوت کرده که از آن سوءاستفاده شد؛ آشوب کردند، کشتند. دخترها و پسرهای ایرانی با رسانهها تحریک شدهاند. حالا هم این مصیبت شبکههای اجتماعی اضافه شده. رسانهها به ایرانیها میگوید علت بدبختی و گرسنگی شماه نظام و مقاومت است. نگرانی این سید هم بیخود است.
* حمید رسایی: عضو سابق مجلس شورای اسلامی: «جماعت اقلیتی که در برخی خیابانها روسری را روی دست میچرخانند میخواهند و شب با یکی بخوابند و مثل حیوان بچرخند.» این قضاوت یک «مسلمان» است؟ یاد فرمایش حضرت سجاد(ع) میافتد آدم که: «خدایا شکر که دشمنان ما [اینجا جوانان] را احمق آفریدید.»
دکتر خالدی، رئیس دانشگاه آزاد تهران شمال، به خاطر راه ندادن یگان ویژه [به] داخل دانشگاه برکنار شد. این هم عکسالعمل به عقلانیت یک مسئول.
قضاوت مسئولان و دستاندرکاران حکومت را میتوان فهمید که این ساختار با این افراد به دنبال راهحل ملی، علمی و انسانی نیستند. خدا عاقبت را به خیر کند.
اراذل و اوباش در مقابل دانشجو و دانشآموز و زنان
واژه «لباس شخصی»ها چند دهه است که در اعتراضات مردم؛ واژهی ملموسی است. گرچه از همان اول انقلاب این پدیده را به شکل فردی و یا چند نفری میدیدیم ولی در دهه 1370 و بعضی افشاگریهای افراد جداشده از آنها، نشان از سازماندهی و اختصاص بودجه (رسمی و غیررسمی) به این پدیده داشت. تا انیکه سردار همدانی اراذل و اوباش تحت نظر و مراقبت را برای سرکوب جنبش سبز سازماندهی کرده است و رسماً اعلام کرد.
اعلام رسمی این تحول، آنهم توسط یک سپاهی مسوول، نشان از این داشت که سیاستسازان جمهوری اسلامی در پدیدهی سرکوب مردم عادی که اعتراضات قانونی دارند، کم آورده است و امید چندانی به نیروهای رسمی (پلیس ـ بسیج) ندارد و برای ایجاد رعب و کارایی بیشتر عمل سرکوب باید به استخدام اراذل، اوباش و زندانیان این گروهها، اقدام کنند. مشاهدهی رفتارهایی، مانند تعرّض جنسی به یک دختر جوان (چنگ زدن و بغل کردن)، آنهم در ملاء عام و در حضور دهها سرکوبگر، فقط کار این اراذل و اوباش میتواند باشد که از دوره صفویه در محلات شهری بزرگ سابقه داشته است. حال صحنهی درگیری چنین نشان داده میشود:
اراذل، اوباش و زندانیان این گروهها با محکومیت زیاد در مقابل؛ دانشجویان، دانشآموزان و زنان، سقوط اخلاقی یک نظام موقعی بروز و ظهور پیدا میکند که مأموران سرکوبگر آن علاوه بر اینکه در حیطهی قانون ناتوان شدهاند از ضدحساسیتهای رایج بر علیه زنان جامعه، استفاده کنند. خبرهایی که از مدتها قبل از درون زندانها ـ سلولهای انفرادی و اتاقهای بازجویی ـ میآمد که رفتار با زنان توجیه شرعی ـ قانونی ـ اخلاقی ـ حقوق بشری، ندارد و از جنس زن، علیه او استفاده میکنند تا با رعب و ترس و شکستن حریمهای رسمی ـ قانونی ـ شرعی، مقاومت و حقانیت آنها را بشکنند!
امروز و در این شرایط، این شیوه از سلولهای انفرادی و اتاقهای بازجویی به صحنهی علنی جامعه آمدهاند. این بیشرمی و وقاحت فقط از اراذل و اوباش ساخته است که به این رفتارها عادت دارند و در محلات بارها به آن دست زدهاند. در زندانهای قبل از انقلاب و در تهاجم مأموران به دختران دانشجو در آن زمان، چنین پدیدهای دیده نشده است. هیچگاه برخورد ساواک با زنان سیاسی، چنین نبوده است!
اینکه در «حکومت مذهبی» و در حالیکه 11 «فقیه» مملکت را چهل سال است که اداره میکنند، چنین پدیدهای علنی میشود، سوغات دیگری از بحران حکومت آقایان است. وحشتناکتر آنکه یکی از مسوولان میگوید: «در درگیریها چنین وقایعی پیش میآید» یعنی برای او عادی است و چه بسا توصیه هم شده باشد!
نکته دیگر؛ تقابل اراذل و اوباش با عاملان علم و دانش است. در وقایع اخیر اراذل و اوباش را با دانشجویان، دانشآموزان، اساتید دانشگاه، پزشکان، وکلای دادگستری و… به مقابله و کشت و کشتار آوردهاند و این حضیض یک حکومت است. کودک و نوجوانکشی، پدیدهی جدید هنر جمهوری اسلامی است. در دههی شصت جوانان فعال عرصهی سیاسی هدف بودند، در دهه هفتاد و هشتاد سیاستمداران و احزاب و نهادهای مدنی در دهه نود لشگر نیازمندان و حال زنان، دانشجویان و دانشآموزان و اساتید دانشگاه و پزشکان!
کفکیر جمهوری اسلامی به ته دیگ خورده است. این حرف به این معنی نیست که اقشار سرکوب شده در دهههای گذشته به خانه رفتهاند و از تأثیرگذاری بر تحولات آینده، نفی و خنثی شدهاند. خیر آنها هم در میدان هستند و یا به زودی، با این روش، به میدان خواهند آمد و آن وقت است که «خیزش ـ شورش» کنونی به «جنبش» و در نهایت به «انقلاب»، تغییر خواهد کرد. آنچه از آن بیرون بیاید، معلوم نیست. ممکن است منفی هم باشد.
پوپولیسم حکومتی، علمورز و دانشجو نمیخواهد، مگر اینکه مطیع باشد و فاقد فکر و اندیشه. چیزی که در ایران، مقدور نخواهد شد. علم و دانش در جامعهی عادی، با آزادی عجین است.
پس از 1376، دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی مبارزین جوان را تشویق به مهاجرت میکردند، حال یا برای همکاری و یا اصولاً برای خروج از تحولات داخل کشور. شرایط اقتصادی ـ اجتماعی ـ فرهنگی را هم به شکلی تنظیم کرده بودند که فرار مغز و سرمایه شیوهی رایج و تکراری، در هر تحولی شد.
دهه شصت، شکست طرح هاشمی رفسنجانی، دههی 70 و 80 شکست اصلاحات، وقایع 88 و… موج فرار را فعال نگاه داشتند. نتیجه این شد که چندین میلیون ایرانی مقیم کشورهای غربی شدند و عملاً فعال در مقابله با حکومت ایران، حال مستقیم و غیرمستقیم، تظاهرات ایرانیان در 150 شهر در هفتههای اخیر و دفاع از مبارزات داخلی، محصول بذری است که حاکمان در دهههای گذشته کاشتهاند. ایرانیان مقیم خارج هم یکدست نیستند. اکثراً ایراندوست، دلنگران و وطن هستند ولی گروهی هم با سابقهی نقش استعمار در 200 سال گذشته در کشور ما چشم امید به دخالت مستقیم و غیرمسقیم استعمار هم دارند. آنچه در برلین در هفتهی گذشته اتفاق افتاد و حذف پهلویطلبان از سخنرانی در آن جمع، پهلویطلبان را بدجوری نگران و معترض کرده که نکند باز استعمار، دست به انتخاب دیگری غیر از رفقای قبلی، زده باشد و یک گروه «جهان وطنی»، »سوسیالیسم» یا «گلوبالیسم» را در ایران حاکم کن. در تنش و خیزش اجتماعی و در غیبت نیروهای ملی مؤثر سازمانیافته، هر اتفاقی محتمل است. در کودتای 1299 صدای ملیون، فراکسیون مصدق ـ مدرس ـ ملکالشعراء بهار و… ـ شنیده نشد استعمار کهن و سوسیالیسم جدید نیروهایش را در حمایت از رضاخان بکار گرفتند. گروه اول به تبعیت از آیرون ساید و گروه دوم با توجیه ایدئولوژیک که «رضا خان نماینده بورژوازی ملی است».
در کودتای 32، استعمار مرگ و زندگی خود را در منطقه نفتخیز میدید، علناً به میدان آمد و نیروهای مردمی ـ عمدتاً روحانیت ـ مصدق را تنها گذاشتند و 25 سال دیگر را ادامه دادند. در 42 که محمدرضاشاه خواست روحانیت را حذف کند بازی را بدجوری باخت. 15 سال بعد نتیجه بدفهمی و کجفهمی خود را دید.
امروز، اوضاع پیچیدهتر و مشکلتر است. ریشهکنی «درخت تنومند» یا به تعبیر مهندس عبدالعلی بازرگان «شجره زقوم» (سوره صافات آیه 62 و سوره دخان آیه 43) این چهل ساله، احتیاج به جراحی عمیقی دارد. جراح و ابزار باید مهارت و کارایی فراوانی داشته باشند.
تلویزیونهای فارسیزبان خارج و سخنرانان تکراری و عجول آنها، حال تحت توهم و خوشخیالی و یا تحت تأثیر شعار Regime Change عدهای در امریکا و اسرائیل و منطقه، شتاب به قدرت رسیدن دارند و فکر میکنند، ایران از نیروهای ملی ـ به مفهوم مصدقی آن ـ تهی است. خیر! دو نیرو در مقابل شما هستند که اگر اشتباه کنید و آنها را نبینید، دچار اشتباه قوامالسلطنه در قرارداد 1919 خواهید شد با این تفاوت که ایران را وارد یک درگیری خونین و عاقبت نامعلوم خواهید کرد. این اراذل و اوباشی که به زن و دانشجو و دانشآموز و کودک، رحم نمیکند ریشهای عمیق در این «شجره زقوم» دارد و این فقط نوک قله یخ بزرگی است که یا آن را نمیبینید و یا نمیخواهید ببینید! میگوید: انشاءالله گربه است. خیر کسانی که در این چهل سال امکانات نجومی این مملکت را خورده و چاق شدهاند، به راحتی قدرت و صندلیها را به شماها که مرد این میدان نیستید، تحویل نخواهند داد. حتی متحدان کنونیتان پس از آمدن به ایران سر شما را زیر آب خواهند کرد. رضاخان که تعهد کرده بود که پادشاه بعد از او انتخابی باشد، چگونه آن را موروثی کرد و بلشویکهای شوروی چگونه انقلاب دموکراتیک روسیه را بلشویکی کردند و در 1357 چگونه انقلاب دموکراتیک مردم ایران به قدرت انحصاری تبدیل شد؟!
نیروی دومی که جلوی شما خواهد ایستاد، نیروی ملی جامعهی ایران است. بخشی از این نیرو حتی در روحانیت هم ریشه دارد ـ حدود 70 درصد روحانیون ـ انقلاب مشروطه و تفکر و مشی طرفداران آن در 1299 و 1332 و 1342 و 1357، هنوز در ایران ریشه دارند و تنها راهحل هستند. جهان عوض شده ولی منافع ملی، مصالح ملی و امنیت ملی و استقلال ملی؛ عوض نشدهاند. گلوبالیسم شما را به اشتباه نیاندازد.
دیدید که میرحسین تصریح کرد که جنبش سبز در تداوم وقایع یکصد سال گذشته است. اگر حسن نیت دارید که عدهای از شما دارند، اشتباه نکنید، اگر خود محور هستید، تأمل و تفکر کنید و اگر تحت تأثیر رفقایتان در نهادها و اتاقهای فکر غربی هستید وای به حالتان، ایرانی نیستید.
حتماً این «شجره زقوم» باید کنده شود و اولین قدم؛ جدایی دین از قدرت است و بعد دموکراسی. در شرایط کنونی جوهری دموکراسی به جدایی دین از قدرت گره خورده است. انتقاد از عملکرد حاکمیت در 40 سال گذشته، کار بسیار سادهای است، آنقدر آمار و ارقام و بیّنات و مستندات وجود دارد که خود حاکمان هم منکر آن نیستند، ولی جوهر این عملکردها، همان شعاری است که مردم دادند: «اسلام را پله کردند، مردم را ذله کردند» این «پله» را آقایان باید رها کنند تا بتوان بعد از آن به توسعه و رشد و پیشرفت این مملکت فکر کرد.
ادامه دارد