از بن بست بغداد تا بن بست مسکو

پر کردن شکاف میان خواسته های سنگین غرب وامتیازطلبی های حداکثری ایران دشوار است. در عرصه سیاسی باید برای عوامل پیش بینی ناپذیر هم سهمی قائل شد مانند سقوط اسد ویا حمله نظامی اسرائیل برای تحت تاثیر قرار دادن انتخابات آمریکا.

.

پرونده هسته ای ایران همچنان حل نشدنی باقی مانده است. به نظر می رسد انتظار موفقیت از مذاکرات مسکو آن هم در شرایطی که تحولات در خاورمیانه شتاب قابل توجهی به خود گرفته است چندان واقع بینانه نباشد. آنچه که این پرونده را در وضعیت فرسایشی قرار داده عدم اراده سیاسی طرفین مناقشه برای حل و فصل بحران است.

 واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران از کش دار شدن پرونده هسته ای استقبال می کند، ولو اینکه هزینه سنگین تحریم های کشورهای غربی بر ملت ایران تحمیل شود. مقامات جمهوری اسلامی ایران معتقدند از طریق پرونده هسته ای با قدرت های بزرگ مذاکره می کنند و قدرت چانه زنی ایران در عرصه روابط بین الملل افزایش یافته است.از سوی دیگر برنامه هسته ای را به عنوان ابزاری مشروعیت بخش می بینند که از طریق آن می توانند بخشی از مردم را در حمایت از خود بسیج کنند. طبیعی است با این منطق مقامات جمهوری اسلامی تمایل داشته باشند این پرونده کش دار شود.

 از سوی دیگرغرب نیز به دنبال دادن امتیاز به ایران نیست. برای غربی ها در حال حاضر با توجه به تحولات منطقه توافق با ایران بر اساس فرمول بینابینی و یا آنچه که ایران آن را مدالیته می نامد یعنی دادن امتیاز در مقابل اخذ امتیاز مفید نیست.

غرب در حال حاضر خواستار حل و فصل ریشه ای این پرونده است نه به این معنی که به ایران امتیازی معنادار و قابل توجه دهد و در ازای آن امتیازی بگیرد بلکه به معنای تحمیل خواسته های سنگینی است که معادل  نوشیدن جام زهر از سوی سران جمهوری اسلامی باشد. توقف غنی سازی اورانیوم ، امضای پروتکل الحاقی که به معنای فراهم شدن امکان بازدید از مکان ها و بازجویی از افراد دخیل در پرونده هسته ای ایران بدون محدودیت خاصی است به همراه تعطیلی سایت مناقشه برانگیز فردو و خروج اورانیوم غنی شده 20 درصد قطعا خواسته های کمی نیستند. اینجا بخشی از منطق جمهوری اسلامی تا حدودی صحیح به نظر می رسد به این معنی که در قبال این خواسته های سنگین امتیاز هایی نیز باید به ایران داده شود. این امتیازها می تواند از تامین سوخت مورد نیاز ایران تا به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی اورانیوم از سوی غرب ، لغو تحریم ها یا در صورت امکان تاخیر در اجرای آنها و در چشم اندازی بلند تر مختومه اعلام شدن پرونده هسته ای ایران  متغیر باشند. خواسته هایی که برآورده کردن آنها برای غرب دشوار است.

اکنون با بررسی وضعیت غرب و ایران و موقعیت فعلی آنها باید توضیح داد چرا پر کردن شکاف میان خواسته های سنگین غرب وامتیازطلبی های حداکثری ایران دشوار است؟ و اصولا چرا چندان نمی توان به بده- بستانی منطقی بر اساس منافع دو طرف و کوتاه آمدن از برخی خواسته ها در مذاکرات پیش رو امید بست؟

بحران اقتصادی و انتخابات های داخلی:چالش آمریکا و متحدان

غرب در وهله نخست خود را در موقعیت ضعف احساس نمی کند. غربی ها به خصوص ایالات متحده معتقدند تحریم ها  کارآیی خود را نشان داده اند. آنها پیش بینی خود را بر اساس مولفه هایی واقعی استوار کرده اند. دامنه تحریم ها گسترده تر خواهد شد و بازرا نفت و ارز ایران را نابود خواهد کرد ،همزمان شبح حمله نظامی علیه ایران برقرار خواهد ماند و در نتیجه تهران مجبوراست  در نهایت میان گزینه فروپاشی اقتصاد ملی و احتمال درگیر شدن در یک جنگ تمام عیار نظامی به تعطیلی غنی سازی اورانیوم و سایت ها و مکان های مناقشه برانگیز تن دهد .

به نظر می رسد غربی ها بعد از این پروژه قصد دارند پس از تسلیم کردن ایران در پرونده هسته ای، جمهوری اسلامی را در موضعی آسیب پذیر تر قرار دهند و از یک جمهوری اسلامی تضعیف شده امتیازهای بعدی را نیز اخذ کنند. امتیازهایی که می توانند به تحولات منطقه و حمایت از حزب الله  و گروه‌های جهادی در فلسطین و برخی از موارد دیگر مرتبط باشد.

اما باز هم اینها صورت مسئله است و حل مسئله به این سادگی ها نیست. باراک اوباما زمانی در انتقاد از رقبای خود که او را به اهمال کاری در پرونده ایران متهم می کردند گفت :«شما فکر می کنید برخورد با ایران به این سادگی است.» این سخن اوباما بیراه نیست. برخورد با ایران در حال حاضر هر چند رو به پیشرفت بوده –  و به خصوص در شش ماه اخیر از سرعت قابل توجهی برخودار شده است – اما بدون تبعات هم نیست. تندروی در پرونده ایران می تواند اوباما را وارد جنگی ناخواسته کند.

در این شرایط وقوع جنگی خانمان سوز که بازار نفت و انرژی را دستخوش تحولات جدی کند برای اقتصاد بحران زده غرب سم است. به خصوص باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا از این وضعیت به خوبی آگاه است. او تجربه شکست نیکلا سارکوزی را به خوبی درک کرده و می داند بالا رفتن قیمت نفت و گاز و بنزین چگونه می تواند رئیس جمهوری را از کاخ ریاست جمهوری اش روانه جامعه کند.از سویی اوباما به خوبی می داند توافق با ایران آنچنان که قبل از ریاست جمهوری اش فکر می کرد آسان نیست.

بدین ترتیب مشکلات ساختاری چه درآمریکا و چه در ایران آنچنان گسترده هستند که رویای توفیق سیاست « دست گشاده به سوی ایران» را بر باد دهند. پس اوباما به رغم برخی از خوش بینی هایش مبنی بر دستیابی به توافق با ایران از تحقق چنین هدفی ناامید شده است. اما از طرفی به خوبی می داند چنانچه این پرونده از دستانش خارج شود در دام تندروهایی خواهد افتاد  که بوی جنگ و اسلحه آنها را سرمست کرده است. در نتیجه رئیس جمهور آمریکا باید این پرونده را مدیریت کند . به این معنی که مذاکرات را به گونه ای سازماندهی کند که اینگونه وانمود شود طرفین در حال پیشرفت هستند.

 اوباما در پرونده هسته ای ایران رویکرد معتدلی دارد و شاید هم علاقه مند به اتخاذ راه حل بینابینی برای پایان این پرونده پرفراز و نشیب باشد اما او هم به خوبی می داند  با توجه به دایره گسترده مخالفت های داخلی(جمهوریخواهان رقیب) و خارجی (دولت نتانیاهو) از سویی و علاقه ایران به خریدن زمان و کشاندن بازی تا دقیقه نود تحقق این ایده در حال حاضرو قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بیشتر شبیه یک رویا می ماند. پس اوباما مجبور است میان جنگ و صلح راه حلی میانه را اتخاذ کند. از سویی تلاش می کند مذاکرات را کش دهد  و بر حجم تحریم ها بیفزاید و از سوی دیگر نشان می دهد سیر مذاکره همچنان ادامه دارد و نیازی به حمله نظامی اسرائیلی ها نیست. پس طبیعی است برای تداوم این سیاست دو گانه نشست ها باید تکرار شوند و تحریم های یکجانبه نیز تشدید شوند . به موازات تحریم های یکجانبه که قیمت نفت را افزایش می دهند سیر مذاکرات نیز باید دنبال شود تا این افزایش قیمت را که برای اقتصاد آمریکا مضر است کنترل شود.

متحدان محتاط  و بحران زده آمریکا

وضعیت در دیگر کشورهای متحد آمریکا نیز چندان مساعد نیست. از رادیکالیسم سارکوزی دیگر خبری به گوش نمی رسد.  فرانسوا اولاند بعید است که علاقه ای به تداوم سیاست های رئیس جمهور پیشین فرانسه داشته باشد. زیرا او اکنون در فکر تحقق وعده خود برای خروج نظامیان فرانسوی از افغانستان است و قطعا نمی تواند برای فرانسوی هایی که در انتظار کاهش تبعات بحران قتصادی هستند راه اندازی جنگی جدید را توجیه کند. در آلمان نیزمرکل شرایط سختی را می گذارند. علاوه بر اختلاف با مقامات فرانسوی بر سر بودجه اتحادیه اروپا حزب متبوعش در انتخابات محلی شکستی سخت و هشدار دهنده را متحمل شده و بعید نیست سوسیال دموکرات های آلمانی نیز به همتایان فرانسوی خود بپیوندند. در انگلیس نیز  اوضاع کامرون به سامان نیست. شکست در انتخابات شهرداری ها و تزلزل شرایط داخلی نشان داده است محافظه کاران مستعد از دست دادن کرسی های پارلمان در انتخابات بعدی هستند و در نتیجه تشدید بحران اقتصادی که از تبعات اجتناب ناپذیر جنگ احتمالی در ایران است می تواند این گزاره را به یقین تبدیل کند.

روسیه و چین نیز که همچنان به بازی یک بام و دو هوای خود ادامه می دهند  و از تضاد ایران و آمریکا میوه های خود را برداشت می کنند. روس ها مخالف دستیابی ایران به بمب هسته ای هستند اما از وضعیت تعلیق این پرونده و تداوم مذاکرت برای اخذ امتیازهای بیشتر حمایت می کنند. چین نیز که اکنون بازارهای ایران را در تسخیر کالاهای بی کیفیت خود در آورده است. پس در نتیجه گروه 1+5   و مشخصا اروپا و آمریکا در شرایطی نیستند که بخواهند برنامه هسته ای ایران را از طریق زور حل کنند. همین موضوع فضایی را برای ایران به وجود می آورد که به بازی خود ادامه دهد.

ایران و فن خرید زمان

اما جمهوری اسلامی نیز در بازی هسته ای بی تجربه نیست. مقامات ایران بعد از نزدیک به 10 سال پر فراز و نشیب هسته ای هم فن مذاکره را آموخته اند و هم تا حدودی به تاکتیک های طرف مقابل و از سویی برخی از شرایط بین المللی آگاه هستند. اینکه گمان شود مقامات جمهوری اسلامی فن مذاکره را بلد نیستد چندان به واقعیت نزدیک نیست . جمهوری اسلامی نیز در طول این سال های پر فراز و نشیب که هزینه سنگینش را مردم تحمل کرده اند به فوت و فن گفت و گو با غرب آگاه شده و به خوبی می دانند مذاکره برای مذاکره یعنی چه؟ خرید زمان یا تلاش برای طولانی کردن گفت و گوها چه معنایی دارد.  مقامات ایران شرایط بین المللی که قدرت های غربی در آن گرفتار شده اند را به خوبی درک می کنند.

ایران به محدودیت های تصمیم گیری اوباما به خوبی آگاه است. تلاطم بازار سوخت می تواند رئیس جمهوری جمهوریخواه را روانه کاخ سفید کند چرا که از هم اکنون محور انتقادات رقیبان اوباما بر بحران اقتصادی استوار شده که گریبان رئیس جمهور دموکرات را فرا گرفته است. پس اوباما نباید تحت هیچ شرایطی به جنگی نا خواسته تن دهد.

 به موازات بازی دیپلماتیک اوباما، مقامات جمهوری اسلامی نیز بازی دیپلماتیکی را راه انداخته اند. ایران احساس نمی کند به لبه پرتگاه رسیده و در نتیجه هنوز برای تسلیم در برابر خواسته های غرب آماده نیست. جام زهر آخرین مرحله از پرونده هسته ای خواهد بود.اما هنوز در نظر مقامات ایران این مرحله فرا نرسیده است. مقامات تهران همچنان امیدوارند با دور زدن تحریم ها و مبادله نفت در برابر کالا و آنچه را که «اقتصاد مقاومتی» می خوانند شرایط تحریم را تحمل پذیر کنند. پس ایران نیز مذاکره را در حال حاضر نه برای حل و فصل پرونده هسته ای بلکه برای مذاکره می خواهد. مذاکره برای خریدن وقت اکنون به تخصص ایرانی ها تبدیل شده است.

 ایران در صورتی به توافق تن خواهد داد که احساس کند رقیبش برای تن دادن به راه حلی بینابینی آمادگی کامل دارد. در صورت پذیرش این راه حل بینابینی با تبلیغاتی منحصر به فرد، از پیروزی خود در بازی هسته ای خواهد گفت و در ازای اخذ چند امتیاز امتیازاتی را خواهد داد. اما مقامات ایران نیز به خوبی می دانند طرف مقابل حاضر به دادن چنین امتیازاتی به ایران نیست و به راه حل بینابینی اعتقادی ندارد و در صدد حل ریشه ای مسئله از طریق خوراندن جام زهر به آقای خامنه ای است.

تا اینجا می توان گفت هم ایران و هم آمریکا و متحدانش تلاش می کنند بر اساس سیاست مذاکره برای مذکره پیش روند. با این تفاوت که اوباما برای اینکه در تبلیغات ریاست جمهوری اش از پرونده هسته ای ایران دفاع کند در اندیشه توافق های حداقلی هم هست. هر چند که این توافق ها نیز دشوار است. علاوه بر خواست ایران و آمریکا برخی از متغیرهای دیگرنیز می تونند تاثیرگذار باشند.

سقوط اسد و حمله اسرائیل ، کاتالیزورهای برنامه هسته ای ایران

در عرصه سیاسی باید برای عوامل پیش بینی ناپذیر هم سهمی قائل شد. متغیرهایی که از بیرون وارد می شوند و می توانند محاسبات اوباما و خامنه ای را بر هم بزنند. به عنوان نمونه سقوط اسد می تواند به عنوان کاتالیزوری برای برخورد سخت تر با ایران عمل کند. شرایط سوریه پیچیده تر ازآن است که برای آینده اش بتوان نسخه ای اطمینان بخش پیچید. زیرا اکنون بازیگران عرصه تحولات سوریه از ابهامات فراوانی برخوردار هستند. القاعده توانسته است درسوریه فضای حیاتی به دست آورد. عربستان به برخی از گروه های تندرو سلفی کمک های مالی و نظامی می کند و در میان شورای رهبری اپوزیسیون سوریه نیز اختلافات عمیقی به چشم می خورد. نمونه این اختلافات استعفای اخیر برهان غلیون است. اگر قرار است تحولاتی در سوریه رخ دهد آمریکا مجبور است با متغیرهای متضاد سوریه را مدیریت کند.شاید تناقضات موجود در جبهه مخالفان سوری غرب را در مورد تغییر سریع رژیم اسد دچار تردید کرده است.  اما رفتن اسد در هر صورت به ضرر ایران است و این موضوع برای ایران حیثیتی هم شده است. به همین دلیل ایران در مذاکرات بغداد خواستار مذاکره در مورد سوریه و بحرین نیز شده است. در صورت سقوط اسد برخورد با ایران در قالب پرونده هسته ای تسریع خواهد شد. پازل سقوط دولت های خاورمیانه بیشتر تکمیل خواهد شد و این موضوع برای آمریکایی ها و غربی ها می تواند وسوسه انگیز باشد.

متغیر دوم می تواند پیش بینی ناپذیری جریان راست اسرائیل باشد. بنیامین نتانیاهو  وایهود باراک مشتاقانه در انتظار شکست مذاکرات بغداد بودند. نتانیاهو علاقه ای به تداوم ریاست جمهوری اوباما ندارد. استقرار مجدد اوباما در کاخ سفید می تواند فشارها علیه دولت وی برای صلح با فلسطینی ها و تعدیل مواضع در پرونده هسته ای ایران را افزایش دهد. پس طبیعی است نتانیاهو تمایل داشته باشد رقیب جمهوریخواه باراک اوباما روانه کاخ سفید شود. زیرا در دوره وی رابطه اسرائیل با آمریکا در یکی از نازل ترین سطوح خود قرار داشت. از سویی نتانیاهو علاقه وافری دارد  مسائل امنیتی و ژئوپلیتیکی را در عرصه سیاسی اسرائیل داغ نگاه دارد. با لغو انتخابات زودرس و اتحاد حزب لیکود و کادیما نتانیاهو توانسته است تا حدودی ثبات سیاسی مورد نظرش را در اسرائیل حاکم کند . نخست وزیر اسرائیل برای اینکه کاندیدای مورد علاقه اش به کاخ سفید برسد و اوباما را از رسیدن به دوره دوم ریاست جمهوری اش محروم کند نیازمند یک قمار است.آیا این قمار با حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران عملی خواهد شد؟ دولت بریتانیا از هم اکنون خود را برای چگونکی مواجهه با این حمله احتمالی آماده کرده است. آمریکا اعلام کرده در صورت این حمله طرح هایی برای واکنش خواهد داشت. قطعا باقی دولت های اروپایی و غربی نیز نمی توانند قاطعانه رخ دادن چنین حمله ای را انکار کنند. راست های افراطی اسرائیل پیش بینی ناپذیرند. تحولات داخلی در این رژیم و انتخابات نوامبر آمریکا می تواند خیلی از معادلات را برای نتانیاهو  تغییر دهد و به همین دلیل برخی از تحلیل‌گران معتقدند اسرائیل در نهایت تاسیسات اتمی ایران را بمباران و اوباما را درگیر جنگی ناخواسته خواهد کرد و به همین دلیل کیسینجر استراتژیست با تجربه آمریکایی در اظهارنظری جالب تاکید کرد آنهایی که صدای طبل جنگ را نمی شنوند کر هستند.

سه سناریوی ممکن برای مذاکرات مسکو

سناریوی نخست برای مذاکرات مسکو بدبینانه است. حسین شریعتمداری در سرمقاله کیهان هوشمندانه به این موضوع اشاره کرده است. در نظر شریعتمداری غرب به ایران امتیازی نخواهد داد و ایران با ورود به مذاکرات  تنها می تواند تلاطم بازار انرژی را در جهان آرام کند و قیمت نفت را کاهش دهد و از سویی در جنگ رسانه ای نیز به عنوان مسئول شکست مذاکرات به غرب ببازد. در این سناریو مذاکرت مسکو مانند بغداد بدون نتیجه پایان خواهد یافت. ایران بر خلاف بغداد از مذاکره در مورد تعیین مکان و زمان جدید  مذاکرات طفره خواهد رفت و و وضعیت در بحرانی ترین شکل ممکن خود قرار خواهد گرفت. در این وضعیت زبان جنگ طلبان در اسرائیل  و آمریکا و مخالفان توافق هسته ای در ایران درازتر خواهد شد و دولت اوباما مجبور است برای کنترل میل به تهاجم نظامی اسرائیل تشدید تحریم ها را مورد نظرقرار دهد. تبعات این سناریو از تحریم های فلج کننده علیه ایران تا احتمال حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران و سرعت بخشیدن تهران به برنامه هسته ای اش متغیر است.

سناریوی دوم بینابین است. طبق این سناریو در مورد بسته های پیشنهادی ارائه شده در نشست بغداد بحث خواهد شد. در مورد برخی از موارد طرفین به توافق خواهند رسید ودر برخی موارد نیز اختلافات باقی خواهد ماند تا در نشست های بعدی در مورد آنها بحث شود. طرفین برای برگزاری نشست سوم به توافق می رسند و کمیته حل اختلاف و تدوین مدالیته به کار خود ادامه خواهد داد.

اما سناریوی سوم خوش بینانه است. تا قبل از نشست بغداد برخی اعتقاد داشتند احتمال توافق در این نشست بالاست. اما مشخص شد نمی توان نگاه خوش بینانه بدون درنظر گرفتن موانع توافق را لحاظ کرد. طبق سناریوی سوم مذاکرت ایران و غرب در مسکو طبق طرح گام به گام روس ها به نتیجه خواهد رسید و حق غنی سازی زیر 20 درصد اورانیوم برای ایران به رسمیت شناخته خواهد شد و ایران نیز ضمن تعطیلی فردو و اجازه بازدید از سایت های حساس به آژانس از مزایای لغو تحریم ها در یک پروسه زمانی مشخص به موازات همکاری با آژانس بهره خواهد گرفت.

با توجه به واقعیات موجود و نشانه هایی که در مذاکرت بغداد پدیدار شدند به نظر نمی رسد سناریوی سوم از شانس بالایی برخوردار باشد.

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله