مطالبات دموکراتیک در منطقه عربی از سالهای استقلال کشورهای آن به حالت تعلیق درآمده است. اگرچه آزادی شعار مورد علاقه همه رژیم های حاکم عرب است و به ندرت هیچ قانون اساسی عربی خالی از صحبت و تمجید از آن نیست، اما هرگز از سطح بیان و شعار فراتر نرفته و در عمل به برنامه های سیاسی واقعی تبدیل نشده است. به همین دلیل بود که شعار آزادی زمانی که تودهها آن را در آغاز انقلابهای بهار عربی پیش از آنکه موج ضدانقلاب بتواند این بهار را ورق بزند، و زمستان سخت استبداد آن را به روال همیشگی خود بازگرداند. مطرح گردید و مورد تقدیس قرار گرفت اما رژیمهای مستبد توانستند با سرعتهای متفاوتی به قدرت برگردند.
بعضی از آنها با استفاده از فرقهگرایی و جنگ داخلی سر جای خود باقی ماندند، و برخی دیگر از کودتا به عنوان ابزاری برای دفن آرمانها استفاده کردند، چه پس از یک سال مانند مصر یا پس از چند سال مانند تونس، دوگانه گرایی حاکم بر مبارزه بر سر قدرت، یکسو دستگاه استبداد و سوی دیگر جریانات اسلام سیاسی هر دو در نتایج آن یعنی بازگشت این منطقه به بیش از ده سال پس از شروع انقلاب نقش کلیدی داشتند.
در اینجا باید توجه داشته باشیم که رژیم های عربی که ریشه در استبداد دارند به راحتی نمی پذیرفتند که از میراث ظالمانه خود دست بکشند.،اما تحت فشار خیابان و افزایش آگاهی شهروندی، در برابر چالشی جدی قرار گرفتندکه باعث شد با سوء استفاده از عوامل بسیاری چون گفتمان ضد اسلام سیاسی به موقعیت خودبازگردند.
هیچ دموکراسی بدون به رسمیت شناختن تمام اجزای طیف سیاسی و اعطای حقوق شهروندی کامل وجود ندارد.
حضور نیروهای اسلام سیاسی پس از انقلاب های عربی افزایش یافت، برخی از آنها عملاً قدرت را به دست گرفتند و برخی دیگر با بهره مندی از شرایط دموکراتیک در آن شرکت کردند، اما این نیروها نتوانستند گفتمان مناسبی را ارائه دهند و گام های مناسبی بردارند، صحنه را رهبری کنند. این نیروهای اسلامی از این ایده که رژیم ها از آنها به عنوان دستآویزی برای ارعاب و بسیج علیه آنها در داخل و خارج از کشور استفاده می کنند آگاه نبودند، به عنوان مثال مقابله با رژیم اسلامگرای تونس در اوایل دهه نود قرن گذشته باعث شد. تا آنها به مدت 23 سال سیطره خود را بر قدرت تحکیم کنند تا جایی که دیگر خیزش مردمی پس از آن دیگر تاکنون ممکن نشد. نمونه مشابه دیگر ، رهبران کودتای نظامی مصر توانستند خیابان ها را علیه اخوان المسلمین بسیج کنند، و با شیطان نشان دادن نیروهای اسلام سیاسی توانستند به حیات خود ادامه دهند.
ممکن است چرخه جدیدی از انقلاب های عربی در راه باشد که ازهمه عبور نماید. صحبت از رژیم های مستبدی است که از ایده درگیری با اسلام گرایان برای استقرار ارکان حکومت خود استفاده می کنند. خود را تبدیل به جریان یا حزب قدرتمندی می کند که در عین عدم حذف جریانهای اسلامی ولی خوی استبدادی آنها را توجیه نمی کند بلکه حتی با آن مقابله میکند و آن را مقصر تام اعطای حقوق شهروندی و دمکراسی می داند . که میتواندراین مرحله به عنوان مثال، رژیم کنونی تونس را مشاهده کرد که پس از کودتا علیه راه دمکراسی، سعی می کند همان روایت تکراری را به کار گیرد، یعنی علیرغم اینکه عوامل بسیاری وجود دارد اسلام سیاسی را مقصر همه اتفاقات قرار دهد و افکار عمومی را علیه آنها بسیج کند تا به میدان استبداد در بدترین شکل آن بازگردد . جلوگیری از موفقیت این روش که مهمترین پیامد آن سوء مدیریت و تشدید بحران اقتصادی و اجتماعی است، تنها با حضور نیروهای سیاسی واقعاً دموکراتیک میسر است .
با این حال، این نفی نمی کند که دوگانگی بین یک نظام سیاسی و احزاب اسلام گرا برای رسیدن به قدرت همچنان بر خیابان تأثیر دارد. در این زمینه کافی است به این نکته اشاره کنیم که اگر به دلیل پمپاژ مداوم رسانه ها نبود که وضعیت کنونی محصول حاکمیت و مشارکت جریان های اسلامی در قدرت است، بحران معیشتی در منطقه عرب به طور کلی، از جمله تونس، برای برافروختن خیزش های اجتماعی قدرتمند کافی بود . مسلم است که هر چه جنبش اسلامی قدرت طلبی خود را رها کند و رزیم ها را در خیابان را در رودررو با اعتراضات رها کند، لحظه انفجار نزدیکتر می شود و این همان چیزی است که در چند وقت اخیر شاهد آن هستیم. تشدید بحران ها و افشای سوء مدیریت و ناتوانی در حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی، به این معنی که ممکن است چرخه جدیدی از انقلاب های عربی در راه باشد، اما این بار این خیابانها همه را و از جمله رژیم ها و نیروهای مخالف آنها را دور می زند. مردم محاسبات خود را دارند که رژیم ها هرگز انتظار آن را ندارند.
منبع: العربی الجدید