شمس الدين الكيلاني محقق و نویسنده سوری است اودارای چندین کتاب از جمله تصویر اروپا برای اعراب در قرون وسطی، تصویر سیاه پوستان در فرهنگ عرب، سرنوشت جامعه عرب و…می باشد.آثار بحران مارکسیست ها (تاریخ و سرنوشت)، امام محمد عبده، روشنفکر عرب، تحول دموکراتیک، و تغییر در نگرش نخبگان سوریه نسبت به لبنان ((1920-2011) از اوست :منابع داعش و متون تاریخی و عمل کردهای آن: نیز آخرین مقالهُ اوست که ؛ جناب علی سرداری ؛ آن را به فارسی ترجمه کرده است.
متن:
نفوذ دولت اسلامی (داعش) در حوزه سیاسی مشرق عربی انفجاری مهیبی را همراه با خود داشت ، و تهدیدی را به جامعه سیاسی عرب تحمیل کرد.
اپوزیسیون دموکراتیک آن را دید و نیروهای مدنی مدرن عرب نیز آن را تهدیدی جدی، برای خودشان میدانستند که با آن ایده مدرنیته خود نیز تهدیدی برای داعش به نظر می رسید، از سوی دیگر ظهور (داعش) چالشی را برای شیوه معمول درک اسلام ایجاد کرد و غرب در برابر ظهور آن ایستاد. اما در آن ایستادگی توجیهی برای شکست خود در حمایت از جنبش دموکراتیک یافت و توجیه ای برای بازگشت هماهنگی با رژیم های عربی (و منطق سلفی گری که بخشی از آن را می شکند)دراین شیوه برای خودش مشکلی ندید. در این زمینه لازم است غرب به درس شرق شناسی که فراموش نکرده است، بازگردد.
اما درعین حال،آن پادزهری برای دو رژیم عراق و سوریه در جریان مبارزه آن ها با مطالبات دموکراتیک مردم نیز بود. در ضمن بهانههای تازهای به آن دو رژیم داد تا انقیاد مردم و ویرانی کشور را برای جهانیان توجیه کنند.
بازپس گیری دولت اسلامی
شاید این وضعیت-بحران ناشی از «داعش» اولین باری نبود که اندیشه اسلامی در تاریخ خود با آن مواجه می شد. چرا که متفکران مسلمان در جریان بحرانهای تاریخی بزرگی که گرفتار آن بودند، با موضوع «دولت اسلامی» یا «دولت شریعت» مواجه شده اند. خلافت و نقش و جایگاه آن در جامعه سیاسی اسلامی، در نتیجه، با یادآوری مساله حکومت اسلامی از نظر فکری است که ، به عنوان جبرانی نظری برای فقدان نقش واقعی خلافت در واقعیت اجتماعی -سیاسی تبدیل شد. به همین دلیل، قرن یازدهم میلادی، در دوران افول واقعی خلافت عباسی، شاهد طرح نظریه خلافت بود.
الموردی، فقیه شافعی و متکلم اشعری، در قرن یازدهم میلادی کتاب «سلطان ادب» خود را در شرایطی نوشت که نهاد خلافت به خاطر السلطنت روبه زوال بود.
پس از او ابویعلی الحنبلی (متوفی 458 هجری قمری) که بسیاری از کتاب الموردی را نقل کرده بود و ابوالمعالی جوینی (متوفی 478 ق) این نوشته را با آن ها در میان گذاشته بود و در ادامه این نوشته ها و جانشینی آن ها در وهله نخست به دلیل کاهش قدرت خلافت عباسی در مقابل ظهور سلطنت آل بویه وپس ازآن ظهورسلطنت سلجوقیان است.
در آن عصر، خلافت صرفاً به نمادی اخلاقی تبدیل شده بود و به یادآوری گذشته باشکوه آن، بیش از آن که نشاندهنده قدرت بالفعل و اقتدارش باشد. در آن زمان مشروعیت مرجعیت و همراه با آن خلافت و مفهوم جامعه سیاسی وارد بحران عمیقی شد که یکی از خروجی های نظری آن دمیدن در «قدرت نمادین» خلافت پس از بدتر شدن نقش آن بود.
پس از این که در نهایت نقشش بدتر شد و به نمادگرایی مذهبی، موعظه محدود گردید تا خلأ اقتدار واقعی خود را جبران یا بپوشاند.
بحران داعش اولین بحرانی نبود که اندیشه اسلامی در تاریخ خود با آن مواجه شد
تلاشهای نظری و عملی؛ ابن تیمیه؛ چیزی جز تلاشی برای نجات از «بحرانی» عمیقتر از بحران ماوردی و جوینی نبود. از سوی دیگرمغولان در سال 1259 میلادی به بغداد حمله کردند و خلافت عباسی را سرنگون نمودند و حتا پس از اعلام اسلام آوردن خود به تلاش خویش برای یورش به شام و مصر ادامه دادند. ممالیک به رهبری قطر، بایبارس و قلاوون بر سر راه مغول ایستادند.
اما خطر همچنان در کمین بود، که با خطرات و پیشروی صلیبیون از غرب نیز تقویت شده بود، که آخرین دژهای آن در عکا تا زمان آزادی توسط سلطان الاشرف خلیل در سال 1291 ثابت ماند وآنها نتوانستند پیش روی کنند. ابن تیمیه در این برهه حساس تاریخ بزرگ شد، نوشت و فتوا داد واو به امام جوینی و کتاب غیاث الامام ایشان نزدیکتر بود. که احتمال غیبت خلافت را تعیین کرد، زمانی که فصلی از کتاب خود را با عنوان « ارزیابی زمانی خالی از ائمه.» تصریح کرد، پس با تکیه بر فقها، در این مورد، نقش خود را در تداوم و احیای خلافت بر اساس شرایط شرعی آن ایفا کنند.
اسلام گرایان معاصر کوشیده اند درباره «نظریه دولت اسلامی» به عنوان جبرانی نظری برای خلأ برجای مانده از سقوط خلافت عثمانی، نظریه پردازی کنند
سلفی گری جهادی آن چه را که برای حمایت از جهت گیری های جدید خود، بیگانه با بدنه سنتی فقه بود، نیاز داشت.
از جمله دراین زمینه نیاز داشت که از ابن تیمیه وام بگیرد، بنابراین نیاز داشت متون او را به گونه ای تاویل کند که خودش می خواست. من این فتاوای او را ازمتونی که در مورد جنگی مصر و کشور شام گفته شده بود، نقل کردم که تحت رهبری ممالیک علیه تهاجم صلیبیون از غرب، و حمله مغول از شرق، نبردی که به نظر او «سرنوشت ساز» می آمد در گرماگرم آن نبردهایی که خودش نیزدر آن شرکت داشت و فتواهای او علیه گروه هایی که از تهاجمات حمایت می کردند یا در حاشیه ایستاده بودند، شدت یافت و یا در اوج نبرد دری را به روی اختلاف گشود.
او اسلام مغولان را نپذیرفت، تا زمانی که آن ها به کشورهای عربی مسلمان حمله کردند. او با شور و شوق در کنار رهبری ممالیک در نبردهای سرنوشت ساز آن ها علیه حمله مغول ایستاد. سلفی گری جهادی زمینه تاریخی فتاوای این مرد را نادیده گرفت و یک سیری از فتاوای او را که برای جهاد صادر شده بود از رده خارج کرد.
سلفی گری جهادی در برخی دیگر از فتاوای او خودش را به جهالت زد. به ویژه موضع او در مورد خلافت و حکومت، ورود سلفی گری به ابن تیمیه نیازش به تقویت اندیشه «وفاداری و بی گناهی» خودش بود و در مقابل برای تقویت تهاجم نسبت به طرف دیگری که ضد او است.
از جهت دیگر با تقویت عنصر تهاجمی و دشمنی برای «جهاد»، پس از فتاوای او درباره جهاد با تاتارها آنچه را که می خواست استخراج کرد ،ولی سلفی گری جهادی راه خود را بر اساس یک جهان بینی خصمانه سخت در برابر جهانیان گشود . در این راستا محمد عبدالسلام فرج (أُعدام عام 1982) ازمتون ابن تیمیه در نظریه پردازی ( جهاد فریضه غایبه) را استخراج نمود.
«خلافت» پس از بهار عربی
اسلام گرایان معاصر نیز سعی کردند در ربع نخست قرن بیستم درباره «تئوریزه کردن دولت اسلامی» به عنوان جبرانی تئوری برای خلأ ناشی از سقوط خلافت عثمانی در سال 1924 و در مواجهه با وخامت (بحران) «نظریه پردازی کنند»… به نظر میرسید که آنها در برابر تشدید بحران نشست سیاسی خود و استناد به ایده «دولت اسلامی» تا جایی که موضوع به تئوری بر می گردد، آنها سعی کردند تناسبی مستقیم با آن پیدا کنند.
به این ترتیب، در موردی مشابه و در اوج «بحران» بزرگی که انقلابهای بهار عربی در مواجهه با ضدانقلاب متحمل شد. در این راستا اصطلاح «دولت اسلامی در عراق و شام» ظهور کرد و به دنبال آن ابوبکر بغدادی خلافت عمومی خود را بر مسلمانان اعلام کرد، بنابراین موضوع «خلافت» به عرصه تاریخ کشیده شد و آن هم درعرصه نظری وعملی.
این واقعه بزرگ به اوج خود رسید آن هم با مظاهر وحشتناک خشونت و خونریزی همراه شد. درضمن عمل کرد آن منحصر به فرد بود و البته نه در همه حقایق و رویدادهای تکان دهنده اش، از سوی دیگر مردان رژیم اسد در سوریه و مالکی در عراق مشابه و وحشتناک تر از آن راانجام دادند.
اماخشونت داعش ازاین جهت متمایز شد که آن ها این اقدامات خونین را در ملاء عام، و به صورت گمانه زنی، خودنمایی، صبورانه از مشروعیت اعمال خود به عنوان اعمال مؤثر احکام الهی انجام می دادند و حمله خونین ضدانقلاب به عموم مردم مسالمت جوی عرب به عنوان دستگاه جوجه کشی زایمان تحریف شده ظهور «خلافت» ابوبکر البغدادی عمل کرد!
از سوی دیگراحیای خلافت همزمان شد با شرایط کنونی ما و جهاد برای آن، از جانب دیگر این اقدام همزمان شد با فروپاشی نظام ارزشی حاکم بر جوامع ما و همچنین فروپاشی پایه های جامعه سیاسی، بی ثبات شدن اندیشه شهروندی که تنظیم کننده جامعه مدرن است. از جهت دیگر اعمال مقامات فعلی وحشتناک ترین اشکال ظلم تحت پوشش تبعیض فرقه ای صورت گرفت و به لحاظ نظری و عملی در شرایطی که تنها میتوان آن را بحرانی توصیف کرد که ناشی از شکست رویاهای عمومی برای آزادی و کرامت بود.
هنگامی که میدان ها با میلیون ها انسان پر شد. در آغاز بهار عربی، جنبشهای سلفی-جهادی و روشهای خشونت آمیز آن ها فروکش کرد. ولی دراین راستا تئوری های جهادی خشونت آمیز علیه فرزندان وطن دوباره مطرح شد.
حمله خونین ضدانقلاب به عموم مردم مسالمت جوی عرب به عنوان دستگاه جوجه کشی زایمان تحریف شده ظهور «خلافت» ابوبکر البغدادی عمل کرد. با این حال، در عمل، داعش فقط یک موجود هیولایی راایجاد کرد که از گروهی تشکیل شده بود که تنها که خون میریزد و مردم را میکشد. از همه مهمتر هر کس به نام کفروایمان با آنان مخالفت کند، مفهوم اسلام (= وفاداری) را فقط دراندازه گروه خود محدود کرد،ودایره کفر (= البراء) را گسترش دادکه آن شامل همه انسانها می شود بجز خودشان ،در ضمن داعش با زور و خشونت غیرقابل کنترل، زیر پوشش ضخیم ترین متن های برگزیده خارج ازتاریخ، برسرزمین و مردم مسلط شد.
نطفه ها در اسلام سیاسی
نطفه های این پدیده از قلب اسلام سیاسی برخاست که شاهد نخستین ظهور آن در دهه شصت در حوزه سیاسی رژیمهای اقتدارگرا «ترقی خواه» بود و از طرفی سرمایه گذاری در شکست 5 ژوئن 1965جنگ عربها واسراءیل نیز بود که در فضای جنگ سرد عربی که نظام عرب را بین«مترقی» و«ارتجاعی» تقسیم کرده بود، داعش افراطی ترین و تکفیری چهره خود را از سلفی گری وهابی و از شاخه های سلفی گری شهری به رهبری شاگردان حسن البنا برگزیده بود و بنا به شیوه ای رویگردان از اصلاح طلبی اسلامی ومفاهیم آن گام برداشت. تلاقی این دو راه زمینه محکمی را برای ظهور سلفی گری جهادی ایجاد کرد که عزم آن را از نو بنا کرد. جوانی آن «جهاد افغانستان» در برابر تهاجم شوروی بود. صحنه افغانستان دیگی بود که سلفی گری وهابی را با سلفی گری شهری شام (در مصر و شام) در هم آمیخت و فصل تازه و رادیکال تری را ارائه داد. سپس به توانایی خود در رسیدن به قدرت از موفقیت انقلاب ایران با به قدرت رساندن روحانیون اطمینان پیدا کرد و رهبری نیز در آن انقلاب برای اسلام گرایان نمونه عملی «ساخت یک مرجع دینی مرکزی» را تحت عنوان ولایت فقیه که تصویر شیعه ازمفهوم حکومت خداوند درنگاه سلفی گری جهادی (سنی) است. از سوی دیگر، ایران در رفتار فرقهای خود در عرصههای عربی و اسلامی، به ویژه پس ازاشغال عراق توسط آمریکا و بر اساس حمایت ایران و با مشارکت احزاب شیعه ، چهره فرقهای به سلفی-جهادی (سنی) درعراق بخشید (هم پیمانان ایران)، بنابراین سلفی-جهادی در عراق به پیروزی رسید (به رهبری ابومصعب الزرقاوی)، رویکرد فرقهای تکفیری آشکار، که در یکی از چهرههای آن بازتاب یا تصویری وارونه از فرقهگرایی حاکمیت عراق بود که آن شریک وفادار ایران و اشغالگر آمریکا است.این رویکرد به دنبال عقبنشینی انقلاب مسالمتآمیز سوریه پس از نبردهای خونین رژیم و ویرانی شهرها با شعار«اسد یا ما کشور را میسوزانیم» واز سوی دیگر انفعال اعراب و جهان در مقابل کشتارمردم سوریه و شرایط قدیم که داعش را به وجود آورد،که هنوزآن همچنان یک بحران در اقتصاد، جامعه، سیاست وارزشها حضوردارد.
زاوية سخنرانی داعش لحن و محتوای سخنرانی الزرقاوی را به ارث برده بود. چرا که آن ها از یک منبع می نوشند و حتا اگر در ترتیب اولویت ها با توجه به تغییر داده های زمانی و مشکلات آن متفاوت باشند.
الزرقاوی انگیزه و خشونت خود را از سلطه اشغالگر و شریک آن در حکومت که خون عراقی ها را ریخته اند می گیرد . صحنه های تجاوز به مردم فلوجه و نماد زندان ابوغریب نیزمد نظر اوقرار داشت. داعش همچنین ازخشونت لجام گسیخته رژیم های اسد و مالکی در برابرخواسته های دموکراتیک و مسالمت آمیزمردم بهره برد.. داعش شخصیت خودش را از جنگ فرقهای که در عراق انجام شد به دست آورد و از تأثیرات عقب نشینی انقلابهای بهار عربی ورنج عظیمی که به بار آورد همین طور،از سوی دیگر ازدست دادن افقها و خونهای فراوان که ریخته شد نیزکسب کرد و همچنین خشونت خود را از یکپارچگی گرفته بود. در این راستا بسیاری از رهبران وعناصر اطلاعاتی عراق و بعداً سوری در صفوف آن حضور یافتند و آن ها عذاب های بازداشت و تاریکی زیرزمین ها و ظلمی که به آن ها رفته بود استفاده کرد. داعش با آمیزهای از فرقهگرایی و پایگاه اطلاعات اجتماعی، شرایط تبدیل شدن خود به یک «هیولا» را تکمیل کرد. واجرای فاز «مدیریت توحش»را به کار گرفت.
یاد آوری این نکته لازم است که به نظر می رسد این روزها داعش مسیر نخست خود را باز می گرداند و سعی کردند از موقعیت کنونی آن طور که هست استفاده کند. در ادامه نیز از زمانی که او رقه را ترک کرد، این شهر تحت بمباران و تخریب قرار داشت و شرایط گذشته کماکان به همان وضع سابق است.
بحران در اقتصاد، جامعه، سیاست و ارزش ها حضور دارد. اما داعش نباید تفاوت گذشته و حال را فراموش کند که تجربه اش با انسان ها هنوز بوی بد و وحشتناکی دارد که آن روح ها را آزار می دهد و ظاهر سیاه پوش مردانش هنوز هم مردم را به وحشت می اندازد، پس چیزی خوبی از خود به جا نگذاشته است. او خاطرات تیره و تار سیاه، گلوله ها، تماس های پریشانی، جلادها و چوبه های دار از خود به جا گذاشت و بخشهای وحشتناک در هر گوشهای که مردان شبحه آلود او از همه خطوط عبورکردند مشاهده کرد که این عمل کردهمان تصویری تحریف شده از رژیم های زشت فرقه ای و خودکامه گذشته است در صورتی که مردم مشتاق زندگی با آزادی و عزت هستند نه کابوس های وحشتناک.
منابع
[1]- نزيه نصيف الأيوبي. العرب ومشكلة الدولة، بيروت، الساقي 1992، ص68 وص95
[2] -إمام الحرمين الجويني أبو المعالي عبدالملك بن عبدالله، غياث الأمم في التياث الظلم تحقيق مصطفى حلمي وأحمد فؤاد عبد المنعم، ط3، الإسكندرية، دار الدعوة ،1987، ص3
[3] -د. هاني نسيرة، متاهة الحاكمية في فهم ابن تيمية، سلسلة رسائل الدكتوراه 110، بيروت، مركز الوحدة العربية،2015، ص128
[4] -أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني، منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية، تحقيق محمد رشاد سالم، ج 1، ط2، الرياض، جامعة الإمام سعود الإسلامية ،1991، ص75.
پایان مقاله منابع داعش
منبع العربی الجدید