د. صبحي  غندور | مترجم علی سرداری

نفوذ اسرائیل هیچ مرزی را نمی شناسد، همانطور که دولت اسرائیل بدون مرز است

درباره نویسنده: «د. صبحي  غندور» نویسنده و روزنامه نگار، متولد بیروتِ لبنان است و از سال 1987 در پایتخت آمریکا زندگی می کند. او در دانشگاه قاهره ی مصر در رشته روزنامه نگاری تحصیل کرده است. وی هم چنین افزون بر تحصیل در دوره های دانشگاهی در روانشناسی و تاریخ، در دانشگاه بیروتِ لبنان پرداخت. وی از سال 1977 عضو اتحادیه روزنامه نگاران لبنان است وبه عنوان ناشر و سردبیر مجله «الحوار» (مجله روشنفکری/فرهنگی/سیاسی) که از بهار 1989 به دو زبان عربی و انگلیسی از واشنگتن دی سی آمریکا منتشر می شود نیز فعالیت می کند
او هم چنین  بنیانگذار و مدیر «مرکز گفتگوی عرب»است که (یک انجمن فکری و فرهنگی عرب در منطقه شهری ایالات متحده، واشنگتن درایالات متحده آمریکاست) این مرکز گفت وگو از زمان تأسیس در پاییز 94 تا پایان سال 1989 بیش از 800 سمینار برگزار کرده است. ( http://www.alhewar.com )

او در اواسط دهه 1980 در تاسیس روزنامه های عربی در چندین ایالت آمریکا هم چون میشیگان، نیوجرسی و ویرجینیا، مشارکت داشت.

ایشان مطلب «نفوذ اسرائیل هیچ مرزی  را نمی شناسد همانطور که دولت اسرائیل بدون مرز است!» را در رروز نامه رای الیوم نوشته است وجناب علی سرداری آن را به فارسی ترجمه کرده است.
متن:

اگر اسرائیل و سرویس‌های امنیتی آن در حال نفوذ به مهم ترین مواضع سیاسی و امنیتی در کشورهای بزرگ، از جمله بزرگ ترین متحد آن آمریکا هستند، پس چرا این کار را با دشمنان اطراف خود انجام ندهد؟
علیرغم همه روابط ویژه بین آمریکا و اسرائیل، واشنگتن چند سال پیش جیمز پولارد، یهودی آمریکایی را که از سال 1985 به مدت 30 سال به اتهام جاسوسی برای اسرائیل دستگیر شده بود، آزاد کرد و بعدتر مأموران جدیدی که برای اسرائیل کار می کردند به او پیوستند. سایت های امنیتی آمریکا نیز از طریق رابطه آن ها با آیپک، که یک لابی اسرائیلی در واشنگتن  است، در عمل متوجه شدند که چه پروژه هایی برای منطقه تحت عنوان «پروژه های اسرائیلی» از نظر پروژه های فرقه ای، و قومیتی درنظر گرفته شده که وحدت نهادهای ملی را از بین می برد و موانع خونی بین فرزندان همان ملت ایجاد می کند.

بله،در واشنگتون عرب ها و مسلمانان هستند که تحت عنوان «دموکراتیک» یا «اسلامی» در «نبردهای با اسرائیلی» شرکت کردند و آن ها در عمل متوجه شدند که چه پروژه هایی برای منطقه تحت عنوان «پروژه های اسرائیلی» از نظر پروژه های فرقه ای، و قومیتی قرار می گیرند که وحدت نهادهای ملی را از بین می برد و موانع خونی بین فرزندان همان ملت ایجاد می کند.
اما آیا این یک پروژه صهیونیستی از زمان پیدایش اسرائیل برای تجزیه منطقه عربی باکشورهای متخاصم نبوده است؟ آیا در نتیجه آن چه که در سال های گذشته در پی از بین بردن وحدت ملت ها اتفاق افتاده و همچنان در حال وقوع است، به نفع اسرائیل تمام نشده است؟! آن چه پیش از جنگ داخلی لبنان و حمله اسرائیل به لبنان رخ داد و سپس جنگ داخلی در سودان که با جدا شدن جنوب آن از شمال به پایان رسید، و همه آن چه در سایر کشورهای عربی اتفاق افتاد و اکنون نیز در حال رخ دادن  است ؛ آیا به نفع اسرائیل نبوده است؟

البته این « وبا اسراییلی» تفرقه‌انگیز در منطقه عربی،مرزی را نمی شناسد همانگونه که «دولت اسرائیل» بدون مرز است و در تمام دنیا برای آن تلاش می‌کند و «نفوذ اسرائیل» درگروه‌ها، احزاب، نهادها و دولت‌ها نیز از زمان تأسیس سازمان جهانی صهیونیستی نیز هیچ مرزی را نمی‌شناسد.

در طول دوران جنگ سرد در قرن گذشته، آلمان شرقی نقش امنیتی مهمی را در میان گروه‌ها و سازمان‌های کمونیستی بین‌المللی که برای حمایت، آموزش و راهنمایی از مسکو آمده بودند، ایفا کرد.
مسکو این گروه ها را به منظور هماهنگی روابط اطلاعاتی و آموزش و هدایت کادرها به برلین  می فرستاد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی رژیم کمونیستی در آلمان شرقی، مشخص شد که رئیس اطلاعات آن زمان ( مارکوس ولف ) یک مأمور دوگانه با اسرائیل بوده و بر آموزش و هدایت کادرها در این کشور نظارت می‌کرده است.
سازمان های کمونیستی عربی که برخی از آن ها  در ربودن هواپیماهای غیرنظامی و بمب گذاری در شهرهای اروپایی را انجام دادند!

در مقایسه با آن چه در دوره «جنگ سرد» رخ داد، زمانی که دشمن غرب «تهدید کمونیستی» بود، چه چیزی مانع از آن می‌شود که اطلاعات اسرائیل نیز گروهی از عوامل دوگانه (مانند مورد مارکوس ولف) را از چچن به خدمت بگیرد و از راه نیجریه،گذر کند و از اکثر کشورهای عربی برای برعهده گرفتن مسئولیت در سازمان‌هایی با نام‌های اسلامی،متناسب با دوران پس از«جنگ سرد » و برای به وجود آوردن درگیری  مصنوعی جدید میان غرب و «خطر اسلامی»؟

کافی است تاریخ اقدامات اسرائیل در هفتاد سال گذشته را یادآوری کنیم، از جمله آن چه که عوامل اسرائیل در دهه پنجاه در قاهره برای منفجر کردن مؤسسات آمریکایی و انگلیسی به منظور بدتر کردن روابط با مصر عبدالناصر تلاش کردند، روندی که به «رسوایی لافون» معروف است و در سال  1954 رخ داده است.

پس آیا جایز است پدیده کوهن، عامل اسرائیلی که در اوایل دهه شصت قرن گذشته به وب‌سایت‌های رسمی سوریه دسترسی پیدا کرد، فراموش شود؟
آیا لبنانی ها و فلسطینی ها، تعداد زیادی از عوامل اسرائیل را که با تهاجم اسرائیل در سال 1982 در معرض دید عموم قرار گرفتند و آنچه که بعدتر در لبنان از سوی عوامل اسرائیل فاش شد و هم چنین آن چه مقامات مصر چندین بار در مورد آن اعلام کردند را فراموش خواهند کرد. شبکه های جاسوسی اسرائیل و برخی از عناصر این شبکه ها علیرغم وجود روابط طبیعی بین اسرائیل و مصر همچنان در بازداشت هستند؟!

مهم این است که آن چه در منطقه عربی و یا خارج از آن رخ می دهد و یا در حال رخ دادن است، در زمینه خشونت مسلحانه تحت شعارهای دینی، و آن چه که منافع اسرائیل در الویت قرار دارد، در اوایل دهه نود، با طرح مساله «خطر اسلامی» که از شرق به عنوان دشمن جدید غرب پس از فروپاشی دوران کمونیستی می آید، و در دادن شخصیت تروریسم به اعراب و مسلمانان، و سپس آن چه که اکنون از تفرقه شدید در جوامع عربی و مدنی می یابیم. درگیری هایی با رنگ فرقه ای، و قومی.
این یک تصادف سیاسی نبود که طبقه بندی بسیاری ازاعراب ومسلمانان در سراسر جهان – و نه تنها درغرب – به عنوان تروریست، براساس بسیج  اسرائیلی که در دهه نود صورت گرفت، همزمان با ظهور فرقه گرایی، و بسیج قومی در تمام کشورهای عربی شده است.

همه این موارد به خاطر غیاب مفاهیم صحیح برای اهداف دینی و تفاسیر مختلف از اسلام صورت می گیرد، تاجایی که استفاده از دین برای توجیه خشونت مسلحانه علیه بی‌گناهان و غیرنظامیان و نیز شعله‌ور کردن درگیری‌های فرقه‌ای وقومی آسان می شود و در این راستا دو موضع بد یکدیگر را کامل می کنند.

در رابطه با ظهور گروه «داعش» که چه کسانی آن را ایجاد کردند و در واقع از آن اکنون چه کسانی حمایت می کنند و آن به نفع کدام جهت یا در خدمت کدام هدف قرار دارد، پرسش های زیادی وجود دارد که هنوز پاسخ روشنی  به آن داده نشده است!
از جمله این پرسش ها، به عنوان مثال این است که چرا ابتدای نام: «دولت اسلامی در عراق و شام» به اختصار «داعش» نام گذاری شد که به معنای گسترش کشورهای سوریه، لبنان، اردن و فلسطین است.
کشورهایی که در تاریخ به نام بلاد الشام شناخته می شوند کدامند؟! آیا جای تعجب نیست که عراق و کشورهای «شام» بیش از هر نقطه دیگر عربی و اسلامی در جهان بر تنوع فرقه ای، اعتقادی و قومیتی بنا شده است؟!
پس آیا این کشورها همسایه «دولت اسرائیل» نیستند که حاکمان آن به دنبال به رسمیت شناختن فلسطین، عرب و بین المللی به عنوان «دولت یهود» هستند؟! همچنین، آیا اسرائیل علاقه زیادی ندارد که ابتدا منطقه مشرق عربی را به دولت‌های فرقه‌ای و قومی تجزیه کند تا اسرائیل، «دولت دینی یهود» قوی‌ترین و غالب‌تر بر همه چیز به جز آن در منطقه وجود داشته باشد؟! در صورت وقوع جنگ‌های داخلی اعراب و اسلامی و پیدایش «دولت‌های» دینی و قومی متضاد، چه سرنوشتی برای قدس، مردم فلسطین، تقاضای کشور مستقل و مساله میلیون‌ها آواره فلسطینی رقم خواهد خورد جزظهور «دولت‌های» دینی و قومی متضاد؟!

اکنون داعش و النصره و پیش از آن ها القاعده و بسیاری از گروه های دیگر،  به دلیل فقدان کارآمدی اندیشه صحیح ، که در اصل آن برنامه های، کاری که این گروه ها در زمینه روش های کشتار فجیع و جنایات انسانی علیه هر کس که با آنها مخالف است انجام می دهند را ممنوع می کند.

اکنون بسیاری از نبردهای اسراییل  زیر«پرچم آمریکا» در حال وقوع است، اما منافع آمریکا بخشی از آن قربانیان است! اکنون منفعت آمریکا کجاست؟ که هرگونه مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل را تروریستی و مشمول قوانین بین المللی می داند، در حالی که منشور سازمان ملل، اشغال را در هر کجا که باشد محکوم می کند و اجازه مقاومت در سرزمین اشغالی را می دهد؟!
پس آیا استقلال آمریکا از ولیعهدبریتانیا نتیجه مقاومتی به رهبری جورج واشنگتن در برابر نیروهای انگلیسی در خاک آمریکا نبوده است؟

درست است که «تئوری توطئه» را تنها مسئول بدبختی های اعراب دانستن، اظهاراتی نادرست و گمراه کننده است، اما «کوته‌اندیشی» بزرگ برای کسانی است که نقش و منافع «خارجی» منطقه‌ای و بین‌المللی را در منطقه‌ای که با موقعیت جغرافیایی مهم، منابع طبیعی و زادگاه همه پیام‌های الهی مشخص می‌شود، کنار می‌گذارند و ندیده می گیرند واقعیت این است که ما در بسیاری از عرصه‌های عربی و بین‌المللی در «زمان اسرائیل» زندگی می‌کنیم.
حتا در داخل کشورهای عربی که شاهد درگیری‌ها و منازعات فرقه‌ای  مذهبی است که آن هم در خدمت پروژه‌های خارجی و اسرائیلی است، در زمانی که مقابله با این پروژه‌ها با نهایت وحدت ملی امری ضروری است. زمانی که اسرائیل مساله «هویت یهودی» کشور خود را که هنوز مرزهای رسمی خود را اعلام نکرده، تحمیل می کند، در حالی که «هویت عربی» ملتی که یک قرن سرزمین های خود را از هم جدا کرده ، از دست رفته است.
حالا اما مرزهای ترسیم شده خارجی و برخی از این کشورها اکنون در معرض خطر تقسیم و تکه تکه شدن بیشتر هستند  پس درنگ در نقش اطلاعاتی اسرائیل در جهان اسلام و غرب در منطقه عربی که شاهد دگرگونی‌های بزرگ و ترسیم مجدد نقشه‌های سیاسی و جغرافیایی خود است، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می باشد.

* مدیر «مرکز گفتگوی عرب» در واشنگتن

منبع رای الیوم

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله