محمد حیدرزاده

“قیام” سی تیر؛ دموکراسی علیه دموکراسی

تقریرِ روایتِ تاریخیِ جامع و مانع، تقریبا ممتنع است یا به عبارتی نمی‌توان همه را حول آن متفق القول گرداند، اما فکت یا امرِ واقعِ تاریخی تا حدی از این گریزپایی مصون است و می‌توان آن را حاصل کرد. برای مثال احداث راه آهن توسط رضا شاه پهلوی به مثابه یک امر واقع تاریخی، به نظر می‌رسد برای کسی محل مناقشه نباشد اما اینکه راه آهنی که او در کریدور شمال –جنوب ایران احداث می‌کند طرحی موفق است یا خیر؟ (برای مثال بجای آن به احداث جاده‌های شوسه و زیرسازی جاده‌ای بین شهری و روستایی کمک می‌کرد، یا کریدور شرق به غرب را احداث می‌کرد) بعنوان یک روایت تاریخی به نظر نمی‌رسد که بتواند به محل اجماعی مورد وثوق همه‌ی مورخین و مفسرین تاریخ واقع شود. از این رو ما با روایاتِ تاریخیِ مختلف از امور واقع تاریخیِ مشخص روبروییم که بر مبنای اینکه به چه چیزی می‌اندیشیم و احتمالا در پی چه چیزی خواهیم بود به گزینش آن روایات تاریخی یا در برخی موارد به ساخت روایت تاریخی مد نظرمان دست خواهیم زد.

 اکنون با در نظر گرفتن نکته‌ی مزبور، رهبری نهضتی تاریخی را تصور کنید که از پی رفت و آمد قدرت‌های سیاسی، عموما مرکز منازعات و محل حمله‌ای بی‌امان است. آیا می‌توان به برساخت روایتی پیرامون او امیدوار بود که مورد وثوق همه‌ی صاحب‌نظران در این حوزه باشد؟ به احتمال قریب به یقین خیر. اما از میانه این منازعات سیاسی چیزی را می‌توان پدیدار کرد، چیزی که در واقع خود تا حدی از پس غبارهای زودگذر آشکار می‌شود اما تنها کسی می‌تواند آن را در نظر آورد و تنها کسی می‌تواند حضور استوار آن را نادیده نگیرد که خود در سمت و سوی هیچ کدام از طرف‌های منازعه قرار نگرفته باشد. چرا که درهر سوی این جنگِ روایتی که با تمام قوا برقرار است، حیات خود را در ناپیدایی او می‌یابد.

ذکر این نکته حائز اهمیت است که گزینشِ روایتِ تاریخی بستگی وثیقی با آن چیزی دارد که گزینشگر در پی آن است یا آن را نمایندگی می‌کند. از این رو جریان یا نهضتی تاریخی و به همین منوال رجل یا کاراکتر تاریخی نیز طرز فکری در نحوه‌ی اداره سیاست و اجتماع را نمایندگی می‌کند که در واقع محل تلاقی گزینشگر و گزینش شده، یا به عبارتی مورخ/مشاهده‌گرِ تاریخ و کارگزار/عاملِ تاریخی است. به تعبیری آن ایده‌های سیاسی و اجتماعی مشترک است که در نهایت ما را در کنار جریانات تاریخی در گذشته و در آینده قرار داده  و خواهد داد.

بنابراین نزدیکی و یا اعلام وفاداری به نیروهای سیاسی مشخصی در تاریخ و به عبارتی دقیق‌تر، گزینش روایت همدلانه با نیروی ذکر شده، خود بیانگر نزدیکی به آن ایده‌های سیاسی و اجتماعی‌ای خواهد بود که نیروی تاریخی و یا نهضت و کاراکتر تاریخی را پدید آورده است. اکنون نهضتی را که پیشتر ذکر آن رفت، تصور کنید که رهبریِ آن نهضت، از بدو تاسیسش تا به امروز مورد هجمه‌ای بی وقفه باشد. این امر بیانگر چه چیزی است؟ در واقع اگر چه حملات بسوی رجل تاریخی است که نشانه می‌رود اما در سطح عمیق‌تری از آنچه جریان دارد، این حملات بسوی ایده‌هایی است که کاراکتر تاریخی محقق کرده است. واقع امر این است که رجال تاریخی به سکون و آرامش گذشته پیوسته‌اند و تاخت و تاز ما نه برای آنکه از برآمدن مجدد آن‌ها هراسی بر دل راه داده باشیم بلکه از آن روست که آن ایده‌های سیاسی و اجتماعی مجددا راه خود را در میان مردمانی هم عصر خود بازیابند. از این معبر آنگاه که ردای دادستان را بر تن کرده باشیم و این سو و آن سو بدنبال محاکمه‌ی نهضت‌ها و رجال تاریخی دوران باشیم، تنها در حال محاکمه‌ی افکار و اندیشه‌های آنان خواهیم بود.

از این رو آنچه از میان جدال‌های تاریخی ناگزیر عیان می‌شود ایده‌ و افکار پشتیبان رجل تاریخی است که در عین حال محل هجوم واقعی نیز هست. آنجا که اشباحی از قدرتی زوال یافته همچون زمانی که مستقر بود به همراهیِ قدرت استقرار یافته‌ی بدیلِ خود، بر نیرویی سیاسی در تاریخ می‌تازند، این پرسش بزرگ بر سر ناظری حقیقت‌جو آوار می‌شود که از اعماق آن نیروی تاریخی مگر چه چیزی برمی‌خیزد که هر دو نیروی تازنده حیات خود را از ناپیدایی او باز می‌یابند. بشارت چه چیزی سر بر آورده است که آن که دیگری را برانداخته است خود را در آئینه‌‌‌ی بدیل خود می‌بیند؟

 قیام سی تیر 1331 یکی از درخشان‌ترین دقایق تاریخی نهضت ملی ایران است. چنین قیامی نه تنها در درون نهضت خودش بلکه برای هر ملتی که برای تاسیس دموکراسی می‌رزمد، می‌تواند سرمشقی از یک پایداری و مقاومت ظفرمندانه بشمار رود. لازم به ذکر نیست که قیام مزبور قیامی برای بازگرداندن دکتر مصدق، رهبر نهضت ملی، بر مسند امور بود. تمامی آنچه پیشتر گفته شد در توصیف نهضت ملی به رهبری مصدق بود. نهضتی تاریخی که وظیفه خود را تاسیس آزادی از انقیاد استبداد و استعمار می‌دانست. اما تاخت و تاز توامان قدرت دیروزی و قدرت امروزی بویژه بر رهبری چنین نهضتی که به وضعِ مقدماتِ ساختی دموکراتیک به پا خواسته بود، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ آیا خصم پنداشتن مصدق و همرهانش که مقدورات سیاست در ایران را در عصر نهضت ملی دگرگون کردند چیزی جز خصم ورزیدن با افکار و ایده‌های پشتیبان او که همان دموکراسی باشد، نیست؟ البته سقوط دموکراسی در «صندوق رأی»را  باید رأیی احمقانه در نظر گرفته شود و نباید و نمی‌توان دموکراسی را با آن سنجید. قدرتی که در یک دموکراسی حقیقی ساخته می‌شود برخاسته از اراده‌هایی آزاد است که قدرت برساخته‌ی حکمرانان همواره ذیل آن تعریف می‌شود. اما همچنان که مهاجمان مزبور نیز نشان داده‌اند، صندوق رای بیشتر از آنکه نماد راستینی از وضع دموکراسی باشد به بزرگترین فریب دموکراسی هم مبدل گشته است.

به سی تیر بازگردیم، جایی که دموکراسی در معنای راستین خود به میدان آمده بود، آنجا که بی‌قدرترین مردمان به یکباره قدرتمندترین مردمان شده بودند. اینجا باید کمی بیشتر دقت کنیم، ما با چیزی یکسره متفاوت روبروییم. نهضت ملی و بویژه قیام سی تیر، در عین پیوند با تاریخ پیش از خود گسستی را نیز رقم می‌زنند. نهضت ملی، تاریخِ مبارزاتیِ سیاسیِ معاصرِ ما را دوپاره می‌کند. نهضت‌های تنباکو و مشروطه پیش از آن از جهاتی نهضت‌هایی پیروز (به معنای برآورده شدن خواسته‌ی معترضین در بادی امر) در تاریخ معاصر ما محسوب می‌شوند، نهضت‌هایی بدون رهبری واحد و مشخص به حساب می ایند. اما در نهضت ملی برای نخستین بار جنبشی سیاسی در ایران ذیل رهبری واحد شکل می‌گیرد. اگر چه به سیاق گذشته اشخاص مختلفی در سطوح رهبری همکاری می‌کنند اما خون نوشته‌ی «یا مرگ یا مصدق» و خو د قیام سی‌تیر جایی برای تردید باقی نمی‌گذارد که مصدق رهبر بلامنازع جنبش محسوب می‌شود. سی تیر نیز قیامی پیروز است اما درون نهضتی به زعامت دکتر مصدق و برای حمایت از او. ما با جنبشی نسبتا فراگیر سروکار داریم که دست کم دو سال فعالانه برای پیشبرد اهدافش مقاومت می‌کند. تنباکو خواسته‌اش لغو قرارداد رژی است و خبر لغو، پایان حرکت است. مشروطه اگرچه عصر نوزایی ما ایرانیان محسوب می‌شود و از این باب دوره‌ای استثنایی است اما در بحبوحه‌ی جنگ جهانی اول و تعرض روس‌ها و در نهایت برآمدن عصر رضاخانی به محاق می‌رود. واقع امر این است که مشروطه‌خواهی ایرانیان تا حد زیادی قربانی زیاده‌خواهی قدرت‌های بیگانه بویژه روس‌ها می‌شود. مصدق اما در نهضت ملی دست به عصایِ مردم، برخاسته است تا دشمنان دیرین (قدرت بیگانه و دربار) مشروطه را به عقب براند. اما او سلاحی قدرتمندتر از دموکراسی در اختیار ندارد، تنها حضور پرشکوه مردم است که می‌تواند هر سلاحی را از کار بیندازد. در نگاه او اما مردم، آنجا که حضور داشتند مردم هستند نه نمایندگان آنان با رأیی احتمالا دزدانه.

مصدق بنا دارد خلع ید از انگلیس را به معنای واقعی اجرا کند اما پیش‌نیازش آن است که ابتدا از مداخله‌ی قدرت بدون پاسخگو که شاه و دربار باشد جلوگیری کند و ابزار او برای این کار را که وزارت جنگ باشد، در ید اختیار خود بگیرد. مصدق واهمه‌ای ندارد که این موضوع را مطرح و مطالبه کند، چون می‌داند که قدرت واقعی نزد اوست و می‌داند اعلیحضرت در نهایت در برابر آن ناگزیر است که کوتاه بیاید: «روز شنبه 28 تیر… کسبه و پیشه وران خیابان ناصر خسرو، بوذر جمهوری، ری، سیروس، لاله زار، فردوسی، اسلامبول و نادری جهت امری واجب‌تر از کسب روزانه مغازه‌های خود را تعطیل کرده بودند… مردم در خیابان‌ها که در دست آن‌ها بود جمع می‌شدند و به خانه نمی‌رفتند…. در شهرستان‌ها هم موج مخالفت برخاسته بود و کمتر شهری بود که در آن اثری از اعتراض نباشد. در آبادان، خرمشهر و اهواز ارتش از پس مردم بر نمی‌آمد و گویا آبادان اولین شهری بود که در این قیام کشته داد. پیشه وران و کسبه بروجرد، کاشان، زنجان، رشت، اراک، مشهد، شیراز، تبریز و اصفهان نیز مغازه‌ها و حجره‌های خود را در بازار، به نشانه اعتراض به قوام بستند.»[1] در واقع این مقدمه‌ی قیام سی تیر است که به نحوی نسبتا فراگیر تمامی کشور را به اعتراض وامی‌دارد. و در سی تیر دموکراسی با تمام شکوهش به میدان آمده است و در خیابان‌های شهر پایکوبی می‌کند.

 این کمی غیرمنصفانه است که واقعه سی تیر را در «قیام» خلاصه کنیم؛ واقعه 15 خرداد 42 تنها یک قیام است، واقعه‌ی مسجد گوهرشاد نیز تنها یک قیام است اما سی تیر چیزی فراتر از آن است. سی تیر در متن نهضتی رهایی ‌بخش به رزم پرداخته است. نهضتی که برای تاسیس آزادی بپا خواسته بود. رؤیت سی تیر از این معبر، رؤیت فتح در تاریخ است، قِسمی نظاره‌گری پیروزمندانه‌ی تاریخ. انبوهه‌ی مردم، آنان که قربانیان همیشگی دولت‌های تمامیت‌خواه و مستبدین‌اند، خواست خود را بر قدرت‌های بیگانه (انگلیس و آمریکا) و دربار تحمیل می‌کنند، اگر این عملی آزادی‌خواهانه نیست پس چیست؟ اگر اینجا آزادی در صورت جمعی خودش محقق نشده است پس کجا می‌تواند محقق شود؟ گمان می‌کنم تفاوت آن با آنچه در مشروطه رخ می‌دهد تا حدی عیان شده باشد. از این معبر نهضت ملی، دموکراسی و آزادی را به متن مبارزات سیاسی مردم افزوده است. در سی تیر دموکراسی علیه دموکراسی بپا خواسته است، مردم در برابر نمایندگان (شورا و سنا)؛ اولی دموکراسی راستین است و دومی فریب دموکراسی!

 در نهضت ملی و سی تیر ما با قِسمی از دموکراسی رویارو می‌شویم که آن دو نیروی ذکر شده (قدرت‌‌های دیروزی و امروزی) از آن هراس دارند. بنابراین رهبری نهضت ملی به‌عنوان نماد آن باید در معرض هجمه‌ای بی‌وقفه واقع شود چرا که در دموکراسی راستین حیات سیاسی آن‌ها مکدر می‌شود و در لایه‌های زیرین افکار و ایده‌هایشان چیزی جز اقتدارگرایی برملا نمی‌شود.

مطالب مرتبط

ایرج سبحانی، استاد علوم پزشکی دانشگاه کرتی پاریس، فرانسه


در سال‌های اخیر، نظم بین‌الملل که روزگاری بر پایه احترام به قواعد و گونه‌ای اخلاق جمعی بنا شده بود، با بحران بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. نه تنها ارزش‌های مشترک مانند حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون تضعیف شده، بلکه نهادهای جهانی که وظیفه‌ی پاسداری از این ارزش‌ها را داشتند، به شدت مورد بی‌اعتمادی و تردید قرار گرفته‌اند.

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

مطالب پربازدید

مقاله