فرهاد میثمی از تیپ کنشگرانی است که زندان نه او را نسبت به جایگاهش متوهم کرده نه مخالفت را طریق کسب نان و نام کرده. به کنشگری مداوم اعتقاد دارد و از زمره کسانی است که به قدرت مردم برای شکست استبداد باور دارد. طبیعی است این تیپ کنشگری در ساختار جمهوری اسلامی مورد اذیت و آزار مداوم است و چهار سال است به اتهام مطالبه لغو حجاب اجباری در زندان به سر میبرد.
در مرداد نود و هفت این شجاعت را داشت دلیرانه از بند زندان هم قوه قضاییه ستمگر جمهوری اسلامی را نقد کند و هم از دورویی مایک پمپئو وزیر خارجه وقت آمریکا بنویسد که چگونه از بمباران ایران و اعمال تحریم بر میلیونها خانواده آسیب پذیر ایرانی به حمایت از او رسیده؟ میثمی باهوش تر از آن است که دو رویی مقامات وقت آمریکا در دفاع از حقوق بشر را نفهمد، چون به خوبی میداند چگونه تحریم های آمریکا، کنشگران مدنی و مردم عادی را ضعیف و باندهای قدرت و نظامیان حاکم بر کشور را قوی میکند. پس به فراست خطاب به پمپئو نوشت اگر امکان قرارداد اقتصادی با جمهوری اسلامی داشتید کنشگرانی چون او را به ثمن بخس میفروختید.
این هوشمندی کنشگر مدنی است که بازی قدرت را بشناسد و ضمن استقلال خود از جمهوری اسلامی با دیگر نهادهای قدرت هم مرزبندی کند. کنشگری اصیل اینجا معنا میباید چرا که عروسک خیمه شب بازی شدن برای اصحاب قدرت نه کنشگری که دریوزگی است. همین آزادگی، او را در زندان واداشته در اعتراض به بی پناهی احمدرضا جلالی و نقض دادرسی عادلانه در حکمی که به اعدام این پژوهشگر ساکن سوئد منجر شده اعتصاب غذای نه نمایشی که واقعی کند.
او در پیام اعتصاب غذایش از زندان رجایی شهر نوشته “این روزها احمدرضا جلالی یکی از بیپناهترین انسانها روی زمین است.
نگذارید جلالی را اعدام کنند …”
طبیعتا من اطلاعی از پرونده جلالی ندارم اما از بی قانونی در دستگاه قضا و بی پناهی بسیاری متهمان و نقض آشکار دادرسی عادلانه و عدم استقلال قوه قضاییه در جمهوری اسلامی اطلاع واثق دارم.
آینده درخشان ایران در گرو تکثیر کنشگرانی چون فرهاد میثمی است که در عرصه عمومی به عنوان شهروند منتقد و پرسشگر لنگر بیندازند و در نقد قدرت و ظلم او بر بی پناهان بنویسند و تلاش کنند. تکثیر میثمی، تکثیر کنشگران اصیل مدنی است که نه توجیه گر ظلم نظام حاکم بر شهروندان هستند و نه عروسک های خیمه شب بازی قدرتهای خارجی برای اهداف خاص هستند. این جنس کنشگری ، سیاست را نه برای کاسبی که عاشقی می داند. عشقی که در تلاش برای کاهش رنج دیگری تبلور می یابد و دفاع از حقوق دیگری نه صرفا همکیش و هم عقیده در آن موج میزند