دیگر حتی نفرتپراکنیها و حملات مجازی نیز شدت سابق را ندارد.گاهی بر سر موضوعی جرقهای زده میشود و جدالی در میگیرد، ولی چنان عمر کوتاهی دارد که شعلهای از آن پدید نمیآید.
در چهار سال گذشته شکاف ها بین مردم و حکومت،بین جناحهای داخل حکومت باهم و بین اپوزیسیون مدعی تغییر بایکدیگر،هر روز عمیقتر شد؛نزاع ها چنان بالا گرفته بود که متحدان و رقیبان سابق با کوچکترین اختلاف نظری،دیگری را خصم مادرزاد خود می انگاشتن .داغترین نزاعها در سطح شبکه اجتماعی توییتر برقرار بود.
اما تدوام بنبست در ساحت قدرت،سرکوبها،تکرار شعارهای بدون پشتوانه و عمل، و به تعبیری تثبیت عصر یخبندان سیاسی بر همه آن هیجانها داغ مسلط شد و از آن آتشهای بلند تنها خاکستری گرم برجای نهاد.
شکافها هرچه عمیقتر شدند از شدت جدالها کاست شد و تا به برقراری سکوت رسید.امروز تقریبا اکثر طرفها از صحبت کردن باهم،از جنگیدن باهم،یا هر رویارویی دست برداشتهاند.
بیانکه شکافی کم شود و یا از شدت دشمنیها کاسته شود دشمنیِ بیصدا با تظاهر به بیاعتنایی به هم بر فضا حاکم شده. استبداد واقعیتهای سخت موجود خود را فاتحانه بر همه تحمیل کرده.حتی کسانی که تا دیروز پیروزی و سقوط ج ا را در یک قدمی میدیدند و اسبشان چهار نعل میتاخت،غبارشان فرونشسته.
این سکوت،این شکافهای عمیق گرچه خطرناکاند ولی فرصت تامل و بازاندیشی را نیز مهیا کردهاند. خروج از این بنبست با شعارهای رادیکال یا گدایی از بیت قدرت محقق نمیشود.بدون توان و پشتوانه مردمی نمیشود ذرهای این استبداد را به عقب راند.
با تخفیف جنبشها و نظریهسازیهای متوهمانه، و نشستن در انتظار روز موعود و خیزشی دوباره از جنس اعتراضات آبان نمیتوان گرهای از مشکلات باز کرد و نتیجهاش چیزی جز سیاست انتظار و انفعال نخواهد بود.
معلمان،بارنشستگان،دانشجویان و کارگرانی که برای حق خود با مطالبهگری صحن دانشگاه،کارخانه و خیابان را به تسخیر خود در میاورند گرچه طرحی بزرگ برای عبور از وضع موجود یا مانیفستی برای تغییر ارائه نمیدهند، ولی در عمل جامعه خشمگین و ناراضی اما منفعل را ترغیب به کنشی ایجابی برای دفاع از حق خود میکنند که ثمره آن تثبیت حق اعتراض،کاهش هزینه اعتراض خیابانی و آموزش کار جمعی است.
استبداد با مهآلودسازی عرصه عمومی و اتمیز کردن شهروندان میکوشد سیطره خود را بر آنها هرچه بیشتر تضمین کند و کنشهای اعتراضی جمعی پادزهری است بر این ترس از کنش و احساس بی اعتمادی به یکدیگر.کسانی که نسنجیده به اتکای رویاها و شعارهای بزرگ، ارزش کنشهای از جنس اعتراضات سراسری معلمان و کارگران و دانشجویان را تخفیف میدهند و آن را به «مخالفت مجاز» تقلیل میدهند در عمل به مهالودهسازی عرصه عمومی و اتمیزه شدن بیشتر فضا کمک میرساند که بدون شک به نفع استبداد موجود تمام خواهد شد.
راهبردهای سیاسی را باید به اتکا تجربه عملی از دل واقعیتهای موجود، به مدد نظریههای سیاسی و فلسفی استخراج کرد نه اینکه طرحی از نظریات مطلوب را بر واقعیت موجود درافکند.
هرچه اصناف و گروه های منسجم با سیاست مطالبه گری جنبشی، بیشتر به خیابان بیایند و هزینه آن را کاهش دهند، اصناف و گروه های غیر منسجم تر بیشتری انگیزه اعتراض و بلند کردن صدای خود را خواهند یافت. هرچه حق مبارزات آرام و بدون خشونت بیشتر تثبیت شود طبقات خشمگین و ناراضی بیشتری به صف مبارزه خواهند پیوست و جامعه توده وار ناراضی را به جامعه سیاسی ناراضی و مطالبه گر تبدیل خواهند کرد.
مبارزه ای که حق اعتراض را تثبت و هزینه آنرا کاهش می دهد، الترناتیو دموکراتیک بهتری را برای وضع موجود نوید می دهد تا مبارزات انقلابی خشن.این شعارهای رادیکال برعلیه وضع موجود نیستند که تضمین دهند فردای دموکراتیک ایران است، بلکه روش و راهبردها هستند که دموکراسی را تضمین و ترویج می کنند.