حقیقت را نمیتوان در دریای خون خاموش کرد.(ماکسیم گورگی)*
کتاب”مادر” اثرنویسنده برجسته روسی ماکسیم گورگی در مورد روایت عشق یک مادر به فرزندش و نیز بازگو کننده تلاش های او برای رسیدن به خوشبختی خود، فرزند و مردمانش است، داستان چگونگی مبارز شدن یک زن – مادر- ی بی سواد با الهام از وقایع واقعی زندگی وحشتناک کارگران عادی کارخانه های روسی در سالهای منتهی به انقلاب 1905. مادر که در ابتدا به قصد محافظت از فرزندش، مخالف تلاشهای او می باشد،چیزی نمیگذرد که میل به آزادی را در خود احساس میکند تا جایی که وقتی فرزند غیاباً محکوم به تبعید میشود، مادرش جای او را میگیرد و در نهایت هم قربانی میشود.
****
«حرکت زنان برای احقاق حقوق و برابری جنسیتی تاریخی دراز دارد ولی اینکه در جنبشی گسترده، زنانِ مادر، پیشگام حرکتی در موضعی عدالتخواهانه واقع شده باشند، شاید بیهمتا باشد. بدون آنکه رابطه مادر- فرزندی را به امری غریزی نسبت دهیم، شکلگیری بیولوژیک انسان در زهدان و نیز شیردادن یا توانائی منحصر بهفرد مادر برای شیردادن، یک نوع حس تعلق ویژه در رابطه مادر با فرزند ایجاد میکند. به زبان عامیانه مادر فرزند را “پاره تن” خود میانگارد. این رابطه حسی به دوران کودکی فرزند محدود نمیماند، فرزند همیشه فرزند میماند.مادران آرژانتینی این رابطه پایدار را به طرز گویائی به نمایش گذاشتند. آنها در راهپیمائیها قنداق بچه ناپدیدهشان را به سر میکردند که به سمبل آنها تبدیل شد و بعدها به یادبود روی سنگفرش میدان مایو حک گردید.
این حس پاره تن نسبت به فرزند به همراه احساس وظیفه در قبال امنیت او، باعث میشود که مادر اعمال خشونت به فرزند را تجاوز به خود، به تن و جان خود و هویت مادری اش بیانگارد. ظلمی که به فرزند رفته، مادر ظلم به خود تلقی میکند و خود را در جایگاهی میبیند که با تمام قوا به اعتراض برخیزد، این تجاوز را نپذیرد، به آن اعتراض کند، در پی احقاق حق خویش برآید. اینجا حق خود با حق حیات برای فرزند گره می خورد و این حقانیتی به مادر میدهد که آن را نمیتوان صرفا با حقانیت اعتقادات سیاسی توضیح داد.
نکته مهم دیگری که به رابطه مادر- فرزندی در امر دادخواهی مربوط میشود، حضور شاهد مادر است، گواهی او بر انسانی است که به قهر از صحنه زندگی حذف شده، گوئی که او هیچگاه وجود نداشته است. و مادر با زادن او، شاهد بیهمتائی است بر حضور آن انسانی که ناپدیدش کردهاند و یا بدون هر نوع توضیحی جانش را گرفتهاند.
مادران با حضور خویش در عرصههای عمومی، حتی در سکوت، به جنایتی شهادت میدهند که حکومت آن را انکار می کند. حضوری که غیبت بزرگی را فاش میکند. غیبت کسانی که باید میبودند و نیستند. مادران استانبول این حضور شاهد را با گرفتن عکس فرزندان غایبشان به نمایش میگذارند. آنها آمدهاند به صحنه خیابان، تا مسئولین غایب کردن فرزندانشان را از صحنه زندگی به پاسخگوئی وادارند.
و اما مادر با ورود به عرصه عمومی برای ابراز بیدادی که بر او و فرزندش رفته، خود سوژه سیاسی میشود، مستقل از فرزند و ناخواسته شاید. حالا او یک کنشگر مهم در مبارزه علیه فراموشی و دیکتاتوری است. چه بسا تاثیری که او در این مبارزه دارد، حتی بیشتر از سهم فرزندش باشد. یکی از بنیانگذاران حرکت مادران مایو این رابطه مادر- فرزندی را که در حرکت دادخواهی از نو بازتعریف میشود، با زادن و باز زادهشدن چنین خلاصه می کند:
♦️“ما نخستین مادرانی بودیم که از فرزندانمان زاده شدیم.” ما مادران، یعنی مادرانی که به میدان آمدهایم برای دادخواهی. او ادامه میدهد “ما نمیخواستیم خون آنها بیهوده هدر رود.” یعنی ارادهای در این میان عمل میکند، آن کس که تن نمیدهد، نمی خواهد خون فرزندش بیهوده هدر رود. قهرمان ناخواسته ما چندان هم ناخواسته وارد کارزار نشده. همه مادران نبوده و نیستند که تن به خطر میدهند. آنهائی هستند که رابطه مادر- فرزندی را به حرکت تبدیل می کنند.»
ایران فردا به پاسداشت تلاش حرکتهای “مادران دادخواه” سلسله مطالبی را از مادران میدان مایوی آرژانتین تا مادران آبان 98 فراهم آورده که به صورت چند یادداشت ارائه خواهد شد.
داستان این مادران را در اقصاء نقاط جهان روایت می کند تا به تبیین چگونگی این مقاومت مدنی تحسین برانگیز و تاثیرگذاری ان بر سایر جنبشهای اجتماعی در جهان بپردازد و آن را در جنبش زنان ایران صورت بندی می کند تا به مقابله با زدودن حماسهی مقاومت آنان از خاطره جمعی ایرانیان بپردازد .
————
*کتاب مادر اثر ماکسیم گورکی ، ص۴۶۲
**منیره برادران، کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان ۲۰۱۸، استکهل