هوالحکیم
اخیراً محسن اراکی عضو مجلس خبرگان گفتهاست: «معنای انتخابات این است که مردم اعلام کنند که فرمانبر این نظامِ تشکیلاتی هستیم و برای کمک به فرمانروای فعلیِ ما که ولیفقیه است یک بازوی اجرایی خوبی می خواهیم انتخاب کنیم». چند روز بعد حسین اشتری فرمانده پلیس ناجا گفت: «با کسانی که مردم را به عدم شرکت در انتخابات دعوت می کنند برخورد می شود». این سخنانِ دو تن از سر سپردگان خود کامهی امروز ایران علی خامنهای است که اکثریت ملت ایران خوانده یا شنیده اند، سخنانی که دقیقاً بیانگر ماهیت فکری، اعتقادیِ نظام استبداد دینی بر پایهٔ ولایت مطلقه فقیه موسوم به نظام جمهوری اسلامی و رییس آن علی خامنهای است که به عوامل و سرسپردگان خود تلقین می کند. حقیقتاً آشکارتر از این سخنان نمی شد ماهیت این نظام تمامت خواه را بیان کرد البته قبلاً سخنانی از محافظه کاران با این مضامین شنیده ایم و مکرر هم شنیده ایم که “رأی مردم زینت است؛ اگر باشد بهتر است و اگر نبود هم مشکلی ایجاد نمی کند و…”. اما گفتهٔ محسن اراکی صراحتا مردم رابه سرسپردگی و فرمانبری و اطاعت محض می خواند . اساسأ نگاه جماعت حاکم به رابطهٔ میان مردم و حکومت، رابطهٔ حاکم و محکوم و عبد و مولاست و مردمی که باید اراده و آرائشان اساس حکمرانی و حکومت داری قرار گیرد این چنین تحقیر و مورد اهانت قرار می گیرند. سخن حسین اشتری یکی از سرکوبگران شاخص حکومت نیر به همان میزان تحقیر ملت و توهین به حیثیت مردم است و اساساً ابتدایی ترین حقوق مردم را_که “حقّ رای دادن و ندادن و تحریم انتخابات نمایشی ،فرمایشی است” ( یعنی انتصابات) آنهم از مفتضح ترین نوع آن_ به رسمیت نمیشناسد و برای مردم شاخ و شانه می کشد و تهدید می کند که کسانی که مردم را به عدم شرکت در انتخابات دعوت می کنند برخورد می کنیم . او خیال میکند که می تواند با تشبث به استراتژی رسوای نصر بالرعب و توپ و تشر حکومتی، اکثریت قاطع ملت ایران را به سکوت وادارد و آنان را از تصمیم خود منصرف کند؛ زهی خیال باطل. مردم نه تنها مرعوب نمی شوند بلکه برعکس در موضع تحریمی خود محکمتر و استوارتر می شوند . این حق مسلم و اولیه مردم است که این انتخاباتِ نمایشی_فرمایشی که چیزی جز انتصابات نیست تحریم کنند و باید هم تحریم کنند . بنده انتخابات را تحریم کرده ام در این جا هم بر تحریم تاکید می کنم و از مردم دعوت میکنم که در این انتخابات نمایشی، فرمایشی رسوا شرکت نکنند ورأی ندهند و به نوبهٔ خود از دیگران هم دعوت کنند که رأی ندهند .
برای بسیاری این سئوال پیش آمده که چرا این بار عوامل استبداد این چنین ابتذال و افتضاحی ایجاد کرده اند؟ البته علل گوناگونی میتوان برای آن بر شمرد به نظر من علت العلل عملکرد شورای نگهبان استبداددینی که در حقیقت همان دستورالعمل مستبد امروز ایران است مسالهٔ جانشینی است. گمان من این است که این روزها یکی از بزرگترین دغدغه های ذهنی وی این است که فرزندش مجتبی را بدون هیچ گونه مزاحمت و اعتراضی از داخل حاکمیت، جانشین خود کند. او می خواهد نظام موروثیِ خلافت را زنده و برقرار کند لذا اعتماد کامل به شخصی که قرار است رییس جمهور شود بسیار حائز اهمیت است. بنابراین رییس جمهور آینده نه تنها باید سرسپرده و فرمانبر محض باشد بلکه باید ذوب در ولایت بوده و نباید از خود فکر و شخصیت مستقلی داشته باشد تا در روزهای حساس و تعیین کننده فیلش یاد هندوستان نکند و راه را برای به قدرت رسیدن مجتبی خامنهای هموار و امکانات لازم را برایش فراهم نماید، لذا هیچگونه ریسکی که دردسری برای رسیدن او به قدرت ایجاد کند پذیرفته نمیشود و زمینهٔ رقابتهای حداقلی را هم از بین میبرند. این چنین است که شورای نگهبان به نیابت از طرف مستبد ایران چنان تیغ استصواب را تیز میکند که یک کاندیدا برای حفظ ظاهر هم که شده برای جبههٔ اصلاحات باقی نمیگذارد و حتی تیغ استبداد گردن نامزدی علی لاریجانی فرمانبر و مقرب خاقان را هم می زند به همین علت صدای اعتراض بسیاری از محافظهکاران نیز بلند میشود. امّا بهنظر من خودکامهٔ ایران در این امر ناکام خواهد ماند چون که اکثریت قریب به اتفاق مردم با او و نظام استبداد دینی مخالفند. تاسفبار این که هنوز بسیاری از دوستان اصلاح طلب این نظام را اصلاح پذیر میدانند و با این که در طول ۲۴ سالی که از تولد اصلاح طلبی بعد انقلاب ۵۷ میگذرد، مکرر در عمل به آنان ثابت شده که نظام جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است اما کماکان گرفتار توهم اصلاح پذیری نظامند حالآنکه هر گونه اقدام جهت اصلاح نظام تلاش مذبوحانه و سعی بیهوده است. مدتی است که بخشی از دوستان اصلاح طلب صحبت از اصلاح ساختاری ، اصلاح طلبی جامعه محور یا تحقّق اصلاح طلبان پیشرو و…
می کنند این سخنان موجب خرسندی و نشانهٔ واقع بینی و گام بلندی به پیش است. شعارهای مذکور را به فال نیک می گیرم اما دوستان اصلاح طلب باید بدانند و میدانند اصلاحات ساختاری بدون تکیه به جنبش اجتماعی ( جنبش سبز که همچنان زنده است ) یا هر نام دیگری ممکن نیست؛ چاره کار فقط جنبش اجتماعی است و البتهجنبشی مسالمتآمیز و خشونت پرهیز. این که “قدرت را قدرت مهار میکند” یک اصل اساسی است که تمامی انسانها در طول تاریخ تجربه کردهاند در این روزگار هم فرد فرد ما تجربه کرده و در حال تجربهایم. نظام تمامتخواهِ استبداد دینی را نمیتوان با “صندوقمحوری” مهار کرد. این قضیه بیش از چهل سال است که تجربه و صحت آن نیز بر همه ثابت شده و تردیدی در این نیست که جنبش یک پارچهٔ ملت میتواند این قدرت جبار را مهار و از صحنه خارج کند .
همانطور که قبلاً گفتهام مشکل بنیادین کشور، نظام سرکوبگرِ استبداد دینی و رییس آن علی خامنهای است که باید هر دو بروند؛ چون اکثریت قاطع ملت با این نظام و ولی فقیهش مخالفند بنابراین باید بروند. بارها گفتهام و باز هم میگویم که مسالمت آمیزترین شیوهٔ تغییر نظام استعفای علی خامنهای و برگزاری رفراندوم تغییر نظام و جایگزینی نظام جمهوری دموکراتیک سکولار است . به امید آن روز
والعاقبة للمتقین
ابوالفضل قدیانی