تقی رحمانی

بن بست در بالا، بحران در پائین

توصیه :این مقاله را افراد عجول و متوهم و فوری طلب نخوانند
دوره سختی است. اما نمی توان واقعیت ها نگفت. در مقاله( راست می تازد و چپ شورش می کند اما) از شرایط جهانی نا مناسب برای دموکراسی خواهی گفتم به مسئله ایران هم اشاره کردم.
اما قصد ان دارم در این مقال به مورد ایران بپردازم. اگر چه خوشایند کسانی که واقعا در فشار این حکومت هستند و هم زود درمان می خواهند نخواهد بود .
اما وظیفه تحلیل گر ایجاد توهم نیست و نقش فعال سیاسی ایجاد کنش درست است کنش درست هم به تحلیل درست بستگی دارد.
اما داستان ایران از چه قرار است؟جریان اصلی حکومت یعنی بیت و سپاه بر طبل نظامی گری می زنند تا قدرت را کامل به دست بگیرنند این تلاش، تلاطم منطقه ای اما فرساینده برای کشور ایران خواهد داشت. غرب بازی فرساینده با ایران شروع کرده است تا حکومت را وادار به امتیاز دادن کند، این بازی ادامه خواهد داشت.حکومت هم کارت برای بازی منطقه ای دارد.
غربیان تا کنون با چنین نظام هایی یا با مدل( چینی شده)ان کنار امده اند.که ایران در این وضع نیست. یا بلائی شوروی را سرش اورده اند یعنی فروپاشی، یا بلائی صدامی برایش وارد کرده اند یا داستان قذافی برایش تدارک دیده اند. مدل دیگر هم داستان مانند صربستان مچاله شده است اما حکومت ایران به کدام این مدل ها مبتلا می شود یا مدل جدیدی در انتظارش است هنوز روشن نیست.اما از انواع سرنوشت ها که بگذریم این نکته مهم است که غرب با چنین نظامی آبش در یک جوب نمی رود اگر چه با ان به تقابل و تعامل هم می نشیند. با امدن بایدن فعلا دوره تعامل محدود فرارسیده است.
اما به داخل نظام و چامعه توجه کنیم.تحریم ها حکومت را ضعیف کرده است اما مردم را ضیعف تر از حکومت کرده است.
خامنه ای قادر به استفاده درست از نفوذ منطقه ای برای مردم ایران نیست اما نقش حکومت را در این بازی تقویت کرده است. این نفود مشکل زا برای مردم هم شده است. در این در گیری فرساینده با غرب در عوض جولان نظامیان در داخل بیشتر شده است. این جولان هم غلیان مناسبی برای مردم ندارد. جامعه مدنی سرکوب می شود.احزاب نا توان هستند . اصلاح طلبان هم به دلیل حفظ منافع شان کاملا در جا می زنند.
ابان خونین 98 جنایت حکومت و فاجعه برای مردم ایران بود که اقشار مخالف و منتقد نظام را هم به دو بخش الف – ترسیده واخورده شاکی ب-ناراضی و معترض تقسیم کرده است. در این باره باید بیشتر سخن گفت.
مردم هم نا امید از روند بهبود و هم ناراضی از حکومت هستند اما میدان عمل فوری در اختیار ندارند. نوع توقع شان هم توان عملی شان نمی خواند. که با نوعیی رادیکالسیم ناامید در میان برخی دامن می زند.در صورتی که رادیکال نباید ناامید باشد
اگر چه گفتمان های مطرح هم مهم هستند گفتمان هایی که صدایشان بلند می شود. این گفتمان ها دموکراسی محور نیستند. در داخل نظام امنیت و اقتدار عمده می شود که سپاه ان را تبلیغ می کند. گفتمان راست( قدرت عزت و مصلحت )بود که( قدرت و سرکوب، مصلحت نظام )تبدیل شده ،در عمل دیگر عزت مهم نیست.
در میان اصلاح طلبان هم گفتمانی قالب شده است تقدم بورکراسی بر دموکراسی که دیگر چهره های صفحه اول این نشریات مصدق و خاتمی و بازرگان نیستند بلکه تقی زاده و فروغی هستند که این تغییر معنی دار است. این دو از دموکراسی به بورکراسی رسیدن که ناکام هم شدند.
اصلاح طلبان کارگزارانی، به نظریه ای توجه کردند که به نام ایرانشهری خود را مطرح کرد این دیدگاه فارس گرائی ازاد دهنده ای را با خود حمل می کند. اما مهم قدرت محور بودن این نگاه است به عبارتی این نظریه ، دیدگاه ( ایران دموکرات) را جا می گذارد به حکومت قدرتمند توجه می کند.
جالب هم این است که هم براندازان و هم بخشی از این حکومت با این نظریه رابطه خوبی دارند .جریانات و احزاب و گرایشات دموکرات در جامعه هم تحت فشار هستند این فشار به ان حد است که افراد به جای نهادها میدان دار اعتراض هستند که هم مهم است و هم جای نقد خطر دارد چرا که حرکت فردی ابعاد محدودی دارد و قابل سرکوب است و هم بد اموزی هایی که رقابت افرین است که به حسادت های فردی هم ختم می شود.این افراد باید تلاش کنند رسم ها زنده کنند تا نامشان بداموزی نداشته باشد که البته کار ساده ای هم نیست. در حالیکه احزاب, نهاد ها تحت فشار هستند و سرکوب می شوند..
در داخل موجی ایجاد شده است که ناراضی است و حق هم دارد اما این موج، مواج است. چرا که گفتمان تند و اما بدون پیشتوانه ان را سوار شده است که شعار امروز یا فردا براندازی می دهد که در عمل امکان پذیر نیست . البته براندازی یک حق است.
در صورت عدم توفیق و دستاورد این گفتمان یاس می اید یاس جامعه را دلسرد می کند. در عوض حکومت را واکسینه می کند و نیروهای زیادی هم به هرز می برد که برای کار درست باید به کار گرفته می شدند .

نظامی فعلی ایران نظامی برامده از موج تصفیه دیگران است این نظام به تنش تا فرسایش عادت دارد در نتیجه کمپین های مجازی و حتی اعتراضات پراکنده ان را به دردسر جدی نمی اندازد مگر این که راهبردی برای حرکت مجازی و واقعی وجود داشته باشد.
کمپین های مجازی پرسر و صدا اگر به جای به جای مناسب ننشیند در عمل توان ان را ندارد که موج درست ایجاد کند در خواست های براندازی اگر نتواند موج شود به تکرار مبتلا می شود که بعد از ان دور شدن از سیاست را شاهد خواهیم بود که تن دادن به ناچار مردم به همین نظام است.
خطر دیگر این شعار های رادیکال اما ذهنی به چشم نیامدن تلاش های فعالان داخل کشور است که با کار های مدنی و دید سیاسی تحرکی به بخشی از جامعه می دهند. در خواست های مجازی و رادیکال غیر عملی تلاش این افراد را نا دیده می گیرد یا اتهام های نادرستی را متوجه کار انان می کند که تخریب گر است و هم به نفع نظام است.
این شرایط که می تواند تغییرکند و باید هم تغییر کند. اما نه با سرعت، تغییر در بالا در بن بست است. جامعه هم نمی تواند این نظام را سرنگون کند.درچنین شرایطی چه می توان کرد؟
ایران اروپا نیست که دولت با رای مردم بیایید و برود. در ایران دولت با رای مردم رفت و امد می کند اما حکومت که با رای مردم رفت و امد نمی کند حکومت در ایران دولت را هم کنترل می کند.این حکومت حتی رای مردم را هم به بازیی می گیرد. در 1400 رای دادن به معنی شده است.
رای ندادن اقدامی درست ارزیابی می شود چرا که خامنه ای و سپاه با رای مردم بازی کرده اند.
اما رای ندادن نظامی را نمی اندازد بلکه از اعتبار ان کم می کند ولی نظام های سیاسی در منطقه ما با رای مردم برجا نیستند بلکه با سرکوب و هم الزاما و هم ترساندن مردم از نا امنی بعد از خود برجا می مانند.نظام ها در منطقه ما با ملغمه ای از سرکوب فعالان مخالف با توجیه این که کی برود جایش بهتر بیایید توجیه می شوند. زمانی که با شورش مردم عاصی مواجه می شوند وضع فرق می کند که جوابش یا سرکوب است یا عقب نشینی که فایده هم ندارد عقب نشینی انان.
اما وضع جامعه ما به چه شکل است امروز.نظام اگر مشروعیت خود را از دست بدهد کنار می رود؟ در منطقه ما این رسم حاکم نیست.
نظام با رفروم مشروعیت خود را باز سازی می کند؟نظام اصلاح طلبی را پس زد.
نظام با رفتار فرسایشی کج دار و مریز به رفتارش ادامه می دهد تا فرصتی بهتری بیایبد؟این فرصت هم فرسایشی برای مردم خواهد بود.
رفتار اخری محتمل است حتی اگر شورشی صورت بگیرد و اعتراض مردمی هم پا بگیرد. نظام چاره ای جز رفت کج دار مریز ندارد. اما این نظام در حال افتادن است یا نه؟
در حال حاضر این نظام در موقعیت افتادن نیست.پس چه می توان کرد زمانی که نه اصلاح می شود نه براندازی می شود.
قانون اساسی ایران سراسر تناقض است ساختار حکومت بحران زا است . فساد ساختاری توجیه مناسبی برای ادامه حکومت است به وسیله همان کسانی که از فساد سود می برنندبسیاری حقوق بگیر حکومت هستند. این وضع دوام ندارد اما به افتادن فوری نظام هم منجر نمی شود همچنین اگر هوشیار نباشیم در چنین وضعی بدیلی برمی آید از درون نظام یا بیرون ان که وضع بهتر از شرایط فعلی نداریم پس چاره چیست؟
سخن بسیاری که باید گفت. تقی رحمانی

مطالب مرتبط

ایرج سبحانی، استاد علوم پزشکی دانشگاه کرتی پاریس، فرانسه


در سال‌های اخیر، نظم بین‌الملل که روزگاری بر پایه احترام به قواعد و گونه‌ای اخلاق جمعی بنا شده بود، با بحران بی‌سابقه‌ای مواجه شده است. نه تنها ارزش‌های مشترک مانند حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون تضعیف شده، بلکه نهادهای جهانی که وظیفه‌ی پاسداری از این ارزش‌ها را داشتند، به شدت مورد بی‌اعتمادی و تردید قرار گرفته‌اند.

جمال کنج*

وقتی آن حسابرسی فرا برسد، مورخان مسیر را ردیابی خواهند کرد که نشان می‌دهد چگونه قوی‌ترین ملت روی زمین اجازه داده است قدرت نظامی و سیاست خارجی‌اش برای خدمت به یک کشور خارجی برون‌سپاری شود

مطالب پربازدید

مقاله