شریعتی و سروش و صالحی نجف ابادی
دکتر شریعتی ،محمد را مبارزی مهربان تبیین کرد که در یک دست شمشیر و دست دیگر محبت داشت. این نگاه شریعتی در زمانه اش علت داشت، تا دلیل . اما علتش چه بود؟
اسلام دینی بدون رسالت اجتماعی شده بود که شریعتی در رقابت با جریان رقیب می خواست بگوید که اسلام دین مهربانی به ظالمان نیست با مظلومان مهربان با ظالمان تندو خشن.
شریعتی می خواست یک سر وگردن هم از رقیب بالاتر بزند که محمد هم جنگجو است انا خون ریز نیست به اقتضا زمانه به دلیل وضع اجتماعی احخساس وطیفه می کرده پس جنگ هم می کرده است و هم مهربان. پس انچه خوبان همه دارند او تنها دارد.
صالحی نجف ابادی معتقد بود که در اسلام جهاد دفاعی داریم، نه جهاد اولیه. او حتی جنگ بدر را هم به دلیل اخراج مسلمانان از مکه و مصادره اموالشان و حوادث جنبی جنگی دفاعی توجیه می کرد. وی جنگ های محمد را را دفاعی می داند. صالحی معتقد است که برای ایمان اوردن دیگران به اسلام ،محمد جنگ نمی کرد. صالحی این نظر در کتاب جهاد در اسلام در دوره جنگ عراق با ایران منتشر کرد که رسمی موافق زمانه اش نبود.
اما اخیرا در نگاه سروش اسلام دین شمشیر شد و قران هم خوف نامه عنوان گرفت. که ان محمد به دستور خدا چنین کرده است. فهم اشعری در سروش اوج گرفت تا ایمان به خدا را از اسلام و محمد الویت دهد.در گذشته او کارنامه انبیا را با لطف و محبت می دانست که هفت گردون مست لطف محمد بوده اند.او در ان زمان در مورد محمد غلو می کرد امروز در باره نقش عرفا و مولوی غلو می کند.
برای نمونه این نگاه اشعری گری جدید با چسب و بند زدن نظر مولانا در همین بحث (محمد اقتدار گرای مسلح) که می شود محمد خون زیر و قدرت طلبی که به مصلحتی ( فهم خضری) نه پرسش گری و روش موسی چنین با کشتار دین را مستقر کرد، را سروش از مولانا الهام گرفته است که در دفتر اول مثنوی در شرح بسط نبرد علی و عمروبن عدو در جنگ خندق است مولانا بیان کرده است جنگ محمد مدار صلح امروز است . هزاران کشته دیروز برای امان یافتن جهان در امروز است. اما مولوی معلوم نیست از کدام صلح در زمان خود می گوید؟یا از کدام اخر صلح در زمان، که بحثی منطقی و عینی نیست بلکه اخلاقی است.
سروش هم در همان بحث می گوید محمد کشت تا دین مستقر شود ما باید دین را امروز لطیف کنیم. در صورتی که مولانابه نسبت واقعی تر از سروش مسئله را باز می کند.
ایا این چنین مسئله را از دایره عقل بیرون بردن و بعد ادعای عقلانیت فلسفی و نو معتزلی بودن جائی سوال ندارد از امثال دکتر سروش؟
فهم ها متاثر از زمانه هستند و هم از ملهم از شرایط گوینده. اما این همه ماجرا نیست. متن را می شود متفاوت خواند اما اگر متن را نخوانده یا درست و دقیق نخوانی فهم دقیق از ان ممکن نیست.
اما بحث من این جا متد ها برای تببین دیدگاه ها است است نظر سروش را چه زمانی که محمد سراسر لطف بود چه زمانی که با شمشیر مردم به دین اجبار کرد را نمی شود نقدو بررسی دقیق و منطقی کرد .
چرا که درک کلی خود را بیان می کند پس مریدان، هم چون سروش گفته است باور می کنند. در سراسر سخنرانی در او بحث و سند تاریخی نیست بلکه اشاراتی است که برای تببین درک خود می اورد.
شریعتی اشراف تاریخی بهتری از سروش داشت.سروش تاریخ را دوست ندارد. در نظراتش انتزاع به اوج می رسد.
سروش اول به نظری می رسد بعد برایش دلیل جمع می کند دلایلی که علت هم دارد.
اما شریعتی هم خطیب است باید برای مبارزه با ظلم از محمد مثال اورد او عاشقانه و ایمانی از محمد می گوید مطابق زمانه هم محمد را برجسته می کند حتی چندین زنی محمد را توجیه می کند ولی قران محمد را بعد از داستان زینب بنت حجش در مورد توجه به زنانی هشدار داده است.
اما عجب این است که یک حوزوی متد دار که ما حتی سخنانش را شاید نپسندیم دارای متد بحث است او ادعا می کند فاکت می اورد حدیث و ایه می اورد که مثلا در اسلام جهاد دفاعی است . با صالحی می شود وارد بحث شد نظراتش را نقد و بررسی کرد اما با سروش نمی شود .
صالحی نجف ابادی محقق تر از این دو نشان می دهد. اگر چه گاه محدودیت نظرش در مورد جهاد دفاعی محمد در کتاب مستند( جهاد در اسلام) رخ نشان می دهد.اما متد صالحی قابل نقد و بررسی است و هم رد و یا مناقشه.
اما این نکته اوردم تا بدانیم که برای اصلاح دینی به متد و روش قابل نقد و بررسی نیاز بیشتر داریم.اصلاح دینی نیاز به خطیب و انتزاع فیلسوفانه و عارفانه کمتر دارد امروز اصلاح دینی ورود به مصادیق را می طلبد چه در رد ان بنشینیم چه در تائید ان باشیم.
اصلاح دینی به دنبال چه بود؟ اصلاح فهم و باور از دین، اصلاح شعائر دینی و اصلاح احکام دینی.برای خالص کردن باور دینی.
سروش از دین به ایمان کلی بی شکل برای مخاطب رسیده است. اما برای مریدان خود عرفان و سخنان عرفانی دارد.
اما مهم در این مقال این نبود که چیزی را باوری رد کنم مهم این است که به چه روش و متدی به نقد و بررسی بپردازیم.
در خاتمه تاکید کنم که این یاداشت در صدد اثبات و رد نظرات این افراد نیست بلکه بحث متد و روش داشتم بری نقد و بررسی نطرات است.
ایرج سبحانی، استاد علوم پزشکی دانشگاه کرتی پاریس، فرانسه
در سالهای اخیر، نظم بینالملل که روزگاری بر پایه احترام به قواعد و گونهای اخلاق جمعی بنا شده بود، با بحران بیسابقهای مواجه شده است. نه تنها ارزشهای مشترک مانند حقوق بشر، دموکراسی و حاکمیت قانون تضعیف شده، بلکه نهادهای جهانی که وظیفهی پاسداری از این ارزشها را داشتند، به شدت مورد بیاعتمادی و تردید قرار گرفتهاند.
- 1404/04/10