ساختار اجتماعی توانایی هاي گروههاي محذوف جامعه را در تامین نیازهایشان محدود میکند. از این رو افراد قادر به تامین روزی و معیشت با استفاده از ابزارهاي مشروع نخواهند بود، زیرا جامعه به گونهاي تقسیم شده که امکان دسترسی به فرصتها براي افراد متناسب با پایگاه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی شان متفاوت است . این امر فشار بسیاري بر طیف گسترده اي از مردم فرودست جامعه وارد میکند. بنابراین گروهی از آنان برای حفظ جایگاه و موقعیت شان یا ارتقاء آن دست به جرایم میزنند .
ایده ساختار اجتماعی و تأثیر آن بر تصمیمات افراد، رفتارها و روابط آنها با یکدیگر، یکی از دیدگاههاي نظري غالب در علوم اجتماعی است. نگاه به جامعه از دریچه ساختار به ویژه ساختارهاي کلان و عینی بر نظریه هاي جامعه شناسی کجروي و جرمشناسی بسیار تأثیرگذار بوده است به طوريکه طرفداران الگوي ساختاري در تحلیل رفتارهاي مجرمانه بر این باورند که عوامل ساختاري از جمله فقر و نابرابری یا نابرابری در دسترسی به فرصتها، شرایط مناسبی را برای افزایش تمایل به خشونت یا جرم و جنایت فراهم میکند.
یکی از مهمترین عوامل ساختاری که در جرم و جنایت سهم بسزایی دارد نابرابری است. نابرابري به توزیع جمعیت برحسب ویژگیهاي پیوسته مثل درآمد یا شغل ارجاع داده میشود. ناهمگونی نیز نوعی نابرابری است. ناهمگونی، متمایزسازي افقی است و به توزیع جمعیت در میان گروهها بر اساس ویژگیها یا خصیصه هاي اسمی مثل قومیت و جنس اشاره دارد. نابرابري به توزیع منزلت هاي افراد بر اساس ویژگیهاي ترتیبی یعنی درآمد و سن اشاره میکند. ساختارها الگوهاي اجتماعی ناهمگن و نابرابري را در جامعه پدید میاورند که نشانه آن دسترسی نابرابر به فرصتهاي اجتماعی است. از همین رو در جوامع نابرابر تعارض ها میان گروههای اجتماعی بیشتر میشود.
انسانها به طور معمول به علت کشمکش درونی حاصل از محرومیتها ، واکنش خشونت آمیز نشان می دهند به عبارت دیگر رفتار خشونت آمیز انسان اساساً واکنشی است به محرومیت . محرومیت انسانها را برای واکنشهاي خشونت آمیز تحریک می کند. محرومیت ناشی از فقر واکنش هاي خشن و تند ضداجتماعی را تحریک می کند، زیرا فقر، ترس از کیفر را به حداقل می رساند . فقرا وسایل مرسوم و مشروع براي رفع نیازهاي اولیه خود و خانواده هایشان ندارند. بنا براین آیا نباید مسئولیت عمل ضداجتماعی آنان را متوجه ساختارهای اجتماعی دانست؟
چرا برخی از افرادي که با ناکامی مواجه می شوند دست به خودکشی میزنند و بعضی دیگر با همان اندازه ناکامی آدمکشی می کنند؟ زیرا اساسا خودکشی و آدمکشی یک چیزند: کنش پرخاشگرانه ناشی از ناکامی.اما خودکشی، پرخاشگري درونگرا علیه خویش است در حالی که آدمکشی، پرخاشگري برونگرا و علیه دیگري است.
در جوامع با ساختارهای ناعادلانه منابع کمیاب به طور نابرابر در میان مردم توزیع میشود که اساس ستیز بین گروههایی است که خواهان دستیابی به این منابع هستند. این توزیع قدرت در جامعه و شهر توسط ساختارها است که شیوه دستیابی به منابع کمیاب و مطلوب و درنتیجه ستیز بین گروهها براي دسترسی به این منابع را تعیین میکند.برای مثال یکی از مهمترین فرایندهای توزیع در شهر ، فرایند توزیع فضا و مسکن است که یکی از این منابع کمیاب محسوب می شود. این توزیع نابرابر منابع کمیاب معلول قوانین، سیاست ها، رویه ها و مناسبات انسان ساخته کسانی است که موقعیتهاي راهبردي را در نظام اجتماعی یا ساختار اشغال کرده اند.
اگرچه پژوهش ها نشان میدهد با توجه به الگوي قتل در ایران، در کنار عوامل اقتصادي و اجتماعی باید سهم عوامل دیگر ازجمله عامل فرهنگی را هم در نظر گرفت. اما در زمینه جرم سرقت تاکید بر فقر و نابرابری نظریه غالب و تا حدود زیادی تبیین کننده علت سرقت است. شواهد نشان میدهد در استانهاي توسعه یافته در ایران میزان سرقت بیشتر است زیرا توزیع نابرابر منایع هم در این استانها بیشتر سایر استانها است.
مسئولیت خودکشی شش کودک رامهرمزی، خودسوزی صدها دختر و زن ایلامی در وهله اول متوجه ساختار ها است. مسئولیت افزایش دست کم 30 درصدی سرقت نسبت به سال گذشته بر عهده ساختارها است. ساختارها باید پاسخگوی جرم فقرای معصومی باشند که از فرط ناداری و برای تامین معیشت خود و خانواده شان در ماههای اخیر ناچار شدند برای اولین بار اقدام به سرقت های خرد کنند. پس اولین و مبرم ترین راه برای کنترل و کاهش جرم، خشونت،آسیب ها و مشکلات اجتماعی اصلاح ساختارها است.