سربرآوردن دولت قاجار، با عظیم ترین تحولات سیاسی و اجتماعی جهان آن روزگار مقارن بود.ظهور حاکمیت شاهان قاجار در ایران با پیدایی طیف گسترده ای از رجال بلند پایه در اروپا در عرصه های علمی و فرهنگی–سیاسی و نظامی مصادف گشت. به همین جهت در سالهایی که اروپا با سرعت تمام مشغول بسط حوزه های گوناگون نفوذ خود در صحنه جهانی بود. سردمداران ایران مشغول سرگرمیهای کودکانه سیاسی–نظامی و فکری بودند.
جامعه ایرانی هم برخلاف خواسته های نوین خود، در کلاف سردرگم اندیشه های سنتی خود می لولید. تب وتاب انقلابات اجتماعی و سیاسی، کمتر توانسته بود در میان اقشار جامعه ایرانی راه یابد. این زمینه ها شاید مطلوب ترین شرایطی بود که موجب نفوذ و استیلای دول بیگانه در ایران می گشت. بخصوص در این هنگام بریتانیا کبیر به دلیل اقتدار سیاسی–استعماری خود در ایران بر آن شد تا کنترل لازم در منطقه و ایران را به دست گیرد و مقاصد خود را پی جوئی نماید.
سیاستمداران انگلیسی با ترغیب و تشویق زعمای قاجار به انعقاد قراردادهای دولتی و بازرگانی در ایران نفوذ خزنده، اما دیر پای خود را گسترش دهند. هر چند ایران به دلیل موقعیت جغرافیائی خود همیشه با این مشکل عظیم روبرو بود. بنابراین هنگامی که ایران وارد قرن چهاردهم هجری قمری می شد، نه رمقی در کالبدش باقی مانده بود و نه توانی برای مقابله با سیطرة بیگانه در پیکرش دیده می شد.
پس از عصر ناصری، مظفرالدین شاه دوران یازده ساله حکومت خود را بر پایه بی تفاوتی نسبت به ادارۀ امور مملکت آغاز کرده و خاصه با سفرهای چندین ماهه به فرنگ، زمام امور کشور را در گرداب کشمکش های قدرت و به دست سرمداران مستبدی چون امین السلطان و عین الدوله رها می سازد.
حقارت و زبونی در نزد ملل بیگانه از یک سو، و استبداد و بی عدالتی نسبت به رعایای داخلی، موجب شد تا بتدریج، مقدمات بیداری ایرانیان فراهم شود و آنان پذیرای یک انقلاب علیه این هر دو گردند. در سال 1906 م–1324 هـ ق برای نخستین بار، ایرانیان دست به انقلابی زدند که به نظام مشروطه و مجلس و انتخابات، و سهیم شدن در امر حکومت منتج شد.
این انقلاب که عملاً متأثر از عوامل گوناگون داخلی و خارجی بود هدفش ستیز با استبداد داخلی و سلطه خارجی بود. عدالت خواهی و رشد صنایع و تجارت داخلی و مبارزه با امتیازات خارجی و سرمایه گذاریها و وامهای بیگانگان، شالوده انقلاب مشروطیت ایران گشت. امّا روسیه و انگلیس، با هر گونه جنبش آزادی بخشی که پشتوانه اصالت آن، توده های گسترده مردم ایران بودند. متحدانه به مخالفت و مبارزه می ایستادند زیرا آن جنبشها منافع سیاسی و اقتصادی مشترک آنها را سخت به خطر می انداخت.
در آن هنگام که روسها از صحنه سیاست ایران خارج شدند. بلشویزم برمرزهای شمالی ایران سایه افکنده بود، در صحنه جهانی ترکها عقب نشسته و آلمان دچار ضعف و سستی شده و رویای پیروزیهای برق آسا در حال تبدیل به تصویر های شکست بود، وایران که از نظر منافع و مصالح اقتصادی و نظامی انگلیس در منطقه، اهمیت خاص داشت و به گفته« لرد کرزن» از یک قرن پیش سرزمین منافع عدیده انگلستان بود و باید درراه امنیت و شبیت موقعیت جغرافیائی و بهبود اوضاع اجتماعی خودگام برمی داشت به یکی دولت آگاه و جسور و مصم نیاز داشت تا با تدبیرومدیریت ایران را از این پیچ خطرناک به سلامت بگذراند .
درآن اوقات در هیچ سوی ایران حتی در کوچه های تهران امنیت نبود، اصول قدیمی خانخانی و حضور سرکشان و راهزنان در بیشتر استانها و شهرستانها و راههای دور و نزدیک، قدرت را از دست دولت گرفته بودند، مرز های ایران در همه جا نا آرام بود، مالیاتها وصول نمی شد. به تعبیر وثوق الدوله درآن هنگام اوضاع پس از جنگ که استقلال و حیات سیاسی ما در معرض خطر بود و جز فقر و بیماری و پریشانی و ناامنی، چیزی نداشتیم و خطر تجزیه و بلشویزم کشورمارا تهدید می کرد، حضور یک دولت مقتدر الزامی ترین فریضه و واجب اوجبات حیات ایران بود. انتخاب وثوق هم از سوی آگاهان و هم حمایت آن از سوی نخبگان در این راه بود.
حضور پررنگ بریتانیا کبیر در غیاب رقیب دیرنیه و استعمارگر درنده خویی خود روسیه، خواهان سیطره یافتن کامل بر ایران و غارت و تاراج تمامی منابع و مواهب موجود بود. آنها این غیبت را مغتنم شمرده و برای استحکام موقعیت و حضور خود در صحنة جغرافیایی-سیاسی-اجتماعی-مالی ایران از هر فرصت و لحظات و امکانات خواهان بهره برداری بود ند.
به همین دلیل در چنین شرایطی طرح فوق العاده خطرناک کرزن که سابقاً تقسیم ایران مابین انگلیس و روسیه را مطرح نموده بود بر سرمیز کار و عملیاتی شدن حضور پیدا کرد. و با توجه به شرایط ایران و نیازمبرم برای رهایی از این فلاکت آنهم بعد از جنگ جهانی اول که تنها قدرت برتر دنیا بریتانیا بود و آن ها هم این فرصت را در یافته بودند قرارداد 1919 فی مابین ایران و انگلیس منعقد شد تا به زعم انگلیسها تمامیت ارضی-استقلال-آزادی و توسعه و پیشرفت ایران را به ارمغان آورده و بقول وثوق گامی برای جلب حمایت و کمک همسایه جنوبی بود تا کشور را از تجزیه و سقوط نجات دهیم.
در اینجا این سوال مطرح است که آیا این قرارداد لازمه ایران و ایرانیت بود؟ آیا برای رهایی ایران در آن موقعیت ضرورت داشت؟ شرایط انعقاد آن چگونه بوده؟ آیا با قانون اساسی و قوانین ایران مغایرت نداشته؟ آیا نخبگان با آن کنار آمده یا با آن مخالفت نمودند؟ آیا عاقدین قرارداد منافع ملی را در نظر داشتند ؟ آیا قدرتهای برتر دیگر جهان آنرا تأئید نمودند؟ آیا همسایه شمالی ما در برابر آن سکوت نمود. نقطه نظر دو طرف مؤیدین و مخالفین با آن چه برخوردی یا در ارتباط با آن چگونه اندیشیدند. اهداف و پیامد های مترتب بر آن چگونه حاصل گردید؟
در یک پروسه نقد گونه قرارداد مذکور را تحلیل و بررسی و نتیجه از آن حاصل می شود که واقعاً و حقیقتاً این قرارداد به نفع ایران بود یا نه، علل ناآکامی و شکست آن و این جار و جنجال در ارتباط با آن به چه صورت شکل گرفت. آیا این قرارداد اگر به تحقیق می رسید، واقعاً ایران را به اسارات می کشید. یا آنکه دولت وثوق بجز این راه راهی دیگری برای خود متصور نبود و ایران جبراً و اجباراً تحت این شرایط باید قرار می گرفت که اینکه به زعم خیلی ها کودتا 1299 در پی این شرایط بوجود آمد.
« ظاهراً در 1899 ، لرد کرزن نایب السلطنه هندوستان برای اجتناب از تهدید منافع انگلستان در آسیا و جنوب ایران خاصه از سوی آلمان – راه حل عجیب تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ را به دولت خود پیشنهاد کرده بود و معتقد بود که این عمل هم به نفع ایران خواهد بود و هم موجبات دفع اختلاف و رقابتهای میان روس و انگلیس را فراهم خواهد نمود » .
در بحبوحه جنگ جهانی اول و هنگام انقلاب اکتبر روسیه و شکست آلمان و سیطره یافتن نیروهای انگلیس در ایران و با توجه به اوضاع جهانی و داخلی ایران بریتانیایی ها و شخص لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلیس با استفاده از حضور نیروهای نظامی خود در خاک ایران و عیبت روسیه از صحنه ، تلاش کرد که با انعقاد قرارداد 1919 به سلطه خود بر کشور جنبه قانونی بخشد.
سیاسیت بریتانیا درا یران در فاصله 1918 تا 1921 و تحت رهبری کرزن بر دو اصل اساسی استوار بود اصل اول آنکه ایران بعنوان یک کشور حایل و سپر دفاعی هندوستان نقش خود را ایفا نماید اصل دوم حفظ و گسترش منافع تجاری بریتانیا و استفاده از منابع نفتی جنوب ایران بودکه مجانی ترین منافع بریتانیا در ایران محسوب می گردید.
با توجه به انقلاب بلشو یکی و تضاد شدید جهان کمونیستی با جهان سرمایه داری و غیبت شدید روسه دوم صحنه جهانی فرصت بزرگی را برای بریتانیا و شخص کرزن که علاقه شدیدی به “مستعمره انگلیس “هند داشت و تمام تلاش وی در آن هنگامه ، حفاظت از آن بود ، بدست داد تا سیاست های جدید برای این امر اتخاذ کند.
کرزن با دل مشغولی که داشت بیشتر نگران آن بود که روسیه بار دیگر قدرت مسلط در ایران شود و عقید ه داشت که تنها راه بر هم زدن نقشه های روسیه ها اداره امور ایران به دست انگلیس ها است ، و از طرف دیگر کرزن معتقد بود با وجود خطر ادامه هرج و مرج داخلی ایران و عدم ثبات دولت ها در ایران و سستی بزرگی که در نزد دولت مداران ایرانی در قبال اداره کشور بود و حضور بلشویسم در مرزهای امپرطوری بریتانیا در هند و عراق امکان آن فراهم آمده است که بریتانیا بدون مزاحمت قدرت دیگری در داخل یا خارج منطقه رابطه خاصی با ایران برقرار کند.
شاید که عقد قرارداد 1919 اجتناب ناپذیر می بود باید به کمک کشوری که در خطر ورشکستگی و نابود بود می شتافتند و به آن اجازه می دادند تا خود را ترمیم کند و همچنان در خط الرأس جبهه هندوستان بماند و به رغم برخی از مورخین و مطلعین هدف کرزن از قرارداد 1919 بوجود آوردن ایرانی که از حکومت مرکزی مقتدر و فرمانبردار انگلستان برخوردار باشد ارتش بزرگی را دارا باشد تا ثبات و امنیت را در کشور برقرار سازد تا بوسیله آن هم جلودار روسیه بلشویسم باشد هم به دفاع از مرزهای هند بپردازد و هم سد محکمی در قبال تهاجم شوروی باشد.
هارولدنیکلسون دوست کرزن عنوان می دانست که : کرزن با صداقت خواهان استقلال ایران بود او دشمن سر سخت روسیه و همواره مخالف نفوذ روسها در آسیای مرکزی بود . وی همچنین اضافه می کند : او احساس می کرد که بطور کلی ایران باید تحت الحمایه آزاد آن و مستقل بریتانیا باشد. کرزن آزادی و استقلال ایران را تنها راه رهایی ایران از چنگا لهای بلشویسم و تنها راه ترقی و تعالی کشور می دانست بوجود آوردن ایرانی که از حکومت مرکزی مقتدر و فرمانبردار انگلستان برخوردار باشد، ارتش بزرگی را دارا باشد تا ثبات و امنیت را در کشور برقرار سازد از نیات و اهداف او برای ایران بود. اما واقعاً با توجه به تیتر اولیه که در این بخش آورده شد این امر میسر بود با بیشتر شعار و فریب و عوام زدگی پشت شعارهای فریبانه می باشد.
اگر این قرارداد را از نزدیک و عمیقاً بررسی کنیم از امتیازهایی که در آن به انگلیسی ها داده شده است به سختی شگفتی زده می شویم : رقم وامی که ایران انتظار می کشید به میل و اراده مستبدانه و مطلق انگلیس ها واگذار شده است و هیچ تاریخی برای پرداخت وام به ایران تعیین نشده است . از طرف دیگر ، برای کسی که از مبلغ کلان مواجب و هزینه های نمایندگی و دیگر مخارج عالی ترین صاحب منصبان انگلیسی مستخدم دولت ایران خبر داشت خوب آشکار می شود که انگلیسها فن با یک دست دادن و با دست دیگر پس گرفتن را به گونه ای اعجاب انگیز به کار می بندند.
منظور لرد کرزن از بستن قرارداد 1919 با حکومت وثوق الدوله، استقرار نوعی “نظام مستشاری” در ایران و تحت الحمایه کردن غیر مستقیم کشور ایران بود زیرا پس از تأسیس جامعه ملل وامضای منشور آن، تجاوز مستقیم به استقلال کشورها و منظم کردن خاک آنها به خاک کشورهای فاتح رسماً مصنوع شده بود و در کشوری مثل ایران که بیشتر از هزار کیلومتر مرز مشترک با روسیه داشت اقدام به چنین عملی (اشغال دایم و مستقیم کشور) در حکم انتحار سیاسی بود پس اجرای هدف های سیاسی و نظامی بریتانیا در خاک ایران و تسلط بر شئون مالی و اقتصادی این کشور به طور مستقیم عملی نبود و به همین دلیل لرد کرزن عقد قرارداد 1919 با حکومت وثوق الدوله را به عنوان وسیله ای ” غیر مستقیم ” برای رسیدن به این هدف ناپاک برگزید.
از طرف دیگر، به علت فقدان پیشرفت و توسعه در ایران و هرج و مرجی که متعاقب مشروطه و دوران بحرانی بعد ازآن و قحطی که در ایام جنگ جهانی اول در ایران رخ داد. عدم ثبات و پایداری در نظام اداری و حکومتی و خرابی و ویرانی که سرتاسر کشور را فرا گرفته بود برای بعضی از دولت مردان ایرانی که همیشه چشم به کمک گرفتن از نیروهای خارجی داشته و دارند و سرمایه گذاری و همیاری های نیروهای بیگانه را تنها راه ره یافت جامعه عقب مانده ایران می دانستند ، می توان انگیزه وثوق را از این عمل دریافت.
وثوق الدوله نخست وزیر وقت با توجه به اوضاع آشفته و عدم امنیت و ثبات ضرورت قرارداد را صمیمانه بارو داشت و آن را تنها راه نجات و آزاد کردن ایران ا زچرخه زمامداران مستبد و نالایق می دانست وثوق همچنین گمان می برد که تحت حفاظت انگلستان طبقه بهتری از کارمندان دولتی پیدا خواهد شد. با توجه به اظهارات مسئولان بریتانیا و استدلالی که وثوق در قبال انعقاد قرارداد داشت که ایران ضعیف و ناتوان ، قادر نیست از خود دفاع کند. برای حفظ تمامیت ارضی خود به حمایت بریتانیا نیاز دارد.
انگلیس ها با دادن اطمینان به دولت ایران که به تنهایی عهده دار کار بازسازی کشور خواهند شد ، ترتیبی خواهند داد تا دعاوی دولت ایران مورد توجه قرار گیرد. اما در این مورد تمامی وعده وعیدهای خود را فراموش کردند و حتی از پذیرش نمایندگان ایران در کنفرانس صلح و رسای جلوگیری کردند. اما اینکه این قرارداد چه سرنوشتی پیدا کرد و دلایل ناکامی آن به چه صورت انجامیده همگی ریشه در امور داخلی ایران و تحولات بین المللی داشت که به صورت تیتروار به آن پرداخت می شود و نتیجتاً آنکه نپذیرفتن و ناکامی آن منتج به چه پیامد هولناکی برای ایران گردید.
اولاً بستن هر گونه قرارداد با کشورها و شرکتهای خارجی به هر ترتیب که باشد طبق مصوبه قانون اساسی ایران ماده 24 می بایست به تصویب مجلس برسد و قبل از انجام این کار مفاد قرارداد بایستی به اطلاع عموم می رسید … وثوق که برای این امر مصمم به انجام کار بود کاملاً پیش بینی کرده بود که قرارداد در سراسر کشور با مخالفت شدید مواجه خواهد شد البته به محض آنکه مفاد آن منتشر شد طبق پیش بینی وثوق بیدرنگ فریاد اعتراض و جنجال از هر سو برخاست و با گذشت زمان اعتراضات رساتر و بلندتر و شدیدتر شد و از طرف دیگر در فقدان مجلس تصویب معنایی نداشت و این امر دست مخالفان برای اینکه عنوان نمایند این قرارداد با قانون اساسی مغایرت دارد را باز و دولت را از انجام آن برحذر داشتند ضدیت مردم با حکومت و اختلاف در میان خود دولت مردان بسیار زیاد گردید میهن پرستی بومی که بسیار شدید و جاندار بود- هر چند که غالباً فقط به صورت حرف بیان می شد – هرگز گردن به یوغ قیمومیت نمی داد ایرانیان نمی خواستند با آنان همانگونه رفتار شود که با مصریان رفتار می کردند. ملی گرایی ایرانی و حرکتهای آزاد بخش ملی با استفاده از مخالفتهای شوروی و آمریکا با قرارداد طرح مزبور را ناکام کرد وثوق پیدایش ملی گرایی را در ایران دست کم گرفت و از قضای روزگار رئیس الوزرای او بس بر این حس ملی افزود از عجائب روزگار در آن هنگامه همه ظاهراً احساسات ملی را دست کم گرفته بودند در صورتیکه مگر ممکن بود به انگلستان عاقد قرارداد 1907 کسی به چشم رأفت نگاه کند.
سابقه محدود ساختن آزادی دولت ایران که می خواهد از خارج استخدام کند یکی از علل عمده واکنش بسیار منفی ایرانی ها به قرارداد 1919 بود به ویژه در مورد استخدام مستشاران مالی و نظامی انگلیسی که آنها را تهدیدی برای استقلال خود می شمردند.
انتشار قرارداد در حیطه ی جامعه تأثر فراوان در تهران پدید آورد جناح مخالف که تمامی ملت را در بر می گرفت دولت را متهم می کرد که مملکت را ” فروختند ” و کاری کرده است تا ایران به یک ” مصدر دیگر ” تبدیل شود ملیون و تمامی سرشناسان جامعه ایرانی از دولت مردان وجیه المله مانند مصدق و مدرس–یحیی دولت آبادی–مخبر السلطنه–عبدالله مستوفی گرفته تا افراد محافظه کاری مانند مشیر الدوله، مؤتمن الملک و مستوفی الممالک همگی درقبال این قرارداد موضع گرفتند و به عنوان صدای ملت به مقابله با قرارداد و اهداف آن برخاستند و از تمامی طروق ممکنه به افشای آن همت گماشتند و مبارزه ای جانانه ای در این ارتباط به یادگار گذاشتند.
بعد از واقعه رژی که ملی گرایی ایرانی برای اولین بار ظهور نمود و در مشروطیت به بالندگی رسید در واقعه 1919 این روح مبارز خود را به بهترین شکل نشان داد و مردم ایران یکپارچه در برابر آن قد علم کرده و از اینکه کشور به اسارت یک کشور استعمار گر درآید شدیداً متأثر شدند و برای ناکامی آن به مبارزه شدیدی پرداختند در شمال ” جنگلی ها ” به قهرمانان ملی تبدیل شدند و از فراخواندن بلشویکها به کمک ابایی نداشتند. یک جنبش وسیع جدایی طلبانه در آذربایجان رو به گسترش گذاشت و بالاخره اینکه مردم هم بر علیه نقض قانون اساسی و هم علیه حذف آزادی های عمومی به اعتراض برخاستند.
آنچه کاملاً در پی این تحولات در لندن نادیده گرفته شده بود رویدادهای دو دهه گذشته بودکه حیثیت و اعتبار بریتانیا در ایران را خدشه دار ساخته بود بر عکس آنچه بریتانیایی ها پنداشتند اکنون دشمنی با آنها به شدت از سوی ملی گرایی بیگانه ستیز ایران انعکاس می یافت خصومتی که تاکنون مقامات بریتانیایی در خاورمیانه به آن توجهی نکرده بودند و هنوز در رویاهای کهن بیش از جنگ بسر می بردند.به نظر می رسید که به زحمت کسی در بریتانیا اعتراض عمومی ایرانیان به قرارداد را پیش بینی می کرد.
بریتانیا، با اعمال برتری و قدرت گویی بر ضد کشوری ورشکسته و ویران، از نفوذ اخلاقی خود در انظار ایرانیان بسیار کاست و مهمات بیشتری در اختیار مخالفان قرارداد گذاشت. اگر این قرارداد از همان ابتداء و در کمال راستی و صراحت به جامعه ملل ارائه می شد و یا آنکه از قبل با ملیون و آگاهان ایرانی مشورت و جویا نظر می شد و با شفافیت آن را در میان می گذاشتند چه بسا که از نظر قدرت و صمیمت شاید هم به نفع ایران هم به نفع انگلیس تمام می شد امری که هیچ کدام از مراحل قانونی و عرضی آن رعایت نشد و باعث قیام و مخالفت مردم –نخبگان وقدرتهای بزرگ گردید.
مخالفت قدرتهای خارجی با این قرارداد از موارد مهم و پیش بینی نشده ای بود که انگلستان انتظار آنرانداشت شایدمخالفت بلشویسم روسیه تزاری برای انها درآن هنگام دور از انتظار بود ولی بهر حال آنها مخالفت شوروری را در دور دست می توانستند بینند و آنرا در ردیف امتیازات و منافعی که روسیه از قبل در ایران به آن دست باور بود را به حساب می آوردند لیکن مخالفت آمریکا و فرانسه را آنها به هیچ صورتی انتظار نداشتند و آن هم به جدّیت و شدت تأثیر محکوم سازی قرارداد از سوی آمریکا و فرانسه به مراتب بیش از این بود زیرا از سوی قدرتهای ظاهراً بی غرض و بی طرف ابراز می شد.
این مخالفتها اگر چه درظاهر بر اثراعلامیه چهارده ماده ای ویلسون در بعد از جنگ جهانی اول در حمایت از حق آزادی و استقلال و تمامیت ارض کشورهای کوچک و ضعیف ناشی می شد اما در ورای آن منافع شرکتهای بزرگ آمریکایی وفرانسوی که بدنبال منابع سرشاری در ایران بودند ملحوظ نظر بود اینکه مفاد قرارداد در جراید و میان مردم منتشر شد بیدرنگ مورد اعتراض رسمی فرانسه،اتحادجماهیر شوروی و ایالات متحد آمریکا را که نگران درهای باز ایران برای تجارت با آن کشور بودبرانگیخت.
علاقه شرکتهای نفتی آمریکا به راهیابی به ایران، روابط ایران و انگلیس وآمریکاراتیره کرد.شرکت استاندارد اویل نیوجرسی بیش ازهر شرکت دیگر آمریکایی در پی امتیاز نفت در ایران بود. و دلبستگی خود را به ایران بلافاصله پس از جنگ نشان داد. اگر بپذیریم که رهبران شرکتهای بزرگ نفتی آمریکایی خود کارگزاران سیاست و اجراء کننده نیات دولت آمریکا هستند این حرکت انگلیسی ها دقیقاً در مقابل نفی منافع و خواستهای شرکت های مطبوع خود می دیدند به همین منظور برای برآورد منافع خود جبراً در مقابل این قرارداد قرار می گرفتند و به همین دلیل مبارزه شدیدی را در ازاء آن گرفتند.
نیکلسون پذیرفت انگلستان سه اشتباه مرتکب گردیده و به این علل سوء ظن عده ای را نسبت به آنچه توطئه شوم انگلستان نامیده می شد برانگیخته است.
اولین: توهین به هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس صلح ورسای. دوم روش مخفیانه و سریع انجام مذاکرات که با عهدنامه متفقین سازگار نبود. سوم این که تصادفاً موفق نشده بود قرارداد را به بایگانی مدارک مربوط به متفقین ارائه دهد. این اشتباهات بزرگ نه تنها امکانات لازم برای حمله به قرارداد را به دست سناتورها آمریکائی داد بلکه مبنایی را برای مخالفت با این قرارداد در اختیار دولت ویلسون گذاشت.
حرکت دوبارۀ روسیه در جهت مخالفت با مطالع دولت انگلیس چه از جهت رقابت های جهانی و چه در رقابت ایدئولوژیک عاملی بود تا روسیه در مقابل طرح و انعقاد این قرارداد قرار بگیرد و به مقابله با آن برخیزد. روسیه از همان اوان 1918م پس از اینکه متوجه گسترش نفوذ فوق العاده بریتانیا در ایران گردید و دریافت که انگلیسها از ایران بعنوان پایگاهی برای حمله به روسیه و حمایت از رژیم های استقلال طلب در سرزمین روسیه استفاده می کنند و بخصوص منطقه شمالی ایران که منطقه نفوذ سنتی روسیه در ایران بود. تحت اشغال و نفوذ بریتانیا در آمده است، بر آن با ایجاد روابط نزدیک سیاسی با ایران و استفاده ار تبلیغات ضد امپریالیستی و ضد انگلیسی به برقراری نفوذ مجدد خود در ایران اقدام نماید و ضمن محو نفوذ بریتانیا ایران را نیز در زمره اقمار کمونیست خود در آورد.
لغو تمامی امتیازات دولت روسیه در عهدتزارها و بخشیدن دیون ایران از جمله اقداماتی بود که دولت شوروی برای هر چه بهترنشان دادن حسن نیت خود به دولت ایران انجام داد اما در قبال آن جواب در خور نیافت که باعث ناخشنودی آنها از این رفتارها گردید تغییر سیاست شوروی در قبال ایران، که در اوان از در دوستی برآمده ولی نتیجه خاص و در خور عاید آنها نکرده بود باعث گردید تا آنان با اعلام بر اینکه وجود نیروهای انگلیسی در شمال ایران تمامیت ارضی و نظام آنها را به خطر می اندازد، خواستار خروج نیروهای انگلیسی از ایران شدند.
واکنش دولت شوروی نسبت به قرارداد ایران و انگلیس بسیار تند و خشن و سخت بود. واکنش خشم آلود و سختی بالحنی که خارج از عرف و سنت های متعارف دیپلماسی کلاسیک و یا حتی دیپلماسی یک رژیم انقلابی بود. واکنش دولت روسیه فرصتی بود تا شدیداً به امپریالیزم بریتانیا حمله کرده و سیاست های انگلیس را به باد استهزا و انتقاد بگیرد، و احساسات ناسیونالیستی ایرانیان را علیه انگلیسها برانگیزاند.
این سیاست و هجوم روسها به شمال ایران و پیاده کردن نیروی نظامی در بندرانزلی و حمایت از دولت میرزاکوچک خان و تشکیل دولت جمهوری سیوسیالیستی در گیلان و ترس نیروهای انگلیسی از این اقدام و شکست نیروهای روسیه سفید از دولت سرخ شوروی و واکنشهای که سران نظامی و سیاسی انگلیس و مخالفت شدید نایب السلطنه هند و بعضی از دولت مردان انگلیسی به عاقد قرارداد و ترس از بروز جنگ بین روسیه و بریتانیا و واکنشهای داخلی نیروهای ایرانی از دربار تا چپ ترین مخالف و ابراز مخالفت نیروهای خارجی به مانند امریکا و فرانسه و جامعه تازه تأسیس بین الملل باعث گردید.
قرارداد نخستین ضربه کاری از پیاده شدن قوای بلشویکها در انزلی در ماه می 1920 خورد، که اگر کرزن مانع از گفتگوی مستقیم وثوق و فیروز با مسکو نشده بود احتمالاً پیش نمی آمد. مبارزه سخت و بی امان که روسها در مقابل عقد قرارداد اعلام داشتند و از طرف دیگر حمایتی که ازجنبش های مرمی گیلان و آذربایجان نمودند و فشاری که به نیروهای انگلیسی و متحدان روس سفید مستقر در ایران وارد آوردند. همگی دست به دست هم دادند تا انگلیسها متوجه شوند که بر اثر قرارداد مذبور دوباره، روسیه از صحنه خارج شده را متوجه ایران و خود نمودند. این موضوع به هیچ وجه سنخیتی با منافع و مطامع آنها نداشت. بدین منظور هم وزارت جنگ و هم دولت انگلیس مایل به احتراز از درگیری طولانی و ممتد با روسیه بلشویک در ایران بودند. آنان شروع به تکاپو و تلاش برای ممانعت از این امر و عقب نشینی از سرحدات شمالی ایران به مرزها داخلی نمودند، و کرزن را سخت تحت فشار قرار دادند که هر طور هست قرارداد را لغو نماید.
درانعقادقرداد ۱۹۱۹فی مابین دولت وثوق الدوله وانگلستان روسها خودرا بازنده صحنه ایران،منطقه و بین المللی می دیدندبه همین علت آنان تمام تلاش و کوشش خود را نمودند تا آن را ناکام نمایند.
از طرف دیگر افسران روس لشکر قزاق ، قطع نظر از احساسات و وفاداری های میهن پرستانه شان آشکارا نشانه هایی دال بر لطمه دیدن شغل و امتیازات خود می دیدند، امتیازاتی که حصول آن ها در هرج و مرجی که پس از جنگ بر کشور خودشان و بخش اعظم اروپای مرکزی و شرقی حاکم بود محتمل نمی نمود از همین روی آنان مصمم بودند که در برابر اجرای این برنامه نظامی مقاومت کنند شاه به گروه سه گانه، انگلیس و قرارداد اعتماد نداشت و ازاین گذشته مایل بود تا جایی که بتواند لشکر قزاق را به عنوان گارد شخصی تحت امر خویش حفظ کند به همین دلیل شاه از مقاومت استادوسلسکی در برابر این تغییر و مبارزه او با قرارداد که از طریق تماس پنهان با سیاستمداران برجسته مخالف قرارداد صورت می گرفت بی سر و صدا حمایت می کرد.
انتصاب کاکس به سمت وزیر مختار انگلیس اشتباه بود وی نه روحیات ایرانیان را می فهمید نه به آنها علاقه ای داشت به تاریخچه بیست سال آشوب و کشمکش در ایران و عواطف بالنده مردم بی توجه بود کاکس هم کرزن و هم گروه سد نفره را گمراه کرد ناچیز شمردن میزان مخالفت ها، راه دادن انگلوفیلهای بد نام در کابینه وثوق، راه حل دادن روشه به صورت بخشی از وام ایران، دادن وعده های بی پایه به وثوق و فیروز در ارتباط با اختلافات مرزی و غرامت خسارتهای جنگی وعدم توجه به درخواست ها وثوق در ارتباط با خسارت و صدمات جنگی که ایران در ارتباط با جنگ جهانی متحمل شده بود.
در دولت انگلستان هم مخالفان سرسختی در قبال این طرح و قرارداد وجود داشت که آنرا با منافع انگلستان در تضاد می دیدند یگانه مخالفت مهم و سرسخت در ترتیب قرارداد و جزئیات امور آن نائب السلطنه هند بود که عقیده داشت کاکس زیاده روی کرده است و به زودی صدای اعتراض ایرانیان برخواهد خاست نایب السلطنه به ویژه نگران بود که حامیان اصلی طرح، گروه سه نفری وثوق و نصرت الدوله و صارم الدوله بیش از اندازه وابسته به انگلستان و شناخته شده اند و از اعتماد مردم بی بهره اند. اداره هندوستان مانند همیشه در مورد توفیق سیاست کرزن شک داشت و مخالفت همیشگی خود را با این قرارداد و نحوه آن اعلام می کرد.
کرزن احتمال می داد که بتواند ایران را ضمیمه منطقه نفوذ انگلیس در خاورمیانه کند اما اگر او هم دلش می خواست که ایران را تحت الحمایه انگلیس کند دولت هند و وزارت هند اجازه نمی دادند چنان که نه آنها و نه وزارت دارایی و جنگ حاضر نشدند برای موفقیت قرارداد به قیمت نسبت کمی ا زخود مایه بگذارند.
بریتانیا با آغاز دوباره رقابت با روسیه مواجه شده بود به منظور حمایت از منافع سیاسی، استراتژیک و اکنون منافع بسیار مهم تجاری و نفتی اش دوباره به سیاست تستی پیروی از اصل حائل بازگشت. آنان خیلی زود دریافتند که با پافشاری در این راه، آخرین علاقه مندانی را هم که می توانستند بر روی آنها حساب کنند بر ضد خود خواهند شوراند. لذا روش را تغییر دادند و مدعی شدند که هرگز نمی خواستند به استقلال ایران آسیبی برساند و علت اینکه قرارداد 1919 امضاء شده آن است که آمریکا از دادن وام به ایران خودداری می کرد.
انگلیس ها می خواستند به هر ترتیب ممکن قرارداد را به تصویب برساند. بنابراین پس از آنکه روش سختگیرانه سرپرسی کاکس را به کاربستند و نتیجه نگرفتند. پس از آنکه به وسیله نورمان اقدام به مذاکرات کردند و از آن هم نتیجه حاصل نشد در نهایت کوشیدند تا دولت ایران را زیر فشار بگذارند یا از طریق دیگر به مقاصد خود برسند.
آنچه که پس از لغو قرارداد رخ داد اثبات کرد دولت انگلستان فقط به خاطر جریانات سیاسی ظاهراً قرارداد وثوق را کنار گذاشت اما محتوای اصلی قرارداد به دست رضاخان و سلطنت پهلوی در ایران انجام شد، با صرف نظر کردن ظاهری از اجرای قراداد دولت انگلستان به هدفهای دیگری نیز رسیده با دادن امتیازات در سایر نقاط دیگر جهان از تبلیغات ضد انگلیسی در مطبوعات فرانسوی و آمریکایی جلوگیری شد دست خود را درباره سیاست، اقتصاد و نفت ایران کاملاً باز کرد و کوشید بصورت دیگری تسلط انحصاری بر ایران را بدست آورد.
قرارداد 1919 از همان آغاز که با مخالفت تمامی ملیون ایرانی روبرو شد از سوی دیگر توسعه جنبش ناسیونالیستی و ضد بریتانیایی در آسیا، بخصوص هندوستان و ترکیه و نگرانی از درگیر شدن با ارتش سرخ در شمال ایران، توأم با وخامت اوضاع اقتصادی بریتانیا، پس از پایان جنگ جهانی اول سبب شد که دولت انگلستان از تصویب قرارداد 1919 در مجلس مأیوس گردیده و از ادامه تلاش برای تصویب آن دست بردارد.
از این پس، موقعیت استراتژیکی و سیاسی ایران، با توجه به همسایگی با رژیم کمونیستی شوروی اهمیت خاصی پیدا کرد و فصل جدیدی در روابط ایران، بریتانیا و اتحادجماهیر شوروی گشوده شد بر این اساس دولت بریتانیایی کبیر به طرح سیاست نوینی در ایران پرداخت این سیاست مبنی بر ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر و وابسته به لندن بود ولی چون احمد شاه و خاندان قاجار به علت ضعف و بی اعتباری قادر به اجرای آن سیاست نبودند لزوم انجام یک تحول بنیادی در رژیم حاکم بر ایران مورد تأیید قرار گرفت و یکی از پیامدهای مهم این تحول کودتای 1299 رضاخان میر پنج بود که در یک برهه 5 ساله به سلطنت پهلوی و رضاشاه منجر گردید تا بوسیله این تحول به اهداف قرارداد 1919 در ایران بهتر دست یابد.
شکست این قرارداد تقریباً مانند هر رویداد تاریخی دیگر علل مهم متعددی داشت مبارزه پر شوری که با این قرارداد صورت گرفت طبعاً مهمترین علت شکست آن بود. ولی خود این مبارزه نتیجه عوامل چندی بود که مهم ترین آنها نحوه پیش بردن مذاکرات توسط کاکس و کرزن بود یعنی پنهان کاری شدیدی و کنار گذاشتن هیئت ایرانی اعزامی به کنفرانس صلح پاریس هم از خود کنفرانس و هم از مذاکرات مربوط به قرارداد موجبات خشم هیئت های فرانسوی و آمریکایی را فراهم آورد. این طرز عمل کبریتی شد که ملت گرایی در حال غلیان ایرانیان را شعله ور ساخت. به دلیل ایجاد این اعتقاد که استقلال ایران از دست رفته است وکشور تحت حکومت دیکتاتوری مرکب از عوامل ایرانی بریتانیا و مستشاران فنی آن خواهد بود سبب خشم و بدگمانی دیگر قدرت های بزرگ شد.
جامعه سیاسی ایران این قرارداد را با چنان خشونت سختی رد کرد که به هیچ رو با مخالفت معمول قابل مقایسه نبود. وزارت خارجه انگلیس و خاصه کرزن، به راستی از درک معنای این واکنش عاجز بودند. رد قاطعانه قرارداد 1919 در حقیقت، بیش از آنکه محتوایش به اطلاع عموم برسد، رد شده بود. بیشتر مخالفتها بر این بود که قرارداد را توطئه ای بزرگ علیه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران می دانستند. نشانه دیگر شناخت نادرست انگلیس از اوضاع ایران، و انتخاب مردانی که برای اجرای مسالمت آمیز چنین سیاستی کمترین شایستگی را داشتند، هر چند شاید در این مورد حق انتخاب چندانی نداشتند.
لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلستان در اوت 1920 از تریبون مجلس اعیان آن به شکست قرارداد 1919 که او طی سالیان بسیار طراح و مدافع آن در ایران بود اعتراف کرد. این شکست برای غرور انگلیس سخت دردناک بود و دلایلی که لرد کرزن برای آن ارائه کرد جنبه نظامی و سیاسی داشت به عقیده او علل این شکست عبارت بود از: فراخواندن واحدهایی که ژنرال آیرونساید فرماندهی آنها در قزوین بر عهده داشت، بی ثباتی دولت تهران و تحریکات آن، تأخیر در تشکیل مجلس شورای ملی، و بالاخره تبلیغات زیرکانه و ماهرانه کارگزاران شوروی که به امضاء قرارداد با ایران انجامیده بود.
شکست قرارداد 1919 چهار دلیل عمده داشت. رد بی قید و شرط آن از سوی جامعه سیاسی ایران، تأیید شدن هولناک ترین کابوس های فرانسه، آمریکا و روسیه به واسطه عقد این قرارداد، خودداری وزرات جنگ، وزرات دارایی، وزارت امور هندوستان و نایب السلطنه هند از تأمین وسایل لازم برای دفاع از قرارداد، برخورد خشک و باور نکردنی کرزن با وضعیتی که به سرعت رو به وخامت می رفت تا آن حد که حتی عملاً وثوق الدوله را از گشودن باب مذاکره با مسکو به منظور جلوگیری از پیاده شدن بلشویک ها در انزلی باز داشت. در آمیختن و تداوم این چهار عامل ناقوس مرگ قرارداد را نواخت و زمینه را برای کودتای سوم اسفند 1299 هموار ساخت.
اگر چه بریتانیا مدعی بود که تنها حامی قانونی ایران می باشد. لیکن حمله روسها به گیلان، در واقع، به معنای مرگ قرارداد1919بود. بونارلا در22می1920، با سخنان خود در مجلس عوام بریتانیا، فاتحه این قرارداد را خواند، وقتی گفت:«دولت اعلیحضرت پادشاه بریتانیا هیچگونه تعهدی برای دفاع از ایران به موجب قرارداد1919 ایران و انگلیس نداشت» و این برخلاف نص صریح همان قرارداد غیرقانونی که انگلستان با تمام توان خواهان تحمیل آن بر ایران بود. بدین سان، وثوق الدوله از حمایت انگلستان محروم گردید و لرد کرزن و سیاست او، طرد شدند. برای حفظ حیثیت در هم شکسته بریتانیا در ایران می بایست طرح های جدیدی، هم از سوی ایرانیان برای دفاع ا زکشور خود و هم از سوی انگلیس، ریخته می شد.
وقتی به بازنگری می پردازیم روشن می شود که کودتاه راه جایگزینی برای زنده کردن روح قرارداد1919بود یعنی ایجاد ثبات سیاسی در ایران به نحوی که اجازه ندهد منافع منطقه ای امپراطوری بریتانیا تهدید شود. همچنین روشن است که بریتانیا تا حدودی در وقوع کودتا درگیر بوده گرچه بعید می نماید که خود وزارت خارجه بریتانیا طراح این فکر بوده باشد. به هر روی واقعیت های کامل این موضوع هنوز روشن نشده اند مورد تردید می باشد اما مسلم است که فرمانده نیروهای بریتانیایی در محل یعنی ژنرال آیرون ساید، درطراحی و اجرای کودتا دخالت داشته است. بنابر اظهار و خاطرات مکتوب و شفاهی، افراد کشوری و لشکری دیگری نیز برای رهبری کودتا در نظر گرفته شده بودند؛ به هر صورت بی گمان آیرون ساید که تحت تأثیر صفات شخصی و جنگجویی رضاخان قرار گرفته بود او را با دقت انتخاب کرده است. ریشه کودتای سوم اسفند و آمدن رضاخان را می توان اشتیاق زاید الوصف بریتانیا در پیروی از سیاستی جست که با حقایق ایران بعد از جنگ جهانی اول هماهنگ نبود.
در یک جمع بندی کامل انگلیسی ها در تاریخ سی سال بعد از جنگ جهانی اول هرگاه طرح اصلی آنان به شکست کشیده و موفق نبوده دست به کودتا زده اند ؛ کودتای ۱۲۹۹وکودتای ۱۳۳۲ برای تحقق اهداف پلیدی آنان در این راستا بوده است.