فاطمه گوارایی

اعظمِ نقاط تلاقی

بعد از بیماری، رحلت، تشییع و برگزاری مراسم یادبود فرصتی است تا دوباره مرور کنم مسائل را. عجیب جمع ضدینی است، جای سوسن شریعتی خالی است تا با زیبایی کلمات و قلمش این ناهمگونیها را کنار هم بنشاند و منشوری زیبا از آن خلق کند.

پیامها را یکی‌یکی میخوانم از سویی کانون زنان کارگزاران، زنان پژوهشگر تاریخ ایران، زنان مسلمان نواندیش پیام داده و از سوی دیگر مهرانگیز کار، شیرین عبادی، محبوبه حسین‌خواه و… مطلب و یادداشت میگذارند و از نقش بی‌بدیل اعظم طالقانی در جنبش دمکراسی خواهی و زنان در ایران یاد می‌کنند. این نشان از همان نقش تاریخی نواندیشی دینی است که نقطه تلاقی سنت و مدرنیسم و مذهبی‌ها و سکولارها است.
از سویی مردان بزرگ بسیاری در رسایش نوشتند و همزمان زنان بسیاری از نقشش در جنبش زنان و متعاقباً تأثیرات فقدانش در جنبش زنان سخن به میان آوردند؛ و این نشان میدهد او نقطه تلاقی دو جنسیت زن و مرد نیز بود. جایی که تمایز جنسیتی نقش میباخت و مردان را وامیداشت تا به احترام او کلاه از سر بردارند.

واقعیت آن است که در این ۴۰ سال تلاشهای بسیاری صورت گرفته تا مردان بزرگ و کوچک عرصه سیاست و اجتماع و…، حتی آنانی که به برابری جنسیتی چه به لحاظ اعتقادی و چه تاکتیکی اعتقاددارند آن را در عرصه عمل محقق و متجلی نمایند. به‌عنوان یک فعال سیاسی و فعال حوزه زنان به‌جرئت می‌توانم بگویم درگذشت خانم طالقانی تنها جایی بود که این امر تحقق عینی و واقعی یافت و این بار این مردان بودند که خود واژه رجل را بر او پیشکش کردند. این نخستین تجربه در بعد جمهوری اسلامی است که زنی از تبار روشنفکری محذوف از قدرت، رخت از جهان برمی‌بندد و مردان اینگونه صف اندر صف برای عرض تسلیت و یا نگاشتن یادداشتی برای طرح مجاهدت‌های او و تأثیرگذاری‌ها و فقدانش و نیز برای تشییع و خاکسپاری وی و نیز شرکت در مراسم یادبودش تمامقد ایستاده‌اند.
اعظم طالقانی با زندگیاش نشان داد که مصداق تلاقی همزیستی نواندیشی دینی و تجددگرایی و مدرنیسم در دوران معاصر است.

همچنین نشان داد که کنش زنانه در مسیر کنش ملی صورت گرفته و تباینی میان آنها وجود نداشته باشد. اعظم در سراسر عمرش علاوه بر اینکه یک سیاستمدار ملی بود یک فعال حقوق زنان نیز بود
اعظم سیاستمدار جامعه‌محور بود. فعالیت سیاسی و مدنی توأمان وی، درهم‌تنیده هم حزب داشت و هم توانمندسازی اقتصادی زنان را در موسسه نجم پیگیری میکرد.
او زن سیاستمدار در بطن صحنه سیاسی بود و اجازه نمیداد کسی او را به حاشیهنشینی عرصه سیاست بکشاند.

اعظم طالقانی مدافع حقوق زنان، هم در مرزهای ملی و هم فراملی بود. او هیچگاه نقش پیوستگی و همبستگی خواهری جهانی را نفی نکرده و از همان ابتدای انقلاب در محافل بینالمللی مربوط به زنان حضور می‌یافت تا ضمن اطلاع از آخرین مسائل مربوط به حوزه زنان، مسائل زنان ایران را نیز از زاویه دید خود، به آنان منتقل نماید.

به گفته مهرانگیز کار در اجلاس‌های بین‌المللی مربوط به حقوق زنان بهصورت مستقل و با هزینه شخصی شرکت میکرد.
آزادی‌خواهی اعظم طالقانی از بطن اندیشه مذهبیاش سرچشمه می‌گرفت و با ملیت، میهن‌دوستی و استقلالش پیوندی اساسی یافته بود. او در عمل یک ملی و مذهبی بود.

او حدفاصل و نقطه تلاقی دولتی و حکومتی، غیردولتی و غیرحکومتی، حدفاصل چپ و راست در عرصه سیاسی و نیز رادیکالیسم بود.
اعظم خانم خیلی اعظم بود اما یادمان باشد از او بت نسازیم! همه ما دارای اشکال، نقاط ضعف و نیز برخوردار از سیر تکاملی هستیم و او نیز از این روند جدا نبود.

قطعاً در روند سیاسی خود، بالا و پایین داشت ولی مهم این بود که بلافاصله تشخیص میداد که کجا باید بایستد. اعظم خانم به علت تجربههای متعددش از مسئولیت‌ناپذیری افراد، سخت به افراد اعتماد می‌کرد و درنتیجه بسیاری از کارها قائم به شخص ایشان بود و سررشته تمام کارها درنهایت به خود او منجر میشد؛ و این مانع از تعمیم کارها و مسئولیت‌ها بود.

او از استقلال رأی عجیبی برخوردار بود؛ این ویژگی، شمشیر دو لبهای است. همانقدر که در یکسو بسیار مثبت است در سوی دیگر بسیار سخت. یادم هست که هر وقت قرار بود یک کار جمعی شکل بگیرد که پای اعظم خانم و حزب زنان انقلاب اسلامی به میان می‌آمد مهندس سحابی میگفتند: هدی، کار خودت است. هدی صابر میرفت زیرا همگان میدانستند شیرآهن کوه ملی و مذهبی باید به امر سترگ رایزنی با بانو اعظم برود و فقط اوست که از این مصاف موفق بیرون خواهد آمد. همه این‌ها نشان می‌داد اعظم خانم مَرد که نه! زن هم نه! اساساً موجود متفاوتی بود. روانش شاد و تجربه گرانقدرش پر رهرو باد.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله