درس های جنبش سبز و راه تحول مثبت

ساختار قدرت در ایران بوضوح معیوب است و چنانچه کسی تصور کند با اتخاذ یک مشی سیاسیِ رفرمیستی و بدون حداقلی از اندیشه و ساز و کار مقاومت می‌توان از این مهلکه خلاصی یافت،لابد که جمع‌بندی روشنی از تاریخ چهل‌ساله‌ی اخیرِ ایران ندارد.اما این عنصر مقاومت در هیچ جریان سیاسی با رجزخوانی و خط و نشان کشیدنهای از راه دور خلق نخواهد شد.جنبش سبز این مقاومت را به شکلی عینی و بارز نشان داد و رهبران و پویندگان جنبش،صلاحیت خود را با پاپس‌نکشیدن از مواضع اصولی خود به اثبات رساندند.ما نمی‌توانیم آینده تاریخ را پیش‌بینی کنیم اما جمع‌بندی ما از ده سال گذشته و از سخت‌جانی استیلاگری حاکم،درستی انتخابهای جنبش سبز و مقاومت اصولی آن را به اثبات می‌رساند به گونه‌ای که هیچ شکل مثبتی از تحوّل،بدون‌ به کارگیری درسهای بزرگ این ‌جنبش به انجام نخواهد رسید.
تاریخ امروز ما در‌گیرودار تعارضها و منازعات عظیمی است و واضح است که در هر سوی این تعارضها یک نیروی اجتماعی وجود دارد که کوشش می‌کند سمت و سوی حرکت را به سمت منافع یا علائقِ خود سوق دهد.بنا به یک تعبیر قدیمی،کمّیتِ این تلاطمها در لحظات مشخصی بروز”کیفی”می‌یابند و در همین نقاط کیفی است که می‌توان جمع‌بندبهای استراتژیک داشت.جمع‌بندی استراتژیک تنها و صرفاً یک تحلیل یا یک دستگاه نظری نیست بلکه مجموعه‌ای از یک کل است که از دل آن سازماندهی،خط مشی و چشم‌انداز آینده نیز خلق می‌شود.
به طور خلاصه جنبش سبز از همه ویژگیهای گفته شده برخوردار است و درست به همین دلیلِ قرار گرفتن در نقطه‌ای تعیین کننده است که در معرض سنگین‌ترین سرکوبها نیز قرار گرفت.بیش از سیصد شهید و چند هزار زندانی و حصر رهبران این ‌جنبش،بخش مهمّی از کارنامه‌ی مقاومتِ این جنبش است که درباره تمامی ابعاد آن به طور کامل مستندسازی صورت نگرفته‌است.
جنبش سبز حاصل مواجه‌ی جامعه مدنی با استبداد و انسداد سیاسیِ حاکم است و به طور مشخص آن را باید در ذیلِ عنوان کلّیِ”بحران دموکراسی در ایران” تحلیل کرد.وقوع این جنبش نشان داد نهاد انتخابات ابزار کافی برای حلّ این بحران نیست زیرا این نهاد اولّاً فاقدِ آزادیِ کامل است،ثانیاً در عین محدودیتهای حقوقیِ فراوان از تعرّض و تجاوز مصون نیست و ثالثاً هیچ درجه‌ای از اختیار کامل را برای انتخاب‌شوندگان تامین نمی‌کند.اما بقای یک دستاورد سیاسی مستلزم آن است که در سازمان و تشکیلاتِ مشخصی تعیّن بیابد و در عین حال در قالب تئوری سیاسی صورتبندی شود و در نهایت به شکل برنامه،چشم‌انداز و استراتژی آن را پیگیری کرد.در غیر این صورت یک رخداد سیاسی با هر اندازه از اهمیت رفته‌رفته از خاطره‌ی جمعی محو خواهد شد و البته که سانسور و سرکوب با همدستی سازشکارانه‌ی گروه‌های”میانه‌باز”و”اپورتونیست”در این زمین‌گیر شدن نقشی اساسی ایفا خواهند کرد.
هرچند امروز جنبش سبز به معنای خیزش اعتراضیِ مردم که در سالهای ۸۸ و ۸۹ شاهد بودیم حضور ندارد اما طبیعتِ هر جنبش اجتماعی تا زمانی که به نتیجه قطعی نرسد،همین فراز و فرودهاست.آن واقعه،برچسبِ قطعیِ خصلت‌ِ جنبشی بودن را بر جامعه ایران زده‌است و می‌بینیم همه مانورهای به ظاهر رفرمیستی که می‌خواهند به‌گونه‌ای خود را آلترناتیو جنبش مطرح کنند ناکام‌می‌مانند.بدین معناست که می‌گوییم آن جنبشِ اعتراضی همچنان زنده است و این که امروز یا فردا به چه عنوانی یا با چه رنگی خود را معرفی کند،تفاوتی در واقعیت ماجرا نخواهد داشت.
جنبش سبز تنها یک حرکت سلبی و اعتراضِ موردی در قبال تجاوز به حقوق اساسی مردم نبود.بتدریج و از دل این اعتراض،چشم‌اندازهای یک راه حل خلق شد و همان بود که میرحسین را برآن داشت تا به رسانه و سازمان سیاسی به طور جدّی بیندیشد و ضرورت شکل‌دهی به یک ‌اپوزیسیونِ همه‌جانبه را مدّنظر قرار دهد.این یک تفاوتِ مشی آشکار از روندی بود که پس‌از خرداد ۷۶ پیگیری می‌شد و برخلاف آن،رهبران جنبش از ورود به خیابان بیم نداشتند،از حضور اعتراضی مردم حمایت می‌کردند،به مصلحت‌اندیشیهای سازشکارانه که حقوق اساسی مردم را نادیده می‌گرفت،تن ندادند و برای نرم کردن تیغ سرکوبِ اربابان قدرت،به مغاک مداهنه و مجیز گویی درنیفتادند.چنین اتفاق نادری را نمی‌توان با تمهیدات فریبکارانه نادیده گرفت و آن را از صفحات تاریخ ایران با دروغ و نیرنگ پاک کرد.این است که جنبش سبز بخش گریزناپذیری از تکاپوی فکری و عملی برای کشف حلّ بحرانِ دموکراسی در ایران است و از آنجا که میرحسین،دموکراسی اجتماعی را در این ‌جنبش نمایندگی می‌کرد،چشم‌انداز نهاییِ جنبش،بر دموکراسی اقتصادی و خلع ید از الیگارشی رانتیِ ایران و اعاده‌ی حقوقِ محرومان و حاشیه نشینان در کنار خلع ید از پیشواسالاریِ مزمن و ارتجاعی تاکید دارد.
ساختار قدرت در ایران بوضوح معیوب است و چنانچه کسی تصور کند با اتخاذ یک مشی سیاسیِ رفرمیستی و بدون حداقلی از اندیشه و ساز و کار مقاومت می‌توان از این مهلکه خلاصی یافت،لابد که جمع‌بندی روشنی از تاریخ چهل‌ساله‌ی اخیرِ ایران ندارد.اما این عنصر مقاومت در هیچ جریان سیاسی با رجزخوانی و خط و نشان کشیدنهای از راه دور خلق نخواهد شد.جنبش سبز این مقاومت را به شکلی عینی و بارز نشان داد و رهبران و پویندگان جنبش،صلاحیت خود را با پاپس‌نکشیدن از مواضع اصولی خود به اثبات رساندند.ما نمی‌توانیم آینده تاریخ را پیش‌بینی کنیم اما جمع‌بندی ما از ده سال گذشته و از سخت‌جانی استیلاگری حاکم،درستی انتخابهای جنبش سبز و مقاومت اصولی آن را به اثبات می‌رساند به گونه‌ای که هیچ شکل مثبتی از تحوّل،بدون‌ به کارگیری درسهای بزرگ این ‌جنبش به انجام نخواهد رسید.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله