در توضیح انتقادهای دکتر سوسن شریعتی

تنهایی صابر اجتناب ناپذیر بود

دکتر سوسن شریعتی در مطلبی، انتقادهای مهمی به هدی صابر وارد کرده . محور اصلی انتقادات بر چند گزاره مهم استوار شده:
ـ هدی صابری که قرار است به متوسط ها، ضعیف ترین ها و شکننده ها برگردد، خود “متوسط ستیز” است، از آنها ابراز انزجار می کند.
ـ هدی صابری که درد توده ها دارد، نخبه گراست. به “انسان مرتفع” می اندیشد. در نتیجه می شود روشنفکری دردمند و تنها. .
در نقد به هدی صابر دو وجهه مهم دیگر نباید فراموش شود. یکی سبک زندگی اوست که “گلادیاتور وار” است، علیه لذت های روزمره. تخصیص حداکثری وقت برای مردمی که دوست می دارد و حضور تمام وقت در عرصه مدنی نه با منت که بر اساس انجام وظیفه.
او در یکی از گفتگوهایش با نگارنده، پاسخش در باره گسست از نسل فعلی ساده بود:” ابراهیم تنها بود اما بتها را شکست، چون وقت و انرژی تخصیص داد. خدا هم کمک کرد.” با این ادبیات اصولا ارتباط با نسلی که از الگوهای اسطوره ای فاصله گرفته سخت است. همچنانکه باید تامل کرد، عرصه عمومی همین است: پر از کنش های گاهی ارزشمند و گاهی روزمره. هم بحث عقلانی دارد هم سرگرمی و مصرف. عرصه عمومی صرفا جای گفتگوهای عقلانی نیست، صحنه رژه آدمهایی به اصطلاح متوسط و شاید پایین تر هم هست که می خورند و می پوشند و می رقصند …و در برهه هایی هم به جمع ها برای حل مشکلات عمومی می پیوندند و شاید هم نپیوندند. منتقدان رویکرد هابرماسی به عرصه عمومی، می گویند چگونه می توان این حجم از آدمیان را نادیده انگاشت؟
نکته دوم در مورد نخبه گرا بودن صابر است. این نخبه گرایی طبیعی به نظر میرسد. متن قرآن رویکردی نخبه گرایانه دارد. این رویکرد نخبه گرایانه، به معنای نادیده گرفتن سایر لایه های مخاطبین کلام خدا نیست، اما تاکید خدا بر آزمایش های سخت از بندگانش متناسب با ادعاهایشان، دعوت به “دیگر خواهی” هر چه بیشتر در قالب بخشش چه نهان چه آشکار” “چه در فقر چه در توانگری” ، یاد کردن مداوم از او برای اسیر نشدن در روزمرگی و فراموشی، همه نشان می دهند انتظار خدا از طیفی از مخاطبانش، خاص و ویژه است. بر همین مبنا در نگاه هدی صابر، به نوعی “راهبرد موتور کوچک محرک موتوربزرگ” مشاهده می شود هر چند که او معتقد بود نیرو فراوان است باید کشفشان کرد. اما تفاوت او با جوانان آرمانگرای انقلابی در روش است. اگر جوانان انقلابی در راهبردی غلط ولو با نیت خیر، می خواستند با شلیک آتش جمع های زیادی را با خود همراه کنند اما صابر دوست داشت این همراهی با نمایش الگوهای مدنی در قالب فعالیت برای ضعیف ترین قشرهای محروم باشد. ” پاشنه ور کشیده ها”، ” آستین بالا زده ها” همان کسانی بودند که قرار بود در نظر صابر، از رفاه و آسایش خود به نفع دیگران بزنند، اگر لازم بود حتی از خواب و زندگی خود بزنند. مدل صابر، تربیت چریک از جنس مدنی برای مقابله با مشکلات عمومی و توان افزایی اجتماعی بود. در اینجا این نقد هم اضافه می شود صابری که می شود گفت، رابطه خوبی برای معرفی کردن خود با رسانه ها نداشت از کدام ابزارها برای نمایش آنچه که انجام داده بود می خواست استفاده کند، به خصوص اینکه ما در دوران آدم های کوچک اما موثر زندگی میکنیم. دورانی که در آن، شبکه های اجتماعی اساسا در فرم های نوین جامعه پذیری، انقلاب ایجاد کرده اند و به تعبیر “دومینیک کاردون” شاهد بروز و ظهور دموکراسی اینترنتی هستیم، جایی که نیروهای کوچک جمع می شوند و علیه هژمونی حاکم بر رسانه ها عمل می کنند.
به گمان من، آنچه که صابر می خواست، نه جدایی و تفکیک و فاصله گرفتن از توده ها، که پیشقراولی در کار مدنی برای ایجاد بستر مناسب در جهت مشارکت همان “متوسط ها” بود. طبیعی است تیپ نهادساز صابر در انبوه دغدغه هایی که به خانه های بزرگ تر، ماشین های شیک تر، لذت ها و پس اندازهای بیشتر برای تامین امنیت زندگیشان می اندیشند، تنها می شود.
انتقاد به صابر نه به این تنهایی و دردمندی ، که شاید از منظر متن قرآن برای چریک های مدنی اجتناب ناپذیر هم باشد ، که بیشتر به روشِ نمایش دستاوردهایش بود. صابرِ سیاسی اگر چه شناخته شده بود اما صابر در مقام “چریک مدنی” که انرژی و وقت حداکثری برای کارآفرینی و کمک به ضعیف ترینها اختصاص می داد تنها بعد از شهادتش، آن هم بین نخبگان سیاسی مدنی شناخته شد. چه راهکاری وجود دارد که هم از آفت توهم ناشی از حضور مستمر در رسانه ها رهایی یافت و هم با طیف وسیعی از کاربران و بازیگران کوچک اما مهم در شبکه های اجتماعی ارتباط برقرار کرد؟
و مهم تر اینکه در این عرصه عمومی پیچیده، متنوع با زبانهای متفاوت و رویکردهای نامتجانس روش گفتگو چیست؟ با کدام ادبیات؟ . پرسش به این پاسخها به نوعی پاسخ به چگونگی تداوم راه صابر هم هست.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله